به گزارش شرق، شايد براي شما هم بسيار اتفاق افتاده باشد که ساعاتي از زندگي را به يک اثر هنري اختصاص دهيد که ارزشمندي آن به شما ثابت شده و بخواهيد آن را در نمايشگاهي بازديد کنيد يا در سالن تاريکي بنشينيد و به تماشاي يک فيلم يا تئاتري که انتخاب کردهايد، مشغول شويد. و حالا در ميانههاي داستان، ناگهان نکتهاي در تم فيلم، توجه شما را به خود جلب ميکند که به نظرتان فوقالعاده آشنا ميرسد.
اين يادداشت ميخواهد درباره يکي از آن تجربههاي تصويري حرف بزند و آن را با مخاطبان امروز جامعه در ميان بگذارد؛ آن هم در روزهايي که به دليل شيوع کرونا، فرصتهاي بيشتري براي مطالعه و امور فرهنگي وجود دارد. نکتهاي که مدنظر نويسنده است، از جنس خيال و پرواز سوپرمني نيست؛ بلکه برعکس، روح اين داستان مطابقت ملموسي با واقعيت عيني يک جامعه ملتهب را در خود دارد. خواست نگارنده اين است که به آن نکته آشنا بذل توجهي شود و آن را جدي تلقي کرد. در ماه اسفندي که گذشت، علاقهمندان به اتفاقات سينمايي به ياد ميآورند در همين دوره اخيري که جشنواره اسکار برگزار شد، فيلم بلندي سوژه اصلي ميشود که از آسياي دور است و جوايز اصلي را در شرايطي از آنِ خود ميکند که انتخاب آن اثر در نوع خود، سنتشکني در مقایسه با ادوار گذشته محسوب ميشود.
نام فيلم مدنظر، «انگل» يا همان «parasite» است که در کشور کره جنوبي ساخته شده. اين اثر قدرتمند ميتواند با همراهي يک تيم توليد بومي، جوايز درجه اول مهمترين رويداد سينمايي جهان را درو کند کاري که قبلا براي هيچ اثر غير انگليسيزبانی رخ نداده است؛ زيرا روش سنتي بر اين قرار بوده که در جنب فيلمهاي اصلي، جايزهاي هم به يک فيلم غير انگليسي اعطا شود؛ اتفاق فرخندهاي که در سالهاي گذشته براي فيلمهاي اصغر فرهادي افتاد؛ اما اکنون فيلم انگل روايتي از خود به نمايش ميگذارد که داوران آکادمي را چنان مجذوب خويش ميکند تا رأي و تصميمي استثنائي برايش بگيرند و حسابي جداگانه برايش رقم بزنند.
اين اثر که در گونه کمدي سياه جاي ميگيرد و با نويسندگي و کارگرداني بونگ جون-هو ساخته شده، در آکادمي اسکار برنده جوايز بهترين فيلمنامه، بهترين فيلم، بهترين فيلم بينالمللي و بهترين کارگردان ميشود. پيش از آن جشنواره هم با حضور در بخش اصلي جشنواره کن، نخل طلاي جشنواره را تصاحب ميکند. انگل براي نخستينبار در هفتادوهفتمين مراسم گلدنگلوب هم ميتواند جايزه بهترين فيلم غير انگليسيزبان را از آنِ خود کند.
مگر اين اثر چه چیزی در چنته خود دارد؟ در پاسخ بايد اذعان کرد که فيلمنامه کار بسيار عالمانه و فني از آب درآمده و البته کارگرداني خوبي هم داشته. سخن اصلي اين يادداشت هم به جوهره داستان و سير روايت فيلم مربوط ميشود که در مجموع به فرايند يک سلطه يا تصرف نرم ميپردازد. خوشبختانه اين اثر دوبله خوبي هم شده و ميتواند قابل استفاده عموم مخاطبان بزرگسال باشد. داستان اين است که يک خانواده کرهاي و کاملا برخوردار و مرفه، در خانهاي بزرگ و پيچيده، زندگي ميکنند. به نظر ميرسد که توپ هم نميتواند به تشکيلات موروثي و اليگارشي آنها آسيبي وارد کند. خانوادهاي با سرپرستي پدري تکنوکرات که مديريت بخشي از صنايع مدرن شهر را در دست دارد؛ اما اين متخصص، در کمال ناباوري از حاکميت تدريجي عدهاي غافل ميشود که آنها را در حدي نميبيند که به آنها فکر کند. مادر خانواده به سبب معرفي و تبليغ يک جوان، او را مناسب تدريس خصوصي به فرزند دخترش تلقي ميکند. پيشنهاد جوان در گزينش معلم سرخانه براي فرزند دوم نيز نتيجه ميدهد؛ درحاليکه هيچکدامشان صلاحيت علمي لازم براي تدريس را ندارند.
بهاينترتيب اين خواهر و برادر با ترفندهايي موذيانه و بهظاهر مشفقانه، پدر و مادر را هم با تعويض راننده و آشپز وارد حريم خانه ميکنند. درحاليکه حضورشان در اندازه و شأن آن مکان نيست و حسننيتي هم به اهل خانه ندارند؛ بلکه انگيزه پنهان آنها تصاحب عمارت به شکل خزنده است. در واقع بيننده در مسير داستان، شاهد ورود يکبهيک اعضاي يک صنف و يک رسته ميشود که در سطح و اندازه اهالي خانه نيستند؛ طبقهاي کاملا فرودست و محتاج که با سوداي خودکامگي پا به آنجا ميگذارند. البته در يک پيچ داستاني، نمايشي تلخ و نابرابر از اختلاف فاحش طبقاتي در مسير روايت قرار ميگيرد که در اين بحث، مدنظر نيست.
جان کلام در اينجا همان بخش نخست فيلم است که بيننده را ناخودآگاه به ياد مشکلات کهنهاي مياندازد که در اخبار روزانه جهان، بارها شاهد آن بوده. اين آشنايي ميتواند براي مخاطبان بسياري از اقاليم و کشورهاي جهان هم رخ دهد؛ مشکلاتي بغرنج که بر اثر سپردن امور به دست آدمهاي نابلد پديد ميآيد. مهرههايي که نه به شايستگي؛ بلکه با توصيه، ميزها را تصاحب ميکنند و سرمايه و صنايع را به روز سياه مينشانند. درحاليکه ميشد چنين اتفاقات نابخردانهاي هرگز نيفتد؛ زيرا حتي اگر کشوري در مسير تعاملات جهاني قرار نگيرد، باز هم ميتواند با کمک مديريتي علمي و درونزا، فرجامي مبارک براي يک سرزمين رقم بزند. مديريتي کارآمد که در برخي ممالک جهانسومي فقط به شعار توخالي آن بسنده ميشود.
به طور معمول، متخصصاني که دلسوز خانه و ميهن هستند، به سبب برخورد تنگنظرانه، مجبور هستند که در زاويه بمانند يا به شکلي نااميدانه ميهنشان را ترک گويند و در جاي ديگري بهرهرساني کنند. تماشاي فيلم به ياد بيننده ميآورد که ميتوان چرخهاي توليد را بهتر از آنچه هست، به گردش درآورد و از سوي ديگر وضع ناخوشايند فرهنگ را به سامان رساند. فيلم نشان ميدهد اگر آدمهاي بهدردبخور خانه اخراج نشوند، امور منزل به وفق مراد پيش خواهد رفت. گاهي يک فيلم ايدههاي بلند و جذابي به مخاطبانش ميدهد که ميتواند براي او منشأ خير و برکت باشد و با يک درنگ فکورانه، وزن اقتصاد و فرهنگ خويش را دريابد و آن را به سطحي ارتقا دهد که در ميان همسايگان پيرامونش، زبانزد فرهنگ و پيشرفت شود؛ پس چه خوش است که در اين قرنطينه مقدرشده، از فرصتهاي خانگي، بهخوبي بهره جست و در کنار مطالعه کتابهاي خواندهنشده، وقتي هم براي تماشاي آثار ارزشمند سينما و تئاتر جهان اختصاص داد. آثاري که به لطف زيرنويسهاي مترجمان شريف و گمنام وطني، ميتواند براي هر خانواده جوياي حقيقت، قابل درک باشد و در کنار تفريح و لذتبردن از ماجراي داستان، ميزان آگاهي خود را با انتخاب يک فيلم خوب بالا ببرد.
*محمدجواد لساني . پژوهشگر
- 17
- 1