پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۰۹:۲۷ - ۲۷ آذر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۹۰۷۰۵۹
فستیوال ها و جشنواره های هنری

رسول صدرعاملی‌، داور فراخوان فیلم های ۹۰ ثانیه‌ای:

فرصت خیال‌پردازی را از بچه‌ها گرفته‌ایم

رسول صدرعاملی‌,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,جشنواره

اوایل شهریورماه امسال بود که بیست و یکمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در فراخوانی از مردم خواست تا در قالب فیلم ۹۰ ثانیه‌ای غم‌ها، شادی‌ها و لحظات پندآموز زندگی‌شان را روایت کنند و به دبیرخانه جشنواره در بخش تازه تأسیس «۹۰ ثانیه‌ای» بفرستند. از بین آثار ارسال شده در این بخش قرار است علاوه بر انتخاب سه اثر منتخب با رأی مردمی، ۳ اثر نیز از سوی هیأت داورانی که ترکیب سینمایی دارد معرفی شود.

 

رسول صدرعاملی در کنار مهتاب کرامتی، بهرام شاه‌محمدلو، منوچهر شاهسواری و شرمین نادری (مدرس دوره قصه‌نویسی) داوری این بخش را بر عهده دارند. برگزیدگان این بخش در حالی همزمان با شب یلدا معرفی خواهند شد که روز گذشته (۲۶ آذرماه) بیست‌ویکمین دوره جشنواره بین‌المللی با برگزاری آیین نکوداشت مصطفی رحماندوست افتتاح شد.

 

در حاشیه برگزاری این جشنواره در گفت‌وگویی با رسول صدرعاملی فیلمساز و خالق فیلم‌هایی چون «گل‌های داوودی»، «دختری با کفش‌های کتانی» و «من ترانه ۱۵ سال دارم» کم و کیف آثار ارائه شده در این بخش را جویا شدیم و او برایمان از روزهایی که آرزوی روزنامه‌نگاری در سر داشت و اولین قصه‌ای که در دوران کودکی نقل کرده، تا امروز که به تعبیر او «با ظهور نسل روبات‌ها مواجه شده‌ایم»، گفت.

 

جان کلام صدرعاملی در دقایقی که با او صحبت کردیم این بود که در شرایط کنونی با ظهور تکنولوژی‌های جدید، قصه شنیدن نسبت به گذشته‌ها بسیار کمرنگ‌تر شده؛ از این روی، به بچه‌هایمان فرصت خلوت کردن بدهیم و یادشان بدهیم که خیال‌پردازی‌ کنند و تحت هر شرایطی، خیال‌ها و رویاهای‌شان را از دست ندهند.

 

اولین قصه‌ای که به خاطر می‌آورید چیست و چه کسی آن را برای شما تعریف کرد؟

اولین قصه‌ای که خاطرم است، مربوط به دوران کودکی‌ام می‌شود که بین بچه‌های محل در خیابان شکوفه تعریف کردم. من از همه بچه‌های محل کوچکتر بودم و اولین قصه را از خودم درآوردم و برای آنها تعریف کردم. آن زمان دورهمی‌های کودکان و نوجوانان در کوچه‌ها معنای خاصی داشت و بسته به دغدغه‌هایشان این گروه‌ها متفاوت بودند.

 

بیشتر بچه‌ها دغدغه فوتبال و ورزش داشتند و تقریباً هیچ‌کدام آنها به نوشتن و مطبوعات علاقه‌ای نداشتند، اما من از همان زمان در حسرت روزی بودم که سواد داشته باشم و بتوانم کتاب بخوانم، مطلب بنویسم و به رویایم که نامم در یک روزنامه یا مجله چاپ شود، می‌اندیشیدم. اولین کسی که برای من قصه گفت، آقای هاشمی معلم کلاس اول من بود، هیچ وقت آن روز را فراموش نمی‌کنم. آقای هاشمی جزو مسن‌ترین معلم‌های دبستان جامعه اسلامی حسینی بود، بعد از تعریف کردن قصه از بچه‌های کلاس خواست به این قصه فکر کنند و هر کدام از بچه‌ها در هفته بعد، زنگ انشاء قصه‌ای در مورد مادر تعریف کنند.

 

فکر می‌کنید چرا قصه‌گویی نسبت به گذشته از رونق افتاده یا به نوعی میان خانواده‌ها کمرنگ‌تر شده است؟

به نظر من، شکل و شمایل رویاپردازی متفاوت شده است؛ ما قبلاً به‌دنبال رویاهایمان در قصه‌ها بودیم و فضا و جهانی که دوست داشتیم، با خواندن قصه‌ها پیدا می‌کردیم. وقتی قصه‌ای می‌خواندیم خودمان را جای قهرمان آن می‌گذاشتیم و خیال‌پردازی‌ها شکل می‌گرفت، اما الان اینقدر همه چیز بصری و بسرعت تأثیرگذار شده است که قصه‌ها بیشتر در تنهایی آدم‌ها شکل می‌گیرد.

 

الان آدم‌ها به هر دلیلی که تنها می‌شوند، ذهن قصه‌پردازشان معمولاً جایگزین قهرمان می‌شود اما نکته تأسف‌آوری که باید در اینجا ذکر کنم، این است که معمولاً این قهرمان، خسته، بی‌حوصله و افسرده است و به همین دلیل شروع به واگویه کردن می‌کند. این نوع نقل قصه یک نفر برای دیگران، منسوخ شده است؛ البته به نظر من این موضوع اشکالی ندارد، اما ما باید یاد بگیریم و به بچه‌هایمان یاد بدهیم خیال‌پردازی‌هایشان را از دست ندهند.

 

به نظر شما چه کارهایی می‌توان انجام داد تا قصه‌گویی در همه ارکان جامعه از جمله خانواده و مدارس پررونق شود؟

باید فرصت فکر کردن به بچه‌ها داده شود، یعنی شرایطی فراهم کنیم تا بتوانند خلوت داشته باشند و متمرکز شوند، چون به همان نسبت که قصه‌گویی و قصه شنیدن کمرنگ یا منهدم شده، تخیل بچه‌ها به‌دلیل دریافت داده‌های مختلف، گرفته شده است. اگر بیاموزیم هر کسی استراحت فکری داشته باشد و در این استراحت فکری بتواند خیال‌پردازی داشته و به جهانی که دوست دارد، فکر کند شاید بتوان امیدوار بود قصه‌گویی پررونق شود.

 

در حال حاضر، قصه‌گویی در جهان به این گونه است که مثلاً یک فرد می‌نشیند و از خاطرات و قصه‌های خودش می‌گوید، در واقع قصه‌ها به رئالیتی زندگی و واقع‌گرایی زندگی نزدیک شده است تا به خیال‌پردازی. این موضوع از آنجا نشأت می‌گیرد که داده‌های مختلفی از طریق شبکه‌های مجازی به بچه‌ها داده می‌شود. در این زمانه روزنامه و کتاب خواندن کمرنگ شده است، چون ظاهراً این‌طور بیشتر خوش می‌گذرد اما متأسفانه این موضوع تا اطلاع ثانوی برقرار است چراکه ذهن آدمی، زمانی قفل می‌کند و دیگر نمی‌تواند ادامه دهد.

 

با وجود این شرایط چه چشم‌اندازی برای آینده می‌شود تصور کرد؟

به نظرم در حال رسیدن به نسل روبات‌ها هستیم، نسلی که در سنین پایین برای آرام شدنش، گوشی یا تبلت به دستش می‌دهند! این موضوع انسان‌ها را به سمتی می‌برد که انگار از قبل برایشان تعیین شده است و چاره‌ای هم نیست. با چنین شرایطی جهان آینده جهان خوفناکی برای همه خواهد بود.

 

اهمیت قصه‌گویی برای بچه‌ها آنقدر هست که بشود رد تأثیرگذاری آن را در سینمای سال‌های آینده هم دید.

این موضوع خیلی مهم است. بخشی از قصه‌گویی، خاطره بازی و گفتن خاطره‌های گذشته و جذاب است. من تردید ندارم در ۱۰ سال آینده سینمای مستند حتی برای گیشه، وجه غالب خواهد بود، چون اینقدر قصه‌پردازی‌ها حول یک دایره بسته تکرار شده که جهان مستند، تخیل برانگیزتر است.

 

چه کارهایی می‌تواند کمک کند تا قصه‌های متنوع‌تری برای بچه‌هایمان تعریف کنیم؟

باید جشنواره قصه‌گویی آدم‌ها را تشویق به بهتر نگاه کردن کند. جشنواره قصه‌گویی درصدد است حواس نسل جدید اعم از دهه‌های ۷۰، ۸۰ و ۹۰ را به بزرگترهایی که فراموش شده‌اند، معطوف کند. به نظر من بزرگترها و تجربه‌های آنها دست کم گرفته می‌شوند و در واقع از دل واقعیت قصه‌های این آدم‌ها، قصه‌هایی جذاب، با طراوت و شنیدنی‌تری در می‌آید.

 

خودتان از قصه‌گویی در شب یلدا خاطره‌ای دارید؟ از پیشنهاد ثبت شب یلدا به‌عنوان شب قصه‌گویی در تقویم استقبال می‌کنید؟

شب یلدا حتی از شب‌های تعطیلات نوروزی، خانواده‌ها را بیشتر دور هم جمع می‌کند و دورهمی خانوادگی پررنگ‌تر است. به اعتقاد من، نمایشی از شب یلدا مانده و ذاتش به فراموشی سپرده شده است و آن هم، ذات حرف زدن، با هم بودن و همدلی است. شب یلدا شب با هم بودن است، باهم بودن یعنی حرف زدن، حرف زدن یعنی خاطره‌های جذاب تعریف کردن و در نهایت خاطرات جذاب به معنی قصه است. امیدوارم که شب یلدا را بتوان به‌عنوان شب قصه‌گویی در تقویم رسمی کشور ثبت کرد و اگر قرار است این اتفاق بیفتد، بهترین متولی آن، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.

 

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که به آن اشاره کردید چقدر می‌تواند در رونق قصه‌گویی تأثیرگذار باشد؟

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همیشه بهترین فیلم‌ها را داشته و در ۵۰ سال اخیر الگوی فیلمسازان ایرانی بوده است. به نظرم بهترین متولی قصه‌گویی کانون است. برگزاری جشنواره قصه‌گویی گامی مؤثر در رونق قصه و قصه‌گویی در کشور است. متأسفم که بیست دوره گذشته این جشنواره پررنگ نبوده و دیده نشده است و امیدوارم با تمهیداتی که وجود دارد، خوب دیده شود و روند دیده شدن جشنواره قصه‌گویی ادامه پیدا کند.

 

اساساً برگزاری این جشنواره چقدر می‌تواند بر قصه‌گویی مؤثر باشد؟

طبیعی است که بسیار تأثیرگذار است. باید بفهمیم مخاطبان ما چه کسانی هستند، آن زمان می‌توانیم دنبال اشاعه آن باشیم. قصه‌گویی وقتی جذاب است که ریشه در خاطرات آدم‌هایی داشته باشد که ما آن دوران را زندگی نکردیم و ندیدیم؛ افرادی که این خلاقیت را دارند که خاطرات دوران خودشان را چنان جذاب تعریف کنند که تاریخ گذشته نباشد.

 

ارزیابی شما از قصه‌هایی که در جشنواره روایت شد، چیست. کیفیت آثار را چطور ارزیابی کردید؟

درصد قابل توجهی از آثاری که روایت شد خیلی جذاب بود و اصلاً برای من قابل پیش‌بینی نبود. این آثار در نحوه بیان و انتخاب قصه‌شان خلاقیت از خود نشان داده بودند. اولویت و معیاری که در داوری آثار برای من مهم بود، اجرای جذاب و تأثیرگذار قصه‌هایی بود که حتی ممکن بود قبلاً آنها را شنیده باشیم ولی فراموش‌مان نمی‌شد. نوع روایت، شکل و شمایل روایت و استفاده مناسب از دوربین بسیار جذاب و تأثیرگذار بود.

 

 

iran-newspaper.com
  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش