شنبه ۰۱ دی ۱۴۰۳
۱۰:۱۸ - ۲۳ اسفند ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۲۰۳۹۳۳
فیلم و سینمای جهان

آشنایی با صنعت سینمای جهان

فرانک کامپرا چگونه به سرزمین کلمبیا پا گذاشت/ برای چند دلار کمتر!

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فرانک کامپرا
با پیوستن فرانک کامپرا نویسنده و کارگردان به کمپانی کلمبیا پیکچرز و رابطه کاری که بین او و هری کوهن رییس سخت‌گیر این کمپانی شکل گرفت، کلمبیا پیکچرز وارد دوره جدیدی از کار خود شد.

در قسمت قبل مروری داشتیم بر جرقه شکل گیری کمپانی کلمبیا و نحوه مدیریت دو برادر در دو سوی قاره آمریکا که با وجود تنش های فراوان سیستمی کارآمد بود.

هری کوهن که ریاست کمپانی را بر عهده داشت، علاوه بر تندخویی و سلطه گری خود برخلاف نظر برادرش، دارای شمی قوی در تجارت بود؛ رییسی مقتصد و حسابگر که به شدت بر هزینه تولید فیلم های کلمبیا نظارت داشت.

 

تولیدات کلمبیا در این سال ها مجموعه ای از فیلم های کوتاه و بلند کم بودجه با تمرکز روی ژانر کمدی بود. فیلم های ورزشی، سریال و کارتون نیز از محصولات این استودیوی جوان به شمار می رفت. در حقیقت کنترل شدید هری کوهن بر مخارج تولید و عدم تملک سالن های سینما عواملی بود که کلمبیا را در سال های سخت دوره رکود اقتصادی آمریکا در اوایل دهه ۳۰ سرپا نگه داشت در حالی که بسیاری از استودیو های کوچک در این برهه از سیستم محو شدند و کمپانی های بزرگ به جز مترو گلدوین مایر همه ضررده بودند.

 

رویه استاندارد در هالیوود به این صورت است که مدیر تولید بر کیفیت محصولات نظارت دارد و مدیریت عامل بر هزینه های ساخت و چون هری کوهن – با آن روحیه مستبدش - هر دوی این عناوین را خود شخصا بر عهده داشت سخت گیری بر هزینه ها تشدید می شد.

 

در واقع بنا بر همین سیاست بود که در لیست تولیدات کلمبیا در آن سال ها کمتر به درام های پرخرج و یا موزیکال های بزرگ بر می خوریم. در عوض سیاهه ای طولانی از کمدی های کم خرج و حتی فیلم های نوآر با فضایی تاریک و رمزآلود وجود دارند، چرا که کلمبیا حتی برای تجهیزات نوری نیز بودجه مشخص و محدودی معین کرده بود!

فیلمنامه ها با حداقل نیاز به دکورهای بزرگ و پیچیده نوشته می شد و کمپانی کمتر هزینه ای صرف تجهیزات مربوط به طراحی صحنه و لباس می کرد و کارگردانان مجبور بودند فیلم هایشان را با حداقل برداشت تولید کنند.

 

تبعیدگاه پر ستاره

کلمبیا برخلاف دیگر استودیوها کمتر قرارداد بلندمدت با بازیگران امضا می کرد و در بیشتر مواقع بازیگران دیگر کمپانی ها را به صورت قرضی به خدمت می گرفت. در واقع کلمبیا به استفاده ارزان قیمت از ستارگان گرانقیمتی چون کلارک گیبل Clark Gable شهره بود.

 

نقل جالبی در تاریخ موجود است که در متروگلدوین مایرِ پر آوازه آن زمان، کلمبیا را با نام «سیبری» می شناختند چرا که هر کس به سبب نافرمانی مورد غضب لوئیس بی مایر قرار می گرفت به کلمبیا تبعید می شد تا با هری کوهن کار کند و قدر عافیت را بداند!

 

از سوی دیگر کلمبیا از آن جا که بر خلاف رقبا زنجیره سالن سینما در اختیار نداشت سیاست تولید انبوه فیلم را کنار گذاشت و به افزایش کیفیت محصولات و در کنار آن ایجاد کمپین جهت دریافت جوایز اسکار و ترفیع اعتبارش می اندیشید. این موضوع را به راحتی می توان از آمار تولید بالای ۲۰۰ فیلم در متروگلدوین مایر، حدود ۵۰ فیلم در پارامونت و ۴۰ فیلم در یونیورسال در مقابل تنها ۲۰ فیلم کلمبیا در سال ۱۹۳۰ دریافت.

 

عاشقانه ای ناآرام

اما در مرور تاریخچه هر سازمان بزرگی نقاط عطفی وجود دارد که سرنوشت کمپانی را به قبل و بعد از خودش تقسیم می کند. یکی از این نقاط عطف در کلمبیا پیوستن کارگردانی پر شر و شور به نام فرانک کاپرا بود.

بعضی محققان عقیده دارند هیچ استودیویی این قدر به «یک» هنرمند وابسته نبوده است که کلمبیا به کاپرا بود. نقشی که او در پاگرفتن و رشد استودیوی مستقل کلمبیا در میان دیگر بازکنان بزرگتر داشت غیر قابل انکار است.

 

کاپرا در ۱۹۲۷ به عنوان کارگردانی ناشناس وارد کلمبیا شد. پیشینه او در سینما محدود به ساخت فیلمی مستند و کار در بخش های مختلف تولید، تدوین و در نهایت دستیار کارگردانی در سانفرانسیسکو بود تا اینکه پیشنهاد کار با تهیه کننده ای به نام کوهن در لس آنجلس را دریافت کرد.

 

اولین رودررویی جدی کاپرا و کوهن برخوردی سازنده بود. کاپرا سابق بر این رفتار خشونت آمیز کوهن و داد و بیدادهای او در استودیو بر سر کارکنانی که برق را روشن گذاشته بودند و یا در سالن سیگار کشیده بودند دیده بود. روزی در اواخر ۱۹۲۷ کوهن بر سر صحنه فیلم کاپرا ظاهر می شود و از روند کند فیلمبرداری شکایت و او را به بازنویسی فیلمنامه تهدید می کند.

 

کارگردان جوان برخلاف انتظار رو در روی او می ایستد و اعلام می کند که اگر کلمبیا به او اختیار تام و تمام در تمام مراحل تولید فیلم اعم از فیلمنامه، کارگردانی و تدوین ندهد، آن جا را ترک خواهد کرد. این عکس العمل باعث عقب نشینی کوهن و توجه بیشتر او به کاپرا شد. کسی که برای اولین بار شخصیت دیکتاتور ماب او را به چالش می کشید.

 

این چالش اولیه، سر آغاز همکاری طولانی مدتی بود که به تولید ۲۵ فیلم در طی ۱۲ سال منجر شد که بعضی از آن ها از مهم ترین فیلم های کلاسیک دوران طلایی هالیوود به شمار می رود. منافع مشترک آن ها پیش برنده این رابطه بود چرا که کلمبیا و کاپرا هر دو خود را بیگانه ای در هالیوود می دانستند. کوهن بی محابا در پی کسب قدرت و امتیاز در میان نخبگان سینما بود و کاپرا در پی اثبات توانایی های هنری خویش.

فیلم های کاپرا به زودی به او لقب کارگردانی پولساز داد و کلمبیا حقوق او را از ۱۰۰۰ به سالی ۲۵۰۰۰ دلار افزایش داد.

 

با شناخت این اشتراکات کلمبیا تمام منابع خود را بی دریغ در اختیار کاپرا گذاشت. کاپرا در خاطراتش نقل می کند: «من به کوهن بسیار مدیونم. من تمام مسیر حرفه ای خود را به او مدیونم و به او بسیار احترام می گذارم و مقداری عشق می ورزم. جدا از بی رحمی ها و مسایل دیگر، او به من فرصت داد و روی من قمار کرد.»

 

شاید بتوان زمان بندی مناسب را نیز بتوان عامل دیگری در این همکاری موفق دانست چراکه کاپرا در اوایل آغاز دوره سینمای ناطق به کلمبیا وارد شد و از آنجا که پیشینه و تحصیلاتی مهندسی داشت بسیار سریع و راحت تر با تکنولوژی جدید همراه شد. موجی که بسیاری از کارگردانان و استودیوهای دیگر آن را گذرا و موقتی می دانستند.

 

«نسل جوانتر» (۱۹۲۹) اولین فیلم ناطق کاپرا در کلمبیا بود. داستانی درباره فرزند یک مهاجر یهود که پله های ترقی را در نیویورک به سرعت در می نوردد و همزمان سعی در پاک کردن ریشه های قدیمی و خانوادگی دارد. همکاران کاپرا در این پروژه نقل می کنند: «وقتی صدا آمد هیچکس چیزی از آن نمی دانست. ما همه در تاریکی کار می کردیم. ولی او باهوش بود و جزو معدود کارگردان های که میدانست چه غلطی می کند. بسیاری دیگر تنها در مه قدم می زدند بدون آن بدانند درب کجاست.»

 

فیلم های کاپرا به زودی به او لقب کارگردانی پولساز داد و کلمبیا حقوق او را از ۱۰۰۰ به سالی ۲۵۰۰۰ دلار افزایش داد. در این مدت کاپرا با متروگلدوین مایر همکاری هایی نیز داشت اما در اندک زمانی متوجه شد در لوای دیکتاتوری کلمبیا آزادی عمل بیشتری دارد، جایی که در بدعتی عجیب در هالیوود نامش مقدم بر نام فیلم بر پرده های سینما می آمد.

 

 

 

 

mehrnews.com
  • 15
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش