كمتر كسي است كه با مفهوم فيلم مستند آشنا نباشد و دست كم يك يا دو فيلم از نوع مستند نديده باشد.مستند، بخشي از پيكره وسيع سينماست كه نه بر بال خيال كه به كرسي حقيقت نشسته و اين تنها ويژگياي است كه در تعريف مستند بسيار تكرار شده و اتفاق قول بيشتري دارد. بنابراين فيلم مستند با دو مفهوم حقيقت و واقعيت، ارتباط مستقيم داشته و بر اساس حقايق موجود و وقايع مستند و ديدگاه مستند ساز، جهان را به تصوير مي كشد.
اما اگر مستند را تنها نماهاي برگرفته از واقعيت بدانيم كه به منظور انتقال بي دخل و تصرف يك رويدادِ در گذشته واقع شده و يا جاري در زمان حال ،در پي هم چيده شده اند ، در اين صورت سينماي مستند،گونه اي خسته كننده،عاري از خلاقيت و اشباع شده از تصاوير آرشيوي ـ كه گاه براي مخاطب بي ارتباط و نامعلوم جلوه مي كندـ و حاوي حجم غير قابل هضمي از اطلاعاتِ بدون ساختار و باري به هر جهت، به نظر خواهد رسيد. بنابراين نبايد فراموش كرد كه فيلم مستند مي تواند به اندازه يك فيلم داستاني،چالش برانگيز و جذاب باشد و شناختي عميق و تازه را از جهان پيرامون به ما ببخشد.با بررسي مستندهاي موفقي كه تاكنون ساخته شده ، درمييابيم كه مستند منحصرا،پل ارتباطي بين واقعيت و مخاطب نيست، بلكه به خودي خود،محصول فعاليت خلاقانه يك ذهن بيدار است.به گفته شيلا كوران برنارد:«فيلم،خواه نا خواه نمي تواند عيني باشد و ذهني است.»
به هرحال سينماي مستند، يك سينماي غيرحرفهاي، بي ساختار و غير جدي يا تمريني براي ساخت فيلم داستاني نيست، بلكه يك گونه هنري مستقل و يك سنت سينمايي است كه ملاحظات ، كاركرد ها و ملزومات خاص خودش را داشته اما مرزبندي ندارد و به طور دايم در حال تحول است؛ شبيه هر نوع فيلم ديگري كه ديده ايم ، به همراه تصاوير خود ،صدا،مونولوگ،ديالوگ،مصاحبه،راوي و حتي شعر و موسيقي هم دارد.همچنين فيلم مستند حاوي روايت و قصه نيز مي تواند باشد، چون بيان هر قصه بدون شخصيت و پيرنگ غير ممكن به نظر مي رسد.سينماي مستند که شاخهای بزرگ از صنعت تصاویر متحرک را شامل میشود، به منظور مستندسازی جنبههایی از واقعیت شكل ميگيرد.
در ابتدا فیلم مستند، یک فیلم سینمایی بود که بر فیلم نگاتیو که تنها وسیله موجود در آن زمان بود ضبط و پخش میشد اما امروزه شامل ویديو و آثار تولیدی دیجیتالی میشود که میتوان آنها را مخصوص پخش ویديویی به عنوان برنامهای تلویزیونی یا برای نمایش در سینما ساخت.
تاريخچه اي بر فيلم مستند
تا قبل از سال ۱۹۰۰ اولين «تصاوير متحرك» ، مستند تلقي مي شد.در اينگونه فيلم ها يك منظره خاص مانند ورود قطار به ايستگاه،يك كشتي در حال حركت،دوره گردها و چرخي ها و يا گروهي از مردم كه از كار باز مي گشتند نمايش داده مي شد.اين گونه فيلم ها بيشتر تحت تاثير تازگي و جذابيت به تصوير كشيدن حوادث بودند؛حوادثي از جنس مردم كوچه و بازار كه آينه وار روايت مي شد. از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۲۰ فيلم هاي سفرنامه اي كه به فيلم هاي «صحنه اي» معروف بودند، رواج پيدا كردند. از جمله اين فيلم ها مي توان به مجموعه مستندهاي فرانك هارلي درباره سفر وي به قطب جنوب در سال ۱۹۱۹ اشاره كرد.
اما واژه «مستند» را اولين بار جان گريرسن ، مستندساز و منتقد سينما در نقد فيلم «موانا»ساخته سال ۱۹۲۶ رابرت فالاهرتي به کار برد. گريرسن بعدها اين واژه را معادل « برخورد خلاقه با واقعيت » تعريف كرد و سرانجام در سال ۱۹۴۸ ، «اتحاديه جهاني سينماي مستند » اين واژه را تصويب و آن را چنين تعريف کرد:« ضبط سينمايي هر جنبه اي از واقعيت که با فيلمبرداري واقعي و بدون دستکاري يا با بازسازي وفادارانه و معقول رويدادها ، روي فيلم ، به هدف گسترش بخشيدن به دانش و درک مردم و ارائه مسائل و راه حل هاي آنان به عينيترين و واقعي ترين صورت ممکن انجام شده باشد».
در دهه هاي ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ نيز فيلم هاي مستند ساخته مي شدند، تنها براي اينكه اسلحه اي عليه نواستعمارگري و نظام سرمايه داري باشند.اين امر به خصوص در آمريكاي لاتين و همچنين در جامعه در حال دگرگوني كبك كانادا بسيار به چشم مي خورد.
اما به طور كلي، بسياري از كارشناسان در اين حوزه،تاريخ سينماي مستند را با تاريخ سينما و پيدايش آن همزمان ميدانند.در واقع نخستين فيلم هاي توليد شده در هر سرزمين مستند قلمداد شده اند اما در بسياري از اين فيلم ها از داستان خبري نبود آن هم به علت مشكلات فني. چراكه دوربين ها تنها زمان اندكي را به تصوير مي كشيدند و مدت زمان بسياري از اين فيلم ها تنها يك دقيقه بود.
برادران لومير نيز در آغاز كارشان تعدادي فيلم ساختند كه اكثر آنها را از زندگي روزمره مردم كوچه و خيابان تهيه كرده بودند.آنها اين سبك از فيلمسازي را «وقايع اتفاقيه» تعريف كرده بودند.در اين ميان در آمريكا هم اديسون و همكارانش، از اتفاقاتي كه در محل كارشان رخ مي داد فيلم مي گرفتند. كشور هاي ديگر نيز به محض آنكه صاحب اين صنعت مي شدند كارشان را با ساخت اينگونه فيلم ها آغاز مي كردند.
اما سينماي مستند به معنا و مفهوم امروزي آن با فيلم «نانوک شمالي» ساخته سال ۱۹۲۲ رابرت فلاهرتي آغاز شد كه به نوعي يك مستند داستاني است.رابرت فلاهرتي، يک معدن شناس بود که در منطقه قطب شمال کانادا ، فعاليت مي کرد. زندگي سخت اسکيموهاي ساکن در آن محل توجه او را جلب کرد. او در سال ۱۹۲۰ به آن محل رفت تا در ميان يک خانواده اسکيمو زندگي کند و از زندگي روزانه اين مردم فيلم بگيرد. او پس از ۱۶ ماه با فيلم هاي گرفته شده به آمريکا بازگشت ، فيلم ها را تدوين کرد و فيلمي مستند به نام «نانوک شمالي» به مدت ۷۵ دقيقه ثمره آن شد.
مستند،روايت واقعيت؟!
مي دانيم كه خمير مايه يك فيلم، تصوير و صداي آن هستند.اين تصوير و صدا زماني كه با دوربين فيلم برداري ضبط و ثبت مي شوند،شباهت بسيار زيادي به آنچه ما در دنياي پيرامون خود مي بينيم،مي شنويم يا لمس مي كنيم، پيدا مي كنند و گويي براي ما به نسبت نقاشي و موسيقي بيشتر نمايانگر واقعيت ميشوند.در نتيجه اين نزديكي مسبب اين تصور ميشود كه آنچه با دوربين ضبط و ثبت مي شود، خود واقعيت است و همين تصور ما را به آن سمت و سو سوق ميدهد كه فيلم مستند را روايتي بدون انحراف از واقعيت بدانيم،كما اينكه اين انحراف خواه ناخواه رخ خواهد داد؛ب
ايد گفت كه دوربينها قادر به ضبط وقايعي كه در گذشته اتفاق افتادهاند، نيستند و بسيار پيش آمده كه سازنده فيلم مستندي يك صحنه تاريخي را بازسازي كرده ويا بر اساس آنچه خود مي پنداشته،آن را خلق كرده است.همين نكته به خودي خود روايت بدون انحراف از واقعيت در مستندها را نقض ميكند، شبيه فيلم «نانوك شمالي»، كه كارگردان از شخصيتهاي فيلم خود خواسته بود تا با نيزه ، شير دريايي شكار كنند؛كاري كه سال ها بود انجام نداده بودند. در نتيجه بايد گفت مستند تصاويري گسسته از واقعه اي پيوسته است و تا زماني كه به خيال نرسد ممكن است واقعيت را دستكاري كند و اين نكته گاه اجتنابناپذير است.
سر آغاز مستند سازي در ايران
در ايران، نخستين فيلم مستند ايراني در مرداد ماه ۱۲۷۹ توسط عكاس باشي، درباره مظفرالدين شاه و براي عرض ارادت به او ساخته شد،به طوري كه وي تا چند سال بعد هم مستند سازي درباره اين پادشاه را ادامه داد.اين روند فيلمبرداري از پادشاهان تا چندين سال روندي شد براي رفت و آمد به دربار همايوني و گرفتن چشم روشني در ازاي نشان دادن جلال و جبروت شاهان به خودشان و مردم. خانباباخان معتضدى نيز فيلمبردار فيلمهاى مستند و خبرى بود که پس از کسب تجربياتى در کمپانى گومون در بازگشت به ايران تجربيات فيلمبردارى خود را با ثبت مناظر باغها و گلخانه آغاز کرد و پس از دعوت شدن به دربار حدود چهارصد متر از وليعهد احمدشاه فيلمبردارى کرد.
آنچه در ايران و جهان رايج است
سينماي مستند همانطور كه در تعريف متفاوت بوده و كمتر اتفاق قول دارند ؛ در طبقه بندي هم متفاوت است اما آنچه در اكثر دسته بندي ها تكرار شده و روند مرسوم در سراسر دنيا و همچنين ايران نام گرفته به شرح زير است.
يكي از مهمترين انواع مستند،مستندهاي «واقعهنگار» است و فيلمهايى درخصوص ابتداى پيدايش سينما و ضبط تصاويرى از واقعيات روزمره مردمان را به تصوير مي كشد.اين سبك مستندسازي تا جايي كه مي تواند سعي مي كند به واقعيت ها نزديك باشد و كمتر به دستكاري آن بپردازد.گاهي هم مستند ساز دوربين خود را به سياحت مي برد و به اين ترتيب، مستند «سياحتگر» ، كه يكي از گونه هاي مستند آموزشي است و شامل آثارى در زمينه سفرهاى اکتشافي، آموزش جغرافى و تاريخ است؛ شكل مي گيرد.مستند «گزارشگر» ،گونه ديگري از مستند است كه شامل تدوين مجموعه «گزارشهاى فيلمبردارى شده» است. همين شيوه بعدها عنوانِ «سينما حقيقت» را به خود گرفت.
گاهي مستندساز ضمن نمايش دادن صحنههاى مستند، ابتکارات و ابداعات فنى و تکنيکى را نيز در برمىگيرد که پيش از ظهور فيلمهاى ناطق بيشتر متداول بود.بدين سان مستند «تصويرگرا» شكل ميگيرد كه بيشتر تكيه به تصاوير آرشيو شده و گاهي پر رنگ و لعاب دارد.
گاهي هم دوربين ميان زندگي عادي مردم كاشته مي شود تا آنچه در روزمره زندگي آنها مي گذرد را به تصوير بكشد،اين نوع از مستند با نام مستند «اجتماعى» و با هدف نمايش معمولى مسائل روزمره و آگاه ساختن تماشاگران به آنچه در دنيا مىگذرد، مسائل اجتماعى و شرايط زمان، نظير مشکل تعليم و تربيت، آلودگى محيط زيست، کمبود مسکن و مواد غذايى در مناطق مختلف، جنگها، شورشها و بلاياى طبيعى است و هر آنچه در يك اجتماع و ميان طبقه متوسط جامعه مي گذرد را به تصوير ميكشد.
مستند «تبليغى» كه در ايران بسيار رواج داشته و خيل عظيمي از مستندها را در گروه خود قرار ميدهد گونهاي ديگر از مستند است كه بيشتر با هدف متقاعد کردن تماشاگران نسبت به موضوعى که صحت ندارد و وا داشتن آنان به عملى است که اگر همه حقايق را در مقابل مىداشتند به آن عمل نميکردند.
كوران جنگ،بلاياي طبيعي،مردم و جامعه را هميشه متحمل تاثيراتي ميكند كه آنها را در مستند «علمي_واقعگرايى نو» مي توان ديد.اين فيلم ها به وضع اجتماعى و اثرات ناشى از جنگ، توفان، فرسايش خاک، قحطى و ... مىپردازد.
گاهي مستندها محلي براي نشان دادن ديدگاه فيلمساز ميشود ، آنگاه واقعيت داراي بيشترين انحراف شده و خيال و شاعرانه هاي سازنده جاي خود را در مستند باز ميكند و مصداق آن را مستند «شاعرانه» ميتوان ديد كه ديدگاه شخص در آن نقش دارد و سعى دارند که احساسات شاعرانه فيلمساز را در ميان مشغله، جنب و جوش و ماشينى شدن اجتماعات نشان دهند.
مستند «تاريخنگار» گونه ديگري از مستند هاست كه همانطوركه از نام آن پيداست بيشتر با مضمون تاريخ اقوام، شهرها، نهضتها، حکومتها، مکتبها ساخته مي شود.
گاهي تنها فيلم ها و تصاوير آرشيوي براي ساخت يك مستند كافي نيست و مجسمه، نقاشي، عوامل هنرى ديگرى مثل موسيقى محلى و يا رقصهاى محلي، سنتها، آداب و رسوم و ... دستمايه اين مستند ها مي شود؛مستند هايي كه از آن با نام «قوم نگاري» ياد مي شود.
مستندها گاهي از كوچه و بازار فاصله گرفته و در ساختار كوچكتري شكل مي گيرد.در مستند «حيثيتآور»،موضوعي كه بسيار طرح مي شود ، تبليغ غيرمستقيم شرکتهاست. اين نوع فيلم نخستين بار توسط شرکت «شل» ساخته شد و تنها در ابتدا و انتهاى فيلم نام شرکت آورده مىشد. اما موضوع فيلم مربوط به هواپيما، اتومبيل و ترن بود که بهطور مستقيم با نفت و فرآوردههاى آن مربوط مىشد. بعدها اين امر توسط سازمانهاى ديگر الگو قرار گرفت؛ مثل صنايع پست، هواپيمايي، راهآهن، معدن و ...
گاهي هم دوربين بي واسطه با مردم است،مردمي كه سوژه و شخصيتهاي فيلم نيستند،همان كاراكترهايي عادي در اجتماع هستند كه هر روز با آنها سر و كار داريم.مستند «بىواسطه» نمونه اي از اين نوع سينماست كه در آن از هيچ بازيگرى استفاده نمىشود و سينماگر از مردم، حين انجام فعاليتهاى عادى آنها فيلمبردارى مىکند.
از گونه هاي ديگر مستند كه كمتر مرسوم بوده اما هنوز توجه بسياري از فيلمسازان را به خود جلب مي كند مي توان به مستندهاي «حقيقت جو»،«معترض» و «ستيهنده» اشاره كرد.
در مستند «حقيقتجو»،رشته فيلمها بازگوکننده اين مهم هستند که اين سينماگر پشت دوربين است که فيلمبردارى مىکند، نه دوربين. نتيجه رابطه و واکنش متقابلى است که بين شخصيتهاى تحت فيلمبردارى و سينماگران به وجود مىآيد.
مستند «معترض» هم همان طور كه از نامش پيداست به اعتراض و انتقاد عليه شرايط اجتماعي،اقتصادي،سياسي در جامعه مي پردازد و بيشتر نشان دهنده بازخورد مردم و اعتراض آنها عليه يك اتفاق است.
و گونه آخر نيز مستند هاي «ستيهنده» هستند كه بيشتر توسط گروهها و اشخاص به صورت پنهانى و بدون نام، با وسايل بسيار ساده تهيه شدهاند و توزيعشان خارج از روال معمول ساير مستند ها صورت گرفته است. نمونه آن را نيز مي توان در فيلم هايي با محتواي ماجراى قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ۱۷ شهريور ۱۳۵۷ مشاهده كرد.
در پايان بايد گفت كه خوشبختانه امروز مردم ما شناخت خوبی نسبت به سینمای مستند پیدا کردهاند و کمکم تماشای اینگونه آثار را در سبد فرهنگی خود قرار دادهاند، هرچند هنوز هم برخی از مدیران ذیربط دچار سوءتفاهمهایی در این باره هستند و حمایت و سرمایهگذاری در این حوزه را بیهوده تصور میکنند. بیشک اگر تصمیمگیرندگان این عرصه، سینمای مستند جهان را دائما پیگیری کنند ، به این مهم میرسند که سینمای مستند اگر قدرتمند و با استانداردهای لازم گام بردارد توانایی التیام بسیاری از دردهای اجتماع را دارد.
محمد عالیزاده
- 11
- 5