عبدالرضا اکبری بازیگر سریال «آنام» که به تازگی از طریق شبکه آیفیلم نمایش داده شد، از نیم قرن فعالیت در تئاتر، سینما و تلویزیون صحبت کرد. او که نقش های بسیاری ایفا کرده، در ۶۵ سالگی معتقد است به صرف بهرهمندی از تیپ و ظاهر خوب نمیتوان در حرفه بازیگری وارد و ماندگار شد.
گفت و گو با عبدالرضا اکبری را در ادامه می خوانید:
چه زمانی و چگونه وارد دنیای بازیگری شدید؟
به خاطر دارم در دوران نوجوانی در زرگری، میدان ترهبار و قفسهسازی در چهارراه سرچشمه کار کردم تا پولهایم را جمع کنم و به سینما بروم. شبها در کوچه کنار جوی آب مینشستیم و بهجای قهرمان فیلمها بازی میکردیم. همین مساله باعث شد در همان کوچه اولین تئاتر را بازی کنیم. کمکم عضو کانون پرورش فکری در میدان خراسان شده و به کار نمایش مشغول شدم. در سال ۵۸ و ۵۹ بیشتر تئاتر کار میکردم تا کمکم وارد تلویزیون شدم. در واقع تئاتر، زمینه معرفی من را فراهم کرد و بدون پارتی و بدون پول وارد این عرصه شدم.
بازیگر برای ماندگاری در عرصه سینما و تلویزیون باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟
به مرور دست هرکسی در این حرفه رو میشود. بازیگرانی داشتیم که سالهای سال برای این عرصه دویدند و زحمت کشیدند و نقشهای مختلف بازی کردند. اما این کار، کاری نیست که بگویی پایان دارد. زمانی به جایی میرسی که میفهمی هیچ چیزی نیستی. ممکن است مردم و رسانهها و مطبوعات از ما یاد کنند ولی چون بازیگری، دنیای بیانتهایی است، خودمان تازه متوجه میشویم که چقدر کار نکرده و نقشهای تجربهنکرده داریم ولی سن بالا رفته و زمان از دست رفته است.
بعد از نیم قرن فعالیت هنری، چه احساسی دارید؟
من بعد از اینهمه سال بازی در سینما و تئاتر و تلویزیون، این روزها احساس میکنم در دنیای بیانتهای بازیگری چه موجود کوچکی هستم. لحظهبه لحظه این کار برای ما تجربه و مشق محسوب میشود. نمیدانم عدهای با چه اعتمادبهنفس و اطمینانی وارد این عرصه میشوند و با ایفای نقش در دو، سه سریال که نه بر اساس توانمندی این اشخاص بلکه بهواسطه یکسری روابط و پول و پارتی به آنها سپرده شده، فخر میفروشند، از بالا به مردم نگاه کرده و با توقعات زیاد از فرهنگ و هنر تئاتر صحبت میکنند و بعد از مشهورشدن با گرفتن دستمزدهای هنگفت، تئاتر بازی میکنند. این اشخاص خبر ندارند تئاتر دنیای وسیعی دارد که با یک شب و دو شب بازی شناخته نمیشود.
پس مخالف حضور بازیگران سینما روی صحنه تئاتر هستید؟
تئاتر نیازمند معرفتی عمیق است که با یک اجرا نمیتوان آن را کسب کرد؛ معرفتی که احترام به پیشکسوت و تواضع و فروتنی در پی دارد. تئاتر دنیای وسیعی دارد و اشتباه است که فکر کنیم با بازی در یک نمایش به همه زوایای پنهان و آشکار این عرصه دست پیدا کردهایم. به نظر من چنین اشخاصی به این هنر لطمه میزنند. البته نمیتوانند جای کسی را در این عرصه پر کنند. انتقادی که به مدیران فرهنگی وارد است این است که شرایطی را ایجاد نکردند تا حرمت پیشکسوت این هنر را حفظ کنند و در حقیقت به پیشکسوتان بیتوجهی میشود. خیلی از هنرمندان بهتنهایی و در انزوا از این دنیا رخت میبندند.
فضای سینما و تلویزیون را چگونه ارزیابی میکنید؟
سینما و تلویزیون ما اهل ریسک نیست. نویسندههای ما فقط در مورد دو جوان مینویسند و اگر قرار باشد از بازیگران باتجربه استفاده کنند، از آنها فقط در نقش پدربزرگ، مادربزرگ، دایی، عمه و... استفاده میشود؛ در صورتی که در کشورهای دیگر نقشهای اصلی را برای پیشکسوتان مینویسند و آنها هم این نقشها را با انرژی بازی میکنند. مضاف بر این مساله برای هنرمندان پیشکسوت، پزشک و مربی ورزشی در نظر میگیرند. ما در سینمای ایران از این موهبت بیبهرهایم. در سینمای ما اگر سن هنرمندی بالا برود، کمکم از دور خارج میشود.
چرا کارگردانها و تهیهکنندهها ریسک نمیکنند؟
باید در سینما قدرت ریسک داشته باشیم تا بتوانیم در همه زمینهها کار کنیم و از همه پتانسیلهای خود که در حال ناپدیدشدن است، بهره ببریم. باید چندین سال صبر کنیم تا یک کار تاریخی ساخته و از پیشکسوتان استفاده شود. مثلا من در سریال «معمای شاه» نقش سرلشکر زاهدی را بازی کردم. یک نقش متفاوت بود و به من فرصت داد تاریخ را مطالعه کنم و فیلمها و عکسهای مربوط به سال ۱۳۳۲ را ببینم. این موقعیت خوبی برای یک بازیگر است. کار بازیگر همین است و تواناییهایش در همین شرایط مشخص میشود.
اخیرا سریال «آنام» با نقشآفرینی شما از شبکه «آیفیلم» بازپخش شد. بازی در این سریال چطور بود؟
بازی در سریال «آنام» را بعد از کارهای مختلفی که خواندم و رد کردم و تحمل بیکاری و قرض و سختی، قبول کردم. این سریال قصه پیچیدهای داشت و خانوادگی بود، فراز و فرودهای خوبی داشت، دارای شخصیتهای متعدد و قابل تحلیل و تعریف بود و گروه بسیار منسجم و خوبی در این پروژه کار کردند. جواد افشار، کارگردان بسیار خوبی است که توانست همه کارها را نظم بدهد و از توانایی همه بهره ببرد. هر کس در جای خودش قرار داشت. نه اینکه این کار نقص نداشت اما در مجموع در نمایش اول توانست مخاطب خوبی را جذب کند. به نظر من اگر داستان به شکلی دیگر اتفاق میافتاد، درام شکل نمیگرفت. قصه سریال «آنام» از جایی شروع میشود که «مارال» به سیم آخر میزند و میآید که انتقام بگیرد و دخترش را پس بگیرد. میخواهد انتقام ظلمی را که تلقی میکند دیگران در حق او انجام دادهاند، بگیرد؛ به همین خاطر وارد زندگی دکتر میشود و بعد در طول قصه مشخص میشود هر کدام از این آدمها به نوعی گرفتار یک اجبار و تحمیل بوده و هیچکدام آدمهای بدی نبودهاند.
- 19
- 1