چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۳
۱۲:۲۴ - ۲۴ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۶۴۷۳
فیلم و سینمای ایران

گفت‌وگویی با حامد بهداد، باران كوثری و محسن قرايی 

« سد معبر»؛ داستان آدم‌های كف خيابان

فیلم سد معبر,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

دومين فيلم محسن قرايي به طبقه‌اي از اجتماع مي‌پردازد كه آدم‌هاي قصه آن را در اطراف‌مان زياد مي‌بينيم. سدمعبر روايت آدم‌هاي پيرامون ماست آنها را زياد مي‌بينيم، ولي به زندگي‌شان نگاه نمي‌كنيم. «سد معبر»با قصه ملموس از زندگي دست‌فروش‌ها و البته با تلخي زياد و بازي‌هاي باورپذير و اجراي مناسب نمونه يك فيلم استاندارد است كه اين روزها به خوبي با مخاطب خود ارتباط برقرار كرده است.

 

به بهانه اكران اين فيلم گفت‌وگوي ما را با حامد بهداد و باران كوثري بازيگران و محسن قرايي كارگردان فيلم از نظر مي‌گذرانيد.

 

بحث را از نوع بازي حامد بهداد در فيلم «سد معبر» شروع كنيم. آقاي بهداد تعريفي كه شما از قاسم نصيري ارايه مي‌دهيد چقدر با كاراكترهاي ديگري كه بازي كرديد متفاوت است؟ كما اينكه به نظرم مي‌آيد حامد بهداد چنين شخصيت‌هايي را در كارنامه خود دارد و قاسم نصيري را نمي‌توانيم مجزاي از ديگر بازي‌هاي او بدانيم.

حامد بهداد: شايد در وهله اول به نظر برسد كه اين همان نقطه‌اي است كه به قول خودماني‌ها ما احتمالا يك چرخ عباسي زديم و دوباره سر آن نقطه تلاقي سابق رسيديم. اين صحبت من مثل اين مي‌ماند كه ما پارسال سر چهارراه يك‌بار همديگر را مي‌بينيم و سال بعد يك‌بار ديگر سر همين چهار همديگر را مي‌بينيم؛ مهم اينجاست كه ما ديگر آن آدم‌هاي سابق نيستيم. بازي من در اين فيلم ظاهرا شبيه همان فرم‌هايي است كه پيش‌تر ارايه دادم اما اين بازي بيشتر از هر چيز وابسته به تحليل است.

 

البته به اين نكته بايد اشاره كرد كه كاراكتر قاسم در اين فيلم وجهه ديگري از نوع بازي حامد بهداد را برملا مي‌كند.

حامد بهداد: ببينيد! اينكه فرم اين كاراكتر شباهت بيروني با نقش‌هاي سابقي كه در فيلم‌ها به عهده داشتم دارد معتقدم صرفا در حد يك شباهت باقي مي‌ماند.

 

اما چه چيزي باعث جذب نقش قاسم نصيري براي شما شد؟

حامد بهداد: آن چيزي كه باعث جذب نقش توسط بازيگر مي‌شود به نظرم نكته بسيار مهمي است. طبيعتا اگر شرايط جامع‌ومانع باشد آن فاكتور براي بازي تحليل و آناليز مي‌شود؛ اما جامعه‌شناسي نقش هم اهميت زيادي دارد؛ معتقدم وقتي از يك عددي رد مي‌شويم و از يك مرز شعور عبور مي‌كنيم يا وقتي‌كه پس رفت مي‌كنيم يا نسبت به مسائل اطراف و جامعه سر و بي‌حس مي‌شويم؛ اين حس در سمتي كه داريم و شغل‌مان شرايط مشابه را رقم مي‌زند، اما از طرف ديگر در شعور و آناليزمان دچار نوعي شوخ‌طبعي مي‌شويم. فرض بگيريم در تحليل نسبت به مسائل جامعه اطراف بي‌حس مي‌شويم ولي طناز هم مي‌شويم چرا كه نمي‌توانيم فرياد و اعتراض خود را بروز دهيم. در حقيقت يك نوع برون‌فكني و واكنش منفي عصبي اما با شكل ديگر. مسائل را براي ما چيپ و كوچك جلوه مي‌دهد و از آنها خنده و شوخي استخراج مي‌كند؛ در اين ميان ناگهان به پست تو به عنوان بازيگر يك فيلم كمدي بخورد كه درواقع شرايط عصبي تو را بتواند به عنوان يك بازيگر تامين كند.

 

يعني تخليه روحي.

حامد بهداد: به نظر من اين يعني تويي كه به يك شعوري از طنازي رسيدي، تويي كه واكنشت شكل ديگري گرفته، حالا به عنوان بازيگر مي‌تواني همان واكنش را بازيگري كني، همان واكنشي را كه زندگي مي‌كردي، همان واكنشي كه تو را ظاهرا خنثي كرده بود. همان واكنشي كه باعث پس‌رفت تو شده بود وتو را بي‌خيال جلوه مي‌داد حالا آناليز تو را شوخ‌طبع كرده، طناز كرده. در رابطه با فيلم‌هاي اجتماعي هم وضع همين‌گونه است. ممكن است ظاهر بازي من همان شكل گذشته باشد اما من به عنوان قرينه ادبي به آن نگاه مي‌كنم يا از تلاقي آدم‌ها سر چهارراه كه آدم‌هاي گذشته نيستند و درنهايت اين معني را برايم متبادر مي‌كند كه نسبت به حوادثي كه در جامعه اتفاق افتاده تحليل جديد در اندروني من بازيگر يا عوامل فيلم به وجود آمده. چه آن‌كسي كه سرمايه ساخت فيلم را مي‌گذارد و چه كسي كه خود فيلم را مي‌سازد و همين‌طور ديگر عوامل همه دست‌به دست هم مي‌دهد تا از يك فكر مشابه، از يك تحليل مشابه، دچار انسجام يك اثر شوند و يك فيلم سينمايي را مي‌سازند كه سر تحليلش همه باهم متفق‌القول هستند. كوتاه اگر بخواهم بگويم اينكه شرايط جديد تحليل جديد را براي عوامل فيلم رقم مي‌زند.

 

قاسم نصيري خيلي دور از آدم‌هاي اجتماع ما نيست وقتي او را بر پرده مي‌بينيم كاملا قابل‌لمس است. مي‌خواهم ببينم براي رسيدن به اين كاراكتر چقدر از داده‌هاي‌تان استفاده كرديد؟

حامد بهداد: قصه اين است كه اين داده‌ها در اطراف من نيستند، بلكه در درون من هستند. شما در درونت بين قطب شر و خير، سياه‌وسفيد كه تقسيم به خاكستري‌هاي انواع و اقسام مي‌شوي هزار شخصيت سراغ داري، به‌شدت مي‌تواني ناامن باشي وقتي كسي به تو اعتماد مي‌كند؛ مي‌تواني خائن باشي وقتي كسي به تو اعتماد مي‌كند؛ شما خود همان آدمي؛ از داده‌ها ظرفيت و پتانسيل خودت داري استفاده مي‌كني؛ شما، من و همه ما انواع و اقسام كاراكترها راداريم زندگي مي‌كنيم، اين در ما هست قرار نيست ما دور برويم. يك داده كوچك مي‌تواند ديوي بزرگ در درون ما را روشن كند تا به آن بپردازيم؛ يك آدرس كوچك يك فيلمنامه كوچك ويك قصه كوچك يا نگاه كوچك به جامعه كه متاسفانه ديگر اين آدرس‌ها كوچك نيستند خيلي بزرگ‌شده اختلاس‌ها، دزدي‌ها، پنهان‌كاري‌ها خيانت، جنايت دروغ و دروغ ابعادش آنقدركلان شده كه دامان و گلو و گريبان ما را سال‌هاست گرفته؛ آنها تبديل به ما و ما تبديل به آنها شديم. اصلا دور از ما نيست. هرگز لازم نيست فرافكني كنيم و آن را به جامعه ربط دهيم. كافي است كمي انصاف داشته باشيم و ببينيم همانقدر خودمان خبيث، دروغ‌گو، آلوده و قرباني هستيم.

 

آقاي قرايي فيلم اول شما «خسته نباشيد» از يك فضا و دنياي خاص و متفاوت از فيلم «سد معبر» برخوردار است با در نظر گرفتن اين شرايط كه «خسته نباشيد» فيلم اول شما و با همراهي افشين هاشمي ساخته شد؛ ضمن اينكه اين را هم در نظر بگيريد كه شايد شرايط شما را به سمت ساخت فيلم اول سوق داد.

محسن قرايي: خير «خسته نباشيد» هم انتخاب خودمان بود. اينكه فضاي اين دو فيلم باهم تفاوت دارد معني‌اش اين نيست كه «خسته نباشيد» انتخاب ما نبود. طرح آن فيلم توسط آقاي مير كريمي به ما پيشنهاد شد من و افشين هاشمي طرح را دوست داشتيم و آقاي رضايي راد به عنوان فيلمنامه‌نويس طرح را نوشتند؛ در تمام پروسه نگارش كنارشان بودم و به‌مانند «سد معبر» با آنها ارتباط نزديكي داشتم. همچنان هم «خسته نباشيد» را دوست دارم.

 

چرا حامد بهداد را به عنوان شخصيت اصلي براي اين فيلم انتخاب كرديد؟

محسن قرايي: قاسم نصيري كاراكتر اصلي فيلم پيچيدگي‌هاي شخصيتي فراواني دارد، چه در ظاهر و چه در درون. قاسم نصيري به‌ظاهر شخصيت برون‌گراست اما در طول فيلم مي‌بينيم كه مسائل بسيار زياد در درونش مي‌گذرد. براي من درآمدن فضاي درون اين شخصيت خيلي مهم بود و معتقدم چنين پرداختي خيلي كار را براي بازيگر پيچيده مي‌كند. براي اين شكل از شخصيت‌پردازي من انتخاب‌هاي زيادي نداشتم تعداد بازيگرهايي كه بتوانند اين كاراكتر را با اين پيچيدگي بازي كنند خيلي كم است و به نظرم كس ديگري جز حامد بهداد توان اجراي اين نقش را نداشت.

 

آقاي بهداد كاراكتر قاسم نصيري در فيلم سدمعبر پر از افت‌وخيزهاي پيش‌بيني‌نشده است. اين شخصيت بعضي لحظه‌ها درون‌گرا و بعضي قسمت‌هاي فيلم برون‌گرا مي‌شود و بدون هيچ‌گونه اغراقي نمايش خوبي از قاسم نصيري ارايه داديد.

حامد بهداد: بله كاراكتر قاسم نصيري پر از فراز و نشيب است و براي رسيدن به چنين كاراكتري هم در روخواني و هم در فيلمبرداري با كمك محسن قرايي و اجراي خوبي كه داشت به آن رسيديم. وقتي فيلمنامه خوبي براي كار باشد بازي و مديريتش هم راحت است. بعضي فيلمنامه‌ها نه موقعيت و نه شخصيت‌ها به تو براي ايفاي نقش مناسب كمك نمي‌كند و وقتي كسي هم كه به عنوان فيلمساز و بازيگردان بالاي كار قرار مي‌گيرد تبحر نداشته باشد وضع بدتر هم مي‌شود؛ اما آنچه مسلم است «سد معبر» سند خوبي از فراز و نشيب‌هاست.

 

آقاي قرايي از ابتدا نقش قاسم نصيري را براي حامد بهداد نوشته بوديد؟

محسن قرايي: بله از ابتدا طرح را با تصور و تخيل حامد بهداد نوشتيم.

 

با اعتراف به اينكه حامد بهداد بازي منحصربه‌فردي در فيلم «سد معبر» ارايه داده اما همه مي‌دانيم بازيگري است كه ويژگي برجسته بازي وي برون‌گرايي است. اين دلهره براي شما پيش نيامد كه شخصيت قاسم نصيري از حامد بهداد دوباره كاراكتري عاصي و به‌شدت برون‌گرا كه اغلب به نقش‌هايش شبيه است را به مخاطب ارايه دهد؟

محسن قرايي: من واژه برون‌گرا را واژه غلطي براي بازي حامد بهداد در اين فيلم مي‌دانم. لزوما كاراكتر عاصي اگر جايي عصبي باشد و فرياد مي‌زند معني برون‌گرا ندارد و به همان ميزان شخصيتي كه سكوت مي‌كند و ديالوگ ندارد لزوما درون‌گرا نيست. به نظرم اين خط‌كشي، خط‌كشي درستي نيست.

 

پس اگر كاراكتر قاسم نصيري برون‌گرا و عصبي نيست چه ويژگي‌اي دارد؟

محسن قرايي: راجع به اين كاراكتر معتقدم قاسم نصيري از مرز عصبيت عبور كرده و حامد بهداد بايد مرحله پس از عصبيت را براي ما بازي كند. قاسم نصيري مامور سد معبري است كه جايي كه كار مي‌كند را دوست ندارد؛ در آنجا كاركرده با آدم‌ها درگير شده و الان دارد ديه مي‌دهد در واقع دلش نمي‌خواهد اين شغل را داشته باشد. ديالوگ فيلم كه مي‌گويد: «سوراخ را از آن‌طرف باز بذار تا در برن» قاسم ساخت‌وپاخت مي‌كند چون حوصله ندارد با دست‌فروش‌ها درگير شود؛ كسي كه كارش را دوست دارد با آدم‌ها درگير مي‌شود. به نظر من اين نقطه تمايز با نقش‌هاي مشابه حامد بهداد است وقتي صحبت از مامور سد معبر مي‌شود يعني كسي كه عصبي است؛ اما قاسم جايي عصبي مي‌شود كه به او فشارهايي از بيرون وارد مي‌شود اين عصبيت از درونش نيست. كما اينكه مي‌بينيم بدون فشار راحت زندگي خودش را مي‌كند قاسم در خانه بدون درگيري با زنش و خانواده‌اش با خواهر و برادرها در صلح و صفا زندگي مي‌كند.

 

داستان اين فيلم برگرفته از ماجراي واقعي است؟

محسن قرايي: خير داستان اين فيلم واقعي نيست.

 

اما داستان «سد معبر» داستان آدم‌هايي است كه ما آنها را زياد در سطح جامعه مي‌بينيم. به‌واسطه شغل وزندگي روزمره چنين مشاغلي را زياد مي‌بينيم در مترو در خيابان‌ها زياد مي‌بينيم درد اجتماع است. بارها در مترو ديدم كه به آنها حمله و به چشم ديدم كه ناجوانمردانه با آنها برخورد مي‌شود. اتفاقا در مترو هم قتلي در رابطه با همين موضوع اتفاق افتاد كه دست‌فروش خود را زير قطار مي‌اندازد. واقع بينانه نگاه كنيم يك‌جور درد اجتماع است.

محسن قرايي: اين ايده پيش‌ازاين اتفاق‌ها شكل گرفت.

 

چه سالي؟

محسن قرايي: سال ٩٢. داستان كوتاهي خوانده بودم كه ربطي به داستان سد معبر نداشت؛ قصه پليسي كه با آدم فقير در خيابان برخورد بدي مي‌كند. اين قصه جرقه دوري بود. ضمن اينكه آنجايي كه زندگي مي‌كردم پر از دستفروش بود و به چشم مي‌ديدم درگيري‌ها و ساخت‌وپاخت‌هاي دستفروش‌ها را. به نظرم آمد كه قصه بستر خوبي است كه بر اساسش درامي شكل بگيرد. چون به نظرم هم فضا نو بود هم آدم‌ها جديد بودند و هم اينكه معادلات جامعه تهران امروز در قصه بود و اينكه هرروز اين معادلات پيچيده‌تر مي‌شود. به نظرم آمد كه اين موضوع بستر خوبي است تا راجع به آن فيلم ساخته شود. بخش ديگري از جذابيت كه اين كار برايم داشت اينكه دو آدم در يك طبقه به لحاظ مالي متفاوت نيستند و تقريبا نزديك به هم هستند آنها باهم درگير مي‌شوند و حرف هم را مي‌فهمند و به هم راست مي‌گويند.

 

انتخاب سعيد روستايي به عنوان نويسنده كه باسابقه كاري ايشان آشنا هستيم اين گمان را براي شما نداشت كه «سد معبر» هم به تلخي‌ كار او نزديك شود؟

محسن قرايي: اين فيلمنامه طرحش قبل‌تر از «ابد و يك روز» نوشته‌شده زماني كه اين فيلمنامه نوشته شد آقاي روستايي حتي «ابد ويك روز» را ننوشته بود. من فيلم‌هاي كوتاه ايشان را ديدم و به پيشنهاد خانم باران كوثري و نويد محمد‌زاده انتخاب‌شان كردم تا فيلمنامه را بنويسند دو سه بار پيش‌توليد براي «سد معبر» انجام شد ولي به لحاظ مالي نتوانستيم به نتيجه برسيم؛ تا اينكه با همراهي آقاي كاميار توانستيم فيلم «سد معبر» را بسازيم. ضمن اينكه اصلا ترسي هم وجود نداشت چون «سد معبر» هم به لحاظ اجرا و هم فضا متفاوت از «ابد و يك روز» است. آنها ربطي به هم ندارند.

 

خانم كوثري در فيلم سد معبر شما كاراكتر نرگس را بر عهده داشتيد؛ فكر مي‌كنم براي شما بازي در اين نقش جديد نبود؟

باران كوثري: به نظر شما شبيه كدام نقش در فيلم‌هايي كه بازي كردم بودم؟

 

كاراكتر شما در فيلم «شنل» برايم تداعي مي‌شد.

باران كوثري: خير شخصيت نرگس براي من خيلي جديد بود؛ ضمن اينكه به خاطر رفاقت و كار كردن زياد با محسن قرايي و حامد بهداد تلاش كرديم شخصيت جديد ارايه دهيم. وسواس‌هاي ما اين بود كه لحنم شبيه و نزديك به ديگر شخصيت‌هايي كه بازي كردم نشود و از آنها دور باشم. نرگس براي خود من متفاوت‌ترين نقش است. نكته ديگر اينكه طبقه اجتماعي دو فيلم «شنل» و «سد معبر» باهم فرق مي‌كنند.

 

محسن قرايي: به نظرم كاراكتر نرگس در فيلم «سد معبر» زن خانه‌داري است كه به‌ظاهر مظلوم نشان داده مي‌شود و شايد در نگاه اول توسري‌خور هم باشد و در وهله اول فكر كنيم كه اين مرد خانه است كه خانه را اداره مي‌كند؛ اما در ادامه مي‌بينيم كه قاسم به‌شدت از همسرش مي‌ترسد و درواقع اين نرگس است كه خانه را با نوعي محبت توام با مديريت اداره مي‌كند. قاسم نصيري مردي است كه در بيرون خانه هم از او مي‌ترسند چه دست‌فروش‌ها و همكارانش؛ ولي در خانه او از همسرش مي‌ترسد.

 

نرگس داراي درك بيشتري است.

باران كوثري: نرگس آرام‌تر و بالغ‌تر و مديريتش بيشتر است.

 

محسن قرايي: به نظرم به‌واسطه سني كه باران دارد و كاراكترهايي كه تاكنون بازي كرده بيشتر دخترهاي جوان بودند و اگر هم شخصيت زن جوان را بر عهده داشته و تابه‌حال در ايفاي نقش‌هايش به اين درك و توانايي اداره خانه و خانواده شايد نرسيده بود از اين منظر نرگس در كارنامه باران متفاوت است.

 

باران كوثري: من ادعايي هم ندارم كه هر نقشي كه بازي مي‌كنم با نقش‌هاي ديگرم زمين تا آسمان فرق داشته باشد. ضمن اينكه سليقه من به سمت فيلم‌هايي با موضوع زنان ستم‌كشيده نزديك‌تر است؛ نه هراس دارم و نه ترسي كه چنين نقش‌هايي را بر عهده بگيرم و تكرار كنم. در واقع كاراكتر نرگس بلوغي در اراده زندگي زناشويي دارد كه به گفته محسن قرايي تابه‌حال چنين نقشي تجربه نكرده بودم.

 

حامد بهداد: اجازه بدهيد راجع به نقش باران من كمي صحبت كنم؛ صحبتي كه سر صحنه هنگام روخواني مي‌كرديم تقريبا براي‌مان مسجل بود اين‌همه لايه‌هاي مختلف با ماسك‌هاي متفاوت روي چهره قاسم نصيري كه براي پيشبرد كارمان استفاده مي‌كرديم تا به هدف‌مان برسيم. لازم داشتيم تا با سادگي و معصوميت آموخته با هوش كسي چون نرگس همراه باشد، ما از قاسم تصوير يك ديو مي‌بينيم در دروغ‌گويي و بي‌رحمي چه زماني كه ديگران را قرباني دروغ‌گويي خود مي‌كند، چه زماني كه خودش قرباني پنهان‌كاري و دروغ‌گويي مي‌شود؛ اما مي‌بينيم هر بار نرگس به‌واسطه تحليل و شعوري كه نسبت به وقايع خانگي و خياباني دارد به‌سادگي و به زيبايي دروغ‌ها و زشتي‌ها رانديد مي‌گيرد، يك وجه مشترك پنهاني بين نرگس و قاسم وجود دارد يك معرفه غيرقابل‌توصيف در خانه بين آنها وجود دارد شايد به جرات بتوان گفت كه آن عشق و دوست داشتن است چيزي شبيه به ميل بچه‌دار شدن تنها قلابي است كه قاسم را مغلوب نرگس مي‌كند.

 

درواقع نرگس با هوشمندي‌اي كه دارد همه جوانب زندگي را در نظر مي‌گيرد و آن را مديريت مي‌كند.

حامد بهداد: ببينيد الان وضعيت راستگويي و دروغ نگفتن و شهامت زندگي كردن در زنان جامعه بيشتر از مردان است؛ گرچه زنان به‌ظاهر ضعيف‌تر هستند و قرباني فقر و تجاوز و دروغ مي‌شوند ولي به نظر من اين مساله كاملا برعكس است و اين زنان هستند كه در جامعه ما قوي‌تر هستند و مي‌توانند شرايط بهتر بعدي را رقم بزنند. به همين دليل مي‌بينيم شخصيتي كه باران بازي مي‌كند كاملا متفاوت است؛ او هيچ‌وقت بدون اصطكاكي مغلوب دروغ قاسم نمي‌شود. او به‌راحتي همه‌چيز برايش از پيش روشن است. آنقدر همه‌چيز برايش روشن است كه هر تقلا و دست و پا زدن قاسم و ديگر اعضاي خانواده برايش از اول پوچ است.

 

شايد به همين دلايل كه مي‌گوييد شخصيت نرگس دچار اوج و حضيض هم نيست.

حامد بهداد: هيچ‌وقت شخصيت نرگس را ما در طول فيلم دچار اوج و حضيض آن‌چناني نمي‌بينيم؛ شايد به همين دليل هم هست كه نقشش كوتاه است؛ اما قطعا راجع به آنچه در آن زندگي مشاهده مي‌كند از يك ثبات نظر برخوردار است و اين قاسم و امثال قاسم و جامعه فيلم هستند كه تقلاي بيهوده مي‌كنند درنهايت هم مي‌بينيم كه همه‌چيز منقلب مي‌شود جز نرگس و اين تكنيك بازيگر است كه نقش را متفاوت مي‌كند.

 

وقتي به گذشته و كارنامه باران كوثري نگاه مي‌كنيم تنوع نقش‌هاي زيادي مي‌بينم و نكته مهم‌تر اينكه او اداواصول بعضي بازيگران مبني برگزيده كاري را هم ندارد.

باران كوثري: من در معناي عموم بازيگر گزيده‌كاري نيستم و به اين نكته اعتقادي هم ندارم؛ دوست ندارم از بازيگري آنقدر دورباشم كه وقتي برمي‌گردم همه شوكه شوند و بگويند بعد از دو سال باران دوباره آمد به نظر من اين جرزني است؛ من معتقدم شغلم بازيگري است و فكر مي‌كنم كه بايد اين كار را انجام دهم و در اين مسير هر فيلمي كه در تضاد با عقايد و آرمان‌هاي من نباشد و كيفيتش متوسط رو به بالا باشد و ضمن اينكه حوصله كار كردن هم داشته باشم قبول و بازي مي‌كنم. يك‌بار گفتم بازهم مي‌گويم يك الگو دارم و آن‌هم مريل استريب است كه سالي دو بار فيلم بازي مي‌كند ولي با هر حضورش آدم را به وجد مي‌آورد.

 

بعضي از بازيگران كم‌كاري را ترجيح مي‌دهند.

خير من اينگونه فكر نمي‌كنم. اينكه آدم در كم‌كاري هيجان‌انگيز و متفاوت باشد به نظر من عجيب نيست ضمن اينكه مگر چقدر نقش‌هاي مختلف در سينماي ايران ساخته مي‌شود؛ به نظرم اصولا جريان نقد و جريان جشنواره بازيگرها و نويسنده‌ها را به سمتي مي‌برد كه راهي كه قبلا جواب پس داده را دوباره بروند، انگار بازيگرها از ريسك اينكه در نقش جديد قرار بگيرند و نويسنده‌ها هم نقش‌هاي متفاوتي بنويسند هراس دارند. خوشحالم جايزه منتقدان در اين زمينه متفاوت است و آنها جوايز بازيگري امسال را به حامد بهداد و ليلا حاتمي دادند. فقط مي‌توانم فكر كنم كه جشنواره كور بايد باشد كه بازي‌هاي خوب و درخشان برخي بازيگران را نبيند. نه ‌فقط كانديد نكند كه جايزه هم ندهد؛ اما در انجمن منتقدان چنين اتفاق‌هايي را نمي‌بينم.

 

آقاي قرايي باران كوثري با كوتاهي نقش مشكلي نداشت؟

محسن قرايي: خير؛ باران نقش را دوست داشت و ازآنجايي‌كه او هميشه كيفيت را بر كميت ترجيح مي‌دهد و همين‌كه باران هميشه به من لطف دارد به پروژه پيوست و باهم همكاري خوبي داشتيم.

 

خانم كوثري شما شرطي براي حضور در فيلم سد معبر نداشتيد؟

باران كوثري: من با محسن زياد كاركردم چه زماني كه برنامه‌ريز بود و من دستيارش بودم و چه تئاتر كارگرداني مي‌كرد و من بازيگرش بودم.

 

در چه فيلم دستيارش بوديد؟

باران كوثري: «يه حبه قند»؛ طبيعتا هر فيلمي كه محسن بسازد بي‌چون و چرا مي‌پذيرم چون به كارش اعتقاد دارم و از كار كردن با او لذت مي‌برم. جدا از اين دو تا دليل خوب داشتم هم خود محسن و همچنين حامد بهداد كه بي‌چون‌وچرا مي‌پذيرم كنار حامد بهداد بازي كنم چون هر بار همكاري با حامد بهداد براي من تازگي دارد. البته اينها دليل نمي‌شود كه ارزش فيلمي چون سد معبر را پايين بياوريم من كاملا اعتقاد داشتم به فيلمي با اين موضوعي كه ساخته مي‌شود؛ ضمن اينكه در اين وانفساي تهيه‌كننده خوب دم آقاي كاميار گرم كه روي چنين فيلم‌هايي سرمايه‌گذاري مي‌كنند.

 

آقاي بهداد و خانم كوثري چقدر با اين طبقه و آدم‌هاي آن (قاسم نصيري و نرگس) از نزديك مواجه مي‌شويد و با آنها آشنا هستيد؟

باران كوثري: من زياد مشاهده مي‌كنم و زياد آدم مي‌بينم. با آدم‌ها زياد حرف مي‌زنم؛ طبيعتا به‌واسطه مامان و مستندهاي مامان با اين طبقه آشنا هستم و آنها رامي شناسم.

 

حامد بهداد: من از آن دسته جماعت و قماش نيستم و مثل باران كوثري از بالا به اين موضوع نگاه نمي‌كنم؛ مادر باران فيلمساز و نويسنده خوبي است و به‌شدت مستندساز خوبي هم هست؛ اما من مسائل اجتماعي را از بالا نديدم؛ من مشرف‌به موضوع نبودم. من خودم قرباني اين موضوع هستم و تحت حمله اين‌جور مسائل قرار گرفته‌ام. شايد باورتان نشود منزل من درجايي بوده كه اين مسائل را ديدم و از اين طبقه به من حمله شده است. آن عصبيتي كه من از يك موضوع اجتماعي دارم و از آن رنج مي‌برم لبريز از خشم هستم و از تحليل برخوردار نيستم؛ اما باران در خانه‌اي بزرگ شد كه معضل اجتماعي را تحليل و تشريح مي‌كند. من احساسش مي‌كنم و وقتي احساسش مي‌كنم فقط كافي است انعكاسش را برگردانم و بازگردانم و به مخاطب نشان دهم. من اين مشكلات را به چشم ديده‌ام و اين طبقه را مي‌شناسم خارج از گردآوري اطلاعات من است. من با اتفاقات موجود در جامعه درگير مي‌شوم و از بالا و باعقل سرد به آن نگاه نمي‌كنم. مشكلات را جز به‌جز براي خودم تشريح و تحليل و موشكافي نمي‌كنم آن را لمس مي‌كنم.

 

مي‌توانيم بازي حامد بهداد در فيلم «سد معبر» را اوج بازي تلخ كارنامه او بدانيم؟

حامد بهداد: فيلم تلخ زياد بازي كردم. تلخ‌تر از اين هم ‌بازي كردم.

 

تا اين اندازه تلخ كه زير گوش كسي كه نان شبش را از فروش عروسك كوچكي كه در كنار خيابان مي‌فروشد بزنيد؟ قاسم به همكارش (عليرضا كمالي) مي‌گويد پسر را پيش پدرش شرمنده كردي.

حامد بهداد: به نظرم تلخ‌تر از آن به كول كشيدن يك دختر است كه به خاطر مساله بكارت او را دكتر مي‌بردند. اينكه بخواهي از دختري هتك حرمت كني و كسي را به كول بكشي لبريز از خشونت است. خانه دختر هم به همين اندازه شكننده است.

 

بايد بپذيريم كه صحنه‌هاي موجود در فيلم «سد معبر» با تلخي زيادي همراه است. در چنين صحنه‌هايي گاهي پيش مي‌آيد كه عوامل صحنه تحت تاثير اين سكانس‌ها قرار بگيرند. صحنه‌اي كه شما نادر فلاح را روي زمين مي‌كشيد يا درگوشي به مرد دست‌فروش مي‌زنيد.

حامد بهداد: من به بازي‌هايم تكنيكي نگاه مي‌كنم. برخلاف اينكه آدم پرشور و احساسي به نظر مي‌آيم كاملا تكنيكي كار مي‌كنم. اينكه عوامل پشت‌صحنه تحت تاثير قرار بگيرند ازنظر من ارزش نيست. شايد عوامل فيلم خودشان چنين لحظه‌هايي را تجربه كرده باشند اما اين صرفا ارزش نيست اما آنچه براي من اهميت دارد تحليلي است كه پس آن سكانس وجود دارد. گاهي پيش مي‌آيد كه تحت‌تاثير قرار بگيرم اما آنچه برايم جذاب است بررسي سكانس مربوطه است.

 

محسن كيايي، بازيگر نقش مكمل در اين فيلم به‌خوبي با شما همراه است. محسن كيايي چند سالي مي‌شود كه توانايي خود را به بهترين شكل بروز مي‌دهد.

حامد بهداد: محسن بازيگر خوبي است.

 

همين‌طور نادر فلاح؛ اما همواره اين پرسش براي من وجود دارد كه بازي روان نادر فلاح چرا ديده نمي‌شود؟

حامد بهداد: با نادر فلاح همكلاسي بودم او از دوستان قديمي من است. نادر فوق‌العاده است و اتفاقا بازي‌اش خوب ديده مي‌شود. شرايط چهره و صورت نادر منحصربه‌فرد و خاص است. همين‌طور خانم گيتي قاسمي. همه بازيگران اين فيلم خوب بودند.

 

قاسم نصيري در اين فيلم محور قرار دارد و به‌نوعي با همه آدم‌ها در اين فيلم در ارتباط است و رفتارش هم با هر شخصيت متفاوت است.

حامد بهداد: براي من در حال حاضر مهم‌ترين چيز درگير شدن با عواطف نقش نيست؛ آنچه براي من حائز اهميت است آناليز و تحليل فيلمساز در اين فيلم است كه چقدر منطبق بر شرايط جامعه است. اينكه چقدر جامعه دروغگو و خواب و خنثي است و به‌نوعي سر شده.

 

تجربه ثابت كرده فيلم‌هايي كه به ‌نقد موضوعات جامعه مي‌پردازند با بي‌مهري از جانب مسوولان مواجه مي‌شوند و شايد همين موضوع باعث شد كه فيلم در جشنواره ديده نشد.

حامد بهداد: به نظر من «سد معبر» جزو همين فيلم‌هايي است كه مي‌گوييد كه بنا به دلايلي بطور ناخودآگاه ناديده گرفته شد.

 

شايد انگ سياه نمايي به فيلم خورده كه ناديده گرفته‌شده است.

حامد بهداد: موضوع و مشكل دست‌فروش‌ها سياه‌نمايي است؟ اتفاقا فيلم مهر راستگويي دارد. نشانه‌گيري، نشانه‌گيري كاملا درستي است. چون مجيز كسي يا چيزي را نمي‌گويد. مشكلات موجود در فيلم نقدي بر قدرت دارد، نقدي بر رفتار ارگان مشخص دارد، تحليلي بر رفتارهاي آدم‌هاي زمانه خود دارد، موردش صرفا راستگويي است نه سياه نمايي.

 

فيلم سد معبر از مشكلات قشر طبقه پايين جامعه صحبت مي‌كند كه با مشكلات اقتصادي دست به گريبانند. چنين خشونت‌ها و درگيري‌هايي نسبت به دست‌فروش‌ها را اغلب در مكان‌هاي مختلف شاهد هستيم. نكته جالب اينكه درگيري‌هاي موجود در فيلم؛ ناخودآگاه ما را ياد اعتراض‌هايي كه اين اواخر در كشور شده مي‌اندازد.

حامد بهداد: به نظر من اين خوش‌شانسي فيلمساز است؛ فيلمساز هوشيار است و نيم قدم از جامعه خود جلوتر است.

 

ولي من معتقدم فيلم سد معبر دير ساخته شد زودتر از اينها مي‌توانست ساخته شود.

حامد بهداد: شايد زودتر ساخته مي‌شد اما همزمان با اوج مشكلات اقتصادي مردم و اين اعتراض‌ها اكران نمي‌شد. اتفاقا الان زمان خوبي است كه فيلمي كه نقد يك موضوع اجتماعي است، روي پرده برود.

 

محسن قرايي: به‌هرحال پروسه ساخت فيلم «سد معبر» سه سال به طول انجاميد از سال ٩٢ درگير ساخت اين فيلم بودم و خب شرايطش مهيا نشد. طبيعتا اگر زودتر ساخته مي‌شد اتفاق بهتري برايش مي‌افتاد. كماينكه وقتي طرح كار را مي‌نوشتم هنوز اين ميزان ماجراي ماموران سد معبر و دست‌فروش‌ها سوژه فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي نشده بود.

 

نكته ديگر اينكه حامد بهداد اين اواخر كم‌كار شده به نظر مي‌رسد خودش را سانسور مي‌كند گاهي پيش مي‌آمد در سال چند فيلم با فاصله از هم از شما به نمايش درمي‌آمد؛ اما امسال حتي فيلم «خودسر» را در جشنواره فجر نداريد؟

حامد بهداد: يك سال سفر بودم و اين مسافرت باعث كم‌كاري‌ام شد.

 

دليل خاصي بر كم‌كاري وجود ندارد؟

حامد بهداد: دليل خاصي وجود دارد ولي دلم نمي‌خواهد به آن فكر كنم.

 

به نظر مي‌رسد در يكي، دو سال گذشته حامد بهداد با نوعي بي‌مهري مواجه شده.

حامد بهداد: بيشتر از يكي، دو سال اخير است. شايد با يكي، دو انتخاب بد و انتخاب نكردن‌هاي خوب شرايط را براي خودم سخت كردم.

 

نام مي‌بريد؟

حامد بهداد: جز كدورت بين من و فيلمساز پيامدي ندارد اما براي خودم درسي شده كه خودم آن را مي‌دانم. بي‌مهري هم بوده در سال‌هاي گذشته ديدم اما آدمي نيستم شرايط بيرون را در نظر نمي‌گيرم من بيشتر به دنبال خودم مي‌گردم به دنبال اين هستم تا كاستي‌هاي درونم را از بين ببرم. منجر به كم‌كاري شده يا منجر به افت كيفيت شده.

 

بازي‌هاي فيلم سد معبر بدون كوچك‌ترين اغراقي از يك نوع يكدستي برخوردار است.

محسن قرايي: سعي كردم به بازيگراني كه انتخاب مي‌كنم، دقت كنم ضمن اينكه تمرين و دورخواني زيادي در پيش‌توليد داشتيم تمام صحنه‌هاي فيلم را يك‌بار در پلاتو و در پيش‌توليد كه داشتيم مفصل تمرين مي‌كرديم. كاملا همه‌چيز حساب‌شده بود و بداهه نداشتيم.

 

پرداخت به چنين موضوع اجتماعي چقدر برگرفته از ذهن جست‌وجوگر شماست؟

محسن قرايي: از هشت سال پيش اين موضوع را به چشم مي‌ديدم و لمس مي‌كردم. به‌هرحال معضل فيلم «سد معبر» برآمده از شرايط اقتصادي و وضعيت معيشتي- اجتماعي مردم است اگر شرايط بهتري مي‌بود كسي دست‌فروشي كنار خيابان نمي‌كرد و بيكاري وجود نداشت، آدم‌ها انتخاب‌هاي بهتري داشتند اين معضل در اكثر شهرهاي بزرگ و كوچك وجود دارد معتقدم بايد به آن پرداخته مي‌شد؛ معضلي است كه در اكثر شهرهاي بزرگ و كوچك با آن مواجه هستيم.

 

حامد بهداد: به خدا قسم مي‌خورم محسن قرايي خيلي فيلمساز خوبي است و راجع‌به بازيگري زياد مي‌داند، حميد نعمت‌الله هم همين‌گونه است. جالب است بدانيد كه من مدتي بود در حسرت اينكه يك كارگردان با من درباره بازيگري درست حرف بزند، مي‌سوختم. در حسرت اين مانده بودم كه يك كارگردان يك موقعيتي را درست تشريح كند. حتي گاهي اضافه‌كاري نكند. اصلا گاهي اوقات حرف نزند. يك سكانسي در فيلم هست بدون اينكه من‌و محسن با هم حرف بزنيم او به من نگاه كرد و گفت مي‌دانم حامد منظورم را متوجه شدي و گرفتيم. جا دارد از بازي‌هاي خوب نادر، گيتي و اكبر رحمتي ياد كنم سكانس‌هايي بود كه محسن حرف نمي‌زند به ما فقط نگاه مي‌كرد. محسن با سكوتش به ما فرصت مي‌داد تا اتفاق واقعي بيفتد. بعضي وقت‌ها پيشنهادهاي بيخودي و اضافه‌كاري‌ها را دور مي‌ريخت.

 

تينا جلالي

 

 

 

etemaad.ir
  • 14
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش