این روزها مستند «برسد بهدست آقای بنان» (۱۳۹۲) در گروه سینمایی «هنر و تجربه» اکران شده است. در این مستند ۸۷ دقیقهای، زندگی خصوصی و هنری زندهیاد غلامحسین بنان، استاد آواز ایرانی، به واسطه نامهای که به او نوشته میشود، مورد توجه قرار میگیرد و افرادی مانند پریدخت آور (همسر بنان)، هومن صدر (پسرخوانده بنان)، کاوه دیلمی (از تنها شاگردان بنان)، ایرج خواجه امیری، مزدا انصاری و حریر شریعتزاده درباره زندگی و آثار بنان صحبت میکنند.
همچنین تصاویری از صحبتهای خود بنان، محمدرضا شجریان و دیگر موسیقیدانها هم نمایش داده میشود. زهره محقق، مستندهایی مانند «سوت» درباره ناداوریهای ورزشی، «پوئن ۲۵» پیرامون تاریخ والیبال ملی ایران و مستند نیمه بلند «عاشقانهها» درباره زندگی میلاد کیایی، استاد سنتور را هم در کارنامه کاری خود دارد. به مناسبت اکران مستند «برسد بهدست آقای بنان» پای صحبتهای زهره محقق نشستهایم.
فیلم شما پس از پنج سال که از ساختش میگذرد اکران شده است؛ آیا به تازگی آن ضربهای وارد شده است؟
به نظرم مستند «برسد به دست آقای بنان» تاریخ گذشته نیست؛ ولی شاید کارهایی باید در فیلم انجام میدادم که الان جایشان در فیلم خالی است.
مستند شما از داستان نامهنگارانه، بستر موسیقایی شخصیت برجستهای به نام زندهیاد بنان و شکل و شمایل مستند گفتوگومحور بهره میبرد. ترکیب این موارد کار شما را سخت نکرده است؟
در زندگی روزمره خودم با این سه مدیوم در ارتباط هستم. جالب است که همین الان هم از نوشتههای مکتوب استفاده میکنم. آنچنان درگیر فضای مجازی نیستم.
علاقه اصلی شما سینمای مستند است یا سینمای داستانی؟
سینمای داستانی را هم دوست دارم ولی شرایط کار کردنش را نداشتم. در دانشگاه رشته سینما خواندهام بنابراین این رشته را هم دوست دارم.
در فضای مستندسازی چه چیزی برای شما بیشتر اهمیت دارد؟
اینگونه نیستم که بگویم فقط به موسیقی علاقه دارم و میخواهم فیلمهای مستندی درباره موسیقی بسازم. در زمینه ورزش هم سه فیلم مستند ساختهام. مستند اجتماعی را هم دوست دارم. در مستندسازی دنبال علاقهها و پرسشهای شخصی خودم هستم. اگر این پرسشها که در زندگی خودم شکل میگیرد ظرفیت ساخت یک فیلم مستند را داشته باشد آن را جلوی دوربین میبرم؛ مانند مستند «برسد بهدست آقای بنان». مستندی هم به نام «پوئن ۲۵» درباره تاریخ والیبال ملی ایران ساختهام که برایم پرسش ایجاد کرده بود. دیگر مستندها هم این روند را طی کردهاند.
چطور به سوژههایتان نزدیک میشوید؟ فکر میکنم کلید اصلی مستندسازی در کنار پژوهش همین موضوع باشد.
سعی میکنم که خیلی شلوغکاری نکنم. وقتی سر فیلمبرداری میروم همه چیز ساده، خلوت و جمع و جور کار میشود. اگر یک فیلمبردار داشته باشیم خیلی بهتر است.
تلاشم این است که فضای صمیمی را ایجاد کنم. دست سوژهها را باز میگذارم که هر چیزی که دوست دارند، بگویند؛ بعدش در زمان تدوین تصمیم میگیرم که چطور از حرفهای آنها استفاده کنم. پیش از فیلمبرداری هم یک طرح کلی میزنم. میدانم از کجا میخواهم به کجا برسم. سوالهایی که از سوژهها میپرسم هم بیشتر کلی است، وارد جزئیات نمیشوم. گفتوگوها را هم همیشه دوستانه پیش میبرم.
اتفاق عجیبی در زمان فیلمبرداری و اکران فیلم نیفتاد؟
چرا. یک اتفاقی افتاد که به نظرم به جای اینکه عجیب باشد بیشتر چالشبرانگیز است. مستند «برسد بهدست آقای بنان» را زمانی ساختم که دانشجو بودم. ۲۲ سال بیشتر نداشتم. به اساتید مختلف موسیقی زنگ میزدم و درباره فیلم توضیح میدادم و تقریبا تمام آنها تحویلم نگرفتند! خیلی برایم سوال ایجاد کرده است. تصورم این بود که در این فیلم نام بنان و پری خانم میآید و اساتید موسیقی هم استقبال میکنند ولی اینگونه نشد! آخرش به من میگفتند که: «برایت آرزوی موفقیت میکنم دختر گلم؛ من نمیتوانم در خدمت شما باشم». این موضوع خیلی آزارم داد.
چه مستندهایی را بیشتر از همه دوست دارید؟
فیلم مستند «رزم بزم» (۱۳۹۵) را خیلی دوست داشتم. مستندی که درباره موسیقی هم است. مستندهای زیادی را دوست دارم ولی مستند «شگفتیهای جهان» را که تولید شبکه «BBC» و مستند «باراکا» (۱۹۹۲) به کارگردانی «ران فلیک» را بیشتر از همه نگاه میکنم.
گروه هنر و تجربه را چطور میبینید؟ راضی هستید فیلم شما در این گروه سینمایی اکران شده است؟
بله راضی هستم. نسبت به کل فیلمهایی که در این گروه سینمایی اکران میشود بعضی از آنها خیلی خوب از کار در میآید. اگر میخواهید میزان رضایت را به طور کامل بدانید باید این گروه سینمایی را با گروههای دیگر مقایسه کرد. ما در ایران جایگاه دیگری برای اکران فیلمهای تجربی و مستند به جز گروه هنر و تجربه نداریم. بنابراین نمیشود این گروه را با جای دیگری مقایسه کرد. به نظرم هنر و تجربه میتواند عملکرد بهتری هم داشته باشد.
به نظرتان مهمترین مشکل گروه هنر و تجربه در چه بخشی است؟
نامنظم بودن سانس نمایش فیلمها خیلی آزاردهنده است. گویا وضعیت نمایش فیلمها بر اساس فروش فیلمها و نوع قراردادها هم فرق دارد. دقیقا نمیدانم. مخاطب اگر بخواهد فیلمی را در گروه سینمایی هنر و تجربه تماشا کند باید برود، بگردد تا سینما و سانسی را پیدا کند. مثلا فیلمی در یک سینمای خاص در ساعت ۱۶ اکران میشود ولی همان سینما فردایش آن فیلم را نمایش نمیدهد. ساعتهای عجیب و غریبی هم برای نمایش فیلمها داریم که فایدهای ندارد. مثلا در تابستان فیلمی را ساعت دو بعد از ظهر نمایش میدهند! نمیدانم این مساله را چطور باید رفع کنند، شاید بتوانند ساعتهای بهتری هم به فیلمها بدهند. نکته دیگری هم وجود دارد که نمیخواهم اسمش را بیعدالتی بگذارم.
خیلی مواقع یک فیلم مستند یا یک فیلم مستقل خیلی خوب پخش میشود و به مرور در حال جذب مخاطبهای خودش هم است ولی به یک باره یک فیلمی که کارگردانش یا بازیگرهایش سلبریتی هستند میآید و جای آن فیلم را میگیرد. درست است که خیلی از فیلمهای مستند و داستانی کارگردان چهرهای ندارند ولی آثار خوبی هستند و مخاطب خوبی هم نسبت به فیلمهای دیگر هنر و تجربه دارند ولی باز این فیلمها از چرخه اکران حذف میشوند. معمولا فیلمهایی که جایگزین میشوند کارگردانهای شناختهشده دارند. گروه هنر و تجربه هم به راحتی این کار را میکند. در این مواقع یک توضیحاتی هم مبنی بر اینکه هنر و تجربه باید فروش و درآمد هم داشته باشد، در جریان است.
به نظرم اولویت سینمای هنر و تجربه باید حمایت از فیلمهای مستند و مستقل باشد نه کارگردانهای چهره و فروش آنها! بقیه سینماها هم فروش دارند و اصلا هدفشان هم همین است. به نظرم اگر سانس دو بعدازظهر را به کارگردانی که سلبریتی است بدهند شاید بتواند سالنش را هم پر کند ولی یک کارگردان جوان و ناشناخته در آن ساعت کاری نمیتواند بکند. به نظرم ساعت هشت و ده شب سالنهای خوب را باید به سینماگران کمتر شناختهشده بدهند.
سانس فیلمهای مستند در گروه هنر و تجربه خیلی بدتر از فیلمهای دیگر است. گاهی آزاردهنده هم میشود.
وقتی ساعت اکران فیلمهای مستند را نگاه کردم دیدم که بهترین ساعتشان شش بعدازظهر است و شاید آنها دو هفته یک بار در روز جمعه هم اکران شوند!
به فیلمتان و شیوه کارگردانی خودتان نقد دارید؟ اشکالاتی را پیدا کردهاید که باید رفعشان کنید؟
بله. نقد دارم. اگر فیلم مستند «برسد بهدست آقای بنان» به جای سال ۱۳۹۲ در سال ۱۳۹۷ ساخته میشد قطعا به شکل دیگری آن را میساختم. طبیعی هم هست. در آن زمان سنم کمتر بود و الان نگاهم گستردهتر و اطلاعاتم هم از زندهیاد بنان خیلی بیشتر شده است. به نظرم این فیلم در زمان خودش بد درنیامده است. از کلیت آن رضایت دارم. یکسری از افرادی که در مصاحبههای مستند هستند، باید حذف میشدند و شخصیتهای دیگری باید به فیلم اضافه میشدند. همچنین باید با تمرکز بیشتری به زندگی بنان میپرداختم.
شاید اگر به جای پریدخت آور (همسر بنان) روی خود بنان تمرکز بیشتری داشتید فضای روایت مستند بهتر میشد.
بله دقیقا. برای برخی این تصور شکل گرفته که فیلم بیشتر درباره پری بنان است.
تبلیغات و پخش فیلمتان را چطور میبینید؟
از مردم میخواهم مستند «برسد بهدست آقای بنان» و فیلمهای دیگر گروه هنر و تجربه را ببینند و حمایتشان کنند. ولی یک مسئلهای برایم خیلی جالب است. محمدصادق حسنی، سرپرست سازمان ورزش شهرداری تهران٢٠ بیلبورد تبلیغاتی را به مناسبت تولد بهاره افشاری به او هدیه داده است که شش میلیارد تومان میارزد. کاری با کارگردان و فیلم مستندش ندارم.
به هر حال فرصتی در اختیارشان قرار گرفته است و نوش جانشان باشد. اما مسئول سازمان ورزش شهرداری مصاحبه کرده و گفته است که تصمیم دارند تا از هنر و ورزش حمایت کنند. یک خواهشی از آقای حسنی دارم. لطفا یک دانه از آن بنرهای ویژه به ما هم بدهید. لطفا از بقیه فیلمها و مخصوصا مستندها هم حمایت کنید. الان زمان خوبی است که از فیلم مستند «برسد به دست آقای بنان» و دیگر فیلمهای فرهنگی و هنری حمایت کنید.
سیدحسین رسولی
- 18
- 4