این پروژهها به دلایلی یکبهیک کنسل شدند تا حسن فتحی، دقیقا هشت روز پیش در خبری غافلگیرکننده اعلام کند قرار است «مولانا» را بهعنوان فعالیت بعدی خود جلوی دوربین ببرد. او حتی از شهاب حسینی بهعنوان بازیگر نقش «شمس تبریزی» نام برد تا ثابت کند این پروژه به مانند چهار پروژه قبلی وی نیست که در حد و اندازههای گمانه و علاقهمندی باشد. فتحی این بار با دست پر آمده بود و حتی سرمایهگذاران و تهیهکننده کار نیز مشخص شده بود. فقط خبر این پروژه پس از بستن قراردادها اعلام شد تا یکی از وسوسهانگیزترین سوژههایی که طی دهههای اخیر قرار بود توسط کارگردانان بسیاری در داخل و خارج از کشور ساخته شود، برای نخستین بار توسط حسن فتحی جلوی دوربین برود؛ آن هم خیلی زود تا احتمالا نخستین رونمایی از این اثر حساس، در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر باشد.
نخستین حواشی؛ جنجال بر سر بازیگران فیلم
پروژه بزرگ، بازیگر بزرگ هم میخواهد. شهاب حسینی نخستین بازیگری بود که نامش برای حضور در این فیلم رسانهای شد. شناخت علاقهمندان بینالمللی سینمای ایران از شهاب حسینی، خود یکی از پوئنهای قابلاعتنای این فیلم برای بازار جهانی آن است. البته هنوز هم مشخص نیست که «مست عشق» قرار است فیلم زندگی مولانا باشد یا شمس تبریزی یا اینکه تنها به برههای از تاثیرپذیری مولانا از شمس محدود خواهد شد. البته طبق اخباری که به «فرهیختگان» رسیده، فیلم قرار است شامل هر سه اتفاق باشد و یک تایم طولانی متناسب با استانداردهای بینالمللی داشته باشد. با این همه، از نخستین دقایقی که نام حسینی بهعنوان بازیگر نقش «شمس تبریزی» رسانهای شد، خیلیها در انتظار نام بازیگر نقش مولانا بودند.
گمانهها شکل گرفت. برخی منابع غیررسمی از بازیگری غیرچهره سخن به میان آوردند که خیلی زود تکذیب شد. بلافاصله پس از این اتفاق، فرهاد توحیدی، یکی از دو نویسنده کار، اعلام کرد قرار بوده بازیگر نقش مولانا، از ترکیه باشد. همین اظهارنظر سبب شد حواشی بسیاری از همین ابتدا دامن این پروژه را بگیرد. به هرحال شخصیت مولانا طی دهههای اخیر، در کشاکش ایران و ترکیه برای تصاحب عنوان چهره فرهنگی هر یک از این کشورها مورد مناقشه بوده و انتخاب یک بازیگر ترکیهای برای ایفای این نقش، انداختن توپ در زمین ترکیهایها به نشانه اثبات ترک بودن مولانا معنا میداد. ضمن اینکه طبیعتا فیلم، اکران بینالمللی هم خواهد داشت و عقلانی نبود که یک بازیگر ترکیهای در نقش مولانای ایرانی بازی کند.
تمام این حواشی با اظهارنظر حسن فتحی که عنوان کرد بازیگر مولانا ایرانی است، خاتمه یافت. تمام گروه از مصاحبه منع شدند تا حواشیای از این دست، تمرکز گروه را برهم نزند.
گزینه بعدی مهدی سلطانی بود که از وی بهعنوان بازیگر نقش مولانا نام برده شد. این بار دیگر حسن فتحی این خبر را تکذیب نکرد، بلکه بدون اشاره به نام سلطانی عنوان کرد پارسا پیروزفر قرار است مولانای فیلم «مست عشق» باشد، بنابراین شهاب حسینی و پارسا پیروزفر، از هماکنون بهعنوان یکی از وسوسهانگیزترین زوجهای چند سال اخیر سینمای ایران به نظر میرسند که قرار است در فیلمی مهم روبهروی یکدیگر قرار گیرند.
پاشنه آشیلی به نام سرمایهگذاران فیلم
بحث پولهای مشکوک در پروژههای سینمایی و شبکه نمایش خانگی برای نخستین بار بهطور رسمی با سریال «شهرزاد» به گوش عموم مردم رسید؛ اتفاقی که برای دو فصل دیگر این سریال نیز تکرار شد. همین اتفاق سبب شد کنجکاویها نسبت به سرمایهگذاران این پروژه به اوج خود برسد؛ آن هم در پروژهای که قرار بود شهر قونیه به مانند سالهای زندگی مولانا، مورد بازسازی قرار بگیرد.
وقتی بدانیم که بزرگترین مانع ساخت چندین پروژه راجعبه زندگی مولانا طی سالیان اخیر، بودجه هنگفت آن بوده، حساسیتها نسبت به منابع مالی این پروژه بیشتر هم میشود. آن هم در فیلمی که جلوههای ویژه و حرکات بدلکاری بسیاری نیز میطلبد و ترکیب عوامل کار، ایرانی و ترکیهای هستند.
آنچه روابطعمومی فیلم منتشر کرده، این است که دو شرکت «سیماریا» و «ای. ان. جی» سرمایهگذاران این فیلم هستند؛ دو شرکتی که حتی با سرچ گوگل نیز اطلاعات چندانی از آنها به دست نمیآید.
تهیهکننده کار هم «مهران برومند» ۴۸ ساله است؛ کسی که «شاهگوش»، «دندون طلا» و «ماه تیتی» داوود میرباقری را در کارنامه خود دارد. خود او هزینه سریال «ماه تیتی» را ۱۵ میلیارد تومان برآورد کرده بود که باید در ۳۰ قسمت ساخته شود. آخرین حضور حرفهای برومند هم به سریال «گلشیفته» برمیگردد که وی در آنجا مشاور تهیهکننده بود. برومند اگرچه نام چندان شناختهشدهای در سینمای ایران نیست، اما این همان نامی است که آقای عابربانک (حسین هدایتی) از وی در دادگاه سخن گفته بود. اردیبهشت امسال بود که حسین هدایتی در آخرین دفاعیات دادگاهی خود، از «مهران برومند» نام برد و اینکه برومند به او بدهکار است. هرچند برومند به دادگاه نرفت و همین که پروانه ساخت با نام او منتشر شده است، نشان میدهد وی به لحاظ حقوقی، مشکلی برای تولید فیلم ندارد.
با توجه به همکاری مستمر برومند با حسین هدایتی و البته حسن فتحی با «محمد امامی»، کاملا واضح است که باید نسبت به منابع این کار جدید نیز پرسشهای اصولی مطرح کرد؛ اینکه رزومه این دو شرکت تهیهکننده فیلم چیست و قرار است چه میزان سرمایه، صرف تولید این پروژه فاخر شود.
سوال مهمتر آنکه سرمایهگذاران ترک، در ازای پذیرش حضور بازیگران ایرانی در نقشهای اصلی این کار، چه سفارشهایی داشتهاند؛ اینکه آیا حضور صرف این سرمایهگذاران قرار است روی کیفیت کار یا تغییر روند داستانی و حتی برند شدن ترکیه تاثیر داشته باشد؟
حسن فتحی در یکی از کمترین مواضعی که راجع به سرمایه «شهرزاد» بر زبان آورده، نقش سرمایه را از بعد کیفی اثر مستقل شمرده و بر این مهم صحه گذاشته که سرمایهگذار یک محصول فرهنگی، از اهمیت چندانی برخوردار نیست. درواقع استدلال او این بود که هر دوستداری میتواند بنا به علاقه خود وارد سرمایهگذاری فرهنگی شود و در این بلبشوی تولیداتی در ایران، چندان مهم نیست که سرمایهگذار چه کسی است و همین که سرمایهای وارد سینما و سریالسازی میشود، باید محترم شمرده شود. یقینا اگر فتحی همچنان در تعریف سرمایه، بر همین موضع خود مانده باشد، بنابراین باید نگرانیهای عمیقی بابت سرمایه «مست عشق» و آیندهای که مترتب بر این فیلم میشود، داشته باشیم.
بخش سرمایه این فیلم، ازجمله مواردی است که کارگردان و تهیهکننده اثر باید پاسخهای معقول و قانعکنندهای درباره آن داشته باشند.
تفاوت قرائت مولانای ما با مولانای ترکیهایها
صحبت در مورد بازیگران فیلم، تا حدودی مربوط به حواشی ابتدایی کار بود و صحبت از سرمایهگذاران آن نیز مربوط به بخش شفافسازی. اما حالا قرار است در مورد کیفیت فیلمنامه صحبت کنیم. پیشتر عنوان کرده بودیم که هزینه گزاف ساخت فیلمی راجع به مولانا، یکی از سنگهای بزرگ پیشپای علاقهمندان بیشمار این داستان است، اما اگر از بحث هزینه بیرون بیاییم، باید به داستان عجیب زندگی مولانا بپردازیم و اینکه هیچ روایت صریحی از مهمترین بخشهای زندگی این عارف بزرگ وجود ندارد.
مولانا هیچگاه راجعبه دیدار عجیب خود با شمس صحبتی به زبان نیاورده و تنها در چند مورد، سمبلهایی را در قالب رمز و استعاره بیان کرده است. بدین ترتیب که وقتی «حسامالدین» از وی میخواهد تا شمهای از آن احوال روحانی را بازگو کند، مولانا میگوید: «سخن اهل محو را اهل صحو نتوانند شنود». این خود بیانگر آن است که مولانا حتی راز این دیدار و شرح ماوقع آن را برای یاران خاصه خود نیز بازگو نکرده است. حتی «بهاءالدین ولد»، فرزند ارشد مولانا نیز در مثنوی خود، از بیخبری نسبت به این دیدار و مکاشفه سخن میگوید و تنها چیزی که میدانسته را اینگونه بازگو مینماید که: «مولانا با دیدن شمس، بیهیچ ملاحظهای، دل بدو باخته است».
این قرائتی است که ما ایرانیها از مولانای خود داریم. در تمام این سالها، صحبتهای متفاوتی راجعبه این دیدار شنیده و خواندهایم که البته هیچیک از آنها تفاسیر علمی دقیقی نداشتهاند. اینکه فرهاد توحیدی و حسن فتحی بهعنوان نویسندگان این کار، از چه منابعی برای روایت خود بهره بردهاند، مشخص نیست، اما قدر مسلم آنکه تدبیر آنها، احتیاط در راهرفتن روی لبه تیغی است که مرز میان قرائت ما ایرانیها از مولانا با مولانای ترکهاست.
ترکها در تمام این سالها، از هیچ تلاشی برای مصادره مولانا برای خود فروگذار نکردهاند. حتی قونیه را به یکی از توریستیترین شهرهای خود تبدیل کردهاند که علاوهبر سماع عارفانه و بزم عاشقانه، محافل دیگری که ربطی به عرفان و تصوف مولانا نداشت را نیز ترتیب داده و میدهند.
اینکه سرمایهگذاران ترکیهای در قبال حضور بازیگران ایرانی در نقشهای اصلی این کار کوتاه بیایند، با توجه به سرآمد بودن سینمای ایران در قیاس با صنعت سینمای ترکیه، امری قابلباور است، اما سوال و نگرانی از این بابت است که آیا فرآیند داستانی نیز همان چیزی است که آنها از مولانا خوانده و شنیدهاند یا آن چیزی که ما از مولانا خوانده و شنیدهایم.
اینکه اصلیترین منبع نویسندگان ایرانی کار، «پلهپله تا ملاقات خدا»ی زرینکوب باشد، احتمالا نمیتواند آن مایه لازم برای تولید یک اثر استاندارد بینالمللی را بدهد، بنابراین فحوای تجسم مولانا در مدیوم تصویر، یکی از بزرگترین نگرانیهایی است که از هماکنون باید نسبت به آن موضع گرفت.
البته نباید این مهم را از یاد ببریم که حسن فتحی با این فیلم، درصدد پایهگذاری یک جریان جدید نیز هست. اینکه برای فرار از برخی محدودیتهای آییننامهای و حتی سلیقهای ارشاد، لوکیشن فیلم و حتی سوژه را به خارج از مرزها برده است؛ موردی که شاید احساس شود فتحی در مورد «مست عشق» و اینکه کار در ترکیه جلوی دوربین میرود، لحاظ شده، که اگر اینگونه باشد، باید نسبت به روال قرار گرفتن این جریان، نگرانیهایی جدی داشت.
تمام تلاشها برای ساخت زندگی مولانا
تاکنون نقلقولهای فراوانی راجعبه ساخت فیلمی برمبنای زندگی مولانا شنیده شده؛ نقلقولهایی که در بیشتر موارد، از یک اظهار علاقهمندی فراتر نرفته است. جدیترین آن اما مربوط به سه سال پیش بود که طی آن دیوید فرانزونی، سناریست «گلادیاتور»، با سفر به ترکیه و ملاقات با مورخان اعلام کرد که درصدد پایان تحقیقات برای نگارش فیلمنامه «مولانا» است. او حتی از لئوناردو دیکاپریو بهعنوان بازیگری که وی علاقهمند است نقش مولانا را بازی کند نیز نام برد. بعدها رسانهها حتی از رابرت داونی- جونیور نیز بهعنوان بازیگر نقش «شمس تبریزی» نام بردند، اما خیلی عجیب است که تمام اخبار مربوط به ساخت این فیلم، در همین حد باقی ماند و فیلمی که قرار بود دو سال پیش جلوی دوربین برود، در سکوتی محض خاموش شد.
البته در نخستین ماههای حضور حجتالله ایوبی بر مسند ریاست سازمان سینمایی، وی از اشتیاق خود مبنیبر ساخت فیلمی برمبنای زندگی «شمس تبریزی» سخن به میان آورد و حتی این وعده را هم داد که اگر فیلمنامه خوبی در این زمینه ارائه شود، حمایت مالی کاملی از سوی سازمان سینمایی مشمول آن اثر میشود. هرچند این پیشنهاد ایوبی، وسوسه سینماگران را به همراه نداشت، چراکه مهمترین فیلمنامهای که برای این پیشنهاد ارسال شد، «طاووس مست» مجتبی راعی بود که مورد توجه سازمان سینمایی قرار نگرفت.
البته نباید در این میان از سریال «جلالالدین» بگذریم. شهرام اسدی و آرش معیریان در سالهای ابتدایی دهه ۹۰، فاز اول این سریال را با محوریت کودکی مولانا جلوی دوربین بردند؛ سریالی ۱۱قسمتی که دیماه ۹۳ روی آنتن شبکه اول سیما رفت و هیچ اقبالی هم متوجه آن نشد تا با این بیاعتنایی مخاطب، فاز دوم و سوم این سریال نیز به دست فراموشی سپرده شود.
حالا اما «مست عشق» جدیترین تلاش بصری برای ثبت چهره و زندگی مولاناست. جای افتخارش باقی است که این تلاش به نام یک کارگردان و بازیگران ایرانی زده شده. اگرچه هنوز بسیار زود است که بخواهیم از این تلاش به نیکی یا بدی یاد کنیم، اما نباید چندین نکته مهم را از یاد ببریم که سوالات بسیاری راجع به این پروژه وجود دارد؛ سوالاتی حول محور سرمایه مشخص آن و مخصوصا دخالت احتمالی که سرمایهگذاران ترکیهای در پروسه کیفی و محتوایی اثر خواهند داشت. مطمئنا رفع این نگرانی از سوی صاحبان فیلم میتواند به یک حمایت همهجانبه در مورد یکی از محبوبترین شخصیتهای تاریخ ادبیات کشورمان منجر شود.
مجتبی اردشیری
- 12
- 3