سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۷:۰۹ - ۲۵ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۳۸۴۳
موسیقی

پری ملکی، آوازه خوانی که هرگز ایران را ترک نکرد!

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,پری ملکی

شال و مانتوی آبی به تن دارد که رویشان گل‌های بهاری نقش بسته‌اند. لبخند همیشگی‌اش را روی لب دارد؛ لبخندی که در این سال‌ها هرچند کمتر تبدیل به خنده‌ای از ته دل شده، اما هیچ‌وقت روی صورتش نماسیده است. با طمأنینه برای گفت‌وگو آماده است و انگار برخلاف نسل‌های بعد از خود، عجله‌ای برای هیچ‌چیز ندارد؛ با اینکه فردا عازم لندن است تا سال را کنار خانواده‌اش تحویل کند و تعطیلات نوروز را فارغ از کلاس‌های دائمی‌اش آنجا بگذراند. نه‌تنها از سن‌وسالش ابایی ندارد که باافتخار آن را اعلام می‌کند؛ وارد ٦٦ سالگی شده، اما خودش را از درون بیشتر از ٤٠ ساله نمی‌داند.

 

دلیلش هم واضح است. با اعتقاد به کار و فعالیتش، در ایران مانده، آواز خوانده، گروه تأسیس کرده، شاگردانش را تربیت کرده، باانرژی مانده و همچنان مصر است به راهی که برگزیده. پری ملکی است؛ از معدود بانوان آوازه‌خوانی که از پیش از انقلاب به صورت جدی در موسیقی ایرانی فعال بود و هم‌دوش مردان کارش را دنبال می‌کرد و بعد از انقلاب هم لحظه‌ای به مهاجرت فکر نکرد. برعکس، ماند و راه دیگری را برگزید. «خنیا» را ٢٤سال پیش تأسیس کرد و تا به امروز یکی از ماندگارترین گروه‌های موسیقی سنتی ایرانی مانده است؛ گروهی که ملکی با هم‌خوانی‌هایش در آن در کنار صدای آقایان توانست به فعالیت هنری‌اش زندگی ببخشد.

  

  امسال و در آخرین ماه‌های سال او موفق به کسب نشان درجه‌یک هنری ارشاد شد؛ اتفاقی در سکوت کامل خبری، اما پیام این جایزه واضح بود، زحمات او نادیده گرفته نشد و بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب، هویت کاری او به‌عنوان یک بانوی آوازه‌خوان به رسمیت شناخته شد. در روزهای مانده به عید، در میان عطر سنبل‌ها و سبزه‌ها با او به گفت‌وگو نشستم و دلم می‌خواست بعد از سال‌ها از دلایل ماندنش بدانم.

 

الان که ٦٠سالگی را پشت‌سر گذاشته‌اید، از اینکه در این شرایط مانده‌ و کار کرده‌اید هیچ‌وقت پشیمان نشدید؟

هرگز. در جوانی مدتی در انگلستان زندگی کردم. شاید همان زمان ناراحت بودم که برگشتم، اما این تردید به پایان رسید و هرگز نخواستم که به جای دیگری بروم و الان فکر می‌کنم به‌هیچ‌وجه درست نیست که یک هنرمند از کشورش دور شود.

 

دلیل اصلی‌اش چیست؟

وقتی از کشورمان بیرون می‌رویم، هرچقدر هم که آدم مهمی باشیم، دست‌دوم هستیم. ریشه‌مان آنجا نیست. درست است که هرکسی از ایران می‌رود خوراک رادیو و تلویزیون‌ها می‌شود، اما بعد تمام می‌شود. تمام زحمتی که آدم اینجا کشیده و به‌عنوان یک هنرمند مطرح شده، با رفتن از وطن از بین می‌رود. آدم مثل بقیه آدم‌های آنجا می‌شود. چرخی که آنجا می‌چرخد، با اخلاق و فرهنگ و منش ما در این کشور اصلا جور نیست و اگر بخواهی به آن مرز برسی، باید خیلی چیزها را فراموش کنی وگرنه عقب می‌مانی. کمااینکه بسیاری از موزیسین‌های ما که رفته‌اند، هیچ کار فوق‌العاده‌ای نکرده‌اند.

 

 

متأسفانه طبیعی است که وقتی می‌روی باید پول داشته باشی و بتوانی گذران زندگی کنی. استفاده از خوراک‌های فرهنگی احتیاج به سرمایه دارد و این باعث می‌شود به هر کاری حتی سخیف تن بدهی تا پول دربیاوری و این در شأن هنرمند نیست. در کشورمان مشکلات هست، اما بااین‌حال می‌شود کار کرد، مطرح شد، می‌شود فرهنگی ماند و نسل جوان را تربیت کرد. این انصاف نیست که وقتی می‌توانم در کشوری که به دنیا آمده‌ام و به اشکال مختلف برایم سرمایه‌گذاری شده، برای خانم‌ها و جوان‌ها مفید باشم، بگذارم بروم تا شاید کمی راحت‌تر باشم.

 

این چیزی است که به شاگردانتان هم انتقال می‌دهید؟

بله همیشه. شاید اگر کسی کارش تحقیقات علمی و فیزیک و شیمی و ریاضی است برود، موفق‌تر باشد، اما کسی که کار فرهنگی و هنری می‌کند جایش در کشور خودش است. خیلی‌وقت‌ها به سفر می‌روم و بعد از اینکه کنسرت یا برنامه‌ای که داشته‌ام تمام شد، می‌بینم روزهاست که حتی دهانم به زمزمه باز نشده است. چون بسترش اصلا فراهم نیست. نمی‌توانی کنار رود راین دشتی بخوانی، اما اینجا همیشه موسیقی در آدم جاری است چون چیزهای فراوانی هست که این انگیزه را می‌دهد.

 

اما اینکه ساز شما حنجره‌تان است، کار را به‌عنوان یک خانم خواننده برایتان پیچیده می‌کند.

همین‌طور است. باید صبوری کرد. از طرفی باید به قوانین کشور احترام گذاشت. در حدی که مجاز هستم و شرایط خانم‌ها را در این زمینه به خطر نمی‌اندازم، پیش می‌روم. همین موقعیتی را که برای خانم‌ها تا اینجا فراهم شده و خودم هم در روشن‌شدن این کورسوی چراغ دخیل بودم، حاضر نیستم خاموش کنم و تهدید کنم.

 

شاگردان خیلی خوبی هم دارید از جمله خواهران وحدت.

شاگرد خوب زياد دارم که در سرتاسر دنیا می‌خوانند و در ایران کار و تدریس می‌کنند.

 

مخالف این هستید که در ایران اجرای موسیقی برای خانم‌ها جدی نیست؟

باید جدی باشد. بستگی به این دارد که خود آدم هرکاری را جدی بگیرد. نمی‌شود باری‌به‌هرجهت زندگی کرد. از بچگی این راه را انتخاب و تمام زندگی‌ام را صرف آن کرده‌ام پس نمی‌توانم به‌راحتی آن را کنار بگذارم و بگویم حالا ببینم چه می‌شود. این کاری است که انتخاب کرده‌ام، باید لااقل به انتخابم احترام بگذارم. از سال ٧٢ برای خانم‌ها برنامه گذاشتم و بعد دیدم که می‌شود یک گام جلوتر گذاشت. برنامه همخوانی گذاشتم. شاید اگر بقیه خانم‌ها همراهم می‌آمدند، می‌توانستیم یک گام دیگر هم برداریم، اما به‌هرحال همین‌جا که هستیم هم بسیار خوب است.

 

همین که می‌توانم موسیقی که اجرا می‌کنم به گوش دیگران برسانم و مورد نقد و بررسی قرار بگیرد، خیلی مهم است. حتی بعد از برنامه بانوان نمی‌توانیم یک عکس داشته باشیم، اما موسیقی‌ام شنیده می‌شود و درباره‌اش صحبت و نقد و بررسی مي‌شود. همین باعث می‌شود متوجه شوم زحمتی که کشیده‌ام ثمری به همراه داشته. خواننده‌ای نیستم که کار سخیف انجام دهم تا مردم فقط شاد شوند یا وقتشان پر شود. موسیقی برایم دنیایی است که ‌هزاران نکته ناگفته دارد و می‌خواهم آنها را نشان دهم. این با چهار تصنیف ضربی و رِنگ حل نمی‌شود.

 

شاید دلیل اصلی اینکه چندین سال است کنسرت ویژه بانوان نمی‌گذارید هم همین باشد درست است؟

بله. نمی‌گویم اصلا اجرا نخواهم کرد. شاید نوعی کار باشد که احساس کنم در آن پژوهشی هست که بخواهم به گوش شنوندگان برسانم و آن موقع اجرا بگذارم. اما اینکه به ‌طور مداوم موسیقی بانوان اجرا کنم، فعلا هدفم نیست.

 

به این خاطر که فضای آن کنسرت‌ها تفریحی است؟

بله این فضای موسیقی بانوان را دوست ندارم. سلیقه‌ها متفاوت است. خیلی از خانم‌ها اجرا می‌کنند، به آنها احترام می‌گذارم، ولی انتخاب من نیست. اجرای مختلط و همخوانی خیلی سخت است. وقتی برنامه برای بانوان است، هیچ مشکلی نیست. جلسات تمرین می‌تواند در حداقل باشند و کسی هم خیلی جدی نمی‌گیرد و پیگیر ماجرا نیست. اما برای اجرای مختلط باید کار درست انجام و خوراک درست به مردم تحویل داد. هماهنگ‌کردن خواننده‌ها با هم سخت است، زحمت زیادی می‌برد، هزینه واقعا زیادی دارد و تلاشي فراوان می‌خواهد اما می‌ارزد.

 

بیشتر از ٢٠ سال است که این نوآوری را دنبال می‌کنید. نکته خوبش انتشار آلبوم است و این به نظر راه خیلی خوبی بوده است.

تأسیس گروه خنیا در سال ٧٣ اتفاق افتاد. اما آلبوم‌هایی را که هست هرگز منتشر نکرده‌ام، فقط به صورت خصوصی ضبط کرده‌ام و نگه داشته‌ام چون فکر می‌کنم حق بچه‌هایم است که وقتی نبودم حاصل تلاش‌هایم را داشته باشند.

 

اجراهای مختلط چطور؟

فیلم‌های آنها هم هست. نگه داشته‌ام، اما منتشر نکرده‌ام. دوست ندارم آلبوم همخوانی بیرون بدهم؛ چون در آلبوم همخوانی صدای خانم به یک زمزمه تبدیل می‌شود و صدای آقا چهار برابر قوی‌تر می‌شود. این برایم احساس توهین به وجود می‌آورد.

 

غیر از خودتان، بانویی در کشور نیست که آواز سنتی و دستگاهی کار کند، در داخل کشور حضور فعال داشته باشد، گروه، اجرا و تدریس هم داشته باشد. همکاران دیگرتان هم بیشتر وقتشان را صرف تدریس کرده‌اند. در این شرایط آینده آواز خانم‌ها را در ایران چطور می‌بینید؟

این خاص الان نیست. قبل از انقلاب هم گرفتار این معضل بودیم. اگر آواز آقایان در قبل از انقلاب را جمع‌آوری کنیم، به بیش از دویست ساعت آواز می‌رسیم، اما درباره خانم‌ها به ٢٠ ساعت هم نمی‌رسیم. علتش این است که بعد از دوران قمر و روح‌انگیز که به صورت جدی آواز می‌خواندند، از زمانی که کاباره‌ها باز شد، خواننده‌ها به کاباره‌ها کشیده شدند و آواز خانم‌ها عملا از بین رفت. تکه‌های کوچکی آواز در کار خوانندگان پاپ خانم دیده می‌شد اما کافی نبود. تا سال ٥٧ که آقای لطفی آمدند و جریان آواز خانم‌ها داشت شکل می‌گرفت که انقلاب شد و این روال متوقف شد. الان خواننده‌های خانم که ردیف می‌دانند کم نداریم، ولی همه فعال نیستند. خانم اخوان با گروهشان اجرا می‌کنند، خانم پورگرامی، هوروش خلیلی، خانم مهرعلی و خیلی خانم‌ها هستند که ردیف‌های آوازی را به‌طور حرفه‌ای بلدند، اما شاید کم‌کار هستند.

 

 فکر می‌کنید این روال به همین صورت ادامه پیدا خواهد کرد؟

ببینید خودم از همان اول ترجیح دادم یک گروه داشته باشم تا اینکه منتظر باشم گروهی از من دعوت به همکاری کند؛ چون این همیشه آدم را عقب می‌اندازد. گروه ما از موارد نادری است که این همه سال است تداوم پیدا کرده است. وقتی این گروه را تشکیل دادم می‌دانستم که خوراکشان را باید خودم به وجود بیاورم و مدیریت و رفتار خودم است که باعث می‌شود این گروه بماند و کار کند. من دستم بازتر بود چون خودم گروه داشتم. خیلی از خانم‌ها با این مشکل روبه‌رو بودند که گروه مستقل نداشتند و جذب جایی دیگر شدن هم سخت است.

 

 

الان وقتی خانم‌هایی می‌آیند و با من مشورت می‌کنند که چطور باید شروع و اجرا کنند، صادقانه راهنمایی‌شان می‌کنم و هر کمکی از دستم برمی‌آید انجام می‌دهم، اما به آنها می‌گویم که اصلا فکر نکنید به‌راحتی از پس این کار برمی‌آیید. اول ببینید توانش را دارید که ‌هزاران بار زمین بخورید و بلند شوید؟ تحملش را دارید که همه‌جور اذیت شوید و زندگی‌تان را در این راه بگذارید؟ اگر این‌طور است وارد شوید؛ چون واقعیت این است که من همین کار را کردم و همه زندگی‌ام را گذاشتم. اگر هر خانمی به دنبال ميهمانی و خرید و سفر بود، من هیچ‌کدام از این کارها را نکردم. بسیاری از این کنسرت‌ها درآمدی ندارد و خودم هزینه می‌کنم. چون اسپانسر هم نمی‌توانیم داشته باشیم. کسی که شروع می‌کند باید ببیند این توان و تحمل را دارد؟ باید عاشق باشد و بخواهد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,پری ملکی

در نسل جدید با شیوه نگاهی که الان برایمان خیلی آشناست و عجله دارد برای موفق‌شدن و به‌شهرت‌رسیدن، فکر می‌کنید کسی باشد که با این روحیه پیش برود؟

خیلی کم است، اما پیدا می‌شود. نمی‌شود در این راه شتاب‌زده عمل کرد. کمااینکه یکی، دو نفر از خانم‌هایی که شتاب‌زده عمل کردند و کارهایی انجام دادند و در فضای مجازی فعالیت‌هایی کردند که شبیه به شوآف بود، بیشتر به ما ضرر زدند. جریان موسیقی بانوان را در مواردی سال‌ها به عقب راندند. اگر کسی می‌خواهد زود به مقصد برسد، باید از اینجا برود. اگر کسی اینجا می‌ماند باید چراغ قرمزها و قوانین را رعایت کند.

 

از یک جریان صحبت می‌کنید. جلساتی شبیه به همفکری درباره ادامه راه‌ آوازهای زنان با همکاران تان دارید؟

متأسفانه نه. یادم هست یکی، دو سال پیش یکی از خانم‌های خبرنگار آمدند این حرکت را شروع کردند که بحث و تبادل‌نظر کنیم؛ اما هیچ‌کس نیامد و فقط من و خانم پورگرامی حضور پیدا کردیم. متأسفانه خانم‌ها این همت را نداشتند و ندارند که با هم حرکت کنند. زمانی که می‌خواستم شروع به این کار کنم، با خانم‌های خواننده آن زمان (سی‌وچند سال پیش) تماس گرفتم که بیایند با هم شروع کنیم. اما هر کدام یا جواب ندادند یا مسخره کردند یا بی‌محلی کردند تا اینکه من به‌تنهایی حرکت کردم. الان هم وضع همین است. این یکی از آرزوهایم است که خانم‌ها بتوانند یک صنف برای خودشان تشکیل بدهند، جمع شوند، با هم تبادل نظر کنند و به هم کمک کنند، اما نشد.

 

گرچه به نظر می‌آید نسل جدید آقایان انعطاف‌پذیری بیشتری دارند، اما در کل جامعه ما یک جامعه مردسالار محسوب می‌شود. به‌تازگی همسر محترم‌تان را که از پیش‌کسوتان عرصه روزنامه‌نگاری بودند از دست دادید. فکر می‌کنم ایشان هم با نگاه صادقانه و پاکی که به هنر شما داشتند، توانستند خیلی کمک کنند تا با عشق و عزم راسخ این راه را ادامه دهید. درست است؟

همین‌طور است. همسرم از ابتدای ازدواج همیشه مشوقم بود. تمام ایده‌آل و عشقم موسیقی بود. وقتی با هم آشنا شدیم از اعتقادات و علاقه‌ام خیلی خوشحال بودند و به‌همین‌خاطر حمایتم می‌کردند. ١٩ سالم بود که ازدواج کردم. مرتب کلاس می‌رفتم و کار می‌کردم تا با آقای تیمورتاش ترانه‌سرای کاربلد که از دوستان دبیرستان همسرم بودند رفت‌وآمد پیدا کردیم. همکاری‌مان به صورت جدی شروع شد تا زمانی که از ایران رفتیم. آنجا معلم انگلیسی داشتم، گیتار کلاسیک کار می‌کردم و ضمنا می‌خواندم. اواخر سال ٥٩ بعد از سه سال به ایران برگشتیم و از سال ٦٠ به ‌طور جدی موسیقی را ادامه دادم.

 

 

قبل از انقلاب پیش مرحوم کریمی در فرهنگ و هنر می‌رفتم، بعد به چاووش رفتم و نزد استاد ناصح‌پور کار کردم که دستشان را می‌بوسم. در چهار سال خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم و دوران خیلی خوبی بود. بعد با استاد جهاندار، همین‌طور با استاد پایور کار کردم. یک سال با آقای سماواتی ساز زدم، دوره کوتاهی با استاد لطفی و چندین سال با استاد شعاری کار کردم. تمام دوران زندگی‌ام را در این راه تلاش کردم و یاد گرفتم. هنوز هم طلبه هستم.

 

آن موقعی که در کانون چاووش کار می‌کردید، حضور خانم‌ها چطور بود؟

تقریبا سر کلاس‌مان ١٥، ١٦ خانم بودند؛ اما از بین همه آنها خروجی چندانی حاصل نشد. الان هم خیلی خانم‌ها متقاضی یادگیری هستند، اما از بین همه، سه، چهار نفر حرفه‌ای کار می‌کنند. در شروع همه‌چیز جذاب است، اما کمی بعد می‌بینند که از پس سختی‌ها و مشکلاتش برنمی‌آیند.

 

این خیلی خوب است که در زندگی خانوادگی‌تان هم خیلی موفق عمل کردید.

بله، چون همسرم بسیار روشنفکر و به‌روز بود و به خانم‌ها احترام زیادی می‌گذاشت؛ بنابراین خیلی از درگیری‌ها و مشکلاتی که خانم‌های دیگر در زندگی خانوادگی داشتند من نداشتم. من هم تمام تلاشم را می‌کردم که چیزی را از قلم نیندازم. اعتقاد داشتم خودم باید به بچه‌هایم رسیدگی کنم. هرگز بچه‌هایم پیش کسی نماندند، چون من کار داشتم. همیشه کنارشان بودم. برای اینکه زندگی خانواده‌ام هم راحت‌تر باشد، بیشتر از وقت استراحت خودم می‌زدم.

 

نتیجه زحمت و تلاش‌تان در زمینه موسیقی ایرانی و موسیقی بانوان، منجر به دریافت نشان درجه‌یک هنری شد. در این باره توضیح دهید.

فکر می‌کنم الان هم برای این نشان دیر شده بود. اما همین که بالاخره به این نتیجه رسیدند که من لیاقت دریافت این درجه هنری را دارم، خوب است. این را یک موفقیت و یک گام بلند در جریان موسیقی بانوان می‌دانم؛ بنابراین وقتی این نشان را دریافت کردم، احساس کردم این موفقیت همه ما خانم‌هاست.

 

واقعیت است در اعطای نشان درجه‌یک هنری به یک خانم خواننده، خیلی حرف و نکته پنهان است.

بله شاید این اولین‌بار بود که این اتفاق می‌افتاد.

 

آن هم از طرف نهادهایی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد، معاونت ریاست‌جمهوری، فرهنگستان هنر خیلی ارزشمند است.

بله. خوشبختانه به ‌تبع آن آموزشگاهم الان درجه‌یک هنری است.

 

درحال‌حاضر بیشتر از ٢٤ سال است که گروه خنیا را که یکی از موفق‌ترین و سرشناس‌ترین گروه‌های موسیقی کشور است تشکیل داده‌اید. الان فعالیت‌های این گروه چطور است؟

تازه‌ترین کاری که داشتیم، کاری به اسم زمان‌ها و داستان‌ها بود که آثار استاد بنان را با یک گروه بزرگ متشکل از نوازنده‌های زهی و گروه سنتی خودم اجرا کردیم. دو شب در تالار وحدت اجرا کردیم که بسیار خوب بود. با تمام وجودم به استاد بنان احترام مي‌گذارم و علاقه ويژه‌اي به ايشان احساس می‌کنم و می‌دانم کارهایی که ایشان در موسیقی انجام دادند شاهکار است.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,پری ملکی

در آموزشگاه خودم کلاسی به نام تصنیف‌خوانی داریم که شاگردها یاد می‌گیرند که تصنیف‌ها را از روی نت بخوانند، فواصل مختلف بخوانند، آنالیز کنند و کلاس بسیار جالبی است که آن را «هم‌آوایان خنیا» نامیده‌ایم. دو اجرا با این گروه داشتیم که بسیار خوب و موفق بود. الان هم تمرین‌هایمان برای برنامه بعدی از اردیبهشت شروع می‌شود. در این برنامه گروه خیلی کوچک‌تر است. آقای سامان احتشامی، سازهای کوبه‌ای و من و همخوان‌ها خواهیم بود.

 

چه آنسامبل متفاوتی! چطور شد که به این نوآوری رسیدید؟

همین‌طور است. از آنجایی که علاقه‌مندم شکل‌های مختلف موسیقی را تجربه کنم، دلم نمی‌خواهد از هر جایی که شروع کرده‌ام، همان جا بمانم. تعصب ندارم و دوست دارم در وجه‌های مختلف موسیقی فعالیت کنم و آنها را بشناسانم.

 

اجرایتان در چه زمانی خواهد بود؟

در شهریورماه، سه شب در تالار وحدت.

 

 

 

 

 

  • 11
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش