پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۰۸:۴۸ - ۰۲ تير ۱۴۰۳ کد خبر: ۱۴۰۳۰۴۰۰۰۴
شبکه نمایش خانگی

روایت هبوط طبقه متوسط در سریال «در انتهای شب»

سریال در انتهای شب,روایت هبوط طبقه متوسط در سریال در انتهای شب

روزنامه شرق نوشت: بودن یا نبودن جان‌مایه سریال «در انتهای شب» است. آیدا پناهنده اگرچه به ظاهر در به تصویر کشیدن داستان «جدایی» حرف تازه‌ای نمی‌زند، اما با طرح داستانش در بسترهای اگزیستانسیال و زیست جامعه‌مدار و دراماتیزه‌زدایی از موقعیت درامِ طلاق، می‌کوشد رویکرد جدیدی برگزیند. زوج داستان برای حفظ فردیت خود و ماندن در خاستگاه اجتماعی‌‌شان دچار تعارضاتی می‌شوند که در حوزه خانواده بروز و ظهور می‌یابد و تصمیم به جدایی می‌گیرند.

رقت‌انگیزی وضعیت آنان به تدریج آشکار می‌شود؛ زیرا همه عرصه‌های تجربه زیستی‌شان دستخوش آشوب شده است. گو اینکه از ابتدا هم بر بنیان پایداری بنا نشده بودند. نخستین سکانس گفت‌وگوی ماهی و بهنام پس از طلاقشان، نقطه عطف و رمزگشای داستان است؛ ماهی با طرح‌افکندن حرف‌های مگوی زندگی مشترک ۱۰ساله‌شان علل تنش‌های پنهان و زیر خاکستر مانده این زوج را برملا می‌کند و مخاطب تازه به عمق گسست میان این دو پی می‌برد؛ دریافتی که با برداشت نخست مخاطب از رابطه ماهی و بهنام فاصله عمیقی دارد: رجوع شود به سرخوشی ماهی در هنگام رانندگی به سوی خانه برای رساندن کیک تولد بهنام و سورپرایزکردن او؛ پریشانی‌اش از ناپدیدشدن بهنام و نگرانی از سلامتی او؛ بگومگوهای سطحی پس از بازگشت بهنام به خانه که تصمیم جدایی را واکنشی هیجانی به نظر می‌آورد؛ خون‌سردی و حتی شوخ‌طبعی آنها در مسیر رفتن به محضرخانه و بالاخره دیالوگ‌های پر از کشش عاطفی با رگه‌های جنسی میان آن دو در خلوت ۱۰ دقیقه‌ای اجباری پیش از جاری‌شدن صیغه طلاق، همگی مخاطب را در تعلیق و انتظار انصراف آنها از جدایی نگه می‌دارد. گسست این زوج ناشی از بحران هویت فردی است.

فردیت این زوج تحصیل‌کرده و روشنفکر (با تعاریف عمومیت‌یافته از این قشر) با ازدواج مورد تهدید و تحدید قرار گرفته است؛ مرد هنرمند فرصت شکوفایی هنری‌اش را در روزمره‌گی‌های زندگی از دست داده و از یک الیت به فردی معمولی و یکی در میان همه بدل شده است و زن نیز که نمی‌خواسته مانند بقیه دختران همسالش باشد، زیر فشار این فکر آزارنده که ازدواجشان تصمیم ناگزیر مرد به ‌دلیل بارداری او بوده و مقصر همه ناکامی‌های همسرش انگاشته می‌شود، فرسوده شده است.

پناهنده در ترسیم رنجوری و سرخوردگی زوج مدرنی که در آستانه میانسالی دغدغه‌های اگزیستانسیالی دارند، می‌کوشد که از گفتمان انتزاعی اگزیستانسیالیست‌های قرن بیستم فاصله بگیرد و نه‌تنها به جنبه «تنانگی» این دغدغه‌ها توجه کند، بلکه نگرش قربانی‌کردن زمان حال برای آینده‌ای را هم که نمی‌دانیم چگونه است، به چالش بکشد؛ پیرنگ داستان «در انتهای شب» حول تصمیم ماهی برای خرید خانه در حاشیه تهران شکل گرفته که نه‌تنها زمینه پیش‌‌آمد دردسر بزرگی برای همسرش شده، بلکه منجر به تحمیل ریاضت‌های اقتصادی سنگینی شده است که زندگی حالشان را از روال همیشگی خارج و برای مرد غیرقابل تحمل کرده است.

نکته قابل تأمل آن است که «در انتهای شب» اگرچه در وهله نخست به نظر می‌آید نگرشی نقادانه به تغییرات نظام ارزشی در خانواده مدرن ایرانی دارد؛ تغییراتی که نهاد خانواده را برای بهنام به تبعیدگاه بدل کرده است، گویی این مرد است که از سرزمین رؤیاهایش به عرصه «خانواده» هبوط کرده و در این روایت هبوط، مانند خوانش سنتی و مذهبی، پای یک زن در میان است؛ به‌چالش‌کشیدن تصمیمات ماهی و نقش مسلط او در خانواده، این ذهنیت را در مخاطب ایجاد می‌کند که تغییر وزن نظام ارزشی خانواده به سود زنان نه‌تنها کارآمد نیست، بلکه این برتری، حتی حس خوشبختی نیز برای زنان به ارمغان نمی‌آورد (رجوع شود به صحنه‌ای از سریال که ماهی در پاسخ به استنطاق سرزنش‌بار پدرش که دلیل تصمیم او بر جدایی را می‌پرسد: «معتاد شده؟ خیانت کرده؟ خرجی نمی‌دهد؟ کتکت می‌زند؟ و...» فریاد می‌زند: «هیچ‌کدام. فقط می‌خواستم زنش باشم، نه مادرش»)؛ گزاره‌ای که می‌تواند مؤید نظر نگرش‌های سمپات به هنجارهای سنتی در روابط زناشویی و نظام پدرسالار در خانواده ایرانی باشد. اما پناهنده در پشت این ظاهر سرراست و نخستین دریافت از داستان، به تعمیق باورهای سنتی ریشه‌دوانده در ذهن جمعی مردان ایرانی در مناسباتشان با زنان تلنگر می‌زند؛ راستی چرا یک زن مطلقه کم‌سواد و سنتی (ثریا) باید برای یک هنرمند روشنفکر از همسر سابقش که مدیری تحصیل‌کرده و زنی مدرن و توانمند است، جذاب‌تر شود؟ تعارض آشکار و قیاس میان ثریا و ماهی که یکی مطیع و رام پیشنهاد صیغه‌شدن می‌دهد و دیگری، مستقل و آگاه به دلباخته قدیمی‌اش می‌گوید: «دیگر وقت خاطره‌سازی نیست. نوبت خاطره‌بازی است»، اشاره‌ای هوشمندانه و به دور از جنجال به تأخیر در تغییر نگرش سنتی مردان به «زنان» و نهاد خانواده در دوران مدرن نیست؟ نگرشی که کنشگری فعالانه زنان در کنار مردان منفعل در خانواده را عصیانی ناموجه قلمداد می‌کند، بی‌آنکه توجه کند که آینده‌نگری ماهی و تصمیم جسورانه او برای سرمایه‌گذاری خرید ملک و خانه در شرایط اقتصادی و تورم روبه‌رشد ایران، فارغ از نگاه جنسیت‌زده، می‌تواند هم تصمیمی دوراندیشانه باشد و هم در انفعال همسرش، فاعلیتی موجه در تدبیر معیشت خانواده تلقی شود. آیدا پناهنده تعارضات معطوف به هویت فردی این زوج را در بستری اجتماعی روایت می‌کند. به عبارتی، رمزگشایی اختلاف میان ماهی و بهنام دستمایه‌ای برای طرح معضلی مهم در چرخه زیستی طبقه متوسط می‌شود. تنگنای مالی که شکاف عمیق میان این زوج را در ذهنیت فردی و عینیت اجتماعی عیان کرده و آنها را در جایگاهی دور از آنچه می‌خواستند، قرار داده، چالش بزرگ بخش قابل توجه و رو به رشد طبقه متوسط جامعه امروز ایران است. نابسامانی اقتصادی به‌‌ویژه در دهه اخیر منجر به ریزش طبقه متوسط شده است. بهنام و ماهی مانند بسیاری از افراد هم‌صنف و هم‌طبقه خودشان می‌کوشند با ریاضت‌پیشگی و قربانی‌کردن زندگی حال‌شان، در خاستگاه اجتماعی خود بمانند. تلاشی که به ‌دلیل بی‌ثباتی و به‌هم‌ریختگی وضعیت اقتصادی آسان به نظر نمی‌رسد.

جدال آنها اما نبردی سلحشورانه برای رسیدن به جایگاهی برتر نیست، بلکه تقلایی مستأصل برای کسب و نگهداشت آسایش روزمره در مواجهه با واقعیت دشوار اجتماعی است و اگرچه در حال باختن قافیه‌اند، می‌کوشند مختصات فرهنگی طبقه متوسط و الیت را حفظ کنند‌ (رجوع شود به ردیف قفسه‌های کتاب، کتاب‌خوانی و نقاشی و خرید دستگاه قهوه‌ساز ارزان‌قیمت)؛ خواستی که با فروش کتاب‌ها برای پرداخت بدهی و اقساط خانه ناکام می‌ماند. این شکست بیرونی اما حکایت از رویداد «امری دون در درون» طبقه متوسط جامعه دارد. در واقع این فضایل اخلاقی است که در تنگناهای مالی رنگ می‌بازد؛ آن‌چنان که هنرمند شاخص مملکت وقتی از قیمت بالای تابلویش که برای فروش گذاشته شده آگاه می‌شود، «فرصت‌طلبانه» درخواست بازپس‌گیری تابلوی اهدایی‌اش را می‌کند، در‌حالی‌که به استیصال و تنگنای دوستانش واقف است.

دیالوگ‌های گزنده‌ای که در این سکانس میان این جمع روشنفکر ردوبدل می‌شود و مقاومت دون از شأن بهنام در اجابت خواست او که به قول خودش انباشت تحقیری روی همه تحقیرشدن‌هایش است، بازتاب افول ارزش‌های اخلاقی و منزلت اجتماعی طبقه متوسط الیت در گیرودار تأمین امر معاش است؛ طبقه‌ای که حاملان بالقوه و بالفعل فرهنگ جامعه‌اند. در این میان، ماهی، به نمایندگی از زنان، می‌کوشد تا منزلت پایمال‌شده را ترمیم کند، به این امید که در تقدیر شاید محتومِ زوال، زنان جسور راهی برای گریز بیابند.

پریسا کدیور

  • 20
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش