مجموعه تلویزیونی «مینو» به کارگردانی آقای امیرمهدی پوروزیری و تهیهکنندگی آقای مهدی همایونفر از شبکه یک سیما درحال پخش است و توانسته رضایت مخاطبان را به دست آورد. این مجموعه داستان زندگی سه قهرمان به نام مینو، عماد و رضاست که درگیر حوادث پیش از انقلاب میشوند و تا شروع جنگ تحمیلی درگیریهایی دارند. «مینو» روایتی از عشق، خیانت و انتقام است که ناگهان با شروع جنگ شکل دیگری پیدا میکند و جای همه چیز و همه کس عوض میشود.
این سریال در ۲۷ قسمت۵۰ دقیقهای از شنبه تا چهارشنبه، هر شب ساعت ۲۲:۱۵ و جمعهها خلاصهای از قسمتهای پخش شده روی آنتن میرود. خانم «مهدیه نساج» بازیگر نقش اول زن این سریال را بازی میکند. نساج که خودش سینما خوانده، توانسته به خوبی از عهده نقش مینو در این سریال بربیاید. برای آشنایی بیشتر با این بازیگر آیندهدار و بحث درباره این مجموعه تلویزیونی، گفتوگویی با مهدیه نساج انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
از ورودتان به بازیگری و مسیری که تا به امروز پشت سرگذاشتهاید بفرمایید.
سال۷۸ در دانشگاه سوره کارگردانی سینما خواندم. بعد از فارغالتحصیلی مدتی کلاً سینما را کنار گذاشتم و تنها فیلم کوتاهی که ساختم، فیلمی بود که برای پروژه پایاننامهام بود. چند سال بعد به صورت اتفاقی به دفتر یکی از همدورهایهای دوران دانشگاهم رفته بودم. برای بازی در یک سریال حوزه کودک به نام «چهل تکه» به من پیشنهاد دادند. درواقع این اولین تجربه بازیگریام بود و جالب است بدانید تا قبل از آن حتی به بازیگری فکر هم نمیکردم. بعد ازآن حس کردم اگر بخواهم بازیگری را ادامه دهم باید به طور آکادمیک آن را بیاموزم؛ اصلاً دوست نداشتم به طور آماتور و بدون آموزش این کار را ادامه دهم.
به آموزشگاه خاصی رفتید؟
بله! به آموزشگاه استاد سمندریان رفتم. خدا رحمتشانکند ایشان همیشه از بین تعداد کثیری متقاضی، چند نفر را گزینش میکردند. خدارا شکر من هم پذیرفته شدم و درواقع جزو آخرین دورههایی بودم که استاد، شخصاً از متقاضیان تست میگرفتند. سپس به مؤسسه دیگری رفتم و در خدمت آقای پیام دهکردی بودم.
همزمان با آموزش در نمایشهای مختلف تئاتر اجرا میرفتم و در جشنوارههای مختلف حضور داشتم. همزمان با اجرا سعی میکردم در دورههای مختلف شرکت کنم تا به روز باشم. آخرین اجرای تئاترم سال۹۳ در سالن استاد انتظامی بود. کاری به اسم «شب بخیرمادر» بود که متن بسیار سختی هم داشت.
چه شد که از تئاتر فاصله گرفتید؟
پس از این مسائل حس کردم تئاتر برای من پروسه طولانی و کمبازدهی است. البته در هرکاری کمی شانس هم دخیل است اما گویا من در تئاتر بخت بلندی نداشتم!
سال۹۳ تصمیم گرفتم دیگر تئاتر کار نکنم مگر اینکه زمان مشخصی برای تمرین و اجرا داشته باشد؛ گاهی پیش میآمد چندین ماه برای یک کار تمرین میکردیم اما با یک تکاجرا همه چیز تمام میشد. بعد از آن چندین کار را به همین خاطر رد کردم. همین شد که دیگر فقط فیلم کوتاه کار کردم و ارشد روانشناسی بالینی خواندم.
پس شروع کارهای تصویریتان با فیلم کوتاه بود؟
بله، همینطور است. بعد از حدود هجده فیلم کوتاه، بازی در سریال «آسپرین» به من پیشنهاد شد. سپس بلافاصله بازی در سریال «زیرپای مادر» به من پیشنهاد شد. قبلاً سینمایی «گلدن تایم» را بازی کرده بودم و فیلم «لابی» هم دومین سینماییام بود. سال گذشته مجموعه تلویزیونی «مینو» را برای شبکه یک بازی کردم. بعد از آن سینمایی «بوتاکس» را پذیرفتم و در ماههای اخیر سریال «خانواده دکتر ماهان» را بازی کردم.
از ورودتان به پروژه «مینو» بفرمایید. ازابتدا برای همین نقش انتخاب شده بودید؟
روزی که برای بازی در مینو با من تماس گرفتند مشغول دورهای در حوزه روانشناسی بالینی بودم. وقتی تماس گرفتند، در ابتدا کمی بیمیل بودم و خیلی کار را جدی نگرفتم. بالاخره به دفتر تولید رفتم و با حضور نویسندگان، کارگردان و مسوول انتخاب بازیگر بحث را آغاز کردیم. درباره نقش بحث زیادی کردیم و پس از سه جلسه به دورخوانی رسیدیم. نهایتاً تصمیم گرفته شد که من نقش مینو را بازی کنم. از همان ابتدا قرار بود من نقش مینو را بازی کنم.
متن بسیار جذابی بود و مشخص بود کار شتاب بالایی دارد. اتفاقات زیادی در سریال رقم میخورد؛ به هرحال اغلب سریالهای تلویزیون اینطور هستند که ریتم کندی دارند و اتفاقات کمی دارند. برخی از سریالها طوری هستند که میشود صرفاً با شنیدن صدای آنها داستان را فهمید! همین که مینو مبتنی براتفاق بود و سوژه جذابش برایم نکات قابل توجهی بود.
چه تعریف و تصوری از شخصیت مینو دارید؟
مینو برای من نمونه یک زن قوی است که در دوران گذار سنت به مدرنیته قرار گرفته است. این قصه برای چهل سال پیش است اما همچنان شبیه مینو در جامعه زیاد داریم. مینو جزو اولین زنانی است که از نسل خودش بیرون زده بود و نمیخواست با کلیشههای نسل خودش ادامه بدهد؛ تحصیلات دارد، مستقل است، شغل دارد. این کاراکتر برایم خیلی جذاب بود.
به خودتان هم شباهتهایی دارد؟!
راستش با این همه تعریفی که از مینو بیان کردم این سؤال را بهتر است، اطرافیانم پاسخ دهند! اما میتوانم بگویم که مینو از خودم دور نیست. همین نزدیکی برایم ویژگیهای زیادی داشت. احساس میکردم با بازی دراین سریال خودم را در سال۵۸ پیدا بکنم.
همبازی با عباس غزالی چطور بود؟
آقایان غزالی و فرخنده به طور مستقیم با من بازی داشتند. آقای فرخنده خودشان مسوول انتخاب بازیگر بودند و مدیون ایشان هستم. به نظرم برای هر بازیگری، همبازی بودن با عباس غزالی یک نقطه عطف است. پارتنر بسیار خوب و باهوشی هستند. به هرحال کار سختیهای خودش را داشت و نقش پارتنر در این لحظات بسیار مهم است. عباس غزالی تا این لحظه بهترین همبازی من بوده است.
تعاملتان با کارگردان راضیکننده بود؟
آقای پوروزیری نقش برادر بزرگتر من را دارند! یکی از نکات مثبت مینو برای من، آشنایی با آقای پوروزیری و همسرشان بود؛ آدمهای بسیار جذابی هستند! امیرمهدی پوروزیری تعامل بسیار خوبی با بازیگران دارند و انرژی زیادی به کار تزریق میکنند. البته این به این معنا نیست که در طول کار هیچ بحث یا اختلافی نبوده است؛ به هرحال در هر پروژهای ممکن است برای درآوردن نقش بحثهایی هم صورت بگیرد.
آیا لحظهای در طول تولید مینو بود که خسته یا دودل شده باشید؟
هیچ وقت از انتخاب مینو پشیمان نشدم، اما سختی زیادی برایم داشت. (باخنده)بعد از حضور در این نقش حس کردم تا به حال هر کاراکتری را که در تلویزیون دیدهام دیگر میتوانم بازی کنم! به دلیل شرایط جنگی فیلم کار آسانی نداشتیم. البته همین سختیها قطعاً منشا اتفاقات مثبتی در آینده بازیگریام خواهد شد. جذابترین بخش بازیگری این است که میتوانی بدون این که دچار مشکل چند شخصیتی باشی، شخصیتهای مختلفی را تجربه کنی!
- 9
- 5