مدتهاست که این رسم بهوجود آمده که منتقدان باید در انتهای هرسال بهترین آثاری که در طول ۱۲ماه گذشته دیدهاند را انتخاب کنند. رسمی که دیگر برای ارگانهای مختلف کارشناسی سینما به مسئلهای حیاتی مبدل شده است و گاهی با انتخابهای عجیب باعث تعجب هنردوستان میشود. از سویی دیگر رسم انتخاب بدترین فیلمهای سال با سختی بیشتری در محافل هنری جا افتاده است.
در دهههای پیش اگر بحث بدترین فیلم سال بهوجود میآمد بسیاری از هنرمندان با بازخوردی تند خواهان تغییر فهرست بدترینها بودند. اما تفاوت میان جوامع پیشرفته و متوسط در همین نکتهها خودنمایی میکند. نمیتوان سالی سینمایی (یا هر هنر دیگر) را پشتسر گذاشت و آثار ضعیفی که هزینههای زمانی و مالی مخاطبان را هدر داده اند شماتت نکرد. از این رو هر سال شاهد اهدای جایزه زرشک طلایی به بدترین آثار سال هستیم. منتقدان هالیوود ریپورتر اما امسال دست به عملکردی بهتر زدهاند. آنها ده نکته بد در بدنه سینما (ازجمله کلیت یک فیلم، یک بازیگر یا طراحیلباس یا چهرهپردازی) را در فهرست بدترینهای سال خود جا دادهاند.
این رویکرد شاید در نگاه اول کمی تند بهنظر برسد ولی مگر میتوان بدون نقد منفی پیشرفت کرد. مگر میتوان بدون اینکه بدانیم در کاری عملکردی ضعیف داشتهایم بهصرافت برطرف کردن این مشکلات بربیاییم. شاید بهترین ویژگی دنیای مدرن در همین نکتههاست. انگشت اشاره گرفتن بهسوی نکتهای که از منظر کارشناسی در رشتهاش ضعیف است. این رویکرد شاید باعث و بانی آزردهخاطر شدن عدهای خاص شود ولی درنهایت سطح یک کلیت خاص را بالا خواهد برد و پیشرفت تنها واژهای است که منجر به چنین عملکردهای مثبتی میشود. با این مقدمه توجه شما را به ۱۰ نکته ضعیف (بدترینها) در سالی که گذشت جلب میکنیم.
۱۰ – فیلم «خانواده هولار»
در دومین دستدرازی به نوشتهها و تفکرات دیوید فاستر والاس فقید که در سال ۲۰۰۹ فیلم «مصاحبهای کوتاه با انسانهای مخوف» را از او بهخاطر داریم، جان کرازینسکی کارگردانی و بازیگری فیلمی خانوادگی با نام «خانواده هولار» را برعهده داشت. اثری که نکات ثبت شده در آن بسیار آشنا بهنظر میرسد؛ تعامل طنز لودگی با احساسات رقیق و مثلا صادقانه؟ بله؛ در فیلم وجود دارد. انبوهی از کاراکترهای دمدمیمزاج و عصبی اما با روحی مهربان؟ بله؛ در فیلم وجود دارد. شعارهای جهانی زندگی زیباست، مرگ حق است، تعهد مهم است و درنهایت خانواده برای آدم میماند؟ بله؛ در فیلم وجود دارد. موسیقی فولک راک برای تکتک صحنهها؟ بله در فیلم وجود دارد. شما تنها با بررسی کوتاه کتابچه راهنمای فیلمهای ساندنس متوجه میشوید که فیلم بر چه اساسی و برای چه سلیقهای ساخته شده است. این رویکرد در سال ۲۰۱۶ جواب نمیدهد، هرچه نباشد از روی کتابهای آموزشی که نمیشود فیلم ساخت!
۹ – براد پیت در فیلم «متحد»
براد پیت باردیگر به دل بحبوحههای جنگجهانی بازگشته است. آنهم با کتوشلواری که بهشکل عجیبی بر تنش زار میزند و در تریلری جنگی سعی دارد حس عاشقپیشه بودن را به مخاطب القا کند. چیزی از این تکراریتر در خاطر دارید!؟ اثر رابرت زمیکیس میتوانست با انتخاب بازیگری دیگر رنگ و جان تازهای بگیرد ولی براد پیت با آن مسئول لباسهای همیشگیاش مانند تمامی وضعیتهای قبلیاش است، شما بهعنوان مخاطب هیچ تفاوتی در پوشش پیت در «متحد» با «در کنار دریا» نمیبینید. این در حالی است که ما از پیت یک فرمانده دیوانه در «حرامزادههای بیآبرو» و یک فرمانده تلخاندیش و دلیر در «خشمگین» بهخاطر داریم که فوقالعاده با قدرت ایفا شدهاند. در «متحد» او نجیبزادهای کانادایی است که برای اجرای عملیاتی ویژه از طرف دولت بریتانیا وارد میدان میشود. در تمام صحنههای فیلم او به ما احساس ناراحتی و بیتفاوتی منتقل میکند. گویی برای نقش مناسب نیست و هیچگاه نمیتواند خود وجودیاش را رها کند.
۸ – جسی آیزنبرگ در «بتمن برعلیه سوپرمن»
شخصیت منفی فیلم پر زرقوبرق زاک اسنایدر لکس لوتر توسط جسی آیزنبرگ تجسم بخشیده شد. شخصیتی که در فیلم بهشدت آزاردهنده و غیرقابل تحمل است. این ویژگی در نقشآفرینی آیزنبرگ بهاندازهای بارز است که شما دعا میکنید بتمن و سوپرمن هرچه زودتر با هم درگیر شوند یا حداقل با هم آشتی کنند که شما حتی برای یک لحظه هم چشمتان به این موجود نیفتد. این شخصیت به ما حس بدبختی میدهد، گاهی فکر میکنید این همان شخصیت مارک زوکربرگ در فیلم «شبکه اجتماعی» است که وارد دنیای ابرقهرمانها شده است. تهدیدهای کلامی کلیشه است و ادا و اطوارهایی مصنوعی و تیکهای صوتی که از دهانش بیرون میآید بهشدت نفرتانگیز است.
۷ – کلاهگیسهای بد
شما میتوانید بهراحتی فیلم «شیر» را تماشا کنید و شک نکنید که نیکول کیدمن پوسته نارگیل را با کمی موی مصنوعی تلفیق کرده و روی سرش گذاشته است. از طرفی گویی مقداری آناناس و موی نوزاد (بله مو ندارد) بهصورت تصادفی بر سر جولیا رابرتز در «روز مادر» فرود آمده است و قسم میخورم هر آدمیزاد با دقت و بیدقتی، از چندکیلومتری میتواند متوجه مصنوعی بودن کلاهگیس شیلن وودلی در فیلم «اسنودن» بشود. این نکته جدا از زشت بودن موهایی است که برای وودلی در فیلم پرهزینه الیور استون انتخاب کردهاند. بهتر بود با این هزینههای گزافی که صرف ساختهشدن فیلمها میشود از مسئولان چهرهپردازی و آرایش مو میخواستیم که تنها چند دلار بیشتر خرج این کلاهگیسها کنند.
۶ – دنبالههای بسیار بسیار دیر
امسال گویی جادوی جورج ای رومرو، روی سینما تاثیری مستقیم گذاشته است. عدهای که سالهاست پروندههایشان بسته شده و بهگور پیوستهاند مانند زامبی از زیر خاک سربرآورده و راهی سینماها شدند. آثاری که عمدتا بسیار ضعیف بودند. «بریجت جونز»، «روز استقلال»، «زولاندر»، «بابانوئل بد» و «عروس چاق یونانی من» بهغیر از «بریجت جونز» ادامه تمامی این آثار غیرضروری است زیرا مدت زمان بسیار زیادی از مرگ آنها گذشته و معنی دنباله را زیرسوال میبرند.
۵ – فیلم «یه شغل پیدا کن»
فیلمهای زیادی در مورد چالشهای همزمان عاطفی، مالی و دانشکدهای وجو دارد، اما فیلم «یه شغل پیدا کن» متاسفانه جزو ضعیفترین آنهاست. شاید بهتر است بگوییم جزو این زیرژانر دوستداشتنی نیست، اما دلش میخواهد جزو این زیرژانر باشد. بازیگران اثر مایلز تلر و آنا کندریک درحقیقت در فیلم تلف شدهاند زیرا «یه شغل پیدا کن» دارای وقایعی بهشدت کودنوار، احساساتی بهشدت رقیق و خستهکننده و متمرکز بر نگرانیهایی بهشدت کهنه است. فیلم در سال ۲۰۱۲ فیلمبرداری شده و بهدلایلی سال گذشته موفق به اکران شده است و شما میتوانید بر تکتک فریمهای اثر گرد و غبار کهنگی را احساس کنید.
۴ – فیلم «بن هور»
اصلا هدف از بازسازی فیلمی چون «بن هور» چیست!؟ استفاده از جلوههای ویژه کامپیوتری برای بازسازی مسابقه ارابهرانی!؟ که آن هم درست درنیامده و در اتاق تدوین تکهپاره شده است! جایگزین کردن بازیگران متوسط و سطح پایین برای بازآفرینی نقشهای ماندگار نسخه اصلی!؟ حداقل بازیگر مشهور میآوردید! یا استفاده از موسیقی پاپ مدرن در انتهای فیلم!!!؟
از ۱۳۶ سال پیش که کتاب «بن هور» نوشته شد، اشخاص زیادی برای به تصویر کشیدن ملودرامهای آن علاقه نشان دادند، شاهزادهای یهودی که رویداد بزرگی چون به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی را از نزدیک نظاره میکند. هرچه باشد در این یک قرن و نصفی داستان کمی تکراری شده و دو فیلم پرفروش دیگر از رویش ساخته شده است. بازسازی چنین داستانی از هیچ منظری عقلانی نیست.
۳ – فیلم «دریای درختان»
گاس ونسنت، وقتی بد است، خیلی بد است، مخصوصا زمانی که بهصورت عجیبوغریبی سعی دارد از روی دست خود تقلید کند. ما از وی آثاری چون «یافتن فارستر» یا «بیقرار» را بهخاطر داریم که آثاری احساساتی است اما اینبار ونسنت بیش از حد احساساتش را خرج کرده و «دریای درختان» بیش از اینکه احساسات مخاطب را درگیر کند به علاقهمندان ونسنت خبر از افسردگی حاد او میدهد. متیو مککاناهی در یکی از بدترین نقشآفرینیهایش به جنگل خودکشی واقع در ژاپن میرود و قدم میزند. واقعیت این است که نه دلیل عملکرد مککاناهی از این کار مشخص است نه عمق دریای درختِ ابتذالی که ونسنت در این فیلم گرفتارش شده است.
۲ – فیلم « ۹ جان»
کوین اسپیسی در این فیلم نقش پدر غافل از زندگی و خانوادهای را بازی میکند که روح میشود و در قالب یک گربه شاهد زندگی خانوادهاش است. یک کمدی بیمزه و سرد که واجد جلوههای ویژه سی جیای از نوع جلف است. فیلم بهشکل وحشتناکی بد است و گویی کارگردان قصد داشته دست به خودکشی هنری بزند. داستان فیلم سعی دارد جناس مناسبی میان ۹ جان داشتن گربه و زندگی انسان پیدا کند که ایدهای بهغایت احمقانه است و حتی پتانسیل جنیفر گارنر در بازیگری را نیز تلف کرده است.
۱ – فیلم «آخرین چهره»
این فیلم هنوز اکران عمومی هم نشده است و فقط در فستیوالهایی چون کن و سنسباستین بهنمایش درآمده است. با این احوال هیچ نکتهای در سال گذشته نمیتواند جای تازهترین اثر شان پن را برای قرار گرفتن در جایگاه اول این فهرست بگیرد. «آخرین چهره» یک اثر خودمهمپندار بهشدت تصنعی است، اثری که بر پایه شقاوت موجود در برخی کشورهای جهان سوم ساخته شده است و روایت عاشقانه بسیار آبکی و عجیبی دارد. فیلم بهگونهای از درد، رنج و نقض قوانین حقوق بشر سخن میگوید که حتی امکان دارد این مسائل را از سکه بیندازد و مخاطبش را نسبت به این قبیل فجایع بیاعتنا کند! دو زیباروی این روزهای هالیوود خاویر باردم و چارلیز ترون سعی دارند از پس رابطه عاطفی بهظاهر عاطفی، روح انسانها را نسبت به نقش قوانین حقوق بشر بیدار کنند. امری که باعث میشود شما بهمدت دو ساعت و ۱۰ دقیقه بدونوقفه عذاب بکشید. فیلم بهشدت کند پیش میرود و برخلاف هدفش گوش روح شما را ناشنوا میکند زیرا فیلم بهشدت زیادهخواه و گستاخانه با مخاطبانش برخورد میکند و شما را بهصرافت ترککردن سالن میاندازد.
- 9
- 6