پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۰۹:۲۴ - ۱۸ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۴۵۹۱
فیلم و سینمای ایران

کارگردان«هامون» به روایت فریار جواهریان

چرا«مهرجویی»فیلم پلیسی نساخت؟

فریار جواهریان,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

فریار جواهریان در ٩ اثر از داریوش مهرجویی در مقام طراحی صحنه و در یک اثر هم در مقام طراح لباس کار کرده است. جواهریان در خراسان متولد و در فرانسه بزرگ شده است. تحصیلات آکادمیک خود را در آمریکا و در دانشگاه‌های تگزاس در آستین، ام‌آي‌تي و هاروارد به پایان رساند و پس از بازگشت به ایران اقدام به راه‌اندازی یک دفتر معماری و مطالعه در زمینه باغ ایرانی کرد. ١٧ آذر سالروز تولد مهرجویی بود و ما به مناسبت هفتادوهشتمین سال تولد این فیلم‌ساز برجسته با فریار جواهریان گفت‌وگو کردیم.

 

  فکر می‌کنم اولین تجربه شما با جناب مهرجویی، فیلم سفر به سرزمین آرتور رمبو باشد که ما در ایران آن را ندیده‌ایم. چگونه تجربه‌ای است؟

بله، یک ساعت فیلم برای تلویزیون فرانسه است که اتفاقا می‌خواستند با مرحوم ساعدی کار کنند که در یک کافه می‌گذشت و در آنجا شخصیت‌هایی می‌آیند و می‌روند. تلویزیون فرانسه از چهارتا خارجی خواست که راجع‌ به فرهنگ فرانسه کار کنند و رویکردشان این بود که نگاه شما به فرانسه چیست؟! روی آن کار نشد و نشد... خلاصه دچار وضعیت بحرانی بودیم و من از آنجا که از بچگی در فرانسه بزرگ شده بودم و به شخصیت آرتور رمبو ارادت داشتم و می‌دانستم که او شاعر فرانسوی است که به فلسفه اشراق و به شرق علاقه‌مند و سال‌ها در عدن (یمن) زندگی کرده بود، به داریوش پیشنهاد کردم که بیا مثل یک مستند کار کن، او قبلا هم درباره الموت مستندی ساخته و در آن زندگی حسن صباح را بازسازی کرده بود و در آنجا عده زيادي روشنفکر رفته و درباره‌اش نظر داده بودند.

 

حالا هم تصمیم بر این شد که این آدم‌های روشنفکر درباره رمبو صحبت کنند و درکل نسبتا فیلم جمع‌وجور، ساده و خوبی شد و از همان‌جا کار من هم به‌عنوان طراح صحنه آغاز شد. بعد هم اجاره‌نشین‌ها در سال ٦٥ اتفاق افتاد.

 

  این طراح‌شدن، انتخاب شما یا پیشنهاد جناب مهرجویی بود؟

انتخاب من نبود، چون من آدم نسبتا خجالتی‌اي هستم و خیلی زیاد میل ندارم که خودم را جلو بیندازم و اسمم را به‌عنوان سناریست و طراح صحنه بگذارند. بیشتر دوست دارم آن پشت‌ها در سایه کارم را بکنم، ولی چون «اجاره‌نشین‌ها» درباره ساختمان بود و به حرفه من ربط داشت، من راحت‌تر می‌توانستم آن را کار کنم.

 

همچنین می‌توانستم راجع ‌به لباس‌ها کمک بدهم و درمجموع فیلم‌سازی برایم مثل یک ماجرای خانوادگی بود، چون بعدها هم کارگردان‌هاي مختلف به‌عنوان طراح صحنه به سراغم آمدند؛ به آنها گفتم که من به‌خاطر شوهرم و خانواده‌ام این کار را کرده‌ام. این درست مثل آشپزی است که در خانه می‌کنم و سعی می‌کنم که غذای خوشمزه‌ای بپزم و غذایم هرگز نسوزد، همچنین بدمزه درنیاید.

 

من دیگر آشپز حرفه‌ای نیستم که بخواهم در بیرون از خانه در رستوران کار کنم یا برای خودم رستورانی داشته باشم. بنابراین به دنبال چسبانیدن اسمی نبوده‌ام، اما درهرحال کارم مهم بوده است و آنچه در توان داشته‌ام انجام داده‌ام و داریوش هم خیلی راضی بود و از نظر دیگران بی‌خبرم!

 

  حساس‌ترین کارتان در کنار مهرجویی کدام است؟

سخت‌ترین کارم «هامون» است که دارای ٦٢ لوکیشن بود و در آن شخصیت‌های متفاوتی حضور داشتند و فیلم از دوره فیلم‌برداری طولانی‌مدتی برخوردار بود و فکر می‌کنم اواخر خرداد یا اوایل تیرماه شروع شد و در دی‌ماه هنوز داشتیم صحنه‌های کنار دریا را فیلم‌برداری می‌کردیم. خوشبختانه این فیلم در سینمای ایرانی خیلی خوب شد.

 

  اهمیت آن برای خودتان در چیست؟

اهمیتش این بود که من با ژیلا مهرجویی کار کردم و ما در سینمای ایران طراح صحنه و لباس را از هم جدا کردیم و این دوتا حرفه مقوله‌های کاملا متفاوتي با هم هستند. ژیلا هم خیاط خوبی بود و لباس عروسش در «هامون» خیلی قشنگ بود و فکر می‌کنم همکاری من با ژیلا بسیار اهمیت داشت و ما تقریبا رویکرد مدرنی به صحنه و لباس داشتیم و سلیقه‌هایمان اروپایی بود و این نگاه ما را از فکر کاملا کهنه ایرانی دور می‌کرد. بعد از همکاری من و ژیلا دیدیم که در سینمای ایران خیلی‌ها از روی کار ما کپی کرده‌اند و این خودش علامت خوبی بود، وقتی می‌دیدیم که خیلی‌ها مثل ما کار می‌کنند.

 

  این تأثیرگذاری برایتان جالب بوده است؟

بله.

 

  بعدا بحث ساخت یک فیلم دیگر به نام «کارآگاه یحیی» پیش آمد که معلوم نیست چه سرنوشتی یافت. 

آن فیلم هرگز ساخته نشده است. فیلم‌نامه‌اش بر اساس یک رمان از رضا جولایی بود که رمانش خیلی عالی است؛ یک ماجرای پلیسی.

 

  چرا کار نشد؟

فکر کنم هیچ‌گاه بودجه‌اش پیدا نشد و هیچ‌وقت هم نشد... حتی آن را به روسی ترجمه کردیم و به باکو فرستادیم.داریوش دوست داشت در آنجا یا یک جای خیلی سرد و کوهستانی کار شود. این فیلم درباره یک چاه‌کن (مقنی) بود.

 

  فکر کنم آخرین کارتان با آقای مهرجویی درخت گلابی و در سال ٧٦ بود؟

خیلی درخت گلابی را دوست دارم و پیشنهاد من بود که قصه گلی ترقی را فیلم کنیم و ما با گلی و داریوش روی سناریویش خیلی کار کردیم؛ مثلا پیشنهاد من این بود که این دختر همه‌اش سرش پوشیده نباشد، برای همین سرش را تراشیدیم و کلاهی بر سرش گذاشتیم، اما آن خانه‌باغ را خود داریوش در آبعلی پیدا کرد، اما ‌ایده کلاه از من بود.

 

  بهترین کارتان در میان این کارها هنوز هم کدام است؟

هامون! در آنجا دستیارم معصومه وثوق بود که او هم آرشیتکت و تحصیل‌کرده معماری از پاریس بود و کمتر پیش می‌آید دو آرشیتکت در یک کار در کنار هم برای یک فیلم کار کنند. او آدم با دانش و مطالعه‌ای بود و اطلاعات گسترده‌ای راجع‌ به تمام سبک مبل‌ها داشت و این باعث می‌شد که اطلاعات فوق‌العاده‌ای را به فیلم بدهد.

 

  چرا بعد از آن با آقای مهرجویی کار نکردید؟

ما از هم جدا شدیم و دیگر همکاری‌مان با هم قطع شد.

 

  با دیگران چرا کار نکردید؟

طراحی، حرفه من نبود و من این کار را از سر لطف برای شوهرم می‌کردم. اصلا با هیچ‌کس دیگر نمی‌توانستم کار کنم. بعد از جدایی هم شرایط ديگر طوری نبود که با داریوش کار کنم.

 

  آیا هنوز رابطه‌تان با جناب مهرجویی حفظ شده است؟

بله. رابطه خوبی با هم داریم و هر دو، سه روز به هم زنگ می‌زنیم و هر دو، سه ماه یک‌بار همدیگر را می‌بینیم، چون ما سه فرزند داریم و همچنان با هم در ارتباطیم.

 

  درباره تولدشان چه حرفی دارید؟

تولدش را تبریک می‌گویم و برایش آرزوی سلامتی، سلامتی، سلامتی و آرامش، آرامش و آرامش... می‌کنم... .داریوش مهرجویی برای این کشور یک سرمایه ملی است و دوست دارم که مسئولان واقعا حواسشان به او باشد و از داریوش تا می‌توانند مراقبت کنند و به نظرم تا مادامی که زنده هستیم باید قدر یکدیگر را بدانیم.

 

رضا آشفته

 

 

sharghdaily.ir
  • 11
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش