اين روزها دوفيلم «مرداد» و «در وجه حامل» به كارگرداني بهمن كاميار در سينماها نمايش داده ميشود. دو فيلمي كه نگاهي دغدغه مند به موضوع و مشكلات پيرامون زنان از طبقات مختلف جامعه دارد و فيلمساز تلاش ميكند در فيلمهايش با زباني متفاوت تفكر خود را ارايه دهد.
به بهانه نمايش «مرداد» و «در وجه حامل» در سينما با بهمن كاميار، كارگردان اين دو فيلم گفتوگويي انجام داديم كه پيش روي شماست.
اينكه دو فيلم همزمان بر پرده سينما داريد تقريبا در تاريخ سينماي ايران امري بيسابقه است. همزماني اكران فيلمها براي بازيگران مسبوق به سابقه است اما اينكه دو فيلم از يك كارگردان همزمان در سينماها نمايش داده شود تقريبا ميتوان گفت جزو موضوعات نادر در سينماي ايران است. حال اين همزماني از نظر شما خوششانسي است يا بدشانسي؟
(ميخندد) خوششانسي و هم از بدشانسي...
به چه دليل هم خوششانسي و هم بدشانسي؟
از يك طرف خوششانسي من است به اين دليل كه تكليف دو فيلمي كه ساختم در نيمه اول سال مشخص شد، اما وجه بدشانسي كار اين است كه فيلمهايم در بدترين زمان ممكن و به بدترين شكل اكران شدند. اكران فيلم «در وجه حامل» با آغاز جام جهاني و تب و تاب بازيهاي تيم ملي ايران همزمان شد و اكران فيلم «مرداد» با هيجان انتهاي جام جهاني و مراحل نيمه نهايي و فينال مصادف شد. ضمن اينكه دو فيلم پرفروش هم در كنار فيلم ما نمايش داشتند. البته اينكه دو فيلم من همزمان نمايش داده شد شايد يكسري همكاران عليه من جبهه بگيرند كه چرا بايد از يك كارگردان دو فيلم در يك زمان نمايش داده شود در حالي كه فيلمهاي ما فرصت نمايش پيدا نكرده؟ كه البته بايد در پاسخ گفت فيلمهاي ما در واقع اكران نشدند و سوختند!
البته كه توليد اين دو فيلم در دو بازه زماني جداي از هم بوده است.
بله. فيلم «مرداد» را دوسال پيش ساختم و تاكنون در صف اكران بود و اگر در اين زمان هم اكران نميكرديم موضوع فيلم كهنه ميشد و براي فرصتهاي بعد اين فيلم جذابيتي براي مخاطب نداشت و چهبسا رنگ پرده را نميديد، فيلم «در وجه حامل» هم با علم به اينكه ميدانستيم همزمان با جام جهاني فيلم را نمايش ميدهيم اكران را پذيرفتيم، چون اگر اكران نميكرديم اين فيلم هم احتمالا ديگر فرصت بهتري براي نمايش به دست نميآورد. در حقيقت ما بين اتفاق بد و بدتر گير ميكنيم و آن انتخاب بين اكران بد و عدم اكران است و انتخاب ما اكران بد ميشود!
پيش از اين بعضي از همكاران شما هم از اوضاع بد نمايش فيلمشان در جام جهاني گلايه داشتند؛ همچون محمود غفاري، كارگردان فيلم« شماره ١٧ سهيلا».
بله. اينجا بايد بگويم كه بعضي همكاران ما هم چون ميدانستند كه زمان نمايش فيلمشان همزمان با جام جهاني خواهد بود از اكران انصراف دادند و خودخواسته فيلمشان را اكران نكردند البته آنها ميدانستند فيلمشان در زمان ديگري قطعا نمايش داده خواهد شد و اين پشتوانه را داشتند. اما از آنجا كه ما فاقد اين پشتوانهها هستيم همين فرصت را فقط داشتيم و به اينگونه نمايش فيلممان رضايت داديم.
داشتم به كارنامه فعاليت شما در فيلمسازي نگاه ميكردم. ديدم از سال ٩٢ كه به صورت جدي وارد جريان توليد فيلم در سينما شديد با ريتم تند كارتان را ادامه داديد. چه در مقام تهيهكننده و چه در مقام كارگردان. خودتان چه نظري داريد؟
بله. موافقم، ريتم كارم تند بود. البته اين را بگويم كه من قبل از اينكه به عنوان تهيهكننده مستقل فعاليت كنم در چند فيلم به عنوان شريك سرمايهگذار در چرخه توليد حضور داشتم.
اين ريتم تند كاري شما اين پرسش را به ذهن من رساند كه آيا شما به صورت نامحسوس سرمايهگذاري در سينما را ميپذيريد؟ يا اينكه از ارتباطات ويژه برخورداريد؟
خير. اين گونه نيست. اتفاقا هيچ ارتباطي وجود ندارد و شكل اكران فيلمهايم مبين همين نكته است، اينكه ميگويم پيشتر در سرمايهگذاري برخي فيلمها شركت كردم به اين ترتيب بوده كه مثلا در يك فيلم بيست ميليون تومان يا در فيلمي ديگر با ١٠ درصد شراكت و ٥٠ ميليون شريك بودم صرفا براي كسب تجربه. سرمايهگذار با تعبير و تعريف وسيع آن نبوده ونيستم و از رانتي برخوردار نيستم.
پيشتر شغلتان چه بود؟
وكيل دادگستري هستم و سرمايه فيلمهايم را از طريق وكالت كسب كردم. حتي براي دو فيلم اخير (سد معبر و در وجه حامل) دفتر وكالتم و ماشينم را فروختم تا بتوانم آنها را توليد كنم والان مستاجرم و فاقد اتومبيل!
مشخصا نام ميبريد كه در چه فيلمهايي به صورت درصدي شراكت داشتيد؟
فيلمهاي: من (١٠ درصد)، خندههاي آتوسا (٢٥ درصد)، شيفت شب (٤٠ درصد). دريا ماهي پرنده (٢٥ درصد) را با سرمايههاي جزيي تجربه كردم، اعتقاد داشتم براي حضور جدي در سينما بايد قبل از اينكه بخواهم به عنوان تهيهكننده در سينما كار كنم در چرخه توليد تجربه كسب كنم، البته براي دو فيلم خودم كه كارگرداني كردم نيز متقاضي تهيهكنندگي بودم اما مقررات شوراي صنفي اجازه نميداد هم به عنوان تهيهكننده و هم كارگردان كار اول باشم در واقع آيين نامه شوراي پروانه ساخت به گونهاي بود كه از فيلم سوم و چهارم ميتوانم تهيهكننده و كارگردان همزمان فيلمم باشم.
همزماني كار تهيهكنندگي و كارگرداني موجب سلب تمركزاز كارگردان هم ميشود، موافقيد؟
كار بهشدت سخت ميشود. اما در فيلمهايم عمده تلاش توليد را خودم انجام ميدادم و اين كار به مراتب سخت بود و ديگر عادت كردم.
و نكته جالب كارنامه شما همكاري با فيلمسازان خوش ذوقي چون مهدي رحماني و محسن قرايي با گرايش به موضوعات مهم اجتماعي است.
بله. همكاريهاي خوبي بود. باور كنيد فرصتي كه من در فيلم «سد معبر» به كارگردان دادم را هر تهيهكنندهاي نميدهد اما من اين فرصت را از خودم در فيلم «مرداد» و «در وجه حامل» سلب كردم اما در فيلم «سد معبر» به محسن قرايي دادم. آنچه به لحاظ مالي در فيلم «سد معبر» بر ما گذشت سنگين تمام شد اما از نتيجه كار راضي هستم ضرر سنگيني كرديم اما اشكالي ندارد چون فيلم خوبي شد.
وقتي فيلمهاي شما را ميديدم به اين فكر ميكردم كه بيشتر تمايل داريد فيلمنامههاي خودتان را بسازيد حال اينكه اگر از فيلمنامه نويسندگان ديگر يا اقتباسي استفاده كنيد كارهايتان از چفت و بست بيشتري برخوردار خواهد بود.
متن خوبي اگر به دستم برسد هيچ اصراري ندارم براي اينكه فيلمنامههاي فيلمم را خودم بنويسم اما به جرات ميتوانم بگويم مخاطب فيلم من نبايد داستان را ساده بگيرد و رها شود، اگر درگير جزييات و اطلاعاتي باشد كه در طول فيلم ميگيرد هيچ نكته بيپاسخي برايش باقي نميماند اما مشكل وقتي است كه مخاطب عادت كرده همه اطلاعات را به سادهترين نوع آن دريافت كند، من معتقد به شكل كلاسيك فيلمنامه هستم و مهندسي اتفاقات در فيلمنامههايم درست است منتها شايد بيش از حد اطلاعات مربوط به گرههاي داستان مختصر بيان ميشود و به نوعي در تمركز مخاطب زيادهخواهم!
البته دنياي ذهني هر كارگردان منحصر به خودش است.
بله. دنياي ذهني من و دغدغهام مشكلات زنان است. اما اگر فيلمنامهاي با دنياي ذهني من همخواني داشته باشد و سليقهام با آن يكي باشد قطعا ميپذيرم.
اجازه بدهيد يك سوال جنبي ديگر بپرسم و بعد سراغ فيلمهايتان برويم. اينكه ميگويند دغدغه يكسري از فيلمسازان صرفا حضور درسينما است و به كيفيت كار فكر نميكنند شما در رابطه با آن چه عقيدهاي داريد؟ آيا مگرتوليد فيلم در سينما همراه با انديشه نبايد باشد؟
با شما كاملا موافقم. سينما جاي انتقال انديشه است بايد وقتي در سينما حرف ميزنيم حرف جدي بگوييم. معتقدم سينما در مغز فيلمساز شكل ميگيرد ما تكنيك فيلمسازي را در يك هفته حتي ميتوانيم بياموزيم همچنان كه هيچكاك ميگويد من سينما را در يك آخر هفته به شما ميآموزم! يك فيلمساز در يك مدت كوتاه ميتواند چگونگي كار با دوربين را بياموزد اما اين آدم را سينماگر نميكند سينماگر شدن به داشتن انديشه است، بسيار فيلمها بودهاند كه ضعفهاي تكنيكي داشتهاند اما به همين علت كه منتقلكننده يك انديشه خاص بودهاند موفق عمل كردهاند، وقتي بتوانيم انديشه به مخاطب انتقال دهيم فيلمساز و سينماگر هستيم. اتفاقا انتقادي كه من به فيلمهاي در حال اكران اين روزهاي سينما دارم اين است كه فيلمها فاقد انديشه هستند و حتي معتقدم اين حركت هدفمند درحال جاافتادن است! سينماي داراي انديشه ما دارد جايش را به فيلمهاي سخيف و بيارزش ميدهد.
به نظر ميرسد فيلم «در وجه حامل» را يك مقدار زود ساختيد اگر كمي فاصله بين دو فيلمتان ميافتاد بهتر نبود؟
اساسا آدم عجولي هستم ودوست دارم سالي يك فيلم بسازم.
چون فيلم «مرداد» را به مراتب فيلم كاملتري از فيلم «در وجه حامل» ميدانم.
ممكن است از جهاتي صحبت شما درست باشد اما اعتقاد خودم اين گونه نيست، اين پرانتز را باز كنم كه ما فيلمبرداري فيلم «در وجه حامل» را در كمتر از ٣٠ جلسه فيلمبرداري به پايان رسانديم و تلاش كرديم در بازه يكماهه تمام شود اما به طور مثال براي فيلمبرداري فيلم «سد معبر» اين عجله را نداشتيم. براي فيلم «سد معبر» ما حدود شصت جلسه فيلمبرداري كرديم و براي كارگردان هيچ محدوديت مالي در نظر نگرفتم اما براي فيلم در وجه حامل محدوديت بود و ملزم بودم در ٢٩ تا ٣٠ جلسه فيلمبرداري را تمام كنم با اين وجود ٨٠درصد از نتيجه كار راضي هستم. شايد اگر ١٠ جلسه ديگر فرصت داشتم براي فيلمبرداري «در وجه حامل» اتفاق بهتري ميافتاد و تا ١٠٠ درصد رضايتم جلب ميشد.
البته توانايي كارگرداني شما در فيلم «در وجه حامل» به مراتب بيشتر از «مرداد» به چشم ميآيد.
نظر خودم همين است. در بعد فني و بحث كارگرداني فيلم در «وجه حامل» پيشرفت داشتم، فيلم «مرداد» سطح كارگرداني پايينتري دارد و اين براي من محرز است و اساسا خوشحالم كه تجربه «مرداد» مرا براي فيلم «در وجه حامل» پختهتر كرد.
اما فيلم «مرداد» گوياتر است. فيلم به راحتي حرف خود را به مخاطب انتقال ميدهد.
شايد به اين دليل «مرداد» قابل فهمتر است چون روايت اول شخص به صورت نريشن روي فيلم است و به همين جهت مخاطبان عام و خاص با فيلم ارتباط راحتتري برقرار ميكنند. درونمايه فيلم «در وجه حامل» ايجاب ميكرد كه فيلم اگرچه اول شخص است اما نريشن نداشته باشد، در فيلم«در وجه حامل» ما داناي كل نداريم و تنها با مهري همراه هستيم وبه همين دليل بعضي اتفاقات تا انتها دنبال نميشود چون مهري آن را دنبال نميكند و در اين نوع روايت كه داناي كل نداريم اجازه پيدا نميكنيم كه به اتفاقاتي كه شخصيت اصلي در آن حضور ندارد، بپردازيم. مجموع اين اتفاقات باعث ميشود شما سختتر قانع شويد و اين نقص فيلم يا فيلمنامه نيست بلكه ايجاب اين شكل روايت است، با اين حال معتقدم ارزش فيلم در وجه حامل بعد از چند سال مشخص ميشود.
بازي خوب ژاله صامتي در فيلم در نقش مهري از نقاط قوت فيلم «در وجه حامل» بود.
در اين فيلم معدود دفعهاي است كه ژاله صامتي نقش اول فيلم ميشود اينكه چرا سينما بايد ژاله صامتي را از اين موقعيت محروم كند به نظر من اتفاق كوچكي نيست و بايد به آن پرداخت چراكه نتيجه اين برخورد تا به امروز محروميت سينماي ايران از توانايي بازيگري است به غايت مستعد و باهوش و از همه مهمتر خوشاخلاق در كار. ضرر اصلي اين ماجرا متوجه سينما شده و من خوشحالم اين اتفاق براي فيلم و من افتاد كه ايشان نقش اول فيلم را قبول كردند.
پيشتر ژاله صامتي در فيلم «ضد گلوله» مصطفي كيايي هم توانايي خوبي از خود ارايه داد هرچند او از بازيگران با تجربه سينما، تئاتر و تلويزيون است.
با توجه به توانايي ژاله صامتي معتقدم او در فيلمهاي بيشتري بايد حضور پيدا ميكرد.
فيلم «مرداد» از موضوع و داستان سر راستي برخوردار است اما از شاخههاي زياد و خرده پيرنگهاي متعدد رنج ميبرد.
شايد اگر بخواهم دوباره مرداد را بسازم تمركزم را بيشتر روي هسته اصلي درام بگذارم.
انتخاب اين موضوع براي فيلم «مرداد» چه بود؟
در سال ٩٣ كه تصميم گرفتم فيلم را بسازم موضوع سقط جنين بسيار مطرح بود. با اينكه تعداد زيادي هم مخفيانه اين كار انجام ميدادند و ميدهند اما آمار وحشتناكي از سقط جنين منتشر شده بود. نكتهاي كه در اين ميان برايم اهميت داشت و در اطرافم نيز ميديدم اينكه زوجهاي جواني ميديدم كه در سنين خاصي از بچهدار شدن سر باز ميزدند و انگيزهاي براي بچهدار شدن نداشتند اما همينها به محض اينكه سنشان از حد ميگذرد و دلشان ميخواهد بچهدار شوند، ممكن است بدنشان اين توانايي را نداشته باشد! وقتي داستان را مينوشتم تمام انگيزه من اين بود كه بگويم كه سقط جنين راهحل موقت بچهدار شدن نيست و ممكن است اين محروميت براي مادر شدن آن زن دايمي باشد.
با شروع فيلم «مرداد» اين حدس قوت ميگيرد كه ما با داستاني درباره خيانت مواجه هستيم.
نگاه خانمها عموما به اتفاقات مشابه اين اتفاقاتي كه در مرداد ميبينيم پيشبيني يك خيانت است.
در اولين سكانس فيلمتان هم اين ديدگاه ناخودآگاه انتقال داده ميشود.
بله و رعنا آزاديور هم در طول فيلم ميگويد كه من باعث شدم زن همسايه (انديشه فولادوند) از اين آپارتمان برود، در واقع شكهاي زياد نقصي است كه در اين زن وجود دارد والا ميداند شوهرش او را دوست دارد و در طول فيلم هم همسرش به او ميگويد كه من حتما بچه ميخواهم و فقط از تو ميخواهم.
در اواخر داستان موضوع داروهاي فاسد هم مطرح ميشود؛ چرا؟
در همان زمان موضوع سقط جنين اين بحث هم مطرح بود كه اين خانمها با داروهاي ناايمن و تاريخ مصرف گذشته كه از طرف هند و چين وارد ميشود جنين خود را سقط ميكنند كه فكر كردم اين موضوع در داستان جاي بگيرد.
موضوع مهمي كه خودش قابليت پردازش جداگانهاي دارد و در فيلم «مرداد» تقريبا الكن باقي ماند.
فكر ميكنم بله، جا داشت اما آن داستان مجزايي بود، البته در همين نسخه نيز به نظرم اگر روي هسته اصلي درام بيشتر تمركز ميكردم و قصههاي فرعي حذف ميشد نتيجه بهتر بود. در هر صورت تجربهام در فيلم اولم «مرداد» از الان كمتر بود.
وقتي در يكي از سينماها به تماشاي فيلمتان نشستم برايم سوال بود فيلم «مرداد» و «در وجه حامل» در اين سينما چرا تيزر و بنر ندارد؟
متاسفانه سينماداران همكاري لازم با ما نميكنند، حتي از خدايشان هم هست كه فيلم ما بليت نفروشد و مخاطب فيلم ما را به سمت سالن «هزار پا» سوق دهند. با دليل اين حرف را به شما ميگويم. به تماشاگر فيلم من كه اتفاقا خبرنگار بود، زنگ ميزنند كه فيلم در اين ساعت اكران نميشود آيا مايل به تماشاي هزار پا هستيد يا پول بليت را به شما پس بدهيم؟!
و سخن آخر؟
با اين فروشي كه فيلمهايم داشت در اكران فيلمهايم شكست خورديم. الان هم ديگر بودجه شخصي وجود ندارد كه براي فيلم خودم هزينه كنم، سرمايهگذار دولتي هم براي فيلمهايي كه من بخواهم بسازم، سخت فراهم ميشود. اساسا سينما صنعت گراني است مثلا خوب است بدانيد براي هر روز فيلمبرداري بين ٤٠ تا ٥٠ ميليون هزينه ميشود با اين فروشي هم كه فيلمهاي اجتماعي كسب ميكنند ديگر براي سرمايهگذار خصوصي توجيه ندارد. به همين علت سينماي ايران پر شده از فيلمهاي لالهزاري. شما ببينيد فيلم «مرداد» با ٣ سالن در سنيماهاي تهران نمايش داده ميشود در حالي كه فيلمهاي كمدي بين ١٢٠ تا ١٧٠ سالن سينما را دارا هستند، متاسفانه با اين برخوردها سينماي دغدغهمند در حال حذف شدن است.
سينما جاي انتقال انديشه است. ما تكنيك فيلمسازي را در يك هفته حتي ميتوانيم بياموزيم همچنان كه هيچكاك ميگويد من سينما را در يك آخر هفته به شما ميآموزم! اما اين آدم را سينماگر نميكند.
فيلمهايم در بدترين زمان ممكن و به بدترين شكل اكران شدند. «در وجه حامل» با آغاز جام جهاني و تب و تاب بازيهاي تيم ملي ايران همزمان شد و اكران فيلم «مرداد» با هيجان انتهاي جام جهاني و مراحل نيمه نهايي و فينال مصادف شد.
- 11
- 1