سحر زکریا، بازیگر سابق سینما و تلویزیون عکسی بدون حجاب از خودش منتشر کرد.
سحر زکریا با انتشار عکسی با موهای تراشیده نوشت: یک ماه است که موهایم را بر زمین ریخته ام. فکر نمی کردم باید اعلام کنم چون خجالت می کشیدم از دختران و پسرانمان. از این همه خون. من فقط موهایم را بر زمین ریختم و دیگر هیچ. خجالت می کشم ولی اگر دردی دوا می کند هم من هستم.
بیوگرافی سحر زکریا
سحر زکریا بازیگر ایرانی متولد ۲۸ آذرماه ۱۳۵۲ در اراک است و با بازی در مجموعه تلویزیونی در پناه تو در نقش دخترعموی رامین، وارد دنیای بازیگری شد.
او با بازی در مجموعهٔ تلویزیونی در پناه تو (۱۳۷۴) وارد دنیای بازیگری شد. سپس توانایی خود را با بازی در نمایشها و تلهتئاترهای گوناگون آزمود. اما با بازی در فیلم مردی از جنس بلور (۱۳۷۷) بود که دیده شد و بار دیگر به تلویزیون بازگشت. بازی در نقش همسر رابین هود در مجموعهٔ طنز قطار ابدی (۱۳۷۸–۱۳۷۹) تا اندازهای او را به شهرت رساند و با برنامهٔ طنز پاورچین (۱۳۸۱–۱۳۸۲) شناخت گستردهای را کسب کرد. او کار خود را با بازی در مجموعههای تلویزیونی مهران مدیری مانند مرد دوهزارچهره (۱۳۸۸)، قهوه تلخ (۱۳۸۹) و در حاشیه (۱۳۹۴) ادامه داد.
ممنوعالفعّالیت شدن
در بهمن ۱۳۹۹ سحر زکریا در پی درگذشت علی انصاریان در صفحه شخصی خود به نخریدن واکسن کرونا اعتراض کرد.
او در فروردین ۱۴۰۰ با انتشار ویدیویی اعلام کرد که به دلیل این اعتراض ممنوعالفعّالیت شدهاست.
عدم دریافت دستمزد
در فروردین ۱۴۰۰ سحر زکریا با انتشار ویدیویی از عدم پرداخت دستمزد خود برای بازی در سریال قهوه تلخ گفت.
وی همچنین در صفحه اینستاگرام خود نمونهای از تهدیدها از سوی اطرافیان مهران مدیری را نشان داد.
علت ازدواج نکردن سحرکریا
او می گوید: ازدواج نکردن نباید به معنای نداشتن فرصت یا سرخوردگی باشد. وقتی شما در ۴۰ سالگی ازدواج نکرده اید، نشان می دهد که در این موضوع کمی سختگ یر بودید و مسایل کاری و تحصیلی تان در اولویت قرار داشت یا اینکه فرد مورد نظرتان را نتوانستید پیدا کنید. به همین خاطر نباید به خاطر ترس از تنهایی یا اینکه سایر دوستان تان متاهل شدند و شما هنوز مجردید، تن به هر ازدواجی بدهید بلکه باید همچنان در مقام یک انتخابگر باشید. متأسفانه بعضی از خانم های ما بر اساس متر و معیارهای اشتباهی پای سفره عقد می نشینند.
آن ها نگاه مادی به ازدواج دارند و به این امید خانه بخت می روند که طرف مقابل شان آنها را به لحاظ مالی مورد حمایت قرار دهد. یک زن باید در درجه اول استقلال داشته باشد. این مستقل بودن در همه موارد حتی مسائل مالی هم باید باشد. وقتی شما دست تان در جیب خودتان است، عزت نفس بیشتری دارید و دیگر حاضر نیستید با انگیزه مالی ازدواج کنید.
پس ازدواج برای تان از سر عشق و علاقه اتفاق می افتد شاید؛ فکر می کنم ازدواج از آن چیزهایی است که ارتباط زيادي با سن، موقعیت یا هر چیز دیگر افراد ندارد و در شرایطش رخ می دهد و از این جهت نمی توان برنامه ریزی منظمی در مورد زمان وقوع آن و شرایطش داشت.
او درباره خانواده اش می گوید
من متولد ۲۸ آذر سال ۱۳۵۲ هستم و در گیلان به دنیا آمدم اما شناسنامه ام از اراک است. مادرم گیلانی است و از آنجا که پدرهای قدیم دوست داشتند شناسنامه فرزندشان به نام شهر خودشان ثبت شود، پدر من هم شناسنامه مرا در اراک گرفت.
پدرم مهندس برق بود و کارش طوری بود که او را به شهرهای مختلف منتقل می کردند. به همین دلیل من تا سال پنجم دبستان زندگی در شهرهای مختلف ازجمله همدان، ملایر، کرمانشاه، فومن، لاهیجان، رشت و بسیاری مناطق دیگر را تجربه کردم. از سال پنجم دبستان به شهر تهران آمدیم و زندگی را در این جا ادامه دادیم.حقیقتش خیلی سخت بود. در زندگی ما انسان ها عادت نقش زیادی ایفا می کند و همه ما دوست داریم به شرایط قابل قبول دوروبرمان عادت کنیم. من هم بعد از گذشت مدتی به محیط اطراف خود عادت می کردم.
در هر مدرسه ای که بودم با خلق و خوی بچه ها می ساختم و کم کم چیزهایی از آنها یاد می گرفتم. اما زودتر از آن که بتوانم از بودن با دوستانی که به آنها عادت کرده بودم لذت ببرم، وقت منتقل شدن به شهر دیگر میرسید و ما باز باید از آن شهر می رفتیم و این برای هیچ کودکی خوشایند نیست.پدر من به راستی و درستی و صداقت اهمیت بسیارزیادی می دهد و همواره از ما می خواست که تاسرحدامکان راست بگوییم حتی اگر همان حرف راست به ضررمان باشد.
او یک زندگی قاعده مند را برایمان شکل داده و به ما یاد داد که احترام گذاشتن به قوانین درست زندگی چه نتایج گهرباری می تواند داشته باشد و درمقابل تخطی از اصول شناخته شده زندگی به چه مشکلاتی خواهد انجامید. او همه چیز را به ما آموزش داده و از ما می خواهد همواره به عاقبت کار خود بیندیشیم. مادرم هم بانویی بسیار بامحبت و باحوصله است که وقت زیادی صرف فرزندانش می کرد و توجه فراوانی به ما دارد. پدرومادر ما تکیه گاهی امن برای من و یگانه خواهرم بوده و هستند و با رعایت اخلاقیات کمک کردند که ما در محیطی آرام و عاری از هرنوع خشونت رشدکنیم و پرورش بیابیم؛ چیزی که متاسفانه در میان والدین جوان امروزی به مراتب کمتر دیده می شود.
بچه های الان آن صبر و تحمل و فداکاری را که ما پیشتر از والدین خود می دیدیم دریافت نمی کنند و بسياري از آن ها در خانواده هایی رشد می کنند که متاسفانه خودخواهی و مادی گرایی در آن حرف اول را می زند.خواهرم از من چهارسال کوچک تر است، ازدواج کرده و یک فرزند دارد. معمولا خواهرها در سنین کودکی و نوجوانی با هم کمی لج و لجبازی دارند، اما در دوران بزرگسالی به ارزش واقعی یکدیگر پی می برند. خواهر نازنینم نزدیک ترین کس من است و همواره نقش یک مونس مهربان را برای من ایفاکرده است. من و او از لحاظ اخلاقی با هم تفاوت های زیادی داشته ایم. او شخصیت آرامی دارد و من همیشه در پی تحرک و هیجان بوده ام. شاید اینها در دوران کودکی ما را کمی از هم دور میکرد اما ما دونفر سال هاست که یادگرفته ایم چگونه باهم کنار بیاییم و حالا برای هم به دو یار غمخوار تبدیل شده ایم.
- 11
- 3