جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۰:۲۲ - ۰۳ خرداد ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۰۳۰۲۷۳
شبکه نمایش خانگی

همه چیز درباره «سریال یاغی»؛ اولین تجربه محمد کارت؛ قهرمان بدون ادای قهرمان‌بازی

سریال یاغی,محمدکارت
مروری بر سریال یاغی اولین تجربه غیر سینمایی محمد کارت که با پخش اولین قسمت آن مورد توجه منتقدان و مردم قرار گرفته است.

به گزارش همشهری آنلاین،  قسمت اول سریال یاغی اولین تجربه محمد کارت در سریال‌سازی در حالی از شبکه نمایش خانگی منتشر شد که مخاطبان بسیاری را متوجه خود کرد و منتقدان واکنش‌های مثبتی به آن نشان دادند. این سریال که زمان یک فیلم سینمایی را در هر قسمت به خود اختصاص می‌دهد (۹۵ دقیقه) بدون آنکه به دام آبکی شدن و تکرار بیفتد و با ضرباهنگی مناسب، مخاطب را تا پایان با خود همراه می‌کند.

محمد کارت به لحاظ کمی تعداد آثار معدودی را در کارنامه خود دارد و با مستندهای موفق آوانتاژ و خون‌مردگی به تجربه سینمایی شنای پروانه رسیده است. فیلمی که در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر علاوه بر نامزدی در بیشترین بخش‌ها جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای امیر آقایی و نقش مکمل زن را برای طناز طباطبایی به ارمغان آورد. آنچه که بعد از پخش اولین قسمت سریال یاغی بیش از هر چیز مورد توجه منتقدان قرار گرفت جهان واحدی است که محمد کارت در آثارش دنبال می‌کند و درباره آن حرف می‌زند. حرف‌هایی که نه در دام تصاویر اغراق شده جنوب شهر می‌افتاد و نه درشت‌گویی و شعارهای طبقاتی و سهم‌خواهی طبقه فرودست را به رخ مخاطب می‌کشد.

جهان یاغی بیش از هر چیز تکلیف مخاطب را با خودش روشن می‌کند. همانطور که محمدرضا مقدسیان مجری و منتقد سینما درباره یاغی نوشته است: «اولین و مهم‌ترین دستاورد این نگاه قابل لمس و درک شدن اتمسفر داستان های او است. در واقع این حس به مخاطب منتقل نمی شود که کارت در حال ادا در آوردن و تلاش برای طوری خاص بودن است.» او ادا درنمی‌آورد و هیچ تلاشی برای اینکه خاص دیده شود ندارد.

به نظر می‌رسد یکی از دلایل مهم تفاوت جهان فیلم‌های کارت، ‌ همجواری، رفاقت و تجربه زیسته‌ای است که طی سال‌ها با سوژه هایش به دست آورده و به همین خاطر است که به خوبی می‌تواند همزمان، شخصیت های آسیب دیده و بزهکارش را در حضور موازی با بازیگران چهره‌،‌مدیریت کند. نکته دیگر اینکه جنوب و حاشیه شهر در زندگی آدم‌های یاغی به نفع طبقه متوسط از هم پاشیده و مزمحل نمی‌شود. نمونه آن نورپردازی دراماتیکی است که کارت در یاغی روی عنصر مهمی مانند خانواده انجام می‌دهد و تاکید معنادار و محترمانه‌ای بر آن می‌کند.

یکی دیگر از نقاط برجسته‌ یاغی نقش‌آفرینی علی شادمان در خلق کاراکتر جاوید است. کاراکتری که در مرز میان معصومیت و خشونت بیشتر از بازی، بندبازی می‌کند. درخشش این نقش در کارنامه بازیگری علی شادمان با پخش همین یک قسمت هم قابل پیش‌بینی است نقشی که بر اساس پیش‌فرض‌های ذهنی مخاطب، نیاز به اکت‌های بیرونی دارد اما شادمان آن را در فیزیک، چهره‌ و بازی درونی کرده است و با ترکیب پذیرفتنی از معصومیت و خشونت، مخاطب را درگیر ‌قصه زندگی جاوید یاغی می‌کند.

سریال یاغی,محمدکارت

بازیگری که در اوج معصومیت کودکانه‌اش در «میم مثل مادر» رسول ملاقلی‌پور روی پرده سینما دیده شد و به نظر می‌رسد بعد از آن امکانی برای بروز توانایی‌هایش نداشته است. هر چند فیلمنامه‌ای که به قلم حسین دوماری، پدرام پورامیری و محمد کارت نوشته شده و  کارگردانی آزموده شده کارت در ایجاد کشش‌های داستانی اثر غیرقابل انکاری دارد اما نمی‌توان از بازی خاص علی شادمان عبور کرد که ابعاد تازه‌ای به کاراکتر جاوید داده و بدون افتادن به دام کلیشه‌ معصومیت دنیای کودکان کار  یا سردرآوردن از خشونت زندگی آدم‌های شنای پروانه، ‌چهره‌ای ملموس و واقعی از پسر جوانی را خلق  کند که بیش از آنکه از بخواهد از جنوب شهر فراری باشد دلش می‌خواهد در رابطه عاشقانه‌اش کامیاب شود. در حقیقت جاوید فرار از تلخی‌های زندگی جنوب شهر را وسیله‌ای می‌داند برای رسیدن به دختر محبوبش. همین اندازه ساده و واقعی.

نکته دیگر جنس بازیگری شادمان در کاراکتر جاوید و توانایی او در نشان دادن همزمان خشونت و  معصومیتی است که در لحظات عاشقانه روی پل وقتی چشمش را به آسمان دوخته حس کرد. راه رفتن به موقع در هر دو جهت بدون اغراق در بازی آن چیزی است که علی شادمان را تبدیل به یاغی کرده است.

جاوید در یاغی پسر نوجوانی است با تنی ورزیده و صورتی بی‌مو که عزم و قدرتی دپو شده در نگاهش، بغضش و حتی در امضایش احساس می‌شود. کشتی‌گیر خوش‌استیلی که در همان ابتدای قسمت اول، قلب پاکش را به ما ثابت می‌کند. وقتی همراه با یک گروه دل دزد، آهن‌آلات شهر را می‌دزدند و او می‌خواهد که دریچه فاضلاب را کسی ندزدد.

قضاوت در مورد سریال یاغی بعد از تماشای یک قسمت اگرچه شتاب زده به نظر می‌رسد اما می توان حضور چنین کارگردان جوانی را در سینمای ایران را بارقه‌ای از امید تلقی کرد.  

  • 17
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۱۲
غیر قابل انتشار: ۱۲
جدیدترین
قدیمی ترین
چه ربطی داره . اح نشد یه کار موفقی انجام بشه به چیزای دیگه ربطش ندین . همیش
چرا متن اسم فیلم مثل یاعلی نوشته شده یاغی یاعلی زشته بخدا دارین امام علی رو مسخره میکنید
چرا متن اسم فیلم مثل...
حاج آقا بیخیال
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش