یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳
۰۸:۱۸ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۳۳۹۰
فیلم و سینمای ایران

«شهرزاد» با گذشت این همه مدت همچنان پدیده بازار نمایش خانگی است

پیمودن هزاران راه نرفته

سریال شهرزاد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

سال‌ها صحبت از این بود که دیگر در تلویزیون ایران نمی‌شود سریال خوب ساخت. سریال خوب به معنای واقعی کلمه. سریالی که همه را درگیر خود کند، سریالی که خیابان‌ها را خلوت کند. سریالی که تبدیل شود به بحث و حرف هر وقت‌گذرانی رفیقانه‌ای. سال‌ها این سخنان را شنیدیم و هر زمان هم که گول خوردیم و ناپرهیزی کرده و پای سریالی نشستیم، دیدیم این حرف‌ها راست است.

 

شهرزاد، اما وقتی که آمد، حس کردیم چیزی دارد اتفاق می‌افتد. دیدیم می‌شود اتفاق بیفتد آنچه چند سالی غیرممکنش می‌خواندیم، اما در باطن منتظرش بودیم. چند قسمت که گذشت و سریال که راه افتاد، دیدیم بالاخره آن اتفاقی که منتظرش بودیم رخ داده است.

 

درست است که خیابانی خلوت نشد – که البته با این شیوه نمایش و پخش قرار هم نبود که خیابانی خلوت شود، اما خبر خوش این بود که سریالی آمده بود که شده بود حرف مردم؛ بحث مردم؛ مسأله مردم؛ بخشی از زندگی مردم. سریالی که هر جا رفتی، دیدی چند نفر دارند در موردش حرف می‌زنند. از داستانش می‌گویند.درباره شخصیت‌هایش بحث می‌کنند. خودشان و کارهایشان را قضاوت می‌کنند. بازیگرانش را مورد ارزیابی قرار می‌دهند.

 

جایی نوشته بودم شهرزاد سریالی است که غریبه‌ها را با سریال ایرانی دوباره آشتی داد. حقیقت این است که این سریال کاری کرد که سال‌ها بود سریالی دیگر نتوانسته بود. جالب این‌که شهرزاد چنان در تماشاگرانش نفوذ کرده بود که تمام هم که شد، بحث مردم ادامه‌اش بود و این پرسش که آیا فاز دیگری هم در کار خواهد بود یا نه و وقتی هم که دوباره فاز جدیدش، سری جدیدش بعد از حدود یک‌سال منتشر شد، انگار نه انگار که چنین فاصله‌ای در کار بوده است. انگار نه انگار که در این فاصله زمانی فیلم‌ها و سریال‌های دیگر ساخته شده‌اند.

 

تماشاگران چنان از سری جدید استقبال کردند، انگار که این ‌سری و انتشارش بی‌وقفه در ادامه سری قبلی بوده است. بله؛ شهرزاد تماشاگران وفاداری دارد. تماشاگرانی که باعث شدند استقبال از آخرین قسمت سری اول با اولین قسمت سری دوم تفاوت چندانی از نظر تک‌فروشی نداشته باشد.

 

این که شهرزاد چه داشت و چه دارد که دیگر سریال‌ها ندارند، بحث چندان مفصلی نیست. شهرزاد سر و شکل خوبی دارد؛ داستان گیرای شهرزاد با درک و شناخت فضا، مضمون، اتمسفر، ریتم و بستر تاریخی داستان به هوشمندانه‌ترین شکل ممکن و بسیار جذاب و گیرا و هنرمندانه پیش می‌رود؛ استاندارد و خوش‌ساخت است؛ با کارگردانی کاربلد و امتحان پس داده؛ با هنرپیشگانی کارنامه‌دار و معتبر چون علی نصیریان همیشه بزرگ، شهاب حسینی آزموده و همیشه دوست‌داشتنی، ابوالفضل پورعرب کاربلد، ترانه علیدوستی محبوب و گزیده‌کار، مصطفی زمانی و پریناز ایزدیار.

 

اما برای تحلیل این‌که چرا شهرزاد بدین حد محبوب شده، این نکات به تنهایی کفایت نمی‌کند. عوامل کاربلد را بسیاری کارهای دیگر نیز می‌توانند داشته باشند، اما هیچ‌کدام از آنها شهرزاد نشده‌اند و نمی‌شوند. جدیدترین نمونه‌اش هم همین سریال به اصطلاح فاخر معمای شاه که با وجود این‌که از بهترین‌های تلویزیون استفاده کرده بود، داستانش را در بستری از تاریخ، درباره کاراکتری اتفاقا جذاب‌تر و کنجکاوی‌برانگیز‌تر روایت می‌کرد و تمام عوامل و عناصر تبلیغاتی سازمان را نیز در اختیار داشت، درنهایت بدل به مایه سرافکندگی تلویزیون

و مدیرانش شد.

 

شهرزاد، اما به این دلیل ساده موفق شد که توانست دنیای داستانی‌اش را به تماشاگرش بباوراند. دنیای داستانی هم یعنی تمام آن چیزهایی که تماشاگر در تماشای یک اثر نمایشی با آنها رودررو می‌شود. در این مورد هم زمانی نوشته بودم که چه بخواهیم و چه نه، تفاوتی در این نکته ناراحت‌کننده ایجاد نمی‌شود که میان زندگی شخصی و پنهان و به عبارتی بهتر سبک زندگی یا لایف‌استایل قسمت عظیمی از طبقه متوسط شهرنشین با سبک زندگی مورد تأیید نهادهای رسمی حکومتی و نیز رسانه فراگیر ملی تفاوت از زمین تا آسمان است.

 

درواقع تماشاگر کوچکترین شباهتی میان خود با سبک مورد تأیید رسانه ملی که در سریال‌های ایرانی به نمایش درمی‌آید، نمی‌بیند. همین تماشاگر، اما شخصیت‌ها، داستان، فضا، اتمسفر، مکان‌ها و زمان وقوع رخدادهای داستانی شهرزاد را باور کرده است.

 

این دستاورد هم مدیون کاربلدی و هوشمندی کارگردان است و هم مرهون شرایط فرامتنی حاکم بر سریال که از میان آنها مثلا می‌توان به توزیع و پخش شهرزاد در شبکه نمایش خانگی اشاره کرد که به این دلیل که این باور را به تماشاگر می‌دهد که این سریال چون در تلویزیون قابل ساخته شدن و پخش نبوده مجبور به کوچ به شبکه ویدیویی شده، در زمینه نزدیکی به علایق و سلایق تماشاگر امروزی خود به خود، گام‌ها در این رقابت از رقبایش پیش است.

 

این که سریالی با وجود این‌که حمایت تبلیغاتی رسانه ملی و ده‌ها و صدها رسانه ملی و غیرملی دیگر را نیز پشت سر نداشته، توانسته به چنین جایگاهی برسد، آن هم با شیوه پخشی که تماشاگر ناچار است برای تماشای هر قسمت از آن مبلغی بپردازد، نشان از خیلی چیزهای دیگر هم دارد. مسائلی که اگر تحلیل شود، اگر کارگردانان دیگر نیز به آنها دقت کنند و اگر این راه ادامه پیدا کند، به احتمال زیاد برای ساخته شدن سریالی دیگر با این درجه از محبوبیت دیگر ناچار نخواهیم بود سال‌های ‌سال صبر کنیم، اما به شرطی که به این نکات دقت شود.

 

محمدعلی کشاورز از شهرزاد می‌گوید

آقای علی نصیریان؛ نه فقط بزرگ‌آقای شهرزاد که بزرگ نمایش است

قصه آن هم از نوع عاشقانه‌اش حلقه مفقوده آثار سینمایی و تلویزیونی ماست. مردم تشنه شنیدن قصه هستند و تنها با تکیه بر آن است که می‌توان آنها را با خود همراه کرد. در سال‌های اخیر ما از اهمیت قصه‌گویی غافل شدیم، تاریخ و قصه‌های ناب خودمان را کنار گذاشتیم و درگیر رونویسی از آنچه دیگران می‌سازند که موجی موقتی به راه می‌اندازند و خیلی زود از یاد می‌روند، شده‌ایم.

 

درست است که این روز‌ها سریال‌های ماهواره‌ای بیش از گذشته سلیقه مخاطبان ایرانی را با خودشان تنزل داده‌اند، اما این نکته را نمی‌توان فراموش کرد که قصه بکر و جذاب، حتی با وجود محدودیت در روایت، می‌تواند نظر هر تماشاگری را به خودش جلب کند.

 

حسن فتحی از زمانی که سریال‌سازی را شروع کرد، هیچ وقت به سراغ مد آن روز جامعه نرفت و به جای آن، همیشه به فکر ساخت سلیقه برای مخاطبانش بود. یک نگاه گذرا به کارنامه فتحی به راحتی متمایز بودن او و آثارش را با دیگر ساخته‌های این سال‌های صداوسیما نشان می‌دهد.

 

از پهلوانان نمی‌میرند تا شهرزاد همیشه درحال تجربه فضاهای متفاوت بوده و همواره تمرکزش را روی قصه‌گویی و شخصیت‌پردازی‌های ناب گذاشته است. او به سراغ برهه‌های مختلف تاریخی این سرزمین می‌رود و جهان منحصر به خودش را در این روزگار شتاب‌زده خلق می‌کند. سریال شهرزاد با روایت عشق، شکست، شادی و غصه‌های شخصیت‌هایش در جایی از تاریخ معاصر کشورمان، یک‌تنه توانست با وجود حجم خفه‌کننده سریال‌های غیرایرانی، نگاه‌های میلیون‌ها ایرانی را به خودش جلب کند.

 

تا جایی که این روز‌ها مانند همه سریال‌های موفق دنیا، شهرزاد‌ به فصل تازه‌اش رسیده و با‌‌ همان طراوت و جذابیت درحال پیش رفتن است. با این‌که عشق همیشه در قصه‌های حسن فتحی‌ جایگاه ویژه‌ای داشته و با این‌که در زمانه‌ای هستیم که حداقل در آثار نمایشی رد پای عشق در داستان‌ها کم‌رنگ‌تر از همیشه شده، شهرزاد‌ مانند جانی دوباره در فضای سریال‌سازی می‌ماند. آدم‌های قصه شهرزاد عاشق می‌شوند، برای رسیدن به عشقشان می‌جنگند، شکست می‌خورند، می‌شکنند اما دوباره بلند می‌شوند.

 

با وجود داستانک‌های جذاب و شخصیت‌پردازی‌های درستی که در سریال می‌بینیم‌ اما حسن فتحی با همین عشق، ‌این جانمایه اصلی داستان سریال جدیدش، حال یکنواختی و گا‌هی خشمگین این روز‌هایمان را تلطیف و روحمان را آرام می‌کند.  با شهرزاد می‌توانیم در خیابان‌های لاله‌زار و‌ در بین مردم طهران قدم بزنیم، سری به کافه نادری بزنیم و از اصیل بودن آدم‌هایی که هیچ کدامشان نه سیاهند و نه سفید، لذت ببریم.

 

ماموری که قصد جان فرهاد قصه را داشت، وقتی سر و کارش به عشق می‌رسد، مسیرش به کلی تغییر می‌کند،؛ بزرگ‌آقایی که همه از ابهت و قاطع بودنش واهمه داشتند،‌ در خلوتش دلتنگی و دلسوزی پدرانه به سراغش می‌آید. همین تک‌بُعدی نبودن نگاه فتحی به شخصیت‌ها باعث شده تا کار‌هایش مثل خود زندگی شود.

 

مثل طیفی از رنگ‌ها که هر کدامشان با همه تضاد‌هایشان در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. اما این عاشقانه، همراهی بزرگی را با خودش داشت که سایه‌اش حتی در نبودنش در فصل جدید، هنوز بر سر شهرزاد سنگینی می‌کند. آقای علی نصیریان که استاد من بودند، به نظرم تنها استاد تئا‌تر این مملکت هستند.

 

شرافت و نجابتی را که یک هنرمند باید داشته باشد، او درون خودش دارد. سواد بالای او و قدرتش در نویسندگی، همیشه در کار بازیگری‌اش هم نمود پیدا کرده و به همین دلیل است که شخصیت‌هایی که مقابل دوربین ایفای نقش می‌کنند از پردازش و هویت دقیقی برخوردار هستند. علی نصیریان، نه فقط بزرگ‌آقای سریال شهرزاد که بزرگ و اعتبار هنر نمایش این سرزمین است.

 

امین فرج‌پور

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 14
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش