اگر در طول ۱۶ سالی که از عمر سری فیلمهای «سریع و خشمگین» میگذرد این مجموعه آثار چیزی به ما آموخته باشد این است که هنگام روشن کردن خودرو مراقب باشیم باک خالی از بنزین نباشد. به این دلیل که دنیای ساخته شده در این آثار به اندازهای دور از ذهن و تخیلی است که بجز نوجوانان هیچکس خیال رویاپردازی درباره آن را ندارد. علاقهمندان به این سری آثار دیگر با مقولهای دلی مواجه هستند و تفکر در تحلیل صحنههایی که در فیلم میبینیم نقشی ندارد. هر چه هست به قلب و احساس و نوستالژی بازمیگردد که فروش قدرتمند این آثار همچنان ادامه دارد. قسمت هشتم این سری فیلمها با حضور شالیز ترون، رنگ و بویی جدیتر بهخود گرفته است و تقریبا با دیگر قسمتهای «سریع و خشمگین» کمی متفاوت است.
اما در هر صورت آثار برتر ژانر اکشن در سالهای اخیر تفاوتهای زیادی با اثری که پیش رو داریم دارند؛ «ماموریت غیرممکن: پروتکل شبح»، «بورنها» و شاهکار نهیلیستی چون «مکس دیوانه: جاده خشمگین» سطح توقع را از فیلمهای اکشن بسیار بالا بردهاند، سطحی که مخاطب را تشویق میکند تنها با تماشای انفجار و خشونت در آثاری شبیه به بیموویها راضی نشود و داستانی پرلایهتر از خالقان چنین آثاری طلب کند.
درهر صورت قسمت هشتم این سری آثار با اضافهکردن شالیز ترون به تیم بازیگری اثر کمی دچار تحول شده است، اینبار ترون در قالب یک کاراکتر ابرشریر با نام چیپر ظاهر شده که دام (با نقشآفرینی وین دیزل) را مجبور به انجام عملیاتهای تروریستی میکند. بیشتر مخاطبان خسته از این هشت قسمت، امیدوار هستند این حرکت در قسمت بعدی بهسوی جلو ادامه مسیر دهد و ترون نیز در قسمت نهم یا دهم به جمع یاران کاراکتر دام اضافه نشود، امری که نسبت به اتفاقات قسمت هشتم اصلا دور از ذهن نیست.
ماجرا از این قرار است که دام بههمراه نامزدش زندگی نسبتا آرامی را در آمریکای جنوبی آغاز کرده است، او روزی مانند یک مرد خانوادهدوست به قصد خرید از خانه خارج میشود و با زنی که ماشینش خراب شده است برخورد میکند. این زن چیپر نام دارد و تشکیلات هکری بسیار پیشرفتهای را اداره میکند. شخصی که عالم و آدم بهدنبال دستگیری وی هستند و حتی هیچگاه موفق به نزدیک شدن به او نشدهاند. چیپر از دام میخواهد برای او کار کند و چند ماموریت عجیب و غریب را به سرانجام برساند. دام مانند هر قهرمان دیگری در هالیوود ابتدا نمیپذیرد و زمانی متوجه میشود فرزند و نامزد پیشینش به گروگان چیپر درآمدهاند حاضر به همکاری میشود. درهمین حین هابز (با نقشآفرینی دواین جانسون) با خیانت دام به گروهش محکوم به زندان میشود و به شرط دستگیری این گروه خوفناک آزاد میشود. او تمام اعضای گروه «سریع و خشمگین» را دور هم جمع کرده و منتظر حرکت بعدی دام و چیپر میماند. چندی نمیگذرد که دکارد (با نقشآفرینی جیسون استاتهام) نیز از سوی آقای هیچکس (با نقشآفرینی کرت راسل) به جمع این گروه اضافه شده و دو جبهه قدرتمند شروع به رقابت با یکدیگر میکنند!
شاید برای اشخاصی که فیلم را هنوز ندیدهاند این سوال پیش آمده است که قصد چیپر از انجام چنین عمل عجیبی چیست!؟ شاید باور نکنید ولی او نیز مانند شخصیت منفیهای فیلمهای نیمقرن گذشته جیمز باند قصد دارد بمب را راه انداخته و بر جهان حکومت کند.
این درحالی است که زمانی این دلیل در فیلمهای جیمزباندی راجر مورِ فقید نیز مطرح میشد تمام کارشناسان آن را قدیمی و کلیشهای برشمرده و آن را مناسب برای دوران شون کانری میدانستند! حال که در سال ۲۰۱۷ هستیم و کنترل این بمب از طریق رایانه یا دستی تغییر زیادی در اصل مطلب ایجاد نمیکند. از سویی دیگر این سری فیلمها به شکل عجیبی در دور باطل افتادهاند، برای مثال همین قسمت هشتم میتوانست بهراحتی ساخته نشود زیرا طبق یکی از دیالوگهای فیلم، تنها کسی که میتواند جلوی گروه دام (همان سریع و خشمگینها) بایستد، خود شخص دام است. پس نتیجه میگیریم اگر چیپر با آن فناوری پیشرفته و انواع آدمکشان که در اختیار دارد چند هفته بعد سراغ دزدی ابتدایی فیلم میرفت، هیچکس جلودارش نبود و بهراحتی دنیا را با خاک یکسان میکرد.
در کلامی دیگر بهصورت بسیار عجیب و باورنکردنی، تمام شخصیتهای گروه «سریع و خشمگین» در فیلم اضافه هستند و زیرا آنها از همهجا بیخبر بهدنبال خوشگذرانی بودند که شخصیت منفی خودش برای آنها دعوتنامه غیر رسمی فرستاد. نکته جالب اینجاست که شاید بسیاری از علاقهمندان به این سری فیلمها تخصص دام در ماشین سواری را دلیل اصلی رجوع کردن چیپر به او بدانند، تفکری که از بیخ اشتباه است زیرا بارها در دیالوگهای نیمبند فیلم به این نکته اشاره میشود که قطب منفی داستان پیش از شخصیت دام سراغ اوون (با نقشآفرینی لوک ایوانز) رفته است؛ یعنی شخصیت منفی «سریع و خشمگین ۶» که اتفاقا تواناییهایش هیچ شباهتی به دام و بازیگرش هیچ شباهتی به وین دیزل ندارد!
بهصورت رسمی مشکلات فیلمنامهای اثر را نمیتوان در یک صفحه خلاصهنویسی کرد و ترجیح این است که به بحثهای فنی بپردازیم. «سریع و خشمگین ۸» نیز مانند قسمتهای قبلیاش در مباحث فنی بسیار پیشرو و قدرتمند ظاهر میشود. فیلمبرداری استیفن افویندون فوقالعاده و پر طمطراق است، تدوین پل روبل و کریستیان واگنر نبض سکانسهای اکشن را بهخوبی حفظ میکند و هیجانآور است و موسیقی متن برایان تیلور مناسب اتمسفر موجود در اثر نواخته شده است. از میان سکانسهای شاخص اثر میتوان به سکانس پایانی و خروج زیردریایی از زیر یخهای قطور اشاره کرد، سکانسی که تلفیقی است از زحمات تیم طراحی صحنه، جلوههای ویژه میدانی و کامپیوتری این قسمت محسوب میشود و ردپای اشخاصی چون اریک فریزر و دانیل برمن، در شکلگیری آن محسوس است.
در مبحث بازیگری نیز حضور ستارههای بیشمار طبق معمول بیش از هر نکته دیگری خودنمایی میکند. وین دیزل، دواین جانسون، جیسون استاتهام، میشل رودریگوئز، تریس گیبسون، لوداکریس، کرت راسل، السا پاتاکی و لوک ایوانز، بازیگرانی هستند که پای آنها از قسمتهای قبلی به قسمت هشتم باز شده است و شالیز ترون، هلن میرن، کریستوفر هیوو (بازیگر مجموعه تلویزیونی «بازی تاج و تخت») و اسکات ایستوود، بازیگران اضافه شده به این قسمت هستند. شالیز ترون، شاید برجستهترین نقشآفرینی را میان این گروه پر نام و نشان ارائه داده است، البته این حرف به معنی مقایسه وی با اثر اکشن دیگرش چون «مکس دیوانه: جاده خشمگین» نیست. نقش دواین جانسون نیز نسبت به قسمتهای پیشین کمی پررنگتر شده است و اکنون در کنار گروه «سریع و خشمگین» برای خود جا باز کرده است. وین دیزل نیز که سالهاست در نقش دام ایفای نقش میکند تقریبا در این عمل باتجربه شده و چشم بسته میتواند از پس چنین نقشی برآید. نکته قابل توجه دیگر در مبحث بازیگری حضور اسکات ایستوود (پسر کلینت ایستوود) در میان اعضای گروه «سریع و خشمگین» است، شخصیتی که احتمالا جایگزین پل واکر فقید شده است تا وزن رنگ پوست و نژاد در این گروه نیز تلطیف شود.
بیشک «سریع و خشمگین ۸» طرافداران خود را راضی میکند، فیلم واجد فصلهای اکشن بسیار بزرگ و باشکوه است و همین امر میتواند دل بسیاری از دوستداران این قبیل آثار را بهدست آورد. در هر صورت این قسمت نیز از لحاظ مفهوم حرف زیادی برای گفتن ندارد و بهنظر میرسد فیلمسازی چون اف گَری گِری نیز بیشتر تمرکز خود را روی فصلهای اکشن گذاشته است. فصل پایانی اکشن اثر بهراستی باشکوه از کار درآمده و نمیتوان بهراحتی از کنار صحنههای زمینهای منجمد روسیه، یخچالهای طبیعی و ماشینهایی که با سرعت روی آن در حال حرکت هستند عبور کرد.
در پایان باید گفت که آثاری چون «سریع و خشمگین» با ادامهدار شدن حیات خود به ما یادآوری میکنند که درحال سپری کردن دنیایی پر از مصرفگرایی هستیم. این قبیل آثار در ذات خود هیچ نشانه هنری ندارند و تنها برای مصرف شدن توسط علاقهمندان خود ساخته میشوند. آثاری که شاید پروپا قرصترین طرفدار آنها نیز بیش از دو بار توان تماشای آن را ندارد و با علاقه سراغ محصول بعدی میرود. قسمت هشتم این سری فیلمها بینهایت برای مخاطبان جدیتر هنر سینما خستهکننده و تا حدودی نفرتآور است، زیرا بهنظر نمیرسد در نبرد میان کالای فرهنگی و کالای مصرفی سرنوشت خوبی در انتظار هنر سینما باشد.
- 18
- 6