کاوه صباغزاده اولین فیلم خود را در ژانرکمدی، با استفاده زیاد از موسیقی و در فضایی فانتزیگونه جلوی دوربین برده است. فیلم از یک جهت فیلمی خانوادگی به حساب میآید. اولین فیلم صباغزاده را پدرش مهدی صباغزاده تهیه کرده است. فیلم که از ۱۲ مهرماه راهی اکران عمومی شده در هفته اول نمایش فروشی حدود ۵۰۰ میلیون تومان داشته است.
بهمناسبت نمایش این فیلم پای حرفهای کاوه صباغزاده نشستیم تا از تجربه ساخت یک کمدی موزیکال بگوید.
کتاب و مسئله کتابخوانی حضور پررنگی درفیلم شما دارد. چقدر مطالعه را در گسترش جهانبینی یک کارگردان موثر میدانید؟
اشاره به کتابها و کتابخوانی در «ایتالیا ایتالیا »به سلیقه و شیوه زندگی خودم برمیگردد. مطالعه و کتابخوانی برای من واقعا اهمیت زیادی دارد. روز خوب من، روزی است که در آن دستکم ۵۰ صفحه کتاب بخوانم. بهنظرم مطالعه، فیلم دیدن و گوش دادن به موسیقی خوب به مقدار زیادی برای هر فیلمسازی واجب است.
فراموش نکنیم طبقه متوسط کتابخوانی داریم و تقریبا اکثر سینماروها از همین طبقه جامعه هستند. اگر سرانه مطالعاتی سینماگران پایینتر از سرانه مطالعاتی مخاطبان سینما باشد، میزان علاقه به سینما در مخاطبان کمتر و کمتر میشود.
فیلمهایمان نوآوری و قصهگویی استاندارد و جذابیتهای دراماتیک و بصریشان را از دست میدهند و مخاطبان ترجیح میدهند فیلمهای روز دنیا را که بهراحتی هم دردسترس هستند، تماشا کنند.
از طرف دیگر فیلمنامه را با اقتباس از داستانی از جومپا لاهیری نوشتید. چیزی که در سینمای ایران معمول نیست.
من دوست دارم فیلم اقتباسی بسازم و برای این کار لازم است زیاد کتاب بخوانم تا داستان موردنظرم را برای اقتباس پیدا کنم. همه فیلمهای کوتاهی که ساختم هم اقتباسی بودند. به نظرم جای این نوع سینما در کشور ما خالی است. حدودا نیمی از فیلمهای روز دنیا اقتباسی هستند.
اینکه در سینمای ایران کم اقتباس ادبی انجام میشود بهنظرم دلیل اولش این است که تقریبا بیشتر فیلمسازان ما میخواهند مؤلف و اورجینال باشند، فیلمنامهنویسهایمان هم اکثرا همین را میخواهند. دلیل دومش هم بیتعارف این است که سینماگران ما زیاد کتاب نمیخوانند.
چرا؟
حالا به هر دلیلی که میخواهد باشد. وگرنه در میان نویسندگان ایرانی کتابهای فراوانی برای اقتباس در سینمای ایران وجود دارد. در میان ادبیات سایر کشورها هم داستانهای کمی برای اقتباس نیست ولی اصولا اقتباس پروسه زمانبری است چون شما گاهی لازم است داستان موردنظرتان را بارها بخوانید یا حتی مجبور شوید همه آثار نویسنده موردنظرتان را بخوانید.
اصولا برای اقتباس لازم است کمی هم کتابهای مربوط به موضوع موردنظرتان را مطالعه کنید. باید مثل خالق آن اثر ادبی نسبت به متنتان تسلط پیدا کنید. کلا پروسه سخت و مشکلی است همخوان کردن فضای داستان خارجی با فضای اجتماعی ایران.
فکر میکنید چرا سرانه مطالعه در کشورمان تا این اندازه پایین است؟
فکر میکنم فناوری و فضای مجازی باعث پایین آمدن سرانه مطالعه شده؛ ضمن اینکه فشارهای اجتماعی و اقتصادی هم تا حدود زیادی موثر بوده است.
در سراسر فیلم این سوال برای من مطرح بود که چرا سارا بهرامی را برای نقش زن انتخاب کردید؟
بهدلیل اینکه سارا بهرامی را از قبل میشناختم و میدانستم بازیگر درجه یکی است. فکر میکنم انتخاب سارا بهرامی از هر نظر درست است. مهمترین خصوصیت او نداشتن چهره تراشیده و عمل کرده و تزریق کرده است. این ساده بودن باعث ایجاد همذاتپنداری بیشتری با تماشاگر میشود. بیننده راحتتر خودش را به جای او میگذارد.
اما هنرپیشه نقش اول مرد از این المان سادگی برخوردار نیست. به این مسئله در خود فیلم هم اشاره میشود و یکی از شخصیتها این را به حامد کمیلی میگوید.
من طرفدار سینمای کلاسیک هستم که در آن سینما مرد قدبلندتر و تا حدی جذابتر است. در سینمای کلاسیک زن بیشتر به مرد تکیه میکند. تصویر مرد داستان باید قابل اعتمادتر باشد تا زن بهعنوان تکیهگاه به او اطمینان کند.
در طول فیلم بارها این جمله از سوی کاراکترها به نادر گفته میشد که «حرکت کن»؛ به نوعی شخصیتها در گیر فرار از منفعل بودن هستند.
فیلم درباره دست و پا زدن و فرار از پوچی و تباهی یک زندگی مشترک است. هر یک از این کاراکترها به شیوه خودش با این مسئله میجنگد. نادر شخصیتی آرام و خونسرد و صبور دارد. ترجیح میدهد صبر و تحمل کند و اجازه دهد زندگی با گذر زمان درست شود. نابودی زندگیاش را اطرافیانش بهتر میبینند و مدام به او گوشزد میکنند که باید کاری کند.
در صحنه آخر هم میبینیم او زندگیاش را در شرایطی میبیند که تنها راه نجاتش بیرون زدن از لاک آرامش و صبوری است. باید از آخرین سلاحش استفاده کند و سوزنی به خودش و همراهش بزند. زندگی آنها باید صفر و در ادامه آپدیت شود که البته این کار نادر جواب میدهد. برعکس تصور برخی تماشاگران پایان فیلم نه کشتاری اتفاق میافتد و نه ضرب و شتمی پیش میآید؛ دلیلی برای آن وجود ندارد. کافی است کمی خارج از کلیشههای مرسوم به ذهنمان اجازه تخیل بدهیم.
فیلم «ایتالیا ایتالیا » میخواهد بدون مستقیمگویی به مشکلات زندگی زناشویی بپردازد. این یکی از موضوعات اصلی سینمای امروز ایران است.
قرارمان به فریاد زدن چیزی نبود. میخواستیم داستانی را تعریف کنیم که طبعا مفاهیمی هم در خودش داشت. برای من خیلی مهم بود لحظات عاطفی فیلم از نظر اجرای بازیگران کاملا طبیعی و به دور از تکنیکهای رایج بازیگری باشد. حتی بیشتر از برداشتهایی استفاده کردیم که در آن تپق میزدند. هر چه طبیعیتر باورپذیرتر.
بهعنوان کسی که طرح مسئله میکنید مشکل را از کجا میدانید؟
درمورد مسئله کاراکترهای فیلم، مشکل از پنهانکاری و رو بازی نکردن آنها و رفتارهای خودخواهانه آنهاست. بعضیها میگویند فرهنگ اعتراف که در فیلم میبینیم مربوط به فرهنگ ما نیست و در ایران چنین چیزی نداریم. به نظرم اینکه زن و شوهر در فیلم شبی یک ساعت از ناگفتهها و احساساتشان حرف بزنند اصلا چیز بدی نیست. اگر رازها و دروغهایشان را به هم نگویند پس به چه کسی باید بگویند؟ در بهترین زمان زندگی از جایی که اصلا فکرش را نمیکنید ضربه میخورید. تمامکردن یک رابطه سادهترین کار است.
در فیلم «ایتالیا ایتالیا» از رنگها و موسیقی شاد استفاده زیادی کردهاید. در بخشی هم گریزی به فیلمهای هندی میزنید و از ترانه ایتالیایی و حتی از آشپزی هم بهره میبرید. انگار بهدنبال این بودهاید که تماشاگر با یک فیلم مفرح و خوشحال روبهرو باشد.
به نظر من سینما باید با واقعیت فرق داشته باشد. باید به چشم و گوش مخاطب احترام گذاشت. مردم اول از همه برای سرگرمی به سینما میروند. فیلم باید حداقل در نگاه اول چشم بیننده را به خود جلب کند. حتی اگر فیلم تلخی میسازیم هم باید بیننده با حال خوب و راضی از سالن خارج شود. هدف ما هم در وهله اول این بود که حال بیننده را برای دو ساعت خوب کنیم. درواقع باید بیننده چیزی را روی پرده ببیند که برایش تجربه جدیدی باشد. چیزی که خودش در زندگی روزمره شاید فرصت یا شانس یا امکان تجربه کردنش را نداشته باشد.
به گروه هنر و تجربه و یکی از روزنامهها هم در فیلمتان پرداختید...کمی در این مورد برایمان توضیح میدهید؟
شغل شخصیت «برفا» سینماست. برای باورپذیرکردن فضای شغلی او نزد مخاطب سینمایی باید از نمونههای واقعی استفاده میکردم. او باید برای اهالی سینما باورپذیر از کار در میآمد وگرنه ازسوی خود اهالی سینما فیلم پسزده میشد.
تینا جلالی
- 16
- 5