سبک دادائیسم
از نظر لغوی، کلمه دادائیسم، بدون معنی است. از این رو باتوجه به ساختگی بودن این عبارت، جنبش هنری و هنرمندان دوره خاصی را برای ما بیان می کند. با این حال در اوایل قرن بیستم، از هنر دادا بعنوان یک جنبش انقلابی یاد میشد. در ابتدا دادائیسم در مقدمه جنگ جهانی اول به گروهی هنرمند بی قاعده از مدرنیست های آوانگارد اطلاق می شد. درواقع دادائیسم که مربوط به زمینه های موسیقی، تئاتر، هنر های تجسّمی، ادبیّات ( بیشتر شعر) و طراحی گرافیک بود؛ به عنوان یک جنبش فرهنگی شناخته می شد.
پیشینه دادائیسم
شکل گیری سبک دادائیسم در کاباره ولتر در شهر زوریخ در کشور سوئیس به سال ۱۹۱۶ برمی گردد. بخاطر جنگ جهانی اول در دهه ۱۹۲۰ زوریخ، یک مجموعه بین المللی از هنرمندان ناراضی، منطق اروپای سرمایه داری را مقصر دانستند. این جمع با جستجو در فرهنگ لغت فرانسوی، کلمه “دادا” را بدون هیچ منطقی کشف کردند و توانستند جنبش هنری مطرح دادائیسم را بوجود آوردند.
شیوهٔ خلق آثار دادائیسم
اظهارات یکی از بنیان گذاران دادائیسم به این شرح بود:در ساعت فلان بعدازظهر فلان روز، درون اتاقی پشت میز، جمع شده بودیم و دست یکی از افراد در دهانش بود. دادائیست ها انتقاداتی به جامعه می کردند، اما مردم بخاطر زبان و آثارشان، منظور آنها را نمی فهمیدند. مثلاً آنها به این شیوه نویسندگی می کردند که با انتخاب یک مقاله از روزنامه با استفاده از قیچی، آنرا تکه تکه میکردند تا جایی که تنها یک کلمه در هر قطعه باقی بماند.
آن ها درون یک کیسه، قطعات بریده کاغذ را تکان می دادندو در آخر، هرکدام از آن ها را از درون کیسه خارج میکردند و در کنار هم می گذاشتند. چنین مطلبی نامفهوم و بي معنا بود. نمونه ای از اشعار دادائیست در قطعه زیر آورده شده:« بلوری از فریاد مضطرب می اندازد روی صفحه ای که خزان. خواهشمندم گردی نیم بیان مرا به هم نزنید. غیر ذی فقار. شامگاهان آرامی حسن و جمال دوشیزه ای که آب پاشی راه مرداب را تغيير شکل می دهد». آن ها نمایشنامه های عجیبی داشتند.
در یکی از نمایش ها طبق گفته یکی از اعضای سبک دادائیسم،« عده ای ، دسته کلید را بر روی صحنه به جعبه ای فلزی می کوبیدند و با درست کردن متن موسیقی باعث خشم حضار تا سر حدّ جنون می شدند. اشعار ژان آرپ را شخصی از زیر یک کلاه بزرگ، می خواند. هولزنبک، اشعار خودش را با فریادی که هر آن شدیدتر می شد می خواند و تزارا بر روی طبل، ریتم یکنواختی را می نواخت. بعد او و هولزنبک، دور صحنه با درآوردن صدای خرس، می رقصیدند.»
مرکز فعالیت های دادائیسم
« کاباره ولتر» به عنوان مرکز فعالیت های دادائیستی در زوریخ محسوب میشد. یک شاعر و موسیقی دان آلمانی به نام هوگو بال، کلوپ شبانه ای را در فوریهٔ ۱۹۱۶ تاسیس کرد. برنامه های معمول این کاباره شامل خواندن اشعار بي معنا بود که گاهی وقت ها بهمراه موسیقی گوش خراش در یک زمان، تکرار میشد. لفظ« دادا» در تابستان ۱۹۱۶ برای نامیدن کار و هدف این گروه، به جای نام ولتر( نویسندهٔ بزرگ اخلاق و طنزپرداز) انتخاب شد. در این کلوپ شبانه، اعمال و رفتار غیر متعارفی انجام میشد؛ که ساکنان اطراف آنرا شاکی کرد و موجب تعطیلی آن در سال ۱۹۱۷ شد.
دادائیسم در ادبیات
دادا در ادبیات، مانند سبک های بسیار دیگری بوجود آمد و وارد دنیای هنر با گذشت زمان شد. به همین علت دادائیسم، قصد رها کردن خود را از تمام قالب های منطقی در شعر و ادبیات دارد. طرفداران دادائیسم، حرف های نامفهومی را می نوشتند؛ به این صورت که کلمات بی ربطی را در کنار هم قرار می دادند و اشعار بی معنی می سرودند که کسی آن ها را متوجه نمیشد. آن ها با به هم ریختن جملات، به صورت قروقاطی، کلماتی را بکار می بردند.
اولین برنامه ی اجرا شده توسط هنرمندان سبک دادائیسم، نمایش هایی بود که بهمراه شعرخوانی و موسیقی اجرا میشد. شخصی بعد از این که در صحنه حاضر می شد؛ بجای دیالوگ، اشعاری را می خواند. گفتار این شعر، پریشان بود؛ به گونه ای که تماشاچیان، متوجه آن نمی شدند.
موسیقی سرساماور و خارج از ریتمی را در این زمان ، سرودند که حرکات بازیگران، علاوه بر صدای گوش خراش موسیقی، عجیب و غریب بود. معمولاً تماشاچیان در پایان برنامه نیز اعتراض خود را با پرتاب گوجه و تخم مرغ نشان می دادند که چرا نمایش بی سروتهی دارند. چنین پیشامدی در نزد دادائیست ها خوش آیند بود، بدین دلیل که آن ها موفقیت خود را در نمایش ناهنجاری ها نشان داده بودند. درواقع آن ها قصد تمسخر سخنرانی های فاخرانه سیاستمداران و سرودها و شعارهای ملی فرماندهان را با این کار داشتند.
مکتب دادائیسم در نقاشی
رویکرد اکثر هنرمندان دادا به صورت چند رشته ای بوده است. در تمام اشکال زیبایی شناسی، دادائیسم، نمایان میشد که از آن ها می توان به ادبیات، موسیقی، تئاتر، عکاسی و مجسمه سازی اشاره کرد. نقاشی های دادائیست در اثر جنبش هایی بوجود آمد که مستقیماً اثر به سزایی بر روی دادائیسم داشت که از این جنبش ها می توان به کوبیسم تحلیلی ( Analytic Cubism)، کولاژ( Collage) و آثار نقاشان انتزاعی مانند کاندینسکی( Kandinsky) اشاره کرد. با این وجود، نباید بگوییم که نقاشان دادائیست سعی داشتند بطور عمدی انتزاعی شوند، بدین دلیل که چشمانداز دادا، انکار کننده ی برچسب هایی مانند بازنمایی یا انتزاع بود.
با این وجود، نقاشی های دادائیسم بسیاری، مطابق با منطق درونی انتزاع بودند؛ چون برقراری ارتباط آن ها با بینندگان از طریق واژگان مبتنی بر خط، رنگ، فرم، سطح، ماده و ابعاد بود و چنین ارتباطی از طریق محتوای بازنمایی صورت نمی گرفت. سه نفراز میان هنرمندان مرتبط با دادائیسم به نام های ژان آرپ، فرانسیس پیکابیا و هانس ریشتر، این کارها را انجام می دادند.
مکتب دادائیسم در عکاسی
عکاسی دادائیسم برای تهیه ی یک تصویر از فرآیند اتاق تاریک نسبت به قطعات روزنامه، اشیاء بدنی و سایر آثار مخروبه، بیشتر استفاده میکند. عکاسی دادائیسم، مطابق با عادتها و سلیقه های زیبایی شناسی سنتی نیست. جمعی از هنرمندان جوان و فعالان ضد جنگ توانستند دادائیسم را در عکاسی، هدایت کنند. عکاسی دادائیسم با یک برنامه و تئوری هنری روشن و کامل، بعد از سال ۱۹۲۴، جایگزین عکاسی سوررئالیستی گردید. یک عکاس پیشگام دادا به نام من ری( متولد ۱۸۹۰ در فیلادلفیا جنوبی)، در پاریس فرانسه بیشترین دوران کاری اش را گذراند. او در جنبش دادا از سهم بزرگی برخوردار بود؛ با این که در آنها بطور رسمی شرکت نکرد. از مان ری بعنوان عکاس آوانگارد، عکاس معتبر مد و عکاس پرتره یاد میشود. او نسبت به نور و سایه، تخیل خیالی و درک بالایی داشت، به همین خاطر در جنبش دادائیسم و سورئالیسم از سهم به سزایی برخوردار بود.
پایان دادائیسم و تأثرات
با توجه به شکل شکل گیری عقاید و رفتار دادائیست ها براساس ویرانگری و نقض همه امور عقلانی و قوانین اجتماعی، آن ها قصد داشتند که دنیایی را بوجود آورند که هیچ جنگ و نفرتی در آن وجود نداشت. آنها بر این باورند که خلاقیت هنرمند باید به گونه ای باشد که آن را در وجودش جست و جو کند. سنت های گذشته نباید محدودیتی برای ذوق و قریحه او بوجود آورد.
تداوم سبک دادائیسم، که دربرابر سرخوردگی های ناشی از جنگ جهانی اول، مخالفت میکرد به سال ۱۹۲۲ برمی گردد. دادائیسم از نظر یک متفکر فرانسوی به نام پل ویریلیو، نتیجه واکنش هنرمندان اتریشی بود که در میانه جنگ جهانی اول به ارزش های محافظه کارانه نشان میدادند و پل ویریلیو بر این باور و عقیده بود که دادائیسم برعلیه ارزش های مسلط آن زمانه به عنوان یک شورش محسوب میشد. مکتب هایی از جمله امپرسیونیسم، کوبیسم و فوتوریسم که باعث ایجاد سبک دادائیسم شد، در جهان بینی و نگرش اعضای آن تغییراتی را به وجود آورد و باعث شد که مکتب سوررئالیسم شکل بگیرد.
کسانی که به فعالیت در مکتب دادائیسم می پرداختند؛ به عنوان نخستین پایه گذاران مکتب سوررئالیسم شناخته میشدند که یکی از آن ها به نام آندره برتون می باشد. به همین ترتیب، سوررئالیسم از نظر ویریلیو در اثر واکنش هنرمندان فرانسوی به وحشی گری های جنگ جهانی اول در دهه ۱۹۲۰ پس از جنگ جهانی اول بوجود آمد.
گردآوری: بخش هنر و سینما سرپوش
- 13
- 4