«دوپينگ» نخستين سريالي است که رضا مقصودي در مقام کارگردان آن را به پخش نوروزي شبكه سه سيما رساند. فيلمنامهنويس باسابقه سينما، چند سالي است که تصميم گرفته تا فيلمنامههايش را خود کارگرداني کند و تجربه ساخت يک فيلم سينمايي و يک سريال او را براي ادامه مسير مصممتر کرده است. گفتوگوي ما با او از سالهاي دور و نگارش فيلمنامه «ليلي با من است» آغاز شد و به چگونگي ساخت سريال «دوپينگ» ختم شد. شما را به خواندن اين گفتوگو دعوت ميکنيم.
در تمام اين سالها، پيش از اينکه رسما در مقام کارگردان هدايتکننده گروهي باشيد، بهعنوان فيلمنامهنويس تجربه همکاري در بسياري از پروژههاي موفق سينما را داشتيد. نگارش فيلمنامه «ليلي با من است» پررنگترين آنهاست؛ اما جايي از شما خواندم که در بسياري از مواقع فيلمنامهاي که از شما به مرحله اجرا به دست کارگرداني ميرسيد، چيزي نبود که انتظار شما را برآورده کند.
بله؛ وقتي «ليلي با من است» نوشته شد، آن سالها جواني بودم جوياي نام که با جسارت اين فيلمنامه را نوشتم. کمال تبريزي هم جوان بود؛ حتي پرويز پرستويي در ابتداي سالهاي فعاليتش بود. همه ما آدمهايي بوديم اهل جسارت و خطرکردن. با همين روحيه «ليلي با من است» ساخته شد. «ليلي با من است» در تاريخ و جغرافياي خاصي ساخته شد. شايد اگر همان شرايط سابق پیش بيايد، باز هم بتوان چنين اثري ساخت. فکر ميکنم آثار هنري شاخص با چنين ويژگيهايی ساخته ميشوند و بخش زيادي از آن به زمان و مکاني که اتفاق ميافتد، بستگي دارد. طبعا بخش زيادي از آثاري که من بهعنوان فيلمنامهنويس نوشتم و به مرحله اجرا رسيد، انتظار من را برآورده نکرد. فکر ميکنم بعد از نگارش فيلمنامه «ليلي با من است» به نظرم اثر قابل دفاعي نداشتم.
همواره فکر ميکردم اگر فيلمنامهاي را که مينوشتم، خودم توليد ميکردم، همه چيز تغيير ميکرد. حتي خيلي بهتر ميشد. حتي ممکن بود نتيجه اثرم چيز جذابي نباشد؛ اما باز اثر خودم بود؛ حتي اگر بهشدت ضعيف و غير قابل دفاع باشد. زماني که فيلمنامه «هميشه پاي يک زن در ميان است» را نوشتم، متأسفانه برخي در آن دست بردند که هنوز هم فکر ميکنم اگر فيلمنامه اوليه آن را خودم ميساختم، اثر متفاوتي ميشد. طبعا بسياري ممکن است چنين نظري نداشته باشند. من همواره دنبال خودم هستم. وقتي اولين فيلم سينماييام «خجالت نکش» را ساختم، حس خوبي داشتم.
ممکن است برخي معتقد باشند فيلم خوبي نيست. با همه اينها من راضيام؛ چون از متن تا اجرا برآمده از چيزي بود که به آن فکر ميکردم. در سريال «دوپينگ» و دومين تجربه کارگرداني، قضيه کمي فرق داشت. شرايط کار طوري بود که ناگهان کارگردان ديگري هم اضافه شد. من از بهروز نيکنژاد خواهش کردم تا بتوانيم سريال را به پخش برسانيم و او به من لطف کرد. اگر همراهي او نبود، سريال به پخش نوروزي نميرسيد؛ اما بههرحال نگاه ديگري هم وارد شد. با همه اينها راضيام که «دوپينگ»را نوشتم و ساختم و در نهايت از اينکه وارد عرصه کارگرداني شدم، حس بهتري دارم.
در صحبتهايتان به نکته خوبي اشاره کرديد. اينکه زمان ساخت «ليلي با من است» شما و همکارانتان آدمهاي ديگري بوديد و شرايط، زمان و مکان همگي مسير را براي موفقيت اين فيلم هموار کردند. شما ازجمله فيلمنامهنويساني هستيد که هم آثار کمدي نوشتيد و هم فيلمنامههاي جدي. چند سالي است که حتي از کارگردانهايي که سابقه درخشاني در ساخت آثار کمدي دارند، کمتر اثر درخشان ميبينيم و در اکثر مواقع از نبود فيلمنامهاي جذاب صحبت ميشود. چه فرايندي طي شد که سينماي کمدي تغيير رويه داد؟
مدتي است روي فيلمنامهاي کار ميکنم که درباره يکي از شخصيتهاي تاريخي است. اين فيلمنامه کمدي است؛ اما با چالشي بزرگ روبهرو شدهام که براي آن تهيهکننده پيدا نميکنم. طبعا فيلم تاريخي پرهزينه است. بخشهاي دولتي هم معتقدند اگر قرار است اين شخصيت تاريخي باشد، بايد نگاه ما هم در آن دخيل شود، بخش خصوصي هم تأكيد ميکند که بايد به سراغ بازيگر مشخصي رفت که تا حد زيادي فروش فيلم را تضمين کند؛ اما من معتقدم اگر به سراغ بازيگر کمدي معروف بروم، او با خودش چيزهايي ميآورد که از ذهنيت من فاصله دارد. کمديای که من دنبالش هستم، کمدي خاص خودم است. معتقدم بازيگر هم بايد در خدمت کار باشد و اگر با هم فاصله زيادي داشته باشيم، دچار مشکل ميشويم و بهاصطلاح کار از دستم درميرود.
کمديای که من به دنبالش هستم، از بيادبي و توهين در آن خبري نيست. نبايد به مسائل جنسي به گونهاي پرداخت که خانوادهها نتوانند با هم فيلم را تماشا کنند و در واقع فراهمشدن همه اين شرايط براي ساخت فيلم کمدي دلخواه من سخت است. شرايط توليد ما با گذشته تفاوت بسياري دارد. شرايط جامعه ما روزبهروز در حال تغيير است و اين تحولات باعث شده تا ديگر آثار کمدي موفق گذشته تکرار نشود. حتي معتقدم کپيکردن از «ليلي با من است» درحالحاضر، اثر بيمزهاي ميشود و حتي نمايش دوباره اين فيلم هم اتفاق جذابي نيست. آدمها تغيير ميکنند و هنوز هم معتقدم بايد شرايط فرهنگي-اجتماعي ساختهشدن يک فيلم شاخص فراهم شود. من هم ديگر آدم سابق نيستم؛ حتي ممکن است ضعيفتر از سابق باشم و توان گذشته را نداشته باشم.
از«دوپينگ» صحبت کنيم. سريال کمديای که بيش از طنز موقعيت، مخاطبش را با طنز کلامي سرگرم ميکند و فکر ميکنم تا حد زيادي با سليقه مخاطبان تلويزيون فاصله دارد. چه ايدهاي براي «دوپينگ» داشتيد؟
من تابهحال فيلمنامههاي بسياري براي تلويزيون نوشتم. حالوهواي تلويزيون طلب ميکند تا بيشتر به واسطه ديالوگ با مخاطب ارتباط بگيريد و شوخي کنيد و در واقع طنز کلامي داشته باشيد. درعينحال اين سريال پر از موقعيتهاي کمدي است. يک بار قبل از تصويربرداري، جلسهاي با هادي حجازيفر و نيما شعباننژاد داشتم که قرار بود سکانسي را تمرين کنيم. تأكيد کردم که بازيگران از خودشان چيزي به متن و اجرا اضافه نکنند. نيما به نکته خوبي اشاره کرد که متن ميزان زيادي موقعيت بامزه دارد و نميتوان در اجرا به آن نپرداخت. اين موقعيتها در فيلمنامه وجود دارد؛ موقعيتهايي که در فيلمنامه براي بازيگران جذاب بود و آنها به اين موقعيتها پروبال ميدادند و با ديالوگ به آن رنگ ميدادند. حتي آذري صحبتکردن حسن و مادرش هم در اجرا اتفاق افتاد؛ اما در نهايت فکر ميکنم طنز کلامي در اين سريال نقش خودش را به خوبي ايفا کرده است.
پيشنهاد حضور برزو نيکنژاد بهعنوان کارگردان دوم از سمت چه کسي مطرح شد؟
برزو نيکنژاد تابهحال کمديهاي موفقي را کارگرداني کرده است؛ دستکم در فيلم «زاپاس»، کمدي خوشساختي را شاهد بوديم يا به سليقه من نزديکتر بود. حس ميکنم جنس کمديهاي ما به يکديگر شباهتهاي بسياري دارد. اين را هم در نظر بگيريد که در کشورهاي ديگر در مدت زمان مشخصي چند کارگردان يک سريال را کارگرداني ميکنند و از ابتدا سريال به اين شکل نوشته ميشود. «دوپينگ» براي دو فصل نوشته شده بود؛ اواسط کار مشخص شد که قطعا در زمان تعيينشده ساخت ۳۰ قسمت ممکن نيست. براي سرعتگرفتن ساخت سريال تصميم گرفته شد ساخت بخشهايي از سريال به گروه ديگري سپرده شود و بهترين گزينه برزو نيکنژاد بود. طبيعي است سريالي که من نوشته بودم و فکر ميکردم خودم قرار است کارگرداني کنم و برايش ايده داشتم، در ميانههاي راه مسير ديگري را طي کرد و برزو هم تمام تلاشش را کرد که نزديک به من کار کند.
در نهايت نتيجه کار براي شما راضيکننده است؟
بله؛ براي من راضيکننده است. در اين موقعيت اگر قرار بود من فيلمنامهاي بنويسم که شخص ديگري کارگرداني کند، فيلمنامه را شکل ديگري مينوشتم يا طراحي ميکردم تا با نزديکترين ذهنيت بتوانيم کار را تمام کنيم. الان شرايط فرق ميکند؛ طبيعي است اين سريال يک اثر با ويژگيهاي خاص خودش است. در بخشهايي من نيستم و شخصي ديگر است. البته که خيلي غلط نيست و کار خودش را ميکند. کارش را درست پيش ميبرد؛ اما اين دودستي را ميتوان حس کرد.
«خجالت نکش» را سينمايي ساختيد، چراکه امکان ساخت سريال فراهم نشد و «دوپينگ» که ايده و فيلمنامه سينمايي بود، به سريال نوروزي تبديل شد. هنوز هم فکر ميکنيد «دوپينگ» ظرفيت يک اثر سينمايي را داشت؟
شايد مقايسه خوبي نباشد. شکل سينمايي«دوپينگ» با چيزي که ميبينيد تفاوت داشت. زماني که تصميم گرفته شد سريال«دوپينگ» ساخته شود، فيلمنامه سينمايي آن را کنار گذاشتم؛ اما در نهايت فکر ميکنم ساختار سينمايي که در سريال ميبينيم، برگرفته از وضعيت فيلمنامه سينمايي است. اين ساختار سينمايي خودش را به سريال تحميل کرد. ببينيد سريال «دوپينگ» پروپيمان و لبريز از حادثه است. به نظرم اصلا کشدار نيست و اين پروپيمانبودن از آن نگاه سينمايي ميآيد؛ نه اينکه چون طرح اوليه سينمايي بوده ما براي سريالشدنش به آن آب بستيم، خير. منظورم اين است که ساختار سينمايي يعني کوتاهبودن سکانسها و جامپکاتهاي سينمايي به ساختار سريال هم راه يافته و اين شده يک سريال با ويژگيهاي سينمايي.
هادي حجازيفر چطور به گروه بازيگران اين سريال اضافه شد؟
تمام تلاش ما اين بود که براي انتخاب بازيگر کار ويژهاي انجام شود؛ اينکه سراغ هر گزينهاي نرويم. مدتي که به بازيگران سريال فکر ميکرديم، هر اسمي که مطرح ميشد بهراحتي انتخاب نميشد. وقتي اسم هادي حجازيفر مطرح شد، براي خودم هم گزينه جذابي بود. من تابهحال از او فيلم کمدي نديده بودم؛ اما حس ميکردم به اين سريال کمک خواهد کرد. دوستان ديگر هم روي توانايي بازي او خيلي تأكيد ميکردند. تمامي اين مراحل با ترديدهايي هم همراه بود؛ اما وقتي هادي به گروه اضافه شد و با حس خوبي کار را آغاز کرد. ايده و طرح براي شخصيتش داشت. در صحبتهايي که با هم داشتيم، گاهي چالشهايي هم داشتيم. برخي ايدههاي او با طرحي که من در ذهن داشتم، متفاوت بود؛ گاهي او کوتاه ميآمد و گاهي من. در بسياري از اوقات فکر ميکردم بهتر است از سختگيري کم کنم و اجازه بدهم کارش را انجام بدهد. هادي ذهن ايدهپردازي دارد. به پرداخت بهتر شخصيت کمک بزرگي کرد و در تمام مدت خوشحال بودم که ايدههاي جذابي دارد. او با خودش آوردههايي داشت که خيلي به ما کمک کرد.
بعد از دو تجربه کارگرداني مستقل، به فيلمنامهنويسي براي فيلمسازان ديگر ادامه ميدهيد؟
بله؛ حتما انجام ميدهم. اساسا دغدغه و عشق من فيلمنامه است. اگر وارد عرصه کارگرداني شدم، به اين دليل بود که ترجيح ميدادم خودم باشم و از اينکه ايده و طرح من مسير ديگري ميرفت، ناراحت بودم. البته کارگردانهايي بودند که به ذهنيت من نزديک ميشدند و قطعا اتفاق بهتري بود. هنوز اگر احساس کنم بتوانم براي کارگرداني فيلمنامه بنويسم، اين کار را انجام خواهم داد. اصولا در فيلمنامهنويسي به وجود يک همکار فيلمنامهنويس معتقدم، چراکه فکر ميکنم فيلم خوب در فيلمنامه بايد چکش خوبي بخورد و با همکاري چند نفر اتفاق بهتري رخ خواهد داد. بههرحال فيلمنامهنويسي را دوست دارم.
سريالهايي که براي نوروز آماده ميشدند، با شيوع ويروس کرونا و ناگزير تعطيلي پروژهها، ضررهايي را متحمل شدند؛ ساخت قسمتهاي پاياني سريال شما چطور پيش رفت؟
«دوپينگ» از ابتدا قرار بود در ۳۰ قسمت ساخته شود و زماني که به اوج شيوع ويروس کرونا در اسفند رسيديم، ۳۰ درصد کار باقي مانده بود؛ بهویژه تصويربرداري قسمت آخر که انجام نشده بود. مجبور شديم با ناراحتي کار را تعطيل کنيم، چراکه جان همکارانمان در خطر بود. فقط چند روزي اضافهکاري کرديم و بهجاي يک ماه کار، پنج، شش روز کارکرديم و انتهاي قصه را جمعوجور کرديم. قطعا اتفاقي که خواست من در فيلمنامه بود، رخ نداد و قسمت آخر چيزي که من ميخواستم نشد. حسن ايوبي بهعنوان تدوينگر حرفهاي، کمک زيادي به ما کرد. همچنين بچههاي موسيقي و صدا بسيار همراه بودند. اما بههرحال ما هم از شرايط بهوجودآمده متضرر شديم و قسمتهاي بامزه و شیرين سريال توليد نشد.
بهناز شيرباني
- 10
- 2