چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۳
۱۰:۲۳ - ۲۷ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۷۳۴۰
فیلم و سینمای ایران

کارگردان فیلم انزوا ؛

فیلم سوزی همان فرهنگ سوزی است

مرتضی علی عباس میرزایی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

خانم کیانی، یکی از زنانی بود که در فیلم بسیار خوب درخشید

 

کسی مثل حسن رشیدقامت، در چرخ دنده‌های سینمای ایران از بین رفت

 

به نظر می رسد مسئولان فرهنگی ما کاری نمی‌کنند و تنها به دنبال پست و مقام هستند

 

ما فیلمسازان و فیلمنامه نویسان خوبی داریم که موقعیت ورود به این حوزه را ندارند و باید برای آن ها کاری کرد

 

این روزها کارگردان های جوان با نخستين فیلم‌هاي سینمایی خود تا حدودي خوش درخشیده‌اند. از جمله این فیلم‌ها مي‌توان به «انزوا» به کارگردانی مرتضی علی عباس میرزایی اشاره كردکه این روزها بر پرده های سینما به نمایش درآمده است. «انزوا» نخستين تجربه فیلم سینمایی بلند این کارگردان محسوب می شود. او در گذشته در حوزه فیلم کوتاه کار کرده بود.

 

«انزوا» دارای یک سوژه اجتماعی جالب است. فیلم، داستان مردی را روایت می کند که بعد از ۶ سال از زندان خارج می‌شود تا همسرش را به خاک بسپارد و در این بین اطلاعات ضدو‌نقیضی از وضعیت اخلاقی همسرش به دست می آورد که همین نکته، جذابیت داستان است اما این جذابیت در بخش هایی از فیلم، رو به سقوط می گذارد و ریتم تند ابتدای آن در بخش هایی دچار سکون می‌شود که البته این موضوع از سوی کارگردان مردود است. او خود در این خصوص می گوید: « شاید ریتم درونی شما هنگام دیدن فیلم، به ریتم ما عادت کرده و به نظرتان آمده که ریتم به کندی افتاده است. ما به آن چیزی که انتظار داشتيم از ابتدای فیلم برای مخاطب اتفاق بیفتد، رسیده ایم».

 

یکی از نقاط درخشان فیلم، حضور سیامک‌صفری و جمشید هاشم پور است. اما حضور امیرعلی دانایی در نقش اول، شاید چندان درخور توجه نباشد و تاکنون نقدهای زیادی به این موضوع وارد شده است.

 

با مرتضی علی عباس میرزایی، در خصوص نخستين تجربه فیلم سینمایی بلندش به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می خوانید:

 

موضوعی که مطرح می کنید، موضوع اجتماعی به‌شمار مي‌رود اما رفتن به سمت آن کار سختی است. اینکه مرد بعد از ۶ سال برمی‌گردد و همه در مورد زنش حرف های عجیب و غریبی می‌زنند، موضوعی است که مطرح کردن آن کار ساده ای نیست. شما چگونه این پروسه را طی کردید؟

به نظر من خط قرمز نبود و کسی هم تاکنون به ما نگفته که موضوع فیلم خط قرمز بوده ومن براي اولین بار است كه این را می شنوم!

 

موضوع خیانت درجامعه ایرانی به یک موضوع حاد بدل شده است و فیلم شما یک جاهایی به این موضوع پهلو می زند. تا یک زمانی از فیلم، مخاطب درگیر خیانت است اما از یک جایی به بعد وارد موضوع قضاوت می شود؛ موضوعی که ما به شکل ظریفي در «درباره الی» دیدیم. برای دور شدن از خط قرمزها سراغ این رفتید که قضاوت کنید یا این چیزی بود که از ابتدا می خواستید؟

ما از ابتدای فیلم درباره قضاوت صحبت می کنیم و تا پایان آن، داستان را جلو می بریم. در واقع هیچ خیانتی وجود ندارد بلکه ساخت این فضا به ‌دليل این است که شما در قضاوت کردن به چالش کشیده شوید. هیچ خیانتی مد نظر ما نبوده و این موضوع تنها برای به چالش کشیدن مساله قضاوت است. مطمئن باشید اگر قرار باشد روزی درباره خیانت فیلم بسازم، خیلی صریح به آن اشاره می کنم و در لفافه سخن نمی گویم.

 

کمی درباره انتخاب بازیگران بگویید. شما دو انتخاب درخشان مانند جمشید هاشم پور و سیامک صفری داشتید. اما شخصیت اول فیلم، امیرعلی دانایی در نقش پرویز، آن‌قدر گریم سنگینی داشت که مخاطب تا بخشی از فیلم او را نمی‌شناسد. همچنین به نظر می رسید این بازیگر به خوبی نتوانسته از پس نقش پرویز برآید. نظر خودتان در این باره چیست؟

درباره امیرعلی دانایی بارها صحبت کردم و گفته ام که نمی توان گفت بازی او در این فیلم صد در صد بی عیب و نقص است و نمی توان به طور مطلق درباره آن سخن گفت. مساله اصلی در رابطه با بازیگر و درآوردن نقش این است که به او به کارگردان اعتماد داشته باشد. اگر این اعتماد وجود داشته باشد، اتفاق های خوبی می‌افتد. در غیر این صورت به‌طور حتم شاهد اثر شاخصی نخواهیم بود. خوشبختانه بازیگران ما اعتماد کردند و جدای از این اعتماد با هم رفاقت کردیم؛ از آقای جمشید هاشم پور که از بزرگان ما هستند گرفته تا بازیگر خردسال فیلم. خانم کیانی، یکی از زنانی بود که در فیلم بسیار خوب درخشید. همین‌طور خانم بهنوش‌بختیاری و شقایق فراهانی.

 

چه شد كه آقای هاشم پور را برای این نقش انتخاب کردید؟

ایشان قهرمان سینمای دهه شصت است و علاقه من به ایشان باعث شد تصمیم بگيرم برای این نقش از او دعوت کنم.

 

انواع موضوعات اجتماعی در فیلم مطرح است حتی کودک آزاری نيز وجود دارد. «انزوا» بستری از معضلات اجتماعی را کنار هم ردیف کرده است. آیا این حد نشان دادن معضلات به شکل مکرر به فیلم ضربه نمی زند؟

زندگی ما در طول روز ملغمه ای از همه چیز است. اگر موقعیت‌های فیلم را دانه های تسبیح تصور کنیم، این قضاوت همان نخ تسبیح است. به اعتقاد من «انزوا» عین زندگی هر روزه ماست. ما در طول روز یا در طول عمر، در موقعیت های مختلف قرار گرفته و کارهای مختلفی انجام می دهیم. البته باز هم این موضوع را باید از مخاطب پرسید. من تلاش کردم فیلمی بسازم که خلق این موقعیت ها به ساختار آن ضربه نزند.

 

موسیقی فیلم تا حدودي درخشان است اما یک جاهایی انگار سوار فیلم می شود. نظر خودتان در این خصوص چیست؟

به این موضوع که موسیقی سوار فیلم می شود، اعتقاد ندارم. در واقع موسیقی شخصیت و حال و هوای درونی پرویز است و توضیح و تفسیر موقعیت هایی است که او در آن ها قرار می گیرد. پرویز پیش از اینکه به زندان بیفتد، بسیار بی فکر عمل می کرده و تنها شعار می داده اما پس از خروج از زندان، او در موقعیت هایی بسیار ملتهب و نگران است و مخاطب هرآن فکر می‌کند که پرویز دست به جنایتی می‌زند اما انزوای زندان به او یاد داده است این کاررا نکند. کسی که در حبس باشد، می‌آموزد که بی فکر و اندیشه عمل نکند. در واقع موسیقی، از درون ملتهب پرویز به ما می‌گوید. من و پیام آزادی (آهنگساز فیلم) سال هاست با يكديگرکار می‌کنیم و در خصوص موسیقی این فیلم نیز بده بستان داشتیم.

 

فیلم با یک ریتم تند آغاز می شود اما از یک جایی به بعد این ریتم به کندی می افتد و در بخش‌هایی نیز دچار سکون می شود. آیا عمدی در این کار بود یا فیلم در یک سراشیبی افتاد؟

ما برای ساخت فیلم به همه جوانب فکر کردیم و ریتم فیلم همه جا یکسان است و این را مخاطبان فیلم می گویند که روند آن تا پایان همچنان تند است. شاید ریتم درونی شما هنگام دیدن فیلم، به ریتم ما عادت کرده و به نظرتان آمده که به کندی افتاده است. ما به آن چیزی که انتظار داریم از ابتدای فیلم برای مخاطب اتفاق بیفتد، رسیده ایم.

 

آیا دلیل جامپ کات هایی که در تدوین می‌بینیم، تند کردن ریتم فیلم نبوده است؟

جامپ کات ها دلایلش چیز دیگری است. باید به این موضوع توجه کنید که شخصیت اصلی فیلم ۷۲ ساعت بیشتر مهلت ندارد و ما باید آنچه مفید است را به مخاطب نشان دهیم نه تایم های مرده را.

 

در جشنواره فیلم فجر گفتید می خواهید به همه آن هایی که سینما را ترک کرده اند، نشان دهید با هر مشقتی كه هست باید فیلم بسازند. به اعتقاد شما مشقت هایی که در سینمای امروز ایران وجود دارد چه چیزهایی هستند؟

روی سخن من با دوستانی بود که استعدادهای‌شان در این چرخه خاموش شد. کسی مثل حسن رشیدقامت، در چرخ دنده‌های سینمای ایران از بین رفت و به تازگی شاهد خبر مرگش در اوج سکوت و خاموشی بودیم. بسیاری از استعدادهای سینمایی ما امروز زیر خاک هستند، پیش از آنکه بتوانند خود را نشان دهند از بین ما رفته اند و هیچ‌وقت به آن ها فرصتی داده نشد. من به لطف دوستان توانستم پوزیشنی را در صنف خودمان ایجاد کنم. می‌گویم اگر من توانستم راهی، هرچند کوچک را باز کنم، شما هم پشت سر من بیایید. متاسفانه ما فیلمسازان و فیلمنامه نویسان خوبی داریم که موقعیت ورود به این حوزه را ندارند و باید برای آن ها کاری کرد. به نظر می رسد مسئولان فرهنگی ما کاری نمی‌کنند و تنها به دنبال پست و مقام هستند. بهتر است این حوزه را به جوانان واگذار کنند. این قانونی که در حوزه فرهنگ ما حاکم است، برای جوانان راه گشا نیست. باید قوانین جدیدی تنظیم شود.

 

یکی از اعتراضات شما به زمان اکران فیلم بود. اینکه در زمان بدی اکران شد و در ابتدای اکران نیز سانس شب نداشت. فکر می کنید باندی پشت این اتفاق بوده است؟

ما در زمان بدی فیلم را پخش کردیم. نمی دانم پشت این اکران باندی بوده است یا نه. ما درباره این موضوع بسیار سخن گفتیم اما در نهایت مهم این است که «انزوا»، دست کم برای خود من دانشگاه خوبی بوده است. انسان در این موقعیت‌ها دوست و دشمن خود را می شناسد و از آن‌هامی آموزد. ما زمان بدی فیلم را اکران کردیم و در نتیجه نمی توانیم گناه کسی را بشوییم. شاید در این خصوص بهتر باشد با آقای جعفری که صاحب اصلی پروژه است صحبت شود. اما به طور کلی بايد در خصوص اکران فیلم ها در سینمای ایران بگویم که حجم عجیب و غریبی از فیلم ها، در نیمه دوم سال اکران می شوند و نمی دانم این همه عجله برای چیست.

 

چرا این فیلم ها باید انبار و به طور همزمان اکران شوند؟ فیلم ها آن‌قدر با عجله اکران می شوند که مخاطب وقت نمی‌کند آن‌ها را ببیند. بيشتر مواقع مخاطب روز سه شنبه را که بلیت سینما نیم بهاست، به دیدن فیلم اختصاص می‌دهد اما هفته بعد که مي‌خواهد یک فیلم دیگر را ببیند، دیگر روی پرده نیست! در حال حاضر «انزوا» در تهران روی پرده نیست. به اعتقاد من در این بین همه مقصر هستند، از وزیر ارشاد گرفته تا سازمان سینمایی و خودما. همه چیز دست به دست هم داده است تا فیلم سوزی، که همان فرهنگ سوزی است اتفاق بیفتد.

 

 

 

 

 

ghanoondaily.ir
  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش