۱۰ نکته کلیدی سریال «بازی تاج و تخت» برای درک تمامی اتفاقات فصل هشتم

سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) یکی از سریال های پیچیده و مهیجی است که هیچ اتفاقی در آن بر حسب تصادف رخ نمی دهد. پتیر بیلیش بیخود به رابین شیرین عقل نمی گوید که برخی مردان در مستراح کشته می شوند و چند اپیزود بعد شاهد سوراخ شدن شکم تایوین لنیستر با دو تیر در همان لوکیشنی که بیلیش گفته بود هستیم! مگی قورباغه به سرسی لنیستر جوان می گوید که او ۳ فرزند خواهد داشت که در نهایت کشته خواهند شد و در و اقعیت می بینیم که این سه فرزند یکی یکی به شیوه هایی تراژیک کشته می شوند بدون این که کاری از دست سرسی بربیاید.

این سبک داستان پردازی بدین معنی است که در ۶ اپیزود باقیمانده از سریال «بازی تاج و تخت»، هر نکته و جزییاتی، هر خطی از دیالوگ ها و تئوری های فصول و اپیزودهای قبلی می تواند مرکزیت برخی از اتفاقات و افشاگری های حیرت انگیز در ادامه ماجرا باشند. اگر چه اتفاقات زیادی تاکنون در «بازی تاج و تخت» رخ داده و بخشیده خواهید شد اگر که مابین عروسی سرخ و تبدیل شدن مارجری تایرل و گنجشک اعظم به خاکستر سبز مغزتان برخی چیزها را به خاطر حجم بالای اتفاقات و ماجراها فراموش کرده باشد، همه فراموش کرده ایم! از این رو بهتر است دراز کشیده، چشم هایتان را به درون مغزتان ببرید و سفری در زمان و مکان را با ما تجربه کنید تا ۱۰ نکته کلیدی که در تماشای اتفاقات فصل هشتم «بازی تاج و تخت» به کارتان خواهند آمد را با هم مرور کنیم.

۱- نمادهای وایت واکرها

در صورتی که به یک سرنخ احتیاج داشته باشید که باور کنید این سریال تنها در مورد بازی ها و تاج و تخت ها نیست، اولین سکانس از اپیزود اول فصل اول سریال با یک آرایش بسیار رازآلود و ترسناک از جنازه های مرده به پایان می رسد، جنازه هایی که متعلق به سربازانی هستند که توسط مردان برفی قاتلی کشته شده اند که اکنون آن ها را بهتر شناخته و به شدت از آن ها بیمناکیم. در طول سریال بارها دیده ایم که وایت واکرها از الگوهای دایره ای مشابهی استفاده می کنند و این الگوی دورانی از جنازه ها در اپیزود سوم فصل سوم و اپیزود پنجم فصل ششم وقتی که بچه های جنگل در حال خلق پادشاه شب هستند نیز تکرار می شود. چنین اتفاقاتی بی دلیل رخ نمی دهد و اگر به یاد داشته باشید منس ریدر گفته بود که وایت واکرها «هنرمند» نیز هستند.

در اپیزود چهارم فصل هفتم نیز بار دیگر شاهد این اشکال دورانی بودیم وقتی که جان اسنو غارنوشته های وایت واکرها با طرح ها و اشکال رازآلود را به دنریس تارگرین نشان می دهد. اما معنای همه این اشکال دورانی چیست؟ جواب این سوال واضح است: هنوز نمی دانیم اما یک فرضیه دیگر که می تواند تمام شب شما را بیدار نگه دارد این است: جدای از آن جیغ های یخی، تا جایی که ما می دانیم وایت واکرها صحبت نمی کنند. اگر پادشاه شب و سربازان وایت واکرش می خواهند بزرگ ترین شخصیت های منفی ادامه داستان «بازی تاج و تخت» باشند، آن ها باید با هم تعامل و ارتباط داشته باشند. چطور؟ اگر پادشاه شب گلوی آن ها را برای سخن گفتن صاف نکند و ناگهان با صدای دیوید آتنبرو که از حلقوم آن ها خارج می شود مواجه نشویم، پاسخ این است که از طریق همین اشکال و سمبل های دورانی!

۲- رویای دنریس در خانه نامیراها

بسیاری از اشارات و پیش بینی های سریال «بازی تاج و تخت» بسیار پیچیده و ظریف هستند و برخی از آن ها سال ها بعد مانند یک سیلی سخت شما را از خواب بیدار می کنند در حالی که سال ها قبل اشاراتی به آن وجود داشت اما شما توجه کافی نداشته و یا منظور از آن ها را درک نمی کردید. در اپیزود دهم فصل دوم، دنریس یک رویای سمبولیک را هنگام تلاش برای فرار از جادوهای کارث تجربه می کند. در این رویا، او وارد یک نسخه یخ زده و برفی از قصر رد کیپ (Red Keep) با سقف هایی سوخته و خاکستر شده می شود. او در ادامه به آیرون ثرون نزدیک می شود، چیزی که او در طول تمام این سال ها خواسته و برای بدست آوردن آن دست به هر کاری زده است.

او به اندازه کافی به تخت پادشاهی بر وستروس نزدیک می شود اما به آن دست نمی زند. بگذارید وارد رویای ملاقات احساسی اش با کال دروگو و پسرش ریگو نشویم و روی این نکته تمرکز کنیم که این رویای صادقه چه معنایی می تواند داشته باشد. در شرایط کنونی رد کیپ هنوز در دست سرسی است و دنریس بین خواستن و تلاش برای بدست آوردن آیرون ثرون از یک طرف و نخواستن تبدیل شدن تمام ساکنان زنده وستروس به عروسک هایی اسکلتی سردرگم مانده است. و البته این که جان اسنو بیش از هر شخص دیگری شایسته و محق برای رسیدن به این جایگاه است.

۳- پیشگویی مگی قورباغه در مورد سرسی

«برای مدتی ملکه خواهی بود، سپس یک ملکه دیگر، جوان تر و بسیار زیباتر خواهد آمد که تو را پایین می کشد و هر چیزی که عزیز می داری را از تو خواهد گرفت». این ها جملات مگی قورباغه، جادوگر جوانی است که در اپیزود اول فصل پنجم و زمانی که سرسی زنی جوان اما بیرحم در حال آموزش دیدن به عنوان ملکه بود با وی ملاقات کرد و از آینده او به عنوان ملکه گفت. همچنین صحبت از پسری بود که او به دنیا می آورد. مگی قورباغه به درستی ازدواج سرسی در کودکی با رابرت برثیون، روش های عشقبازی او، سه بچه مو طلایی و سه مرگ طلایی آن ها را پیش بینی می کند. اما اولین پیشگویی او هنوز باقی مانده است زیرا اگر مارجری را آن ملکه زیباتر و جوانتر فرض کنیم، سرسی با خاکستر کردن او و تمام خاندان تایرل، خطر او را برای همیشه از بین برد و بدین ترتیب تنها ملکه زیبایی که می تواند موضوع پیشگویی مگی قورباغه باشد دنریس تارگرین است. چیزی که بسیار جالب تر از این موارد به نظر می رسد چیزی است که اکنون سرسی «عزیز می دارد».

بچه هایش مرده اند، جیمی دیگر از او بریده و به نظر می رسد که انگیزه های او دیگر مشخص و متمرکز نیستند. فراموش نکنید که سرسی به شدت به پیشگویی ها اعتقاد دارد: او در فصل ششم به جیمی می گوید که تمام پیش بینی های مگی قورباغه به حقیقت پیوسته اند. بدون شک او هنگام نشستن روی آیرون ثرون با آن لباس های سیاه عزاداری اش به این موضوع فکر می کند. همچنین مگی به سرسی گفته بود که «شادی او در دهانش به خاکستر» تبدیل خواهد شد که می تواند یک معنای تمثیلی داشته و یا تهدید به کشته شدن با اسلحه ای آهنین باشد. در اپیزود چهارم فصل سوم «بازی تاج و تخت»، جافری یک لقمه و سرنخ جالب به دست ما می دهد: هنگامی که او با نشان دادن چیزهای مرده قصد خواستگاری از مارجری را دارد، به جمجمه آریون تارگرین اشاره می کند که با خیال تبدیل شدن به اژدها، آتش وحشی (wildfire) می نوشد و می میرد. با توجه به علاقه وسواس وار سرسی به آتش وحشی مانند تارگرین ها و البته پارانویا و حس انتقام جویی از همه، به نظر می رسد که جملات رازآلود مگی قورباغه می تواند به سرنوشتی مشابه آریون برای سرسی اشاره داشته باشد.

۴- دلیل بچه دار نشدن دنریس تارگرین

اگر نمی دانید و نشنیده اید به شما می گوییم که دنریس تارگرین نمی تواند بچه دار شود. او این موضوع را بارها به شخصیت های اطرافش گفته و چندین بار نیز آن را برای جان اسنو بازگو کرده، مردی که شیفته او شد اما از نسبت خانوادگی با او بی اطلاع است. باور او به این که او برای همیشه مادر اژدهایان باقی خواهد ماند به اپیزود دهم فصل اول باز می گردد، زمانی که میری ماز دور جادوگر او را گول زده و می گوید که برای نجات جان شوهر بیمارش، کال دروگو، باید فرزند پسر به دنیا نیامده اش را قربانی کند. با انجام این فداکاری اما او متوجه می شود که شوهرش زنده است اما زندگی نمی کند و وقتی دنریس از میری می پرسد که شوهرش چه وقت بار دیگر همان جنگجوی سابق خواهد شد او پاسخ می دهد: «وقتی که خورشید از غرب طلوع کند و در شرق غروب نماید. وقتی که دریاها خشک و کوه ها مانند برگ درختان در باد تکان بخورند. وقتی که رحم تو بار دیگر زنده شده و یک فرزند زنده در شکمت داشته باشی. آنگاه او باز خواهد گشت و نه قبل از آن».

در واقع پاسخ جادوگر به سوال دنریس به زبان بی زبانی یگ کلمه است: «هرگز». اما اینکه دنریس بارها اعلام کرده که دارای فرزند نخواهد شد بدین معنا نیست که این «هرگز» نمی تواند انعطاف پذیر باشد. از این رو آیا صحبت ها و پیشگویی های شاعرانه میری بار دیگر انعکاس خواهند یافت؟ وی همچنین به دنریس گفته بود: «تنها مرگ می تواند بهای زندگی باشد» که می تواند اتفاقات باور نکردنی و غیرمنتظره ای را در فصل هشتم «بازی تاج و تخت» رقم بزند.

۵- درختان نیایش

این ها را به یاد دارید؟ همان درختان اسرارآمیز قرمز و سفیدی که در وستروس رشد کرده و اهمیت مذهبی داشتند، به خصوص برای مردمان اهل شمال؟ همان هایی که گاهی صورت هایی حکاکی شده روی تنه آن ها وجود داشته و اشک هایی خونین از آن ها جاری می شد و همواره زمانی که یک اتفاق بسیار مهم فراطبیعی رخ می داد ظاهر می شدند. درختان نیایش (Weirwood) نوعی ارتباط جادویی با نسل های گذشته دارند و به خصوص بچه های جنگل. افرادی که قدرت نفوذ کردن در کالبد دیگران و دیدن آینده و گذشته را دارند (سبز بینان) می توانند از این درختان برای نگاه کردن استفاده کنند؛ مانند پریسکوپ های زمانی.

یک درخت قلبی (درخت نیایشی که یک صورت حک شده روی تنه خود دارد) هنوز در وینترفل وجود دارد و زیر شاخه های آن اتفاقات بسیار مهمی رخ داده است؛ برای مثال بسیاری از دیدارهای مجدد فرزندان استارک و البته ازدواج تراژیک و بدانجام ازدواج سانسا با رمزی بولتون. بدین ترتیب توضیحات افسانه محور زیادی درباره این موضوعات وجود دارد و بدون شک وینترفل محل وقوع اتفاقات و افشاگری های بسیاری خواهد بود که نقش این درختان را در آن ها نمی توان نادیده گرفت. در اپیزود پنجم از فصل ششم «بازی تاج و تخت» نیز شاهد یکی دیگر از این درختان بودیم، زمانی که بچه های جنگل، با بستن مردی اسرارآمیز به تنه یک درخت نیایش او را به پادشاه شب تبدیل کردند.