او از سه بازیگر اصلی سریال «مینو» است كه از شبكه یك پخش میشود اما بیشتر بهخاطر شباهت ظاهری و صدایش به زندهیاد خسرو شكیبایی شهرت یافته است، البته بین كسانی كه به استاد شكیبایی ارادت دارند و سبك بازی او را بهخاطر سپردهاند و هنوز هم برخی از آثار خوب این بازیگر از جمله هامون را وقت و بیوقت تماشا میكنند.اما سلمان فرخنده، بازیگر نقش عماد دوست ندارد درباره این شباهت صحبت كند.
گویا خسته شده بس كه بهش گفتهاند و او توضیح داده.فرخنده كه فیلمنامهنویس هم هست در یكی از مصاحبههایش از این كه مردم احساس میكنند، شباهت زیادی به مرحوم شكیبایی یا به گفته خودش عمو خسرو دارد احساس خشنودی كرده و یادآور شده كه این شباهت كاملا اتفاقی است و او تلاشی برای آن نكرده و اهل تقلید و کپیبرداری نیست.
فرخنده متولد اول دهه ۶۰ است، متعلق به نسلی است كه این روزها تلاش میكنند، سكاندار كشور شوند و تواناییهای خود را نشان دهند.متعلق به نسلی كه سعی میكند، جوانگرایی را بر تفكر كهنسال پسندی غالب كند و شرایطی را فراهم سازد تا جامعه هوای تازهای را تنفس كرده و حالش بهتر شود.فرخنده توانسته در حوزه بازیگری دیده شود، هر چند خودش میگوید، حرفه اصلیاش نوشتن است و بیشتر وقتش را به فیلمنامهنویسی اختصاص میدهد اما چون بازیگران بیشتر دیده میشوند بازی او در سریالهایی مانند مینو، آسپرین و بچه مهندس دیده شده است. در این میان گلایهای هم میكند از كسانی كه حرفه نویسندگی و فیلمنامهنویسی را نادیده گرفته و به آن توجه نمیكنند.
به فرخنده میگویم، خوش به حال آقای شكیبایی كه آنقدر خوب زندگی كرد و آنقدر خاطره خوب در ما به یادگار گذاشت كه حالا حتی وقتی بازیگری میبینیم كه به او شباهت دارد، حالمان خوب میشود و سراغش را میگیریم.چقدر خوب است كه آدمها در ذهن دیگران خاطره خوب بسازند.از فرخنده میخواهم از خاطراتش در دهه ۶۰ بگوید و از نوع زیستش و آنچه او را به سمت بازیگری برد. بازیگر نقش عماد میگوید: خاطرات من از این دهه مثل خاطرات همه مردم است.همان چیزهایی را تجربه كردم كه دیگران.در كلیت همه آدمها شبیه هم هستند و تنها چیزی كه آنها را از یكدیگر متفاوت میكند، انتخابهایشان است.برای من نوشتن و بازیگری جذاب بود و انتخابهایم به سمتی رفت تا مرا به این دو هدف برساند.
با فرخنده درباره شانس صحبت میكنم و اینكه چقدر به این مقوله باور دارد. میگوید: من به همه چیز اعتقاد دارم. همه آنچیزهایی كه در جهان هستی و كائنات وجود دارند.من به درخت و به آسمان و دریا اعتقاد دارم و انتهای همه اینها میرسد به خدایی كه همه چیز را آفریده است.
به بازیگر آسپرین میگویم در این دنیا كه بهنظر شما چنین به یكدیگر پیوسته است... حرفم را قطع میكند و میگوید: منظور من پیوستگی اجزای دنیا یا نظم آن نبود چون معتقدم در بینظمی است كه نظم به وجود میآید.اعتقادات من بسیار گسترده است، به دنیاهای موازی معتقدم همچنان كه به دنیای پس از مرگ هم اعتقاد دارم.دنیا چنان گونهبهگونه است كه نمیتوان آن را پیوسته دانست، هر چند نظم موجود در جهان مانند نخ تسبیح همهچیز را بههم ربط داده است.
سلمــان فرخنــده به نكته دیگری هم در صحبتهایش اشاره میكند كه به نظریه كوانتوم و آشوب اعتقاد دارد.میگویم یعنی منتظر غافلگیری هستید؟میگوید: شاید دایره كلماتمان با هم فرق دارد شما میگویی غافلگیری، من میگویم دنیای پر از معجزه.دنیا مدام در حال غافلگیری ماست. من الان در جاده در حال حركت هستم تا به مقصد برسم اگر سالم برسم یعنی معجزه است. اما آنقدر این مسیر را طی كرده و همیشه سلامت به مقصد رسیدهام، معجزه را نمیبینم. معتقدم وقتی مرگ هر لحظه در كمین ماست، اینكه هر صبح بیدار میشوم، معجزه است.طلوع خورشید هر روز و هر روز غافلگیری بزرگی است كه آن را نادیده میگیریم.
فرخنده گفت به قانون كوانتوم اعتقاد دارد، قانونی كه میگوید: این انسان است كه تعیین میكند زندگیاش باید چگونه باشد نه شرایط پیرامون.از بازیگر سریال بچه مهندس میپرسم، چگونه بر شرایط پیرامونت غلبه میكنی؟ در جواب میگوید: با انتخابهایم. رسیدن به اهداف و آنچه كه میخواهم ربط مستقیمی دارد به انتخاب، انگیزه و اقدامهایی كه انجام میدهی.از زمین خوردن نباید هراسید، زندگی و شرایط ما را بارها زمین میزند اما ما باید بلند شویم و دوباره و دوباره به راهمان ادامه دهیم.
موضوع اصلی سریال مینو درباره عشق است هر چند فرخنده میگوید موضوع اصلی این سریال، انسان است.از او میخواهم نظرش را درباره عشق بگوید. فرخنده بر این باور است كه انسان بینهایت خاستگاه دارد كه یكی از آنها عشق است.از آنجا كه در موقعیتهای مختلف انسانها، واكنشهای مختلفی از خود نشان میدهند؛ در برابر كلمه،واژه و موقعیت عشق هم واكنشها متفاوت است. نظر شخصی من درباره عشق خیلی شخصی است و متعلق به سلمان فرخنده است و به كار دیگران نمیآید، به همین دلیل لزومی ندارد درباره آن صحبت كنم.
- 14
- 1