دوشنبه ۰۱ مرداد ۱۴۰۳
۱۳:۳۴ - ۱۷ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۴۶۵۰
فیلم و سینمای ایران

« شماره ١٧ سهيلا »داستان بسياری از دخترهای جوان كشور؛ آميزه‌ای از تراژدی و كمدی

فيلم شماره ١٧ سهيلا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

فيلم « شماره ١٧ سهيلا »داستان بسياري از دخترهاي جوان كشور ما است كه با معضل افزايش سن مواجه هستند و در عين حال شرايط ازدواج را ندارند. قصه دخترهايي كه در سال‌هاي جواني به هر علتي تن به ازدواج نمي‌دهند و از آن فرار مي‌كنند، همين باعث مي‌شود در ميانسالي با اين بحران روبه‌رو شوند. حتي شايد ازدواج نكردن خواسته بعضي از اين دختران هم نبوده اما در نهايت شرايط براي آنها به گونه‌اي رقم خورده كه مجرد باقي بمانند. تجربه ثابت كرده پرداختن به چنين موضوعاتي در سينماي ايران با محدوديت‌هايي همراه بوده، به همين دليل در سال‌هاي اخير در كمتر فيلمي شاهد چنين سوژه‌هايي بوديم.

 

محمود غفاري كه پيش‌تر چنين فضايي را در فيلم ويدئويي «اين يك روياست» تجربه كرده بود، با علم به اين محدوديت‌ها از زواياي مختلف به نگراني‌هاي دخترها در ميانسالي نگاه و به برشي از نيازهاي يك زن توجه مي‌كند. فيلم بين فضاي مستند و داستاني در رفت و آمد است، در بخش‌هايي كاملا حالت گزارشي پيدا مي‌كند و در بخش‌هايي هم داستان فيلم براي مخاطب روايت مي‌شود.

 

شخصيت اصلي فيلم «شماره ١٧ سهيلا» بر عهده زهرا داوودنژاد گذاشته شده، او با توجه به فيزيك و نوع بازي كه دارد به خوبي حس وحال دختران در اين سنين را انتقال مي‌دهد و مخاطب را با خود همراه مي‌كند.

 

با محمود غفاري در خصوص چگونگي شكل‌گيري و ساخته شدن اين فيلم گفت‌وگويي انجام داديم كه از نظر مي‌گذرانيد.

 

آقاي غفاري فيلم «شماره ١٧ سهيلا» با توجه به برشي از نيازهاي يك زن ساخته‌شده، دوست داشتم در ابتداي امر اين سوال را از شما بپرسم چقدر با در نظر گرفتن محدوديت‌هايي كه سينماي ايران با آن مواجه است اين سوژه را انتخاب كرديد؟

وقتى روي ايده‌اي كار مي‌كنم در وهله اول اصلا به محدوديت‌هاي موجود در آن فكر نمي‌كنم، اين محدوديت‌ها در مرحله نگارش فيلمنامه به سراغم مي‌آيد و معمولا بخش‌هاي جذاب فيلمنامه كه در من هيجان نوشتن ايجاد كرده بود كم‌كم حذف مي‌شود و نهايتا به يك فيلمنامه خنثي و اخته مي‌رسم كه بعد از پايان نگارش انگيزه‌اي براي ساخت آن ندارم.

 

خب چرا مي‌سازيد؟

مجبورم كه بسازم چون سرنوشت كارهاي بعدي هم همين است و گريزي از اين چرخه وحشتناك نيست. در مورد «شماره ۱۷ سهيلا» هم همين اتفاق تكرار شد. در ابتدا ايده‌اي داشتم درباره دختري كه سنش بالا رفته و امكان ازدواج هم ندارد اما تلاش مي‌كند تا راهي براي اين تجربه پيدا كند كه نهايتا اين چيزي شد كه روي پرده آمد.

 

دوست دارم بدانم آنچه در نظر داشتيد و همان چيزي كه در فيلمنامه بود جلوي دوربين رفت يا محدوديت‌هايي داشتيد؟

خير، راضي نيستم. الان در اين مرحله از زندگي حرفه‌اي به اين نتيجه رسيده‌ام كه روي سوژه‌هايي كاركنم كه ذاتا محدوديتي برايم ايجاد نكند يا اينكه اصلا ديگر كار سينما را رها كنم. در روزگاري مي‌گفتند كه محدوديت در سينماي ايران باعث خلاقيت مي‌شود، به نظرم ديگر دوره اين حرف‌ها گذشته است و اعمال هر نوع محدوديت در يك اثر هنري، آن را جعلي جلوه مي‌دهد و اين جعل عمر اثر را كوتاه مي‌كند. من الان حتي با شكل اجراي يك فيلم در سينماي ايران مشكل‌دارم. شما فيلم‌هاي سينماي ايران را ببينيد، در تمام سكانس‌ها انگار يك ناظر حضور دارد تا قوانيني در سكانس‌ها اجرا شود. خب با اين وضع مگر مجبورم اين موقعيت را تحمل‌كنم. ترجيح مي‌دهم فعلا شغلم را عوض كنم.

 

البته تجربه ثابت كرده پرداختن به چنين موضوعات حساس در كشورمان با چالش‌هايي براي فيلمساز همراه است.

 

حتما همين‌طور است. البته من چون قبل از اين فيلم دو فيلم ديگر ساخته بودم كه هيچ‌كدام موفق به اخذ پروانه نمايش نشد ديگر ظرفيت چالش با ارشاد را نداشتم و تصميم گرفتم راه جديدي را امتحان كنم يعني با لطايف‌الحيلي فيلمم را بسازم و خودم سانسورچي فيلمم باشم.

 

منتها سانسورچي منصف و سهل گير. به همين خاطر تا آخرين ظرفيت‌هاي تحمل سيستم جلو رفتم و مي‌دانستم كه تا كجا مي‌توانم پيش بروم. به جرات مي‌توانم بگويم كه ازاينجا جلوتر نمي‌شود رفت. البته در سينماي مبتذل و سطحي از اين هم جلوتر مي‌شود رفت چون آنجا حساسيت زيادي وجود ندارد. مي‌شود شوخي‌هاي ركيك و سطح پايين انجام داد و به مشكل نخورد دليلش را هم واقعا نمي‌دانم ولي در اين‌سو كه همه‌چيز كمي جدي مي‌شود و حرف مهمي مي‌گوييم همه تبر به دست آماده اخته كردن هستند.

 

انتخاب زهرا داوودنژاد براي كاراكتر سهيلا كاملا بجا و درست بود؛ اما اين سوال را به وجود مي‌آورد كه چرا دختري ريزنقش براي نقش سهيلا انتخاب نكرديد؟ شايد دختر ريزنقش حس همذات‌پنداري را براي مخاطب بيشتر مي‌كرد. از اين ‌جهت مي‌گويم كه دخترهاي مجرد زيادي هستند كه به دغدغه‌ فيلم شما دچار هستند.

 

من برايم مهم بود كه تماشاگر از همان پلان اول مشكل كاراكتر را درك كند و با او همراه شود چراكه فرم فيلم طوري بود كه از همان ابتدا تماشاگر بايد قلاب فيلم را مي‌گرفت. فيزيك بازيگر اين بخش را مي‌توانست به نحو احسن انجام دهد و تماشاگر از اول فيلم بگويد كه خب اينكه چنين كاراكتري مشكل اينچنيني دارد طبيعي است.

 

حالا در ادامه موقعيت‌هايي براي سهيلا چيده مي‌شود كه فيزيكش ديگر چندان مهم نيست و هر دختر در اين سن مي‌تواند در چنين موقعيتي قرار بگيرد. اگر بازيگر ديگري انتخاب مي‌كردم بايد يك ربع از فيلم را اختصاص مي‌دادم به اينكه اين آدم چرا چنين مشكلي دارد و چرا نمي‌تواند آن را حل كند ولي الان با اين انتخاب مستقيما از همان ابتدا رفتم سر اصل مطلب.

 

مي‌دانيد چرا اين نكته را گفتم چون با انتخاب زهرا داوودنژاد اين تصور پيش مي‌آيد كه فقط خانم‌هايي اينچنيني دچار اين دغدغه هستند. تصورات قديمي‌ها هم اين گونه بود كه انگار براي دخترهاي چاق كه پا به سن مي‌گذارند دغدغه ازدواج مطرح است. البته اين را بايد اضافه كرد كه بازي زهرا داوودنژاد در اين فيلم كه مبناي آن كاراكتر محور است منحصربه‌فرد است.

 

مي‌فهمم چه مي‌گوييد. ولي من از همان ابتدا مي‌دانستم كه بازي جسورانه زهرا داوودنژاد اين بحث را در فيلم مختومه مي‌كند. از طرف ديگر معتقدم در سينما وقتي يك فيلم كاراكتر محور مي‌سازيد بايد آن كاراكتر ويژه باشد. چه در رفتار و موقعيت‌هايي كه برايش پيش مي‌آيد و چه در فيزيك. شماره ۱۷ سهيلا هم يك فيلم كاراكترمحور است. سهيلا با تمامي اين ويژگي‌هاست كه مي‌تواند مخاطب را با خود همراه كند.

 

وجه ديگر قضيه را هم بايد در نظر گرفت كه خيلي از خانم‌هاي ميانسال هستند كه دغدغه ازدواج ندارند درواقع شرايط به‌گونه‌اي شده كه به ازدواج فكر نمي‌كنند و به آن تن نمي‌دهند. موافقيد؟

ببينيد من در ابتداي مصاحبه هم ‌عرض كردم كه ايده اصلي من اصلا ازدواج نبود؛ كمااينكه در فيلم هم موقعيتي براي سهيلا فراهم مي‌كنم كه خودش را افشا مي‌كند و از همراه نشدن با كاراكتر مهرداد صديقيان پشيمان مي‌شود و به سمتش بازمي‌گردد. اصلا دغدغه سهيلا درباره ازدواج نيست.

 

درواقع اين كاراكتر نماد بحراني است كه دخترهاي جامعه ما با آن مواجه هستند.

 

موضوع سهيلا درباره بحران جنسيتي در جامعه است. هويت دختران در اينجا از ابتداي تولد با ازدواج گره‌زده مي‌شود و اين مساله هميشه باعث ايجاد محدوديت در آنها مي‌شود حالا يك دختر اگر عامدانه هم ازدواج نكند مسائل غريزي او چه مي‌شود؟ راه‌حل جامعه چيست؟ راه‌حل جامعه را من به‌صورت كاريكاتوري در فيلم آورده‌ام يعني بدو سهيلا بدو. اين مضحك نيست؟

 

جناب غفاري بخش‌هاي بنگاه همسريابي با نگاه مفرح‌تري روايت‌شده است. چرا؟

به خاطر اينكه مقوله ازدواج همين شكلي است. به نظرم بشر در مورد ازدواج كه باعث به وجود آمدن مهم‌ترين نهاد جامعه يعني خانواده است، هنوز با نسخه‌ هزاران سال پيش عمل مي‌كند. اين نسخه كارآمد نيست و بايد راه‌حلي براي آن پيدا كرد. آمار بالاي طلاق در كشور و حتي آمار جهاني مويد اين نكته است. من در آن بخش‌هايي كه اشاره كرديد با مساله ازدواج كاملا واقعي برخورد كردم. ازدواج و نظر آدم‌ها مجموعا همان چيزهايي است كه در فيلم مطرح و باعث خنده تماشاگر مي‌شود. در حقيقت تماشاگر دارد به اصل اين ماجرا مي‌خندد.

 

هرچقدر هم كه اعتقاد داشته باشيم در سال‌هاي اخير جامعه ايران دچار يك دگرديسي و پوست‌اندازي شده... وجود چنين بنگاه‌هاي همسريابي انگار با آنچه جوانان مي‌خواهند مغايرت دارد.

 

شما اگر تصميم به ازدواج داشته باشيد شرايط همين است كه گفتم؛ اما اينكه مي‌گوييد جامعه دچار تحول شده، آن‌يك مساله ديگر است. اينكه جوان‌ها به دنبال راه‌حل‌هاي فرمول‌هاي شخصي براي ايجاد رابطه هستند، مي‌شود همان نكته‌اي كه عرض كردم يعني به اين نتيجه رسيده‌اند كه تشكيل خانواده و رابطه با شيوه‌هاي قديمي ديگر كارآمد نيست. من در فيلم اصلا موضعي درباره اين مساله ندارم و تنها اين مساله را روايت كرده‌ام به همين خاطر باوجوداينكه فيلم موقعيت‌هاي تراژيك دارد اما كمدي هم هست چراكه واقعيت ازدواج ديگر دارد به كمدي نزديك مي‌شود.

 

از اين ‌جهت گفتم كه در فيلم هم لحاظ شده كه سهيلا با هر تلاشي كه براي ازدواج كردن انجام مي‌دهد عرق خجالت و شرم را از صورتش پاك مي‌كند و در نظر چنين لحظاتي نشان‌دهنده درايت يك كارگردان است. به اينجا مي‌خواستم برسم كه چنين مراكزي هرچقدر هم كه پا بگيرد با خواسته جوانان جور درنمي‌آيد.

 

بله دقيقا همين‌طور است. شرايط دنيا تغيير كرده. هر كس مي‌خواهد با فرمول خودش زندگي كند. ديگر روش‌هاي گله‌اي جواب نمي‌دهد آدم‌ها در موقعيت‌هاي جمعي هم حتي رفتار فردي مي‌كنند به همين خاطر سهيلا انصراف مي‌دهد و خود را بيش از اين در موقعيت تحقيرآميز قرار نمي‌دهد.

 

شايد آن پوست‌اندازي كه شما از آن صحبت مي‌كنيد بيشتر تبادل و تعامل اجتماعي است كه امروز بين جوانان اعم از دختر و پسر بيشتر شده.

 

ببينيد كتمان نمي‌شود كرد كه شبكه‌هاي اجتماعي قدرت حركت‌هاي فردي را در دنيا نهادينه كرده‌اند. به تعداد آدم‌هاي روي زمين، روش وجود دارد براي ايجاد رابطه. حالا ديگر همه آدم‌ها روش‌ها و تجربه‌هاي‌شان در زندگي فردي را بدون محدوديت در شبكه‌هاي اجتماعي به اشتراك مي‌گذارند.

 

شايد همين امر باعث شود كه الگوهاي جديدي كه كارآمدتر است به وجود بيايد و انسان را نجات دهد. من به قدرت شبكه‌هاي اجتماعي ايمان‌دارم. شايد در ظاهر همه‌چيز را خراب مي‌كنند اما به نظرم شرايط را براي ساختن آماده مي‌كنند. انسان دارد همه‌چيز را از نو بازتعريف مي‌كند. انسان خودش پيامبر خودش شده و دارد براي اولين‌بار كتاب آسماني كه نه كتاب زميني خود را براي زندگي سعادتمندش تدوين مي‌كند.

 

فيلم سفارش مجموعه يا نهادي بود كه ملزم به رعايت يكسري قواعد باشيد؟

نه، به‌هيچ‌وجه.

 

چون از ابتدا كه سهيلا در مركز زيبايي پوست حضور دارد اين تصور به وجود مي‌آيد.

 

اولين نشانه‌هاي بالا رفتن سن در پوست و مو ظاهر مي‌شود و طبيعتا ما بايد اين نگراني سهيلا را يك‌جوري نشان مي‌داديم.

 

زماني كه فيلم را در سينما تماشا مي‌كردم دو خانم صندلي جلوي من نشسته بود‌ند كه به بعضي صحنه‌هاي دردناك فيلم مي‌خنديدند. راستش براي من سوال شد كه آنها به چه نكته فيلم مي‌خندند. از آنها پرسيدم گفتند شخصيت خانم‌ها در اين فيلم به سخره گرفته‌شده؛ ما ابدا به دنبال همسر نيستيم.

 

توجه كنيم كه هر كس از زاويه خودش مي‌تواند فيلم را ببيند. حتما تماشاگراني هم هستند كه نظر خلاف اين دو را داشته‌اند.

 

نظرتان در مورد بازي خودتان چيست كه يكي از نقش‌هاي بخش‌هاي اصلي را بر عهده گرفتيد؟

براي اين سكانس چند بازيگر را آورديم كه هيچ‌كدام نتوانستند لحن ديالوگ‌ها را به‌درستي ادا كنند. نهايتا مجبور شدم كه يك‌بار آن را براي آخرين بازيگري كه آورده بوديم اجرا كنم تا او متوجه لحن شود كه در بازبيني مجدد، دوستان پيشنهاد كردند كه از همين راش‌ها استفاده كنم والا قصدي براي بازي نداشتم.

 

من فكر مي‌كنم سكانس پاياني فيلم شما نشان‌دهنده تمام محدوديت‌هايي است كه فيلمسازان ما در كشور دارند اما دست‌شان بسته است.

 

كاملا اين‌طور است. جالب است بگويم كه شب قبل از اكران فيلم از ارشاد تماس گرفتند و گفتند آن سكانس بايد حذف شود؛ يعني تا اين حد هم تحمل نكردند كه البته قانع‌شان كرديم كه مساله‌اي به وجود نمي‌آورد و در كل سينماي ايران اخته‌تر از آن است كه تاثيري در جامعه ايران بگذارد، خيال همه راحت باشد.

 

با اين ‌حال نقدي كه به فيلم شما دارم احساس مي‌كنم حالت گزارش گفت‌وگو گرفته. نمي‌دانم شما چه نظري داريد به طوري‌كه خلاصه داستان نمي‌توانيم براي اين فيلم تعريف كنيم.

 

اين هم‌شكلي از يك فيلم است كه از قواعد مرسوم تبعيت نكرده و تنها موقعيت‌هايي را براي يك كاراكتر به وجود آورده. اين فيلم در ابتدا اپيزوديك نوشته‌شده بود كه نهايتا به دليل ريسك بالاي فيلم‌هاي اپيزودي در ارتباط برقرار كردن با مخاطب تصميم گرفتم كه قطعات فيلم را به هم وصل كنم. شايد اين مساله‌اي كه اشاره كرديد ازآنجا ناشي مي‌شود.

 

زودتر از اينها مي‌شد اين فيلم به نمايش عمومي درآيد. فيلم محصول سال ٩٥ است. چه مشكلي پيش روي اكران فيلم شما بود؟

نام اكران كه مي‌آيد چهارستون بدنم به لرزه درمي‌آيد. اكران در سينماي ما يعني پول و ديگر هيچ. همه اركان اكران فقط به پول فكر مي‌كنند و تعريف سينما ازنظر آنها يعني دستگاه چاپ اسكناس. حالا به چه شكلي خب معلوم است بالاخره لقمه فاسد وارد سينما شده. ما در سينما ولي به دنبال پول نيستيم به همين خاطر بازيگر نقش اصلي را اينگونه انتخاب مي‌كنيم كه به سينما نزديك‌تر باشد تا به پول به همين خاطر اصلا نبايد به اكران فكر كنيم.

 

فيلم‌هايي مثل «شماره ۱۷ سهيلا» بايد منتظر باشند كه سينما وارد يك دوره ركود شود تا نوبت اكران به آنها برسد يعني مثلا در اوج تب جام جهاني دو هفته بد در سينما وجود دارد كه قرار نيست مثلا فيلم «هزار پا» اكران شود چون شكست مي‌خورد پس بهتر كه اين فيلم‌ها را به عنوان لايي استفاده كنند تا تب فوتبال بخوابد و منتي هم سر ما باشد كه فيلم اكران شد حالا با چه شرايطي مهم نيست. تك سانس و سينماهاي محدود. اين عادلانه نيست اما كاري هم نمي‌شود كرد ساختار كلي كشور از عدالت تهي شده و سينما هم جزئي ازآن است. اعتراض هم نمي‌كنم. فقط خواستم مساله را طرح كنم كه فكر نكنند متوجه اين صحنه‌آرايي نشدم.

 

قبل از اين فيلم دو فيلم ديگر ساخته بودم كه هيچ‌كدام موفق به اخذ پروانه نمايش نشد ديگر ظرفيت چالش با ارشاد را نداشتم و تصميم گرفتم راه جديدي را امتحان كنم يعني با لطايف‌الحيلي فيلمم را بسازم و خودم سانسورچي فيلمم باشم. منتها سانسورچي منصف و سهل گير.

 

نام اكران كه مي‌آيد چهارستون بدنم به لرزه درمي‌آيد. اكران در سينماي ما يعني پول و ديگر هيچ. همه اركان اكران فقط به پول فكر مي‌كنند و تعريف سينما ازنظر آنها يعني دستگاه چاپ اسكناس.

 

موضوع سهيلا درباره بحران جنسيتي در جامعه است. هويت دختران در اينجا از ابتداي تولد با ازدواج گره‌زده مي‌شود و اين مساله هميشه باعث ايجاد محدوديت در آنها مي‌شود حالا يك دختر اگر عامدانه هم ازدواج نكند مسائل غريزي او چه مي‌شود؟

 

تينا جلالي

 

etemadnewspaper.ir
  • 19
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش