دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۹:۳۲ - ۰۳ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۰۱۹۹
فیلم و سینمای ایران

نگاهی به فیلم «آباجان» به کارگردانی هاتف علیمردانی

آیا کسی برای خاطره‌ها پول می‌دهد؟

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم آباجان

«آباجان» فرایند سقوط یک کارگردان است، کارگردانی که خیال می‌کند به یک رویه مؤلف‌وار رسیده است، بدون آنکه به یک اندیشه سینمایی، حتی برآمده از خود او، تکیه زده باشد. برش از یک زندگی و بازنمایی آن سینما نیست، سینما بیش از اینهاست.

 

نشست خبری فیلم «آباجان» در ایام جشنواره فجر همانند بسیاری از دیگر فیلم‌های حاضر در جشنواره به همه چی می‌ماند، جز نشست خبری. فضای نشست پر بود از تمجید از بازی بازیگران - که مصداق بارز کسی نمی‌گوید ماست من ترش است - و استفاده نابجا از واژگان نقد ادبی - هنری بود. به کرات می‌شد شنید که کارگردان فیلم خود را رئالیستی می‌خواند و بازی بازیگرانش را ناتورالیستی و مشخص نبود اینها برآمده از کدام گفتمان سینمایی است. یعنی آنکه با کدام معیار گفته می‌شود.

 

پاسخ به این پرسش را به بعد می‌سپاریم تا دریابیم چرا فروش فیلم‌های هاتف علیمردانی در فروش سیر نزولی در پیش گرفته‌اند. کارگردانی که فروش سه فیلم اخیرش نشان می‌دهد گمنام‌ترین آثارش به مراتب بیشتر از پربازیگرترین اثرش فروش داشته‌اند. شاید باور کردنی نباشد که «به وقت شهریور» در بدترین فصل اکران بیش از یک‌میلیارد فروش داشته است تا کارگردان «به خاطر پونه» بتواند به لطف آن به حیات سینمایی خود ادامه دهد؛ ولی چرا بازیگران خوشنام و البته تبلیغات‌پذیر به فروش فیلم علیمردانی کمکی نمی‌کند؟

 

اگر کسی از شما بپرسد داستان فیلم «آباجان» چیست تا شاید ترغیب به دیدنش شود، چه خلاصه‌ای را روایت می‌کنید؟ اگر کمی به مغزمان فشار بیاوریم اندک واژگانی به ذهنمان خطور می‌کند. گروه تبلیغاتی فیلم در سایت سینماتیکت در تشریح «آباجان» نوشته‌اند «روایت خانواده‌ای که در دهه شصت در شهر زنجان زندگی می‌کنند. خانواده‌ای که جنگ و فضای آن سال‌ها تأثیر زیادی روی زندگیشان می‌گذارد.» بیایید روی همین دو جمله تمرکز کنیم. می‌توانیم این دو جمله را تبدیل به یک جمله کنیم. «روایت خانواده‌ای زنجانی که در جنگ و فضای آن در سال‌های دهه شصت، بر زندگیشان اثر می‌گذارد.» آیا این یک عبارت ترغیب کننده است؟ آیا شما با خواندن این عبارت از دهان بهترین و معتمدترین دوستانتان به سراغ خرید بلیتی برای تماشای «آباجان» می‌کنید؟ برای شخص خودم جواب خیر است.

 

اول آنکه این جمله به زعم نگارنده به هیچ عنوان ترغیب کننده و البته آگاه کننده نیست. شاید بهتر باشد گفت آباجان داستان زنی است که فرزندش مفقود است و در برابر نظر اکثریت، مبنی بر شهادتش، معتقد به زنده بودنش است، در طول اثبات اعتقادش در منزلش اتفاقات هم رخ می‌دهد که در نتیجه با بمباران مدرسه‌ای فیلم تمام می‌شود. این خلاصه فیلم علیمردانی است. خلاصه‌ای که در ذهن کمتر دراماتیک می‌آید. برای مثال شاید از خودتان بپرسید کنش، گره، نقطه عطف و ... فیلم چیست؟ پاسخ هیچ است.

 

«آباجان» در تعریف سینمایی برشی از یک خاطره است، خاطره کودکی خود نویسنده که در نهایت خود پشت دوربین ساختش رفته است. او برای ادای دین به دوستانش در یک بمباران، «آباجان» را ساخته است؛ اما سهم این ادای دین تنها یک پایان است. مشخص نیست آنچه در خانه آباجان رخ می‌دهد نیز بخشی از خاطرات علیمردانی است؛ ولی باید فرض کرد چنین بوده است. حال این پرسش مطرح می‌شود اتفاقات رخ داده در خانه آباجان از منظر چه کسی روی می‌دهد. آیا اینها محصول درگیرهای ذهنی یک کودک است؟ پاسخ خیر است. راوی فیلم یک دانای کل است که از همه چیز خبر دارد و از قضا او فیلم را نابود می‌کند. او آگاهانه از رویدادها فرار می‌کند؛ در حالی که در جزئی‌ترین رویدادها ورود می‌کند. فرض کنید راوی فیلم همان هاتف کوچولوی دهه شصت می‌بود. اتفاقات به شکل دیگر رقم می‌خورد. دیگر فرار از خانه یک دختر شکل دیگری پیدا می‌کرد یا داشتن کتاب‌ها و جزوه‌های منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و کرد بودن یکی از شخصیت‌ها شرایط دیگری را به وجود می‌آورد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم آباجان

سینمای رئالیستی، سینمای انتزاعی

در دایره‌المعارف سینمایی Schirmer ذیل واژه رئالیسم نوشته شده است «رئالیسم به یکی از پرستیزترین عبارات در تاریخ سینما بدل شده است. رئالیسم سینمایی نه یک ژانر است و نه یک جنبش و نه معیار فرمی سفت و سخت دارد و نه موضوعی ویژه؛ اما آیا این به معنای آن است که رئالیسم به سادگی یک توهم است و آن گونه ورنر هرتزوگ گفته است به اصطلاح سینما وریته عاری از حقیقت است؟ احتمالاً خیر، همان‌طور که روالیسم مضمون بسیار مهم برای پاسخ به پرسش‌هایی درباره طبیعت تصاویر سینمایی، رابطه فیلم با واقعیت، اعتبار تصاویر و نقش سینما در سازماندهی و درک جهان بوده است. رئالیسم حداقل یک توهم مولد بوده است. در تاریخ سینما، رئالیسم دو حالت مجزا از فیلمسازی و دو رویکرد نسبت به تصویر سینمایی معین کرده است. در وهله نخست، رئالیسم سینمایی ارجاعی به راست‌نمایی یک فیلم برای باورپذیری  شخصیت‌ها و رویدادهای آن است. این رئالیسم مشهودترین وجه در سینمای کلاسیک هالیوود است. دومین وجه رئالیسم سینمایی به عنوان نقطه شروع بازتولید مکانیکی دوربین از واقعیت و اغلب پایان چالش قوانین فیلمسازی هالیوودی برداشت می‌شود.»

 

با ارجاع به یک منبع قابل اعتماد در تشریح واژگان حال به سراغ «آباجان» می‌رویم. با تطبیق آنچه از تعریف رئالیسم آوردیم با فیلم می‌توان دریافت که «آباجان» به هیچ عنوان رئالیستی نیست. فیلم پیرو فیلمسازی کلاسیک هالیوود نیست و یا به قول هرتزوگ ربطی به سینما وریته یا همان سینمای حقیقت ندارد. در عوض «آباجان» تنه به تنه بخش نهایی این تعریف از رئالیسم سینمایی دارد «پایان چالش قوانین فیلمسازی هالیوودی» که با تأسی از سینمای اروپا جای پای خود را در سینمای آمریکا باز کرد تا اوج‌گیری و شکل افراطیش را در سینمای شخصیت‌هایی چون جیم‌ جارموش یافت. سینمایی ضدپیرنگ، ضد روایت و فاقد اسلوبی که در ایران با کتاب سیدفیلد و مک‌کی می‌شناسیم. در چنین سینمایی واقعیت دیگر معنا و مفهوم راست‌نمایی ندارد؛ بلکه شکلی انتزاعی از دیدگاه هنرمند نسبت به یک رویداد است. «آباجان» در چنین جایگاهی قرار دارد. از همین منظر مفهومی چون ناتورالیسم نیست خدشه‌دار می‌شود.

 

در همان کتاب Schirmer درباره بازی ناتورالیستی نوشته شده است «بسیاری از پژوهشگران انتقالی در دهه ۱۹۱۰ از سبک بازی نمایشی به سبک بازنمایی را می‌بینندو تغییر در سبک بازیگری به ظهور ناتورالیسم در اواخر قرن نوزدهم در تئاتر و گسترش آن در فیلمسازی مرتبط می‌دانند به نحوی که فیلم‌های به فرمی سرگرم‌ساز برای مخاطبان طبقه متوسط بدل شد. پژوهشگران از عباراتی چون «بازی ظاهراً حقیقی»، «اجرای طبیعت‌گرایانه» و «بازی واقع‌گرایانه» برای تشریح سبک‌های بازنمایانه استفاده کرده‌اند که با انتقال به فیلم‌های بلند و ظهور نظام ستاره‌ای همراه شده است. در مقابل ژست‌های مؤکد برجسته در سبک‌های بازیگری بازنمایانه، بازیگری بازنمایانه درگیر استفاده گسترده از پایه‌ها، انسدادها و تجارت تئاتر می‌شود تا کشمکش دراماتیک و تجربیات درونی شخصیت‌ها را آشکار سازد.»

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم آباجان

اگر کمی به این تعریف رجوع کنیم می‌توان به خوبی درک کرد آنچه از بازی ناتورالیستی ذکر می‌شود اشاره به سبک بازیگری تئاتری دارد که از قضا سینما آن را با بازی سارا برنارد در فیلم «ملکه الیزابت» و کشف آدولف زوکر در درک ذائقه طبقه متوسط به دست آورده است. آیا ما در فیلم «آباجان» بازی تئاتری - به شیوه برنارد - می‌بینیم؟ پاسخ منفی است؛ چرا که از قضا فیلم هاتف علیمردانی در بازی گرفتن و البته شاخصه قاب‌هایش، به همان سینمای انتزاعی بازمی‌گردد که می‌توان نمونه‌های خوبش را در سینمای روسیه یافت، چیزی شبیه آزمایش ماژوخین. یعنی ترکیبی از قاب‌بندی و البته انفعال بازیگر. «آباجان» فیلم کنش‌مندی نیست که بخواهیم آن را محصول کنش و کشمکش بدانیم. کشمکش‌ها نیز مربوط به وجوه درونی شخصیت‌هاست تا رویدادهای بیرونی و این نیز محصول سینمای انتزاعی است. سینمایی که می‌توان آن را در آثار رنوار، برگمان و تارکوفسکی جستجو کرد و از قضا به شکل ضعیفش در سینمای فرهادی ملموس است؛ اما به سبب مدعای خاستگاهش از طبقه متوسط، آن را رئالیستی می‌نامند.

 

چگونه خاطرات نمی‌فروشند

سینمای جهان مملو از فیلم‌هایی است که از خاطرات مؤلفانشان برآمده و از قضا مورد اقبال هم قرار گرفته‌اند. فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای که محصول کتاب‌های بیوگرافی شخصیت‌های مشهور است همواره بخش مهمی از خوراک سینمایی هالیوود بوده است؛ اما همه آنها یک چیز را رعایت کرده‌اند و آن هم وجوه دراماتیک است. باید چیزی باشد که مخاطب را از قهرمان جدا کند تا او ترغیب شود به تماشای فیلم. در «آباجان» چه چیزی مخاطب را از قهرمان نداشته فیلم جدا می‌کند؟ هیچ‌چیز. در فیلم هیچ وجه دراماتیکی وجود ندارد. البته علیمردانی در همان نشست خبری بعد فیلم گفته بود «آباجان» صرفاً یک برش از زندگی خانواده‌ای در زنجان به سال‌های میانی دهه شصت است. در همین برش دختری از خانه فرار می‌کند، رابطه پسری با سازمانی تروریستی - مارکسیستی -که باید آن را حدس زد؛ چون روشن نیست -، داماد خانواده برای متهم نشدن به ترسو بودن دروغ می‌گوید، البته با وجود اخلاق‌گراییش مصرف تریاکش را مخفی می‌کند، پدر بیمار خانواده دو هوو را زیر یک سقف نگاه می‌دارد و یک داماد با زندگی مخفی هم روی پشت‌بام می‌خوابد. این دیگر برش نیست. اینها مواد خامی برای دراماتیزه کردن فیلمی است که دراماتیزه نیست. برای مثال همین مصرف تریاکی که نیمه‌کاره رها می‌شود تا شاید ما برداشت کنیم این فیلم صرفاً‌ یک برش است. شخصیت‌ها به امان خدا رها و ولنگار، یک لنگه پا منتظرند تا مدرسه را بمباران کنند.

 

اما برش بودن فیلم زمانی توهمی بیش فرض نمی‌شود که برخلاف ادعا کارگردان خرده‌پیرنگ اصلی فیلم تمام و کمال است. پسر آباجان که همه می‌گویند به شهادت رسیده است، در نهایت روی صفحه تلویزیون ظاهر می‌شود تا امیدها برای پیرزن زنده شود. از قضا این خرده‌پیرنگ به شکل موذیانه‌ای خرده‌پیرنگ شده است؛ چرا که در اصل پیرنگ اصلی فیلم است و با تبدیل شدنش به پیرنگ اصلی دیگر یک برش از زندگی نیست. تلاش‌های پیرزنی برای زنده نگاه داشتن فرزندش است. تنها کنش‌های فیلم نیز تلاش برای همین مسئله است. کندن تابلوی کوچه یا مراسم نذر و نیاز و در نهایت کلنجارهایش با داماد همگی در راستای یک کشمکش است. دیگر موارد فاقد چنین مسئله‌ای هستند که در نهایت هیچگاه به خرده داستان‌هایی جانبی هم تبدیل نمی‌شوند. مثل رفتن شخصیت سعید آقاخانی از خانه به دلایل مبهم. حتی پیدا شدن فرزند هم مهم نیست؛ چون صرفاً قرار است یک مدرسه منفجر شود. چرا؟ نمی‌دانیم.

 

«آباجان» نمایشی از سیر نزولی هاتف علیمردانی است. علیمردانی که با چند تله‌فیلم کارش را آغاز کرده بود با «به خاطر پونه» موفق به ساختن فیلمی کرد مملو از تعلیق و شک که مضمونش بود. پس از آن آرام آرام سقوط کرده است. قصدش رسیدن به نوعی سینماست که اوج آن را در «کوچه بی‌نام» می‌توان یافت، نوعی نشان دادن از یک برش زندگی. ولی این دیدگاه ابتر و الکن است. فاقد بنیادهای فکری است. فاقد اسلوب است. در نهایت در «هفت ماهگی» و اینک در «آباجان» از نفس افتاده است. پس در بهترین فصل فروش، نمی‌فروشد. چون خاطراتش کودکیش دراماتیک نیست. از یک اسلوب روایی جذاب بهره نمی‌برد و چیزی به سینمایش اضافه نمی‌کند.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم آباجان

تنها فرض کنید که داستان از منظر کودکی نقل می‌شد که خود در نهایت در آن بمباران دردناک کشته می‌شد و شما در انتها می‌فهمیدید داستان را یک کودک از دنیا پر کشیده روایت کرده است. آنگاه همه چیز عوض می‌شد و شاید فیلم نجات پیدا می‌کرد؛ فیلمی که از قضا آن کودک را هم داشت و در فیلم ول می‌چرخید.

 

 

 

 

 

cinemapress.ir
  • 14
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش