این روزها مجموعه مستندهایی تحت عنوان کارستان در قالب ٦ فیلم مستند در گروه سینمایی هنر و تجربه درحال اکران است. فیلمهایی که در آن شماری از مستندسازان شناختهشده ایران با روایتی ساده و بدون قهرمانپردازیهای مرسوم با پرداخت به شماری از فعالان کارآفرینی در حوزههای گوناگون، الگوهای ملموسی را برای کل جامعه بهخصوص نسل جوان معرفی میکنند.
مجموعهای شریف با اهدافی انسانی و اجتماعی که در فضای سیاستزده سینمای مستند این روزها هوایی تازه جاری میکند و این همه مدیون سازندگان و تولیدکنندگان این مجموعه است که در این پروژه، سینما را به مطامع دیگر ارجح دانستهاند...
درباره پروژه مستند کارستان باید گفت که این مجموعه مستند به لحاظ طراحی تولید، پخش داخلی و بینالملی، پژوهش و بهرهگیری از مستندسازان کارآزموده از نسلهای مختلف فیلمسازی، پروژه بینظیری است؛ نه فقط در عرصه مستند که در کلیت سینمای ایران. درباره این مجموعه گفته شده که در فاز نخست این پروژه، ٦مستند آماده شده که بهتدریج در گروه هنروتجربه نمایش داده میشوند. رخشان بنیاعتماد در کارستان بهعنوان مشاور هنری حضور دارد و مجتبی میرتهماسب هم طراح تولید و تهیهکننده کار است. اکران این مجموعه در گروه سینمایی هنروتجربه از چهارم تیرماه با نمایش شاعران زندگی آغاز و بعدتر با نمایش طبرستانیها و بنیانگذار محک ادامه یافت...
در مطالبی که در پی میآید، بنیاعتماد و مجتبی میرتهماسب درباره جنبههای مختلف مجموعه مستند کارستان سخن گفتهاند که با هم میخوانیم:
کارستان؛ ١٠سال از ایده تا تولید
پروژهای در حد و اندازه کارستان قاعدتا باید راه درازی را تا مرحله عملیاتیشدن طی کرده باشد؛ بهخصوص که اینسری درباره شماری کارآفرین است و این موضوع در فضای پر از سوءتفاهمی که در سرزمین ما حاکم است، کارها را دشوارتر نیز میکند. رخشان بنیاعتماد که مشاور هنری پروژه کارستان است، عمر تولد کارستان را ١٠ساله میداند. او میگوید: ایده کارستان از حدود ١٠سال پیش شکل گرفت که تصمیم گرفتم روی شخصیتهای کارآفرین کار کنم.
آشنایی من با موضوع کارآفرینی از طریق دوست و همکار قدیمیام خانم فیروزه صابر (موسس و مدیرعامل بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان) اتفاق افتاد. در همان زمان پژوهشهای اولیهای را هم به اتفاق زهرا عمرانی انجام دادم؛ ولی در آن مقطع مطمئن بودم این پروژه کاری نیست که بتوانم به روال مرسوم مستندسازی و با بودجه شخصی آن را به سرانجام برسانم.
بنابراین به دنبال راهحلی بودم که شرایط مطلوب حرفهای را برای تولید کار فراهم کنم. سالها گذشت و این فکر همیشه با من بود، اما این فکر بهصورت ایده باقی ماند تا حدود ۴سال پیش که این پروژه توسط مجتبی میرتهماسب عینیت پیدا کرد.
هدف و انگیزه مشخص برای چگونگی تولید تا مرحله پخش در تخصص میرتهماسب بود و درواقع پروژه از زمانی شکل عملی گرفت که روند تولید تا پخش توسط ایشان طراحی شد و جمعی از یک گروه حرفهای را برای رسیدن به هدف مشخص، کنار هم قرار داد.
مجتبی میرتهماسب نیز در این مورد میگوید: زمانی که ایده تولید پیش آمد، سعی کردیم ساختار حرفهای به آن بدهیم و با قالبی که هدف آن پخش بود برای یک مجموعه ۲۶قسمتی برنامهریزی بکنیم. زمانی که طرح را پیش میبردیم و پیش از آنکه کارهای اجرایی شروع شود، از منظر خودمان احتمال میدادیم که خیلی از نهادها، برای حمایت به کمک ما بیایند. در حدود یکسال بر این خوشباوری بودیم و بعد از یکسال خودمان را به دلیل اجراییکردن پروژه تصحیح کردیم و درنهایت فازبندیهای آن شکل گرفت.
آن زمان که این فازبندی انجام شد، ما آماده تولید ۵ فیلم بودیم، ولی بعد فیلم ششم که در فاز دوم تعریف شده بود، به فاز اول آورده شد. همزمان با شروع تولید مجموعه ٦ تایی به این فکر هم بودیم که زمینههای شروع فاز دوم، ۱۲ فیلم و فاز سوم، ۹ فیلم را مهیا کنیم که نشد! و درنهایت تصمیم گرفتیم بهترین حالت این باشد که ابتدا این ٦ قسمت را تمام کنیم و به مرحله پخش برسانیم.
کارگردانان چگونه انتخاب شدند؟
در هر مجموعهای که متشکل از چند فیلمساز و کارگردان باشد، نحوه چینش و کنار هم قرار دادن این کارگردانان اهمیتی گاه هماندازه با کلیت پروژه پیدا میکند و بسیار مجموعهها دیدهایم که از این بابت متحمل آسیبهای فراوانی شده اند. در کارستان، اما، به نظر میرسد از این نظر تدابیر لازم اندیشیده شده و خود این نکته که کارگردانان مستندها همگی از اشخاص صاحبنام و کارآزموده این عرصه هستند، انتخاب آنها را امری فکرشده جلوه میدهد.
مجتبی میرتهماسب در این مورد میگوید: انتخاب کارگردانها براساس شناخت ما از آنان، سلیقه، تواناییهایشان و به میزان مشارکتی که آنها در سینمای مستند و آداب و حرفه مستندسازی داشتند، برمیگشت و براساس موضوعی که قرار بود ساخته شود؛ کسانی برای آن سوژه خاص درنظر گرفته و درنهایت پیشنهاد میشد. نخستین فیلم مجموعه ما با دعوت از زندهیاد محمدرضا مقدسیان شروع شد که قرار بود فیلم طبرستانیها را بسازد. ایشان مسیر پژوهش را شروع کردند و نزدیک به فیلمنامه بودند که بیمار شدند.
آقای عبدالوهاب قرار بود فیلم بنیانگذار محک را بسازد و شاید به گفته خودش صحبتهای محمدرضا مقدسیان و نگرانی او که این فیلم بر زمین نماند، باعث شد عبدالوهاب ساختن آن فیلم را هم تقبل کند. البته ایدهآل ما این بود که هر فیلم را یک فیلمساز بسازد، اما به دلیل درگذشت آقای مقدسیان، بهترین گزینه آقای عبدالوهاب بود که این کار را به سرانجام برساند.
مجتبی میرتهماسب هم میگوید: از ابتدا برای من و خانم بنیاعتماد روشن بود که خودمان تصمیم به کارگردانی هیچ فیلمی از این مجموعه را نداریم. بنابراین موضوع این بود که چه کسانی باید این فیلمها را بسازند؟ تعریف کارستان برخلاف برخی از مجموعههایی که برای فیلمسازی جوانان تعریف میشود یک کار ورکشاپی صرف نبود، بلکه ما یک تعریف حرفهای از سینمای مستند داشتیم و بهدنبال حرفهایهای نسلهای مختلف مستندسازان میگشتیم. حرفهایهایی که کار جمعی و گروهی برایشان جذاب باشد.
با این توضیح، یکی از نخستین انتخابهای ما آقای مقدسیان بود. با وجود اینکه من و خانم بنیاعتماد معتقد بودیم که به دلیل آداب حرفهایاش از سختگیرترین مستندسازانی است که قرار است در پروژه حضور داشته باشد، اما مصر بودیم این اتفاق بیفتد. زمانی که ایشان را دعوت به کار کردیم مشخصا دو موضوع را با او در میان گذاشتیم که پژوهش هر دو را بنیاد توسعه کار آفرینی زنان و جوانان بهطور کامل انجام داده بود، یکی در مورد آقای حاجیبابا و دیگری درباره گروه طبرستانیها و آقای رسولیان.
من هر دو پژوهش را برای ایشان فرستادم و خودشان طبرستانیها را انتخاب کردند و وارد پژوهش میدانی شدند. جالب است که ایشان از شروع کار تا زمان بیماری که چند ماه طول کشید، وارد قرارداد مالی با پروژه نشد و در جواب اصرارهای من میگفت تا مطمئن نشوم که به طرح مناسب میرسم و از پس ساختن فیلم برمیآیم قرارداد نمیبندم! ولی در تماممدت، تمام وقت و با انرژی و تمرکز و آداب حرفهای مشغول به کار بود. او در کنار پژوهش در تهران با گروه طبرستانیها و آقای رسولیان دو سفر هم به ساری انجام داد و کمکم به طرح فیلمنامه هم رسید.
بعد دو طرح پیشنهاد داد که ما براساس شرایط تصمیم بگیریم به کدام سمت حرکت کنیم. حتی مسیری که خودشان برای ادامه دوست داشتند را هم انتخاب کرد. مقدسیان با همان دقت و تمرکزی که ما از او سراغ داشتیم کار را آغاز کرد و بهگونهای پیش رفت که خانم بنیاعتماد بلافاصله پیشنهاد داد اگر یک دوربین در این مسیر همراه آقای مقدسیان باشد، خودش یک کلاس درس مستندسازی است که چطور یک مستندساز به سوژه نزدیک میشود، پژوهش میکند و فیلمنامه مینویسد. اما متاسفانه بیماری ناگهانی باعث شد که ما ایشان را از دست دادیم.
سوژهها چگونه انتخاب شدند؟
بنیاعتماد در پاسخ این سوال میگوید: مبنای ما، انتخاب٦شخصیت و گروه ارزشآفرین بود و حتی در مورد کارگردانهای فاز اول هم انتخاب برترینها مطلقا مدنظر نبود؛ چون اساسا قلمرو تفکر ارزشآفرینان واقعی، رقابت نیست. برای جواب این سوال باید کمی به عقب برگردم. بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان که از ابتدا فکر انجام این پروژه با مشارکت آنان بود، در یک پژوهش اولیه حدود ۵۰۰ کارآفرین با تعاریفی معمول را شناسایی کرد. از میان این افراد کسانی که صرفا کسبوکار تولید نمیکردند، بلکه ارزشآفرین و برکنار از هرگونه رانت و امکان تزریقی بودند، شناسایی شدند و ابتدا به لیستی حدود ۲۰۰نفر و سپس ۷۰ نفر رسیدند.
فکر کردیم از بین آن ۷۰ نفر باید بتوانیم اشکال مختلف ارزشآفرینی را در یک پکیج کنار هم بیاوریم. برای همین دست به انتخاب زدیم و به ۲۶نفر رسیدیم. اما با امکان مالی که از طرف حامیان شخصی و بخش خصوصی فراهم شد، در فاز نخست ساخت ٦فیلم را طراحی کردیم. در این گروه ٦نفره تنوع جنسیتی، گونههای مختلف کارآفرینی از قبیل صنعتی، کشاورزی، محیطزیستی و... و تنوع جغرافیایی ملاک انتخاب بود.
انتخاب این ٦نمونه اولیه کار بسیار سختی بود تا این تنوع لحاظ شود. به همین دلیل در لیست فیلمهای نساختهمان آدمهایی همتراز ارزشآفرینان فاز یک وجود دارند و امیدواریم روزی موفق به اجراییکردن آنها شویم.
میخواستیم فیلمهایی دیدنی بسازیم...
اما آیا کارگردانان باید طبق راه و روش ترسیمی ایدهپردازان و با رویکردی خاص با سوژهها طرف میشدند یا که آزادی لازم را برای ساخت فیلم خودشان در این پروژه داشتند؟ رخشان بنیاعتماد بهعنوان مشاور هنری پروژه در این مورد میگوید: در روند پژوهش تمرکز روی عدهای میشد و وقتی چکیده تمام اطلاعات به دست میآمد سپس کاراکترها را انتخاب میکردیم و در انتخابها سعی شد گونههای مختلف کارآفرینی در بخش صنعت، اجتماعی، محیطزیستی، کشاورزی و آیتی و زن و مرد از جغرافیای متفاوت کشور را انتخاب کنیم.
همزمان با مرحله تحقیق ما برای دعوت به کار روی فیلمسازان فکر میکردیم و با طرح موضوع با دوستان فیلمساز و تمایل آنها به کار روی شخصیتهای مورد نظر، سرانجام به انتخاب نهایی میرسیدیم. فیلمسازان با وجود دراختیار داشتن پژوهشی کامل با کاراکترها همراه شدند و هر مدت زمانی که برای پژوهش خودشان نیاز داشتند در اختیارشان بود که درنهایت فیلمنامههایشان را نوشتند.
ما در تمام این مراحل کنار فیلمسازان بودیم، البته نقش جدی و مشارکت داشتیم و نه مداخلهگر. برای شخص من کارستان یک کارگاه بینظیر و حرفهای با مشارکت جمعی از فیلمسازان و حضور افرادی با پشتوانه علمی پژوهشی از بنیاد توسعه بود که بسیار به واسطه آن آموختم و لذت ساختن ۶ فیلم را برایم داشت. باید این نکته را نیز بگویم که در انتخاب افراد کارآفرین و دلیل اهمیت آنها، ما تعاریف متفاوتی از موفقیت داشتیم.
متاسفانه موفقیت برای جوانان امروز مترادف با پولدارشدن است، اما کسانی که سراغشان رفتیم درواقع افرادی ارزشآفریناند، کسانی هستند که موفقیت برایشان معنای دیگری دارد. خیلی از آنها میتوانستند آدمهای پولداری باشند، ولی ارزش کار و حرمت کار برایشان مهم بود. مثلا اگر خانم شیرین پارسی زمینش را بفروشد و پولش را در بانک بگذارد، زندگی راحتتری خواهد داشت، ولی با نگاهی متفاوت به جهان و زندگی ترجیح میدهد کشاورزی کند و موفقیت از دید او اینگونه تعریف میشود.
طبیعتا این نقطه توجه ما وجه مشترک مهم با نگاه فیلمسازانی بود که کنار هم این پروژه را تا به اینجا رساندیم، ضمن آنکه هدف مهم دیگر ساختن فیلمهایی دیدنی در یک تعریف کاملا حرفهای بود.
درواقع یک اصل مهم را پیش چشم داشتیم، باید این فیلمها، فیلمهایی دیدنی میشدند. قرار نبود تئوریها و هدف پشت پروژه را به شکل مقاله به فیلم تحمیل کنیم. به دنبال ساخت فیلم خوب بودیم، یعنی فیلمهایی که به لحاظ برقراری ارتباط با مخاطب و ویژگیهای حرفهای باید تعریف کامل فیلم مستند را داشته باشند.
کارستان با چه دیدی ساخته شد؟
تهیهکننده پروژه مجتبی میرتهماسب میگوید: انجام این کار چند فاکتور داشت. قبل از کارستان با خانم بنیاعتماد صحبتی درباره شیوههای مشترک در تولید فیلم مستند در بخش خصوصی داشتیم. بهعنوان مثال ما مشخصا به دنبال سود در تولید نیستیم و مسأله اصلی ما پخش فیلمهاست. مهمتر از آن ایدههای ما در فیلم مستند هیچ زمان معطل تایید ساخت یا بودجه ساخت نبوده است.
هر زمانی که موضوعی برایمان مهم شده، اراده کرده و فیلم ساختهایم. حرف اصلی این بود که چرا جزیرهای کار میکنیم و انرژیهایمان را در جایی متمرکز نمیکنیم؟ وقتی افراد دور هم جمع میشوند، فاکتورهای مشابهی پیدا شده که طراحی را ساده میکند.
زمانی که انگیزه سودکردن در تولید وجود ندارد و مسأله ما پخش است، تکلیفمان با پروژه روشن است. نکته بعدی این بود که در این پروژه تعریف حرفهای از مقام تهیهکنندگی صورت گرفت. نکته اصلی این بود که من و خانم بنیاعتماد هر دو کارگردان هستیم و تمام رویاهایی را که در طول سالیان متمادی بهعنوان کارگردان داشتیم و برایش تهیهکننده پیدا نمیکردیم را سعی کردیم برای دیگران اجرایی کنیم.
این خلاصهای از طراحی تولید کارستان است. ساخت فیلم خوب با هدف احترام صددرصد به مخاطب و تلاش برای بهتر دیدهشدن، انگیزه ورود به این عرصه را به ما میداد. شاید برای نخستین بار است که در سینمای مستند و بخش خصوصی چنین پروژهای طراحی میشود و مقام تهیهکنندگی نه صرفا بهعنوان یک واسطه مالی بلکه بهعنوان یک طراح مطرح میشود.
بعد از این طراحی بود که از گروههای مختلف برای همکاری در پروژه دعوت به کار کردیم. برای هر کارگردانی دلچسب است وقتی در خانهاش نشسته به او تلفن کنند و پیشنهاد کار به او بدهند. بسیاری از کارگردانهای ما عادت کردهاند که برای طرحها و ایدههایشان مدتها به دنبال بودجه تولید بدوند و شاید هم درنهایت به نتیجه نرسند.
بنیاعتماد نیز میگوید: در کارستان هدف و سعیمان این بود که شرایط و امکانات لازم نه فقط به لحاظ امکانات تولیدی، بلکه فکری و پژوهشی به شکل هدفمندتر و مشخصتری برای فیلمسازان فراهم شود. اگرچه فیلمسازان برای ساخت فیلم خود به سفرهای پژوهشی رفتند و با کاراکترها زندگی کردند، اما ما همیشه برای آنکه طرف مشورت قرار بگیریم و فیلمنامهها را با هم بخوانیم، حضور داشتیم و اگر نکتهای به نظرمان میرسید، مطرح میکردیم. ضمن اینکه این روحیه در خود ما هم وجود دارد.
هنوز که هنوز است وقتی فیلم میسازم از افراد حرفهای جوان و غیرجوان دوروبرم مشورت میگیرم و حتما از نسل نزدیک به خودم از محسن عبدالوهاب و خسرو مختاری مشورت و نظرخواهی میکنم. این مشورت گرفتن و نظرخواهی، شکل پذیرفته کار برای خود ما هم بوده است. احتمالا اگر مجتبی میرتهماسب فیلمی بسازد که دخالتی در آن پروژه نداشته باشم، نظر من را هم میخواهد.
میخواهم بگویم این شکل از کار که من مایلم آن را کارگاه حرفهای و تخصصی بنامم، برای خود من هم بسیار آموزنده بود و من از همین گفتوگوها و همراهیها بسیار یاد گرفتم. ما در هر مقطعی ایدهها و نظرهایمان را مطرح میکردیم، ولی این همفکری ابدا به معنای الزام اجراییشدن آن ایده نبود. ما سعی کردیم دلیل و انگیزه ساخت این فیلمها را هدایت کنیم. احتمالا اگر این فیلمسازان با ایده آزاد به سراغ شیرین پارسی یا سعیده قدس میرفتند، فیلمهای دیگری میساختند. اما ما از ساخت این پروژه هدفی داشتیم و سعی میکردیم هدفمان را برای فیلمسازها روشن کنیم.
بنیاعتماد مستندساز یا سینماگر داستانی؟
رخشان بنیاعتماد از چهرههای شناختهشده سینمای ایران است؛ با کارنامهای غنی در سینمای داستانی. او همچنین کارنامهای پربرگ نیز در سینمای مستند دارد. با توجه به اوقاتی که این روزها صرف بازاریابی و تبلیغ کارستان میکند، بهنظر میرسد این روزها اولویت او سینمای مستند باشد.
اما آیا واقعا برای خود بنیاعتماد نیز ماجرا چنین است؟ در پاسخ این پرسش سخنان بنیاعتماد را میخوانیم: در برابر این سوال من همیشه جواب میدهم من مستندسازی هستم که تعدادی فیلم داستانی هم ساختهام. اما کارم را از فیلم مستند شروع کردهام و ارتباطم هیچ وقت با سینمای مستند قطع نشده است. اگرچه فیلمهای مستندم کمتر دیده شده و اعتراف هم میکنم فیلمساز داستانی موفقتری نسبت به فیلمهای مستندم هستم.
طبیعتا من در زمان خود تعریف نسل جوانتر مثل مجتبی میرتهماسب را نسبت به چرخه تولید و پخش فیلم مستند نداشتم. با تعلقی که به سینمای مستند داشته و دارم اگر همان موقع و در طول فیلمهای داستانیام مستندهایم هم دیده میشد، این سوال پیش نمیآمد و من هم طبیعتا مستندساز بهتری میشدم. این حرف برایم عجیب است که میگویند بنیاعتماد به سمت سینمای مستند رفته است. نه، من در سینمای مستند بودهام، اما به این شکل تعریفشده که فیلمها امکان دیدهشدن پیدا کنند، نبوده است. در نتیجه فیلمهای داستانیام دیده میشده و به نظر میآمده که من فقط فیلم داستانی میسازم.
چرا فیلمهایی چون کارستان کم داریم؟
مجتبی میرتهماسب تحلیل مناسبی از این موضوع دارد. از اینکه چرا پروژههای گروهی در این سامان یا به سامان نمیرسند یا اینکه در صورت ساختهشدن از فرجام خوبی نصیب نمیبرند. البته بیشترشان اصلا به مرحله ساخت نمیرسند. او میگوید: بخشی از این مسأله مربوط به عادت سینماست و بین سینمای مستند و داستانی هم از این بابت تفاوتی وجود ندارد. عادت کردهایم برای اینکه فیلمی بسازیم باید پولی داشته باشیم یا پولی پیدا کنیم تا تولید صورت بگیرد. این پول میتواند متعلق به دولت یا بخش خصوصی باشد.
تسلط این نگاه تولیدی به دلیل معیوب تعریفکردن چرخه سینماست. بهطورکلی صنعت سینما یعنی سرمایهگذاری، تولید و پخش. پخش یعنی جایی که این چرخه نهایی شده و اقتصاد سینما را کامل میکند. من همچنان با سینماگران جوانی مواجه هستم که فکر میکنند سینمای مستند شأن اجلی از اقتصاد و فروش دارد.به همین دلیل دیدهایم فیلمهایی ساخته و در دایره محدودی اکران شده و نتوانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند.
من از آن جنس سینما نبودم و همیشه سعی کردم با مسأله برخورد دیگری داشته باشم.اعتقاد من این است که فیلمسازی برای ما حاصل کنجکاویهای شخصی برای ورود به یک موضوع است. دوست داریم اگر در یک جا به نتیجه رسیدیم، آن را به دیگران هم منتقل کنیم. وقتی نگاه به سینما صرفا تولیدی است، همه چیز در تولید و سود خلاصه میشود و از این منظر نخستین راهحل پیدا کردن پول است.
واقعا بعد از سالها کارکردن در این شیوهها و معطل ماندن برای پول برای من قابلفهم نیست. همیشه بحث من با فیلمسازان این است که اگر قرار است فیلمی را شروع کنید، آخرین مشکل این است که پول ندارید. راهحلهای سادهتری هست. به شرط اینکه بدانیم فیلمی که میسازیم قرار است به چرخه پخش ببریم و اقتصادمان را کامل کنیم.
وقتی این تعریف وجود داشته باشد، طراحیکردن و به نتیجه رساندن آن پروژه ساده میشود. در سینما معمول این است که وقتی تولید یک فیلم به پایان میرسد، برای کارگردان و حتی تهیهکننده نقطه پایان تلقی میشود.اما من و خانم بنیاعتماد بعد از سهسالونیم و به سرانجام رساندن پروسه تولید، الان خودمان را در ابتدای ماجرا میبینیم و مسأله پخش برای ما آغاز کارستان است.
تمام تلاش ما و تیم اصلی کارستان از نزدیک دو ماه پیش مسأله پخش است. به دلیل اهمیتی که موضوع پخش کارستان برایمان داشت، بخش بینالملل هم راهاندازی کردهایم. این کار هم ادامه تجربههای تجمیع شده ما است که هر کداممان بهطور پراکنده تجربه کرده بودیم. همانطور که میدانید سینمای مستند در حوزه پخش بینالملل همیشه دچار کمبود است، چراکه ما در ایران چند پخشکننده حرفهای قابل اعتماد بیشتر نداریم. این چند نفر هم طرف تقاضای تمام سینما هستند و طبیعی است که از سینمای مستند و داستانی افراد زیادی به سمت آنها میروند و آنها نیز به ناگزیر فیلمها را در چرخه مرسوم پخش میاندازند که قدم نخستش حضور در جشنوارههاست و تلاشهایی از این دست.
این پروژه آنقدر برای ما اهمیت داشت که به فکر بیفتیم حتما روی این بخش نظارت و سرپرستی دقیقی داشته باشیم. ما صرفا به خوشحالی از فیلمهای خوبی که ساختهایم، اکتفا نکردیم و درواقع مقصد نهایی ما تنها حضور در جشنواره و جایزه گرفتن نبود. شاید حضور در جشنوارهها آخرین دلیل راهاندازی بخش بینالملل برای ما باشد.
ما برای دیدهشدن کارستان در دنیا مخاطبشناسی کردهایم. مشابه همان کاری که در ایران انجام دادیم را برای مخاطب جهانی هم ترتیب دادیم و براساس موضوع، شخصیتها و کلیت فیلمها، دیتاهای تخصصی را پیدا و پیاده کردیم و الان میدانیم مخاطبان ما در جهان دقیقا کجاها هستند و برای این تماشاگران برنامهریزی داریم. بهعنوان مثال یکی دو ماه پس از پایان تولید بود که مستند شاعران زندگی با همین هدف به مهمترین جشنواره آسیایی فیلمهای محیطزیستی رفت و جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره سئول را گرفت.
ما با هدفگذاریهای خودمان سراغ پخش فیلم رفتیم و فکر میکنم با همین دلایل به نتیجه مطلوب خواهیم رسید. کما اینکه از مارس ۲۰۱۸ تور اکران ٦فیلم کارستان را با دانشگاه برکلی در آمریکا شروع میکنیم و سعی داریم در تمام دانشگاههای معتبر آمریکا، کانادا و بعد کمکم اروپا این مجموعه را به نمایش درآوریم.
امین فرجپور
- 18
- 4