«ویلاییها» اولین ساخته منیر قیدی، به تازگی در میان انبوهی از فیلمهای اکران دوم نوروزی قرار گرفته است. فیلمی که قرار است مرهمی برای مهجور ماندن زنها در ژانر دفاع مقدس باشد. حکایت ساخت فیلم ویلاییها از سالهایی آغاز میشود که سینما مضمون جنگ را بدون حضور زنها کلید زد و فیلمهایی از جنس قهرمانهای سنگر و میدان نبرد ساخته شدند. زنها در این فیلمها در سکانس ابتدایی فیلم، همسر یا فرزندانشان را از زیر قرآن رد میکردند، پشت پای آنها آب میریختند و در پایان بر سر مزار او مینشستند و زار زار گریه میکردند.
حضور منفعل و خنثی زنها در ژانر دفاع مقدس حتی به سریالها و فیلمهای کوتاه هم سرایت پیدا کرد و با این وجود هیچ فیلمسازی از مفهوم جسارت برای واکاوی محدودیت زنها در این نوع آثار بهره نبرد. شاید سیاستهای مبهم دولتهای مختلف بر سینما و محدودیت سینما دلیل اصلی فاصله گرفتن سینمای دفاع مقدس برای خلق قهرمانهای تازه و بیبدیل در این ژانر شده بود و اهمیت این موضوع را برای سینماگرها به خط قرمز تبدیل کرده بود. با شرایط رو به بهبود سینمای ایران در دولت یازدهم اما این اتفاق بالاخره توسط یک سینماگر زن جوان (منیر قیدی) اتفاق افتاد. با نگاه به این موضوع و مهجور ماندن زنها در سینمای دفاع مقدس به سراغ فیلم «ویلاییها» رفتیم و پای صحبتهای منیر قیدی کارگردان و پریناز ایزدیار، بازیگر اصلی فیلم نشستیم.
گفتوگو با منیر قیدی، کارگردان فیلم «ویلاییها»
سینمای دفاع مقدس همواره در این سالها با ساختار و پرداخت متفاوتی از سوی فیلمسازان مواجه بوده است. شاید تنها وجه اشتراک فیلمهایی هم که در این حوزه ساخته شدند، نادیده گرفتن و مهجور ماندن حضور زنها طی هشت سال دفاع مقدس است. این موضوع نهچندان با اهمیت در سینمای جنگ، اما امروز زمینهساز و بستر اصلی فیلم «ویلاییها»، اولین ساخته شما شده است. چطور این موضوع فراموششده برای شما قابل اهمیت شد و این تم را، بهعنوان اولین تجربه فیلمسازیتان انتخاب کردید؟
من از طریق یکی از دوستانم که خودش بازمانده جنگ بود، با این موقعیت و آن مجتمع فیلم که واقعی است، آشنا شدم. این موضوع اینقدر برایم جذاب و قابل اهمیت بود که چند سال مجبور شدم بهخاطر ساخته نشدن آن صبوری کنم. این فیلم بخش نادیدهای از هشت سال دوران دفاع مقدس است و به نظرم تمام جذابیتش، اهمیت حضور زنها در این برهه زمانی است.
فکر میکنید چرا این نوع زنها در سینمای ما نادیده گرفته شدند؟
متاسفانه یک مسئله ابدی و ازلی در مملکت ماست که الزاما مختص به آن دوران نیست. چون بیتوجهی به حقوق زنها در جامعه امروز هم وجود دارد. مثلا جشنواره فیلم فجر ما که با شعار انقلاب برگزار میشود و در دهه فجر اتفاق میافتد، بهراحتی از کنار این فیلم میگذرد و موضوع آن را نادیده میگیرد. اما نادیده گرفتن این فیلم در این جشنواره، نادیده گرفتن قیدی نیست، نادیده گرفتن همسران و مادران شهداست. جالب اینکه یکی از داوران محترم مصاحبه میکنند و میگویند ما نمی خواستیم افتخار جایزه دادن به ویلاییها را از خودمان دریغ کنیم. داور محترم افتخار واقعی از آنِ شیر زنان این سرزمین است که ۸ سال قهرمانانه دوشادوش مردان شان ایستادند و همواره در طول این سالها نادیده گرفته شدند. شما نمی توانید با یک سیمرغ… آن را از آن خود کنید.
کاراکترهایی که در این فیلم خلق شدند، اغلب فرمانده و همسر شهدا هستند و برای اولین بار است که مخاطب با قهرمانهای زن اینچنینی مواجه میشود. خلق این کاراکترها چگونه شکل گرفت؟
طی تحقیقها و پژوهشهایی که برای ساخت این فیلم داشتیم، ما یکسری خاطره و مصاحبه از زنهای آن دوران جمعآوری کردیم که یکی دو تا از شخصیتهای فیلم از دل همان تحقیقات بیرون آمدند و خلق شدند. مثلا شخصیت فرمانده (پریناز ایزدیار) که از ابتدا در فیلمنامه وجود داشت، مابهازای بیرونی داشت، ولی شخصیت عزیز (ثریا قاسمی) و سیما (طناز طباطبایی) ساخته و پرداخته ذهن خودم بود و اصلا حضور واقعی در آن مجتمع نداشتند.
ما این دو شخصیت را خلق کردیم تا بتوانیم یک کنشی را در داستان به وجود بیاوریم و فضای کار را از یکدستی خارج کنیم. چون تمام زنهایی که در فیلم وجود داشتند، دارای عقاید همراه و همگون بودند و خیلی تفکر و ایدئولوژی متفاوتی نداشتند. به نظرم شما وقتی فیلم میسازید، نمیتوانید خیلی به واقعیتها پایبند باشید، چون ممکن است آن واقعیت خیلی دراماتیک نباشد..
شنیدم چند بار فیلمنامه از سوی ارشاد رد شده است. دلیل مخالفت ارشاد با این فیلم چه بود؟
ما از سوی ارگانهای مربوطه با مخالفت رو به رو شدیم. آنها موضوع این فیلمنامه را غیردراماتیک میپنداشت و معتقد بود تا زمانی که او مسئولیت ارشاد را به عهده دارد، اجازه ساخت این فیلم را نخواهند داد. آن آقا معتقد بودند که این فیلم بار منفی دارد و خانمها در آن زیاد منفعل هستند. متاسفانه در آن دوران هیچیک از ارگانهایی که میخواستند حامی مالی پروژه ما باشند، کاری انجام ندادند و ما تا دولت یازدهم برای ساخت این فیلم صبر کردیم و درنهایت با کمک فارابی و آقای تابش موفق به ساخت این فیلم شدیم.
شما خودتان بچه زمان جنگ هستید، از آن دوران چه تصویری یادتان است؟
فکر میکنم تمام کسانی که در آن دوران زندگی کردند و متولد شدند، مهمترین دوره زندگیشان، دهه ۶۰ و زمان جنگ بوده است. خاطرات آن دوران خیلی پررنگتر از بقیه سالهای زندگی آدم است. بخش زیادی از این فیلم بر اساس خاطرات آن دوران شکل گرفته است و این موضوع به رئال شدن فضای کار خیلی کمک کرد.
یکی از نکات بالقوه فیلم به تصویر کشیدن احساسات زنانه فیلم به اقتضای سن شخصیتهاست. چطور خودتان توانستید این احساسات مختلف شخصیتها را درک کنید و آنها را به مخاطب انتقال دهید؟
یکی از اتفاقاتی که اصولا در حین کار برای من میافتد، این است که من تا زمانی که مابهازای بیرونی برای شخصیتهایم نداشته باشم، نمیتوانم آنها را خلق کنم. در این فیلم هم تقریبا سعی شده برای تمام کاراکترهای فیلم یک مابهازای بیرونی وجود داشته باشد. فکر میکنم یکی از ویژگیهای اصلی فیلم هم همین بود و ما کاراکترها را بر اساس شخصیتهایی واقعی که از آنها الگو گرفته بودیم و در خاطرات باقی مانده بود، خلق کردیم. تمام سعیمان هم این بود که همه چیز این فیلم به زندگی واقعی شباهت داشته باشد. حتی دیالوگهایی که احساس میکردیم ممکن است به شکل دیالوگ صرف گفته شود، بلافاصله حذفشان میکردیم.
با توجه به اینکه تمام کاراکترهای فیلم زن هستند و مردها حضور کوتاهی نیز در آن دارند، اما احساس میکنم همان حضور اندک مردها در فیلم، الکن و غیرقابل باور درآمده است و شاید اگر دو شخصیت الیاس (علی شادمان) و آقای خیری (صابر ابر) در این فیلم وجود نداشتند، مسیر فیلم مستقیم و سرراستتر درمیآمد…
فکر میکنم شخصیت الیاس شامل این موضوع نباشد و مخاطب با این شخصیت ارتباط برقرار میکند. اما با توجه به اینکه شما دومین نفری هستید که نسبت به حضور آقای خیری در فیلمنامه انتقاد دارید، من موافق حضور او در این فیلم هستم. من همه کارهای صابر ابر را دوست دارم و به نظرم حضور در این فیلم، هم بهاندازه و هم درست است.
شاید چیزی که پس ذهنم من بود و ناخودآگاه تاثیرش را در فیلم گذاشت، باعث شده است که برخی از مخاطبها نسبت به کاراکترهای مرد فیلم چنین برداشتی داشته باشند. چون من همیشه معتقدم بخش عمدهای از فیلم وامدار کاراکتر خود کارگردان است و همیشه یک چیزی از کارگردان خیلی ناخواسته و بدون انگیزه قبلی در فیلم جاری میشود. من همواره در طول نگارش فیلمنامه دوست داشتم که مردها و رزمندهها را نبینیم و تماشاگر فقط یک تصور ذهنی نسبت به آنها داشته باشد، اما روند ساخت فیلم به گونهای پیش رفت که عدم حضور آقای خیری در داستان اجتنابناپذیر بود. برای همین مجبور شدیم این شخصیت را وارد فیلم کنیم.
پرسوناژ بسیار متفاوت فیلم که بار اصلی داستان را به دوش میکشد، شخصیت فرمانده یا همان خانم خیری است. فرمانده جدا از مقام، مسئولیت و جذبهای که دارد، اما گاه همانند همه انسانها دچار اشتباه میشود و از حالت خوب بودن مطلق درمیآید. حتی میبینیم از اینکه خبر شهادت شوهر زن دیگری را به جای خبر شهادت همسر او آوردهاند، به شکل پنهانی خوشحالی میکند. خودتان چطور به این شخصیت رسیدید و نقاط مثبت و منفی او را در فیلمنامه لحاظ کردید؟
نکته قوت شخصیت خانم خیری در همین خاکستری بودنش است. اگر ما این شخصیت را مثبت مطلق خلق میکردیم، مسلما این فیلم هم شبیه فیلمهای دفاع مقدسی دیگر درمیآمد و مخاطب از تماشای آن خسته میشد. اگر من فقط به ویژگیهای مثبت این شخصیت میپرداختم، تبدیل به کاراکتر نمیشد و مخاطب در همان ۱۰ دقیقه اول فیلم، آن را پس میزد.
در این فیلم از ترکیب متفاوت بازیگران سینما و تئاتر استفاده کردید که در رأس آنها پریناز ایزدیار، ثریا قاسمی و طناز طباطبایی قرار دارند. چطور به این بازیگرها رسیدید؟
ما از ابتدا قصدمان استفاده از بازیگران سینما برای ایفای نقشهای اصلی فیلم نبود و بهتدریج بازیگران سینما برایمان اولویت پیدا کردند. از سوی دیگر، طبیعتا استفاده از نابازیگر هم با توجه به بودجه و زمان اندکی که ما داشتیم، در این کار امکانناپذیر بود. شاید اگر برای این فیلم از نابازیگر استفاده میکردیم، کل فیلم جور دیگری درمیآمد و شاید بهتر یا بدتر میشد. اما ما کاملا از انتخاب بازیگرهایمان راضی بودیم و به نظرمان بهترین انتخابها بودند.
از تجربه همکاری با ثریا قاسمی بهعنوان بازیگر پیشکسوت این کار بگویید.
خانم قاسمی برگ برنده این کار بود و بسیار خالصانه با ما همراه شد. او بدون هیچ نوع انرژی منفی و مخالفتی خودش را در اختیار کار قرار داد و خیلی خوب به درک نقشش رسید. وقتی ما سر صحنه با او کار میکردیم، تفاوت سلیقهای آنچنانی با هم نداشتیم و در چند جلسه اول فیلم با هم به توافق رسیده بودیم. فکر میکنم بخشی از همراهی خالصانه او، به همان تربیت بازیگری در همان سینمای گذشته برمیگردد، چون الان واقعا بازیگرها به این شکل نیستند.
فیلم «ویلاییها» با این شعار که فیلم را به همراه خانواده در سینما ببینید، اکران شده است. فکر میکنید در شرایط فعلی اکران و نمایش فیلمهایی مثل «نهنگ عنبر» که با فروش یک روزه خود رکورد تاریخ سینمای ایران را میشکند، خانوادهها برای تماشای این فیلم تمایلی از خودشان نشان بدهند؟
زمانی که ما این فیلم را میساختیم، میدانستیم که به اندازه فیلمهای کمدی و بفروش سینمای ایران مخاطب نخواهیم داشت. ضمن اینکه مخاطب این فیلم با یک کارگردان جدید مواجه است که هیچ ذهنیتی نسبت به او ندارد. تماشاگر الان با یک بسته سربسته مواجه است که کارگردانش را نمیشناسد و به نظرش موضوع فیلم هم موضوع خستهکنندهای به نظر میرسد. اما با همه این تفاسیر، من نسبت به وضعیت اکران این فیلم راضی هستم و خدا را شکر میکنم که نسل جوان هم توانستند با این فیلم ارتباط برقرار کنند؛ این برای من خیلی باارزش است.
ارتباط مردها با این فیلم چگونه بوده است؟
خیلی خوب، حتی بعضی مردها آنقدر تحت تاثیر فیلم قرار گرفته بودند که بغض در چشم
انشان جاری شده بود. یکی از آنها چند روز پیش عکسی از دستش را برای من فرستاده بود که آنقدر در حین تماشای فیلم عصبانی شده بود و استرس داشت که تمام گوشههای دستش را کنده بود و زخم شده بود. خوشبختانه مردها با این فیلم نامهربان نبودند.
گفتوگو با پریناز ایزدیار، بازیگر فیلم «ویلاییها»
اولین بار قبل از دیده شدنش در سینما، برای سریال «شهرزاد» و زمان بازی در فیلم «ابد و یک روز»، با هم گفتوگو داشتیم. مثل یک بازیگر پخته و میانسال و البته باهوش درباره مسیر بازیگریاش حرف میزد و همچنان خودش را مدیون انتخاب حسن فتحی در سریال «زمانه» میدانست…
پریناز ایزدیار یکی از بازیگران موفق این روزهای سینمای ایران است که شاید هیچکس فکرش را نمیکرد که بازیگر نقش کوتاه و فرعی فیلم «ورود آقایان ممنوع»، امروز به یکی از پرکارترین و مهمترین بازیگران زن جوان سینمای ایران بدل شود. یکی از نکات جالب توجه و بارز شخصیتی او که در کارش هم تاثیر گذاشته است، بیاعتنایی و مغرور نشدن به همین موقعیت کنونی بازیگریاش است. این را از همان لحن و شیوه برخوردی که در این مصاحبه همانند گفتوگوی دو سال قبل چلچراغ داشت، متوجه شدم.
تجربه حضور در «ویلاییها» بعد از دریافت سیمرغ جشنواره فیلم فجر برای شما اتفاق افتاد؛ یک نقش بسیار متفاوت و ارزشی که کمتر در سینمای ایران شاهد چنین کاراکتری بودیم. این نقش چگونه سراغ شما آمد؟
چندان دقیق نمیدانم ابتدا پیشنهاد حضور من در این فیلم، از جانب چه کسی مطرح شد. فقط میدانم که خود خانم قیدی تمایل داشتند من نقش فرمانده را بازی کنم. دستیار خانم قیدی با من تماس گرفتند و بعد از خواندن فیلمنامه یک قرار حضوری گذاشتیم و خیلی زود به توافق و نتیجه رسیدیم. به نظرم فضای فیلمنامه اینقدر متفاوت و عجیب بود که وقتی آن را میخواندی، میترسیدی از اینکه چگونه قرار است ساخته شود. «ویلاییها» فیلم بسیار سختی بود، ولی به نظرم ارزش بازی کردن را داشت.
وقتی فیلمنامه را میخواندید، مواجههتان با کاراکتر فرمانده به چه شکل بود؟ از سخت بودن این نقش نگران نبودید؟
خیلی وقت بود که دلم میخواست در فیلمی مرتبط با ژانر دفاع مقدس بازی کنم؛ اما یا قسمت نمیشد یا پیشنهادها دلچسب نبودند. وقتی فیلمنامه این کار خواندم، از همان ابتدا نقش را دوست داشتم، اما زیاد با واژه «فرمانده» بودنش موافق نبودم. چون خیری به جنوب نرفته بود که فرمانده باشد، آنجا رفته بود تا هر کاری از دستش برمیآید، انجام دهد. من میزان زنانگی را که در ژانر این فیلم وجود داشت، خیلی دوست داشتم…
زمانی که قرار برای بازی در این فیلم گذاشتید، با اتکا به فیلمنامه، چند درصد از شخصیت فرمانده را شناختید؟
من با هر کاراکتر و نقشی مثل یک کتاب یا فیلم برخورد میکنم و اولین چیزی که زمان خواندن فیلمنامه برایم مهم است، میزان ارتباطم با نقش است. من خیلی دنبال مابهازای بیرونی نقشها نمیگردم و بیشتر ارتباط درونی و حسیام با نقش مهم است. در مورد خانم خیری هم این اتفاق برای من افتاد. قطعا من سختیها و عشقی را که این نقش در زندگی داشت، به آن شکل تجربه نکرده بودم، ولی بهعنوان یک زن و یک انسان سعی کردم موقعیت او را درک کنم. به نظرم خانم خیری یک زن محکم بود و من بیشتر از هر چیزی سعی کردم آن لحظه و موقعیتی را که او در آن قرار میگیرد، درست بازی کنم؛ چه آن لحظهای که دستور میدهد و یک قانون را اجرا میکند، و چه آن لحظه که عاشق همسرش است و برای شهید شدن او گریه میکند.
آیا تصویری که ما از نقش فرمانده در این فیلم میبینیم، همه چیز آن از پیش طراحی شده بود، یا اینکه خودتان هم تحقیقی در این زمینه داشتید که مواردی را به نقش اضافه کنید؟
خانم قیدی یکسری فیلمهای مستند از آن خانمهای فیلم (که به شکل واقعی وجود داشتند) به من داد که خیلی به در آمدن نقش کمک کرد. تقریبا بخش مهمی از ویژگیهای شخصیتها به نوعی الهامگرفته از آن فیلمها بود. البته بخش زیادی از فیلمنامه هم حاصل تحقیقی بود که خانم قیدی سالها روی آن داشتند و این خیلی به ما کمک کرد.
تجربه کار کردن با یک کارگردان زن آن هم در فضایی کاملا زنانه چه ویژگیهایی داشت؟
من همیشه دلم میخواست با یک کارگردان خانم کار کنم و از این بابت خیلی خوشحالم که افتخار همکاری با خانم قیدی در این کار نصیبم شد. کار کردن با یک کارگردان زن مسلما تجربه متفاوتی است و خیلی بیواسطه و راحت یک بازیگر زن میتواند با همجنس خودش در مورد هر چیزی صحبت کند. این اتفاق در این فیلم باعث شد پذیرش ابعاد کاراکتر برای بازیگر راحتتر باشد.
به نظرم گریم و لباس هم نقش مهمی در شکلگیری شخصیت فرمانده داشته؛ بهخصوص آن چادری که بر سر میکند و در مواجهه با موقعیتهای مختلف حالت آن را تغییر میدهد…
همان مستندهایی که ما تماشا میکردیم، به این موضوع خیلی کمک کرد. البته با طراح لباس هم درباره چادر سر کردن خانم خیری خیلی صحبت کردیم. شیوه چادر سر کردن او در موقعیتهای مختلف متفاوت است و ما با تمرین زیاد سعی کردیم موقعیتهای مختلف چادر سر کردن او را اجرا کنیم.
وقتی در این فیلم حضور پیدا کردید، چقدر خودتان حدس میزدید که این کار هم بتواند مثل «ابد و یک روز» دیده شود؟
شاید در مرحله خواندن فیلمنامه قبل از اینکه بخواهم به این چیزها فکر کنم، برایم مهم است که چقدر کار میتواند موفق و آبرومند باشد، یا چالش جدیدی در کارم ایجاد کند که برایم تازگی داشته باشد. من در «ویلاییها» همه این چیزها را دیدم. اما وقتی وارد فیلم شدم و تعهد دادم و قرارداد بستم (مثل همه کارهای دیگری که در آنها بازی کردم)، تمام این فکرها را کنار گذاشتم و فقط به این فکر کردم که کارم را به بهترین شکل درست انجام دهم…
دوست نداشتید برای بازی در این فیلم در جشنواره فیلم فجر نامزد شوید یا دوباره سیمرغ بگیرید؟
نه. شاید کمی این موضوع شعاری به نظر برسد، ولی من هیچوقت دغدغه جایزه گرفتن یا کاندیدا شدن نداشتم. شاید نزدیک ایام جشنواره، کمی هیجانزده باشم، ولی همیشه سعی میکنم که هیجان خودم را کنترل کنم و به خودم آسیب نزنم.
یعنی شما تا قبل از «ابد و یک روز» هم به جایزه فکر نمیکردید؟!
نه. یادم است اواسط فیلمبرداری «ابد و یک روز» خیلی از دوستان سر کار به من میگفتند که تو به احتمال زیاد برای این فیلم کاندیدا میشوی، اما من میگفتم تو را به خدا به من این چیزها را نگویید، بگذارید این نقش را با خیال راحت تمام کنم! چون من خودم را میشناسم و میدانم که این موضوع ممکن است من را از مسیری که هدفم است، خارج کند…
قطعا جایزه لذتبخش است و من بینهایت از جایزهای که برای «ابد و یک روز» دریافت کردم، بسیار خوشحالم، ولی سعی میکنم خیلی به آن فکر نکنم.
بگذریم… ارتباط شما با طناز طباطبایی، که پارتنر اصلی شما در فیلم «ویلاییها» است، چگونه شکل گرفت؟
ارتباط ما بهسادگی و درست و راحت شکل گرفت. ما هم در تهران و هم جنوب با هم دورخوانی و تمرین داشتیم و تمام سکانسهایی هم که با هم بازی کردیم، خیلی راحت و خوب گذشت. «ویلاییها» با توجه به سختیها و وضعیت آبوهوایی گرم و طاقتفرسایی که داشت، اما پشت صحنه بهشدت آرام و خوبی داشت و من با تمام پارتنرها خصوصا صابر ابر که در «تابستان داغ» هم یک تجربه مشترک دیگر با او داشتم، ارتباط بر قرار کردم.
و اگر کمی از نقشتان در این فیلم فاصله بگیرید، فکر میکنید این شخصیت و این فیلم چه جایگاهی در کارنامهتان دارد؟ با توجه به سختیها و فشارهایی که برای بازی در این فیلم متحمل شدید، آیا حاضرید دوباره در یک کار جنگی بازی کنید؟
صددرصد. اگر پیشنهاد کار جنگی به من شود و نقش را دوست داشته باشم، حتما آن را بازی خواهم کرد. همانطور که قبلا هم به این موضوع اشاره کردم، من از بازی در فیلم «ویلاییها» بسیار خرسند هستم و با اینکه سهم کوچکی از این فیلم داشتم، ولی بهشدت از آن راضیام و امیدوارم قسمت بشود که باز هم در چنین کارهایی بازی کنم.
در حال حاضر مشغول بازی در چه کاری هستید؟
مدتی است که بازی در فیلم «هت تریک» رامتین لوافی را به پایان رساندم و در حال حاضر هم مشغول «شهرزاد ۲» حسن فتحی هستم…
شما به نوعی با اعتماد و اطمینان حسن فتحی وارد کار جدی بازیگری شدید. آیا برای انتخاب آثار سینمایی از او مشورت و راهنمایی میگیرید؟
همانطور که میدانید، مسیر حرفهای کار من با آقای فتحی و از سریال «زمانه» شروع شد. آقای فتحی با راهنماییهایشان چیزهایی را به من یاد دادند که شاید تا پنج سال پیش هیچ نوع آگاهی نسبت به آنها نداشتم و اصلا نمیدانستم بازیگر باید چه کاری انجام دهد تا زود فراموش نشود. بیشک من بخش زیادی از موفقیتم را مدیون اعتماد آقای فتحی هستم.
آگاهی نسبت به انتخاب نقشها و راهورسم فراموش نشدن بازیگر که به آن اشاره کردید، برای شما چگونه محقق شد؟
من سعی میکنم اول از همه فیلمنامه را دوست داشته باشم و بعد کاراکتر را. خیلی وابستگی به این موضوع ندارم که کارگردان فلان اثر حتما باید یک آدم سرشناس و صاحبنام باشد. البته بسیاری از اسمها هستند که من هم مثل اغلب بازیگرها دوست دارم با آنها کار کنم، ولی سعی میکنم خودم را زیاد درگیر این موضوع نکنم؛ بنابراین کارکردن با فیلم اولیها را دوست دارم و به شرط فیلمنامه و نقش خوب، نقش را بهراحتی میپذیرم.
- 15
- 5