پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۷:۰۳ - ۱۷ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۴۶۸۵
ستاره گرام

روایت مرضیه وفا مهر از بازی در یک نمایش متفاوت پس از سال‌ها

مرضیه وفا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,بازیگران سینما و تلویزیون
مرضیه وفا مهر یک تئاتری با سابقه است که از دهه هفتاد در حوزه بازیگری تئاتر فعالیت داشته است.

نوآوران آنلاین،وی فارغ التحصیل بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای تهران، هنرآموخته کلاس‌های بازیگری و فیلمنامه نویسی بهرام بیضایی در آموزشکده حمید سمندریان، مربی تئاتردرمانی کودکان استثنایی بهزیستی در سال ۱۳۷۱ است. او دو بار برنده جایزه برترین بازیگر زن در فستیوال سراسری تئاتر دانشجویان بوده است. وی سابقه تدریس تاریخ تئاتر و سینما و خلاقیت نمایشی در آتلیه‌های مکعب، چهارسو، مکعب هنر و...، دستیار صداگذاری جهانگیر میرشکاری در چند پروژه بوده است و سال‌ها در حوزه کارگردانی، بازیگری تئاتر و سینما فعالیت می‌کند .ازجمله کارهای او می‌توان به «گلادیاتورها» به کارگردانی سیروس کهوری نژاد ۱۳۷۲ و «بازی‌خانه» به‌کارگردانی حسین کیانی ۱۳۷۶ اشاره کرد. فیلم «باد، ده‌ساله» به‌کارگردانی مرضیه وفا مهر اولین فیلم تولید ایران بوده است که منتخب ۱۰ فیلم برتر جشنوارهٔ ساندنس شده است. نمایش «شب دشنه‌های بلند»

 

یک کمدی پارودی با ساختار هجو و هزل گونه است.کارگردان در نمایش شب دشنه‌های بلند با قلم صریحش به واکاوی ادبیات نمایشی تاریخ معاصر و نمایش‌نامه نویسان معاصر می‌زند.علی شمس پیش‌ازاین نمایش‌هایی چون «اگر شبی از شب‌های تهران مسافری»، «مخاطب خاص»، «قلعه انسانات» و «داستان‌های میان‌رودان» را به صحنه برده است. «شب دشنه‌های بلند» داستان نویسنده جوانی به نام محمد خوش کوش است که عملاً هیچ خلاقیت و استعدادی در نوشتن نمایشنامه ندارد و مدام در حال نقد دیگران است و در یک خانواده عامی زندگی می‌کند. در نیمه‌شبی بعد از تلاش نافرجامش برای خودکشی  بخت با او یار می‌شود و با فرشته مرگ و یا جنی آشنا می‌شود که.... نمایش «شب دشنه های بلند» به نویسندگی و کارگردانی علی شمس مردادماه امسال در تئاتر مستقل تهران اجرای عمومی خود را گذراند و حالا به‌عنوان یکی از آثار انتخاب شده قرار است در جشنواره تئاتر فجر هم اجرا داشته باشد. با مرضیه وفا مهر درباره بازیش در این نمایش گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

  خانم وفامهر با این نمایش پس از سال‌ها دوباره به بازیگری برگشتید؛ حس خوبی است؟

همکاری با گروه «شب دشنه‌های بلند» تجربه خوبی است. همکارانم عالی هستند. علی شمس، سام و فرزین و رامین و مارال و سجاد و تمام دستیاران و تهیه کننده. عاشقشان هستم؛ پس تجربه خیلی خوبی‌ست. سالهای بسیار زیادی کار نکرده بودم. کار نکردن انسان را از هستی واقعی‌اش ساقط می‌کند. آدمی فاقد هستی کامل خود بودم که آرام بازگشته‌ام. گروه کمکم کردند در تمرین‌ها تا رسیدن به اجرا و اکنون هزار برابر بیشتر حال افرادی که فضای کار از آن‌ها گرفته شده را درک می‌کنم.  ریتمی در بدن به‌هم میخورد و برای بازگرداندن بدن به یک نقطه درست باید انرژی بیشتری صرف کرد. در این چند سالی که اجازه بازیگری و فیلمسازی نداشتم، فاقد فضای زیستی خودم بودم و انگار پرت شده بودم در سیاره دیگری. شغل در زندگی انسانی که عاشق شغلش است، اهمیت حیاتی دارد؛ اکسیژن است. کسانی که فضای کار را بر دیگران بسته‌اند، جنایتی در حد قتل کرده‌اند و حتماً خود با نتیجه عملشان مواجه خواهند شد. قبلا گفته‌ام و باز هم می‌گویم قتل اندیشه جرمی بسیار بزرگتر از قتل نفس است. چرا که نفس به اندیشه و حدود اندیشه عیار می‌خورد. این از آموزه‌های معرفت است که من به آن ایمان دارم.

 

  در تئاتر کمتر به بحث جن و جن‌زدگی پرداخته شده است و تا امروز شاهد حلول کردن کارگردان یک نمایش در جسم یکی از شخصیتها نبوده‌ایم! کمی درباره شخصیتی که در این نمایش ایفا می‌کنید توضیح دهید.

 

 شخصیتی که در «شب دشنه‌های بلند» ایفا کردم از جمله نقش‌هایی است که بخش بزرگی از آن، در واقعیت است و بخش دیگر آن در خیال! نویسنده‌ای، با شخصیتی که خودش آن را تخیل و خلق کرده چالش دارد و درصدد تغییر اوست. این شخصیت خیالی اما از واقعیت جامعه ما بیرون آمده است؛ یعنی هم واقعی است و هم خیالی! نقش نویسنده به من اجازه رفتن به‌سمت تیپ‌سازی نمی‌دهد اما درعین حال چون نوعی فانتزی در آن جریان دارد و با تماشاگر قرار می‌کند که جنی حلول کرده در زنی‌ست، لب مرز است.  باید به‌نوعی نقش را متعادل ایفا کنم. اگر فانتزی بیش از حد باشد، بخش زندگی واقعی شخصیت درنمی‌آید و وجه چالشی نمایش برای مخاطب باورپذیر نمی‌شود. سعی کردم این تعادل را حفظ کنم و فقط کاری کنم که تماشاگر قرارداد فانتزی را قبول کند اما بخش واقعی نمایش، اهمیت بیشتری دارد؛ دیالکتیک میان نویسنده و مجدد خوشکوش بسیار مهم‌تر از حلول جن یا علی شمس در گلاره است و من می‌خواهم مخاطب را با این دیالکتیک درگیر کنم.

 

  در ابتدای نمایش و لحظات نظرقربانی، اطلاعاتی درباره علی شمس یا گلاره نداریم اما وقتی «گلاره» و «مجدد» با هم تنها می‌شوند، مخاطب آن را می‌پذیرد. چگونه این قرارداد را باورپذیر کردید؟

 بیرون از صحنه اول  این حلول اتفاق افتاده و تن گلاره با اندیشه علی شمس به صحنه وارد می‌شود اما چون تا پیش از آنکه مجدد و گلاره با هم تنها شوند، حرکت ویژه‌ای از گلاره سر نمی‌زند، مخاطب چیزی درباره این تغییر نمی‌داند. تنها در برخی از لحظات که عزیز؛ وارد می‌شود، کمی تظاهر به گلاره بودن را در علی شمس می‌بینیم. همین کافی است به تشخیص من و کارگردان. مخاطب هم دریافت درستی تا اینجا داشته.

 

  آیا برای درآوردن نقش از برخی خصوصیات و ریزه‌کاری‌های شخصیت خود علی شمس هم استفاده کرده‌اید یا علی شمس دیگری در نمایش ساخته‌اید؟

بیشتر سعی کردم ذهنیت علی شمس را بفهمم و مثل او فکر کنم یا از برخی از خصلت‌های او همچون شیوه نشستنش، شیوه دادزدن و... استفاده کنم اما اینکه بخواهم به‌صورت فیزیکال تقلیدی از علی شمس باشم، بی معناست. از دید من به‌لحاظ فیزیکال شبیه کسی بودن چندان اهمیتی ندارد چون نمی‌توان این خصوصیت‌ها را به صورت کامل به نقش افزود. من به طور کامل علی شمس نمی‌توانم بشوم و فقط کاریکاتور می‌شود اما با ذهنیت او می توانم حضور و اندیشه‌اش را نمایش دهم. اما روی صحنه مرضیه هم نیستم. کمی تغییر فیزیکی به قراردادم با مخاطب اضافه کرده‌ام. 

 

  متن فرم خاصی دارد که فاصله‌گذاری و متادرام در آن بسیار به چشم می‌خورد. در نخستین مواجهه با متن چه برخوردی با آن داشتید؟

خیلی ساده و راحت! وقتی متن را خواندم، دریافتم که هم متن و هم شخصیت‌ها لایه‌های درونی دارند و برای همین نقشم را بسیار دوست داشتم. فراتر از آنچه قصه نمایش نشان می‌دهد، لایه‌هایی در این شخصیت هست که باید مخاطب با خودش چالش داشته باشد و دغدغه‌هایی نزدیک به شخصیت نمایش داشته باشد تا بتواند این لایه‌ها را درک کند. متن از موضوعی عمیق و هنرمندانه حرف می‌زند. در این روزگار اغلب اجراها چه تئاتر و سینما، چه تجسمی و…  به ژورنالیسم نزدیک شده‌اند و فاقد ارزش هنری هستند.  این نوع آثار بسیار راحت مخاطب را جذب می‌کنند، چون سطحی‌نگر و آسان‌فهم هستند. از ابزاری استفاده می‌کنند و سخنی می‌گویند که مخاطب عقده آن را دارد. این اجراها برای به چالش کشیدن اندیشه مخاطب کاری انجام نمی‌دهند. نمایشنامه شب دشنه‌های بلند برعکس، پر است از ارجاعات فرامتنی که اشاره دارد چطور ریشه‌های فاشیزم در حتی جهان ادبیات می‌تواند رشد کند و چقدر این فاشیزم نهادینه در کوته‌اندیشی با جریانهایی مثل نازیسم حتی وجه اشتراک دارد. 

 

  البته برخی ارجاع‌ها، همچون ارجاع به «ملکوت» بهرام صادقی در نمایش وجود دارد که اگر مخاطب آنها را نشناسد، کمتر از اثر لذت میبرد.

مهم نیست .مسئله جهان روشنفکری و تئاتر و ادبیات تنها مسئله «شب دشنه‌های بلند» نیست. بلکه  مسئله کوته‌اندیشی، تحمل و تامل نکردن بر حضورها و وجودهای پیشروتر است. هرگاه موضوع  متنی یک حرفه تخصصی باشد، ارجاعاتی هست که برخی از مخاطبان خارج از آن حرفه متوجه نمی‌شوند. به‌عنوان مثال اگر متنی درباره یک فاجعه در جامعه پزشکی نوشته شود، بخشی از مخاطبان ارجاعات و اصطلاحات پزشکی را نمی‌گیرند، اما پزشکانی که نمایش را می‌بینند، قضاوت می‌کنند که از ارجاعات دقیق بهره گرفته شده است یا نه. مهم اما این است که مخاطب عام هسته مرکزی و دغدغه متن را دریافت کند. اگر مخاطب متوجه ارجاع‌ها بشود، که چه بهتر اما برای مخاطبی که چندان تئاتر را نمیشناسد، افرادی که از آنها نام می‌بریم، اسامی‌ای هستند که برای مجدد خوشکوش موفقیتشان حسادت و حسرت برانگیز است. او حاضر است به هر شکلی این افراد را از بین ببرد تا خودش ماندگار شود. اینکه شخصیت روغن‌فروش باشد یا نمایشنامه‌نویس، در حرف اصلی متن، تغییری را ایجاد نمی‌کند اگر که رنج یک کوته‌اندیش تنبل را از حرکت و پرواز کوشندگان ببینیم. 

 

 

 

  • 16
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش