چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
۱۴:۳۹ - ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ کد خبر: ۱۴۰۳۱۱۱۵۰۹
فیلم و سینمای جهان

فیلم «موفاسا» چگونه داستان «شیرشاه» را گسترش می‌دهد؟

شیرشاه,فیلم موفاسا

دیجی کالا | پس از موفقیت فیلم «شیرشاه» در سال ۱۹۹۴، دیزنی چندین فیلم و انیمیشن دیگر در دنیای «شیرشاه» ساخت. در سال ۲۰۱۹ یک بازسازی لایواکشن از آن منتشر کرد و حالا با فیلم دیگری بازگشته که داستان آن، سال‌ها پیش از فیلم ۱۹۹۴ می‌گذرد. در «موفاسا: شیرشاه» (Mufasa: The Lion King) داستان پدر سیمبا، یعنی موفاسا را دنبال می‌کنیم. موفاسا همیشه یکی از محبوب‌ترین کاراکترهای فیلم‌های دیزنی بوده و عجیب نیست که دیزنی پس از مدت‌ها تصمیم گرفته که پیش‌درآمدی بر داستان «شیرشاه» اصلی و با محوریت موفاسا بسازد.

با توجه به نوستالژی بالایی که با این کاراکتر و دیگرانی چون اسکار، رافیکی، تیمون و پومبا گره خورده است، توقعات برای فیلم «موفاسا: شیرشاه» بسیار بالا بود. مخصوصا برای بینندگانی که «شیرشاه» را دیده‌اند، یک پیش‌درآمد سرهم‌بندی شده برای داستان موفاسا کفایت نمی‌کند؛ بلکه «موفاسا: شیرشاه» باید بتواند داستان فیلم اصلی را بسط دهد و اتفاقا جادوی آن را هم بیشتر کند.

«موفاسا: شیرشاه» موفق شده داستان تازه‌ی خود را به قالبی آشنا ببرد که برای بینندگان «شیرشاه» هم آشناست. «موفاسا» هم مثل بازسازی سال ۲۰۱۹، سبک بصری لایواکشن را حفظ کرده، هم وجه موزیکال دارد، داستان فیلم تازه هم شباهت‌های ساختاری زیادی به انیمیشن ۱۹۹۴ پیدا می‌کند. در فیلم جدید برای اولین بار به کودکی‌های موفاسا می‌رویم و رابطه‌ی او را با اطرافیانش، به ویژه برادرش می‌بینیم. موفاسا و اسکار، که به ترتیب آرون پیر و کلوین هریسون جونیور نقش آن‌ها را بازی کرده‌اند، به شخصیت‌های آشنا عمق بیشتری داده‌اند. فیلم «موفاسا» در رویکردی تازه، این کاراکترها را در قالب برادر و دوست یکدیگر نشان می‌دهد، نه دشمنان خونی.

هشدار؛ در ادامه خطر لو رفتن داستان فیلم «موفاسا: شیرشاه» وجود دارد

۸. موفاسا شاهی را به ارث نبرده است

شیرشاه,فیلم موفاسا

یکی از مهم‌ترین نکاتی که فیلم «موفاسا» آشکار می‌کند، پس‌زمینه‌ی این شخصیت است که از خاندان شاهی نمی‌آید. در واقع، شیرشاه هیچوقت خودش شاه نبوده، بلکه یک شیر معمولی بوده پیش مادر و پدرش. این نکته برای خیلی از بینندگان غیرمنتظره بود؛ مخصوصا که پیش‌تر همه موفاسا را در فیلم ۱۹۹۴ و با آن منش شاهی دیده بودند. نکته‌ی دیگری که در «موفاسا: شیرشاه» می‌بینیم، درگیری خانواده‌ی موفاسا با قحطی طولانی است؛ پس موفاسا هیچوقت آنطور که انتظارش می‌رفت، زندگی شاهانه یا مجللی در کودکی‌اش نداشته است.

این ماجرا دیدگاه تازه‌ای به بینندگان نسبت به پدر سیمبا ارائه می‌دهد و از یک طرف، شباهت زیادی هم بین موفاسا و سیمبا برقرار می‌کند. هر دوی این شخصیت‌ها از خانواده‌اشان جدا می‌شوند و مجبورند با ترامای این واقعه دست و پنجه نرم کنند. سپس، به خاطر شرایط باید مسئولیت‌های سنگین رهبری را بپذیرند که خلاف خواسته‌ی اولیه‌ی خودشان است. اما ویژگی‌های شخصیتی موفاسا و سیمبا، مثل شجاعت، آن‌ها را به سمت حاکمیت حیوانات سوق می‌دهد.

به ویژه فیلم تازه موفاسا را به عنوان شیری به تصویر می‌کشد که جای خود را از طریق تلاش و مقاومت به دست آورده است؛ نه وراثت خونی. سایر حیوانات موفاسا را فقط به صرف شاه بودن او قبول نداشتند؛ موفاسا از تمام ویژگی‌های لازم برای یک رهبر بزرگ برخوردار بود و همین موجب شد او را شاه کنند. هرگز اینطور نبود که موفاسا مجبور شده باشد به خاطر پدرش مجبور راه و روش رهبران پرقدرت را یاد بگیرد؛‌ بلکه تنها به این دلیل که می‌خواست از سایرین محافظت کند، تصمیم به شاهی گرفت. این داستان، موفاسا را حتی از آنچه پیش‌تر درباره‌اش می‌دانستیم، دوست‌داشتنی‌تر می‌کند.

۷. پرایدلندز در آغاز مثل یک افسانه بود

شیرشاه,فیلم موفاسا

پرایدلندز (یا «سرزمین‌های غرور») در فیلم ۱۹۹۴ مثل یک مکان افسانه‌ای بود که موفاسا بر آن حاکمیت دارد و تمام حیوانات هم بدون توجه به اینکه در کجای زنجیره‌ی غذایی قرار می‌گیرند، با آرامش و شادی در کنار هم در این سرزمین به زندگی خود مشغول بودند. همانطور که خود موفاسا گفت، همه‌ی حیوانات بخشی از دایره‌ی زندگی در نظر گرفته می‌شوند. با این حال، «موفاسا: شیرشاه» نشان می‌دهد که این آرمانشهر همیشه هم به این شکل رویایی نبوده. پادشاه آینده‌ی پرایندلندز خودش دست به تحقق این سرزمین رویایی زده و غیرممکن را به واقعیت تبدیل کرده است.

پرایدلندز در فیلم به نام «میله‌له» (Milele) شناخته می‌شود؛ جایی مرموز و اسطوره‌ای که تمام شیرها آوازه‌اش را شنیده‌اند، اما هیچکدام تابه‌حال به آنجا سفر نکرده؛ برای همین، خیلی از حیوانات در طول فیلم نسبت به وجود چنین سرزمین ایده‌آل و در عین حال دورازدسترسی شک دارند. موفاسا اما با اعتقاد راسخ‌اش به وجود این سرزمین، امیدوارانه خودش را وقف پیدا کردن این مکان می‌کند. در «موفاسا: شیرشاه» می‌بینیم که پرایدلندز سرزمینی نیست که موفاسا آن را به ارث برده باشد؛ بلکه با فداکاری و ایمان خود، آن را محقق کرده است.

۶. موفاسا نمی‌خواست شاه باشد

شیرشاه,فیلم موفاسا

این پیش‌درآمد نه‌تنها نشان می‌دهد که موفاسا از آغاز حاکم پرایدلندز نبوده، بلکه حتی علاقه‌ای هم به این موقعیت نداشته. موفاسا در طول فیلم اهداف بسیاری دارد. او می‌خواهد یاد بگیرد که شکارچی بهتری باشد، از برادرش محافظت و میله‌له افسانه‌ای را پیدا کند. در میان این‌ها، پادشاه بودن در لیست اولویت‌های موفاسا نیست؛ با اینکه اطرافیان او به مهارت‌های رهبری موفاسا اعتقاد راسخ دارند؛ مثلا وقتی که سارابی (تیفانی بون) به او می‌گوید که سرنوشتش با شاهی پیوند خورده، موفاسا حاضر نیست به سادگی این مسئولیت را بپذیرد.

اینکه موفاسا حرص زیادی به حکومت ندارد، پاشاهی او در پایان فیلم را تأثیرگذارتر می‌کند. این جاه‌طلبی نبود که او را به تخت شاهی رساند؛ بلکه ضرورت و مسئولیت بود که باعث شد او رهبری حیوانات را بپذیرد. این داستان بازتاب این جمله است که اغلب بهترین رهبران، از میان کسانی بیرون می‌آیند که دنبال قدرت نیستند. «موفاسا: شیرشاه» بیش از پیش بر تواضع موفاسا صحه می‌گذارد و او را به عنوان رهبری نشان می‌دهد که هیچوقت به خاطر غرور تصمیم نگرفت؛ بلکه  پیشرفت شخصی و نوع‌دوستی در صدر اولویت‌های او قرار داشت.

۵. موفاسا و اسکار برادران تنی نیستند

شیرشاه,فیلم موفاسا

یکی از نکاتی که داستان «موفاسا: شیرشاه» درباره‌ی کاراکترهای آشنا آشکار می‌کند، رابطه‌ی موفاسا و اسکار است. براساس فیلم اصلی ۱۹۹۴، فکر می‌کردیم که این دو باید برادران تنی باشند که آبشان با هم در یک جوب نمی‌رود. اما در فیلم تازه می‌بینیم که موفاسا و اسکار ارتباط خونی با هم ندارند؛ بلکه خودشان تصمیم گرفتند که برای هم مثل برادر باشند.

این آشکارسازی تازه تماما ماهیت رابطه‌ی آن‌ها را تغییر می‌دهد. خلاف رقابت‌ها و کل‌کل‌های معمول که بین برادران وجود دارد، موفاسا و اسکار رابطه‌ی خود را بر پای دوستی بنا کردند. این موضوع، خیانت اسکار به موفاسا در فیلم اول را حتی تلخ‌تر و بی‌رحمانه‌تر جلوه می‌دهد. همانطور که اسکار در ابتدای فیلم می‌گوید، او همیشه یک برادر می‌خواسته. اما به مرور اسکار نفرت خاصی به برادرش پیدا می‌کند. این نفرت و رفتار شرورانه‌ی اسکار در فیلم ۱۹۹۴ برجسته بود؛ ویژگی‌هایی که در فیلم تازه می‌توانید آن‌ها را در شخصیت کیروس (مدس میکلسن) پیدا کنید. کیروس هم مثل اسکار در «شیرشاه» به‌شدت باهوش است و اتفاقا دیالوگ‌ها و آوازهایی دارد که از یادتان نمی‌رود.

۴. اسکار همیشه به موفاسا حسادت نمی‌کرده است

شیرشاه,فیلم موفاسا

موضوع دیگری که داستان این دو برادر را حتی از آنچه در «شیرشاه» ۱۹۹۴ دیدیم غم‌انگیزتر می‌کند، این است که اسکار همیشه نسبت به موفاسا احساس حسادت نداشته. مخصوصا در آغاز فیلم (که اسکار را با نام تاکا می‌شناسیم) عشق برادرانه بین هردو جریان دارد. برعکس، تاکا هیچوقت به مخیله‌اش هم خطور نمی‌کرد که بخواهد به وفاداری یا انگیزه‌های موفاسا شک کند. حتی در جایی در فیلم اجازه می‌دهد که موفاسا در یک مسابقه‌ی دوستانه برنده شود تا بتواند با بقیه‌ی گروه بماند. این وجوه تازه از اسکار چیزهایی است که به شرور کلاسیک دیزنی عمق بیشتری می‌بخشد.

در فیلم ۱۹۹۴، اسکار یک شخصیت جذاب اما تک‌بعدی بود. از همان لحظه‌ی اول که با او مواجه می‌شویم، اسکار یک کاراکتر منفور، شرور و بدطینت است که به خاطر حسادت، دست به هر کار پلیدی می‌زند؛ هیچ محبتی هم نسبت به خانواده‌اش ندارد. «موفاسا: شیرشاه» اما اسکار را در قالب شخصیتی نشان می‌دهد که پتانسیل خیر در او وجود دارد؛ اما به مرور به برادرش حسادت می‌کند و در منجلاب حسادت غرق می‌شود.

۳. اسکار جان موفاسا را نجات داد

شیرشاه,فیلم موفاسا

موفاسا و اسکار از نقاط محوری فیلم هستند. فراتر از رابطه‌ی آ‌ن‌ها و چگونگی تبدیل آن از برادری به رقابت، در «موفاسا: شیرشاه» می‌بینیم که اسکار بیش از یک بار جان موفاسا را نجات می‌دهد. وقتی آن‌ها در آغاز فیلم با هم مواجه می‌شوند، اسکار به موفاسا کمک می‌کند تا از دست گروهی از کروکودیل‌ها بگریزد. مدتی پس از آن، اسکار عمدا در مسابقه با موفاسا تعلل می‌کند تا موفاسا برنده شود؛ چون پدرش پیش‌تر تهدید کرده بود که اگر موفاسا ببازد، او را می‌کشد. در پایان فیلم هم، با اینکه اسکار خیانت کرده و به شیرهای غریبه می‌پیوندد، اما باز هم طاقت نیاورده و برادرش را از دست آن‌ها نجات می‌دهد.

این فداکاری، تراژدی رابطه‌ی آن‌ها را در فیلم ۱۹۹۴ غم‌انگیزتر می‌کند. در «موفاسا: شیرشاه» یک صحنه‌ی آشنا وجود دارد که یادآور صحنه‌ی مرگ موفاسا در فیلم اصلی است؛ اما این بار، به جای آنکه اسکار عامدانه بگذارد برادرش بمیرد، او را از تحقق زودهنگام سرنوشت‌اش می‌رهاند.

۲. عشق موفاسا به سارابی

شیرشاه,فیلم موفاسا

رابطه‌ی بین موفاسا و سارابی در این پیش‌درآمد اهمیت بیشتری پیدا کرده که چشم بینندگان را نسبت به ماهیت احساسات آن‌ها در فیلم گذشته باز می‌کند. «موفاسا: شیرشاه» پیوند آن‌ها را در قالب احترام و تحسین به تصویر می‌کشد که فراتر از صحنه‌های کوتاهی است که در «شیرشاه» دیده بودیم. سارابی فقط ملکه‌ی موفاسا نیست؛ بلکه حامی اوست و به پادشاهی‌اش ایمان دارد. شباهت زیادی هم بین سارابی و نالا در «شیرشاه» وجود دارد. هردو شیرهای قوی هستند که به قدرت گرفتن همراهانشان کمک می‌کنند؛ سارابی برای موفاسا دقیقا مثل نالای بزرگسال برای سیمبا می‌ماند؛ با اینکه این دو از پس‌زمینه‌های کاملا متفاوتی می‌آیند، اما نتیجه‌ی نهایی، که حمایت آن‌ها در رسیدن موفاسا و سیمبا به شاهی است، نقش مهمی در داستان «شیرشاه» و «موفاسا» بازی می‌کند.

پیوند بین موفاسا و سارابی، سنگ‌بنای سفر او به سمت پادشاهی است. با اینکه سارابی در آغاز درباره‌ی هویت موفاسا شک دارد، اما باز هم او را تشویق می‌کند تا عظمت و پتانسیل خود را بشناسد و در نقش خود به عنوان یک رهبر قدم بگذارد. بنابراین، در «موفاسا: شیرشاه» برای اولین بار می‌بینیم که داستان عاشقانه‌ی این دو در ایده‌آل‌های مشترک، تکامل و توجه متقابل ریشه دارد. شیرشاهی که بیننده در فیلم اصلی با آن روبرو می‌شود، به دلیل حمایت بی‌دریغ همراهش به یک فرمانروای بزرگ تبدیل شده است.

۱. اسکار شاه حقیقی بود

شیرشاه,فیلم موفاسا

«موفاسا: شیرشاه» یک چرخش غافلگیرکننده‌ی دیگر هم دارد؛ اینکه تمام مدت اسکار وارث برحق تاج و تخت بوده است. این آشکارسازی نگاه بیننده را به انگیزه‌های اسکار و علت نفرت او تغییر داده و نشان می‌دهد چرا اسکار به موفاسا خیانت کرد. اسکار جانشین اصلی و مشروع شاه بوده؛ اما با مرگ خانواده‌اش، این حق از اسکار سلب و به برادر خودش، موفاسا سپرده می‌شود که با وجود خارجی بودن، باز هم به خاطر مسئولیت‌پذیری و شجاعتش او را به عنوان حاکم پرایدلندز انتخاب می‌کنند. این تصمیم، مشخصا اسکار را تحت فشار می‌گذارد.

با توجه به آنچه در «موفاسا: شیرشاه» می‌بینیم، شرارت‌های اسکار همه به‌خاطر جاه‌طلبی یا ذات پلید او نیستند؛ بلکه از آنجا ناشی می‌شوند که اسکار فکر می‌کند برادرش حق او را خورده. حتی اینکه سارابی عاشق موفاسا می‌شود، نمک روی زخم اسکار می‌پاشد. عشق اسکار به سارابی بیشتر از آن چیزی است که به نظر می‌رسد و تلخی او به این دو، از حس طرد شدن می‌آید. وقتی اسکار با وجود اصل و نسبش کنار گذاشته شد، حسادت و خشم او تشدید شد. «موفاسا: شیرشاه»‌ با بازنگری در شخصیت اسکار، او را نه در قالب یک شرور بی‌رحم، که به عنوان قهرمانی مغموم معرفی می‌کند و به داستانش جنبه‌ای تراژیک می‌دهد.

  • 9
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش