خانم کیانی، یکی از زنانی بود که در فیلم بسیار خوب درخشید
کسی مثل حسن رشیدقامت، در چرخ دندههای سینمای ایران از بین رفت
به نظر می رسد مسئولان فرهنگی ما کاری نمیکنند و تنها به دنبال پست و مقام هستند
ما فیلمسازان و فیلمنامه نویسان خوبی داریم که موقعیت ورود به این حوزه را ندارند و باید برای آن ها کاری کرد
این روزها کارگردان های جوان با نخستين فیلمهاي سینمایی خود تا حدودي خوش درخشیدهاند. از جمله این فیلمها ميتوان به «انزوا» به کارگردانی مرتضی علی عباس میرزایی اشاره كردکه این روزها بر پرده های سینما به نمایش درآمده است. «انزوا» نخستين تجربه فیلم سینمایی بلند این کارگردان محسوب می شود. او در گذشته در حوزه فیلم کوتاه کار کرده بود.
«انزوا» دارای یک سوژه اجتماعی جالب است. فیلم، داستان مردی را روایت می کند که بعد از ۶ سال از زندان خارج میشود تا همسرش را به خاک بسپارد و در این بین اطلاعات ضدونقیضی از وضعیت اخلاقی همسرش به دست می آورد که همین نکته، جذابیت داستان است اما این جذابیت در بخش هایی از فیلم، رو به سقوط می گذارد و ریتم تند ابتدای آن در بخش هایی دچار سکون میشود که البته این موضوع از سوی کارگردان مردود است. او خود در این خصوص می گوید: « شاید ریتم درونی شما هنگام دیدن فیلم، به ریتم ما عادت کرده و به نظرتان آمده که ریتم به کندی افتاده است. ما به آن چیزی که انتظار داشتيم از ابتدای فیلم برای مخاطب اتفاق بیفتد، رسیده ایم».
یکی از نقاط درخشان فیلم، حضور سیامکصفری و جمشید هاشم پور است. اما حضور امیرعلی دانایی در نقش اول، شاید چندان درخور توجه نباشد و تاکنون نقدهای زیادی به این موضوع وارد شده است.
با مرتضی علی عباس میرزایی، در خصوص نخستين تجربه فیلم سینمایی بلندش به گفتوگو نشستیم که در ادامه می خوانید:
موضوعی که مطرح می کنید، موضوع اجتماعی بهشمار ميرود اما رفتن به سمت آن کار سختی است. اینکه مرد بعد از ۶ سال برمیگردد و همه در مورد زنش حرف های عجیب و غریبی میزنند، موضوعی است که مطرح کردن آن کار ساده ای نیست. شما چگونه این پروسه را طی کردید؟
به نظر من خط قرمز نبود و کسی هم تاکنون به ما نگفته که موضوع فیلم خط قرمز بوده ومن براي اولین بار است كه این را می شنوم!
موضوع خیانت درجامعه ایرانی به یک موضوع حاد بدل شده است و فیلم شما یک جاهایی به این موضوع پهلو می زند. تا یک زمانی از فیلم، مخاطب درگیر خیانت است اما از یک جایی به بعد وارد موضوع قضاوت می شود؛ موضوعی که ما به شکل ظریفي در «درباره الی» دیدیم. برای دور شدن از خط قرمزها سراغ این رفتید که قضاوت کنید یا این چیزی بود که از ابتدا می خواستید؟
ما از ابتدای فیلم درباره قضاوت صحبت می کنیم و تا پایان آن، داستان را جلو می بریم. در واقع هیچ خیانتی وجود ندارد بلکه ساخت این فضا به دليل این است که شما در قضاوت کردن به چالش کشیده شوید. هیچ خیانتی مد نظر ما نبوده و این موضوع تنها برای به چالش کشیدن مساله قضاوت است. مطمئن باشید اگر قرار باشد روزی درباره خیانت فیلم بسازم، خیلی صریح به آن اشاره می کنم و در لفافه سخن نمی گویم.
کمی درباره انتخاب بازیگران بگویید. شما دو انتخاب درخشان مانند جمشید هاشم پور و سیامک صفری داشتید. اما شخصیت اول فیلم، امیرعلی دانایی در نقش پرویز، آنقدر گریم سنگینی داشت که مخاطب تا بخشی از فیلم او را نمیشناسد. همچنین به نظر می رسید این بازیگر به خوبی نتوانسته از پس نقش پرویز برآید. نظر خودتان در این باره چیست؟
درباره امیرعلی دانایی بارها صحبت کردم و گفته ام که نمی توان گفت بازی او در این فیلم صد در صد بی عیب و نقص است و نمی توان به طور مطلق درباره آن سخن گفت. مساله اصلی در رابطه با بازیگر و درآوردن نقش این است که به او به کارگردان اعتماد داشته باشد. اگر این اعتماد وجود داشته باشد، اتفاق های خوبی میافتد. در غیر این صورت بهطور حتم شاهد اثر شاخصی نخواهیم بود. خوشبختانه بازیگران ما اعتماد کردند و جدای از این اعتماد با هم رفاقت کردیم؛ از آقای جمشید هاشم پور که از بزرگان ما هستند گرفته تا بازیگر خردسال فیلم. خانم کیانی، یکی از زنانی بود که در فیلم بسیار خوب درخشید. همینطور خانم بهنوشبختیاری و شقایق فراهانی.
چه شد كه آقای هاشم پور را برای این نقش انتخاب کردید؟
ایشان قهرمان سینمای دهه شصت است و علاقه من به ایشان باعث شد تصمیم بگيرم برای این نقش از او دعوت کنم.
انواع موضوعات اجتماعی در فیلم مطرح است حتی کودک آزاری نيز وجود دارد. «انزوا» بستری از معضلات اجتماعی را کنار هم ردیف کرده است. آیا این حد نشان دادن معضلات به شکل مکرر به فیلم ضربه نمی زند؟
زندگی ما در طول روز ملغمه ای از همه چیز است. اگر موقعیتهای فیلم را دانه های تسبیح تصور کنیم، این قضاوت همان نخ تسبیح است. به اعتقاد من «انزوا» عین زندگی هر روزه ماست. ما در طول روز یا در طول عمر، در موقعیت های مختلف قرار گرفته و کارهای مختلفی انجام می دهیم. البته باز هم این موضوع را باید از مخاطب پرسید. من تلاش کردم فیلمی بسازم که خلق این موقعیت ها به ساختار آن ضربه نزند.
موسیقی فیلم تا حدودي درخشان است اما یک جاهایی انگار سوار فیلم می شود. نظر خودتان در این خصوص چیست؟
به این موضوع که موسیقی سوار فیلم می شود، اعتقاد ندارم. در واقع موسیقی شخصیت و حال و هوای درونی پرویز است و توضیح و تفسیر موقعیت هایی است که او در آن ها قرار می گیرد. پرویز پیش از اینکه به زندان بیفتد، بسیار بی فکر عمل می کرده و تنها شعار می داده اما پس از خروج از زندان، او در موقعیت هایی بسیار ملتهب و نگران است و مخاطب هرآن فکر میکند که پرویز دست به جنایتی میزند اما انزوای زندان به او یاد داده است این کاررا نکند. کسی که در حبس باشد، میآموزد که بی فکر و اندیشه عمل نکند. در واقع موسیقی، از درون ملتهب پرویز به ما میگوید. من و پیام آزادی (آهنگساز فیلم) سال هاست با يكديگرکار میکنیم و در خصوص موسیقی این فیلم نیز بده بستان داشتیم.
فیلم با یک ریتم تند آغاز می شود اما از یک جایی به بعد این ریتم به کندی می افتد و در بخشهایی نیز دچار سکون می شود. آیا عمدی در این کار بود یا فیلم در یک سراشیبی افتاد؟
ما برای ساخت فیلم به همه جوانب فکر کردیم و ریتم فیلم همه جا یکسان است و این را مخاطبان فیلم می گویند که روند آن تا پایان همچنان تند است. شاید ریتم درونی شما هنگام دیدن فیلم، به ریتم ما عادت کرده و به نظرتان آمده که به کندی افتاده است. ما به آن چیزی که انتظار داریم از ابتدای فیلم برای مخاطب اتفاق بیفتد، رسیده ایم.
آیا دلیل جامپ کات هایی که در تدوین میبینیم، تند کردن ریتم فیلم نبوده است؟
جامپ کات ها دلایلش چیز دیگری است. باید به این موضوع توجه کنید که شخصیت اصلی فیلم ۷۲ ساعت بیشتر مهلت ندارد و ما باید آنچه مفید است را به مخاطب نشان دهیم نه تایم های مرده را.
در جشنواره فیلم فجر گفتید می خواهید به همه آن هایی که سینما را ترک کرده اند، نشان دهید با هر مشقتی كه هست باید فیلم بسازند. به اعتقاد شما مشقت هایی که در سینمای امروز ایران وجود دارد چه چیزهایی هستند؟
روی سخن من با دوستانی بود که استعدادهایشان در این چرخه خاموش شد. کسی مثل حسن رشیدقامت، در چرخ دندههای سینمای ایران از بین رفت و به تازگی شاهد خبر مرگش در اوج سکوت و خاموشی بودیم. بسیاری از استعدادهای سینمایی ما امروز زیر خاک هستند، پیش از آنکه بتوانند خود را نشان دهند از بین ما رفته اند و هیچوقت به آن ها فرصتی داده نشد. من به لطف دوستان توانستم پوزیشنی را در صنف خودمان ایجاد کنم. میگویم اگر من توانستم راهی، هرچند کوچک را باز کنم، شما هم پشت سر من بیایید. متاسفانه ما فیلمسازان و فیلمنامه نویسان خوبی داریم که موقعیت ورود به این حوزه را ندارند و باید برای آن ها کاری کرد. به نظر می رسد مسئولان فرهنگی ما کاری نمیکنند و تنها به دنبال پست و مقام هستند. بهتر است این حوزه را به جوانان واگذار کنند. این قانونی که در حوزه فرهنگ ما حاکم است، برای جوانان راه گشا نیست. باید قوانین جدیدی تنظیم شود.
یکی از اعتراضات شما به زمان اکران فیلم بود. اینکه در زمان بدی اکران شد و در ابتدای اکران نیز سانس شب نداشت. فکر می کنید باندی پشت این اتفاق بوده است؟
ما در زمان بدی فیلم را پخش کردیم. نمی دانم پشت این اکران باندی بوده است یا نه. ما درباره این موضوع بسیار سخن گفتیم اما در نهایت مهم این است که «انزوا»، دست کم برای خود من دانشگاه خوبی بوده است. انسان در این موقعیتها دوست و دشمن خود را می شناسد و از آنهامی آموزد. ما زمان بدی فیلم را اکران کردیم و در نتیجه نمی توانیم گناه کسی را بشوییم. شاید در این خصوص بهتر باشد با آقای جعفری که صاحب اصلی پروژه است صحبت شود. اما به طور کلی بايد در خصوص اکران فیلم ها در سینمای ایران بگویم که حجم عجیب و غریبی از فیلم ها، در نیمه دوم سال اکران می شوند و نمی دانم این همه عجله برای چیست.
چرا این فیلم ها باید انبار و به طور همزمان اکران شوند؟ فیلم ها آنقدر با عجله اکران می شوند که مخاطب وقت نمیکند آنها را ببیند. بيشتر مواقع مخاطب روز سه شنبه را که بلیت سینما نیم بهاست، به دیدن فیلم اختصاص میدهد اما هفته بعد که ميخواهد یک فیلم دیگر را ببیند، دیگر روی پرده نیست! در حال حاضر «انزوا» در تهران روی پرده نیست. به اعتقاد من در این بین همه مقصر هستند، از وزیر ارشاد گرفته تا سازمان سینمایی و خودما. همه چیز دست به دست هم داده است تا فیلم سوزی، که همان فرهنگ سوزی است اتفاق بیفتد.
- 18
- 5