موفقیت فیلمهایی با محوریت معضلات جامعه، منجر به حرکت بسیاری از فیلمسازان به ساخت این نوع فیلمها شده و توجیه آنها برای ایجاد این یکنواختی و منفیگرایی مطلق، بیان واقعیتهای امروز جامعه است. در حال حاضر اکثرا فیلمهایی با محوریت فقر، جنایت، اعتیاد و ... روی پرده سینماست و در حاشیه، اندکی به روابط عاشقانه اشاره میشود. برخی شرایط فرهنگی و ممیزیها را مانع انگیزه فیلمسازان در ساخت چنین آثاری میدانند، در حالیکه در اواخر دهه ۶۰ و نیمه دهه ۷۰ با وجود ممیزیها، فیلمهای عاشقانه بیشتری از امروز، اکران شد.
بیژن بیرنگ ، کارگردان سینما و تلویزیون فیلمهای متعددی از جمله، «سیندرلا» را با درونمایه عاشقانه ساخته است و به تولید فیلمهایی با اندیشه مثبت تاکید دارد. او در گفتوگو با «وقایعاتفاقیه» شروع حذف فیلمهایی با محوریت عشق از سینما را ناشی از تلویزیون میداند: «حذف مفهوم عشق از زمانی که کلماتی مثل دلبستگی و علاقهمندی جایگزین واژه عشق در تلویزیون شد، نخستین گام برای دوری هنر از این مفهوم متعالی ایجاد شد.
در فیلمهای دنیا به این موضوع پرداخته میشود و ما در بیعشقی مطلق تنها به واقعیتهای تلخ جامعه میپردازیم.فیلمساز هیچ رسالتی برای انعکاس واقعیتهای اجتماعی ندارد بلکه وظیفه او به تصویر نشاندن لحظات زیبایی است که مخاطب به دنبال آنهاست. تئوری واقعگرایی در سینما با توجه به شرایط امروز جامعه، شکست خورده و این مسئله از بازدهی اقتصادی سینما محسوس است.
چه کسی گفته سینما جایگاه بیان واقعیتهای اجتماع است؟» بیرنگ در ادامه به نارضایتی اهل سینما از ساخت فیلمهایی با مضامین تکراری اشاره میکند: «بازیگران نیز از مرگ عشق در آثار سینمایی ناراضی هستند و گویا نویسندگان ما نیز از عشق دور شدهاند. نسل جوان، عشق به معنای گذشته را حس نمیکند زیرا همه راهها در پی تشدید بیعشقی است و هنر ما با واقعگرایی در برابر حیات این مفهوم میایستد.»
این هنرمند در پایان تاکید میکند: «من دوست دارم به زودی فیلمی عاشقانه بسازم زیرا عشق قصهای تکراری اما تازه و پرطرفدار است». کاوه صباغزاده، کارگردان جوان سینماست که نخستین ساخته او با محوریت یک داستان عاشقانه مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است او نیز بر این باور است که تکرار فیلمهایی با نگاه به معضلات اجتماعی از ضعف سینمای امروز ایران نشات میگیرد. صباغزاده در اینباره به «وقایع اتفاقیه» گفت: «خلاقیت در سینما از بین رفته.
من سینمای فرهادی را خیلی دوست دارم زیرا او در عین قصهگویی یک معضل اجتماعی را نیز بیان میکند اما سایر همکاران پیروی این کارگردان، یک مشکل اجتماعی را بدون قصهگویی مطرح میکنند و در نهایت مخاطب، شاهد اثری است که رنگ و بوی فیلم سینمایی ندارد بلکه تنها یک مستند اجتماعی است. در شرایطی که مخاطب در دنیا به دنبال قصه است، سینماگران ما فقط به واقعنمایی میپردازند. موضوعات عاشقانه بستر خوبی برای قصهپردازی در سینما است.
سینمای امروز کشور فیلمهایی را ارائه میدهد که ما هر روز به طور رایگان همه آن فیلمها را به طور واقعی در خیابان میبینیم، در حالیکه مخاطب با پرداخت هزینه برای خرید بلیت و صرف زمان برای تماشای فیلم در پی لحظات و ریتمی متفاوت از زندگی عادی است». صباغزاده کمبود مضمون عاشقانه در فیلمها را دلیلی برای کمتوجهی مخاطب به سینما میبیند. این کارگردان به کاهش استقبال مخاطبان از سینما اشاره میکند: «در دورهای کوتاه تاکید به موضوعات اجتماعی در سینما مورد توجه همگان قرار گرفت اما ادامه و تکرار آن امروز باعث دلزدگی مخاطب شده و نمیدانم دوستان با چه انگیزهای همچنان این جریان را دنبال میکنند.
زمانی ساخت آثار عاشقانه با ممیزیهای متعددی رو به رو بود اما امروز دیگر شرایط اندکی بهتر شده است».محمد حمزهای، فیلمساز جوان که اولین فیلم او به نام «آذر» با تاکید بر قصه اجتماعی در حال اکران است، فیلم عاشقانه را نیاز سینمای امروز و مخاطبان این هنر میداند. او در این باره به «وقایع اتفاقیه» میگوید: «اوایل انقلاب ساخت فیلمهای عاشقانه تابو بود و از دهه ۷۰ ، فضا اندکی بهتر شد و فیلمهایی با تم ملودرام ساخته شد که از جمله محبوبترین آنها «عاشقانه» اثر علیرضا داوودنژاد را میتوان بر شمرد. از زمان دولت خاتمی تولیدات سینمایی تغییر کرد و شرایط ساخت فیلمهایی با نگاه اجتماعی بیشتر شد». حمزهای همچنین به تقلید فیلمسازان تاکید میکند: «از طرفی فیلمهای موفق اجتماعی منجر به توجه بیشتر فیلمساز در ساخت آثاری با زمینههای اجتماعی شد.
برخی فیلمسازان به دنبال این هستند که کدام کارگردان بیشتر مورد استقبال مخاطب قرار گرفته تا راه او را عینا تکرار کنند و این ظلم به بیننده فیلمهاست. جوانان اواخر دهه ۶۰ و ۷۰ نیاز بیشتری به فیلمهایی با مضامین عاشقانه دارند و البته همه سنین همیشه از مفهوم عشق در هنرهای مختلف استقبال میکنند. جوانان دهه ۵۰ که دوران بلوغشان همزمان با جنگ بوده اکنون در مرز ۴۰ سالگی بیش از هر کسی محتاج تماشا و درک عشق هستند.»
سینماگران حتی افرادیکه اکنون فیلمهایی با فضاهای اجتماعی تلخ را در حال اکران دارند، جای خالی فیلمهای عاشقانه را معضل سینما میدانند. سینما به عنوان رسانه، علاوه بر سرگرمی، ناخودآگاه جامعه را تحتتاثیر قرار میدهد. همچنین بر اساس تاکید بسیاری از صاحبنظران سینمایی، رسالت سینما واقعگرایی و انتقال پیام اجتماعی صرف نیست.
شهرزاد رویایی
- 16
- 4