علی قمصری را خیلیها با اولین آلبومهایش با همایون شجریان شناختند، با «نقش خیال» و «آب، نان، آواز»... بعدترها با علیرضا قربانی و «سرو روان» و بعدها با محمد معتمدی و دیگران اما او سالهاست که داستان خودش و موسیقیاش را از خوانندگان جدا کرده، همیشه ترجیح داده این موسیقی علی قمصری باشد که با صداهای مختلف همراه است.
علی قمصری را خیلیها با اولین آلبومهایش با همایون شجریان شناختند، با «نقش خیال» و «آب، نان، آواز»... بعدترها با علیرضا قربانی و «سرو روان» و بعدها با محمد معتمدی و دیگران اما او سالهاست که داستان خودش و موسیقیاش را از خوانندگان جدا کرده، همیشه ترجیح داده این موسیقی علی قمصری باشد که با صداهای مختلف همراه است. بارها اعلام کرده که برایش نفس موسیقی، گوشدادن به آن و در فضای آن نفسکشیدن حرف اول و آخر را میزند، پای حرفش ایستاده و کار کرده است. امسال «درصط» را منتشر کرد با صاد و طا تا اصل درستبودن را زیر سؤال ببرد؛ بار دیگر تجربهای متفاوت و نو. پای حرفهای او که تجربه برایش مهمترین چیز دنیاست، نشستهایم.
از رونمایی آلبوم «درصط» مدتزمان کمی میگذرد. کمی درباره آن توضیح دهید.
این آلبوم در ژانر ارکسترال ایرانی با همراهی ارکستر زهی غربی و تار است. یک کار دستگاهی در نواست و طبق معمول با هارمونی ایرانی که مدتهاست برای تثبیتکردنش تلاش میکنم، هماهنگ است. ایده پشت آن به هماوردی بین شمع و تاریکی مربوط میشود. اتفاقا خیلی از زمانهایی که در آن آلبوم درصط شکل گرفت، در این فضای متضاد بین نور کوچک تأثیرگذار در حقیقت مطلق و عظیم تاریکی بود.
یعنی برعکس بسیاری از هنرمندان که از نور الهام میگیرند، شما از تاریکی الهام گرفتید؟
از سوسوی نور کوچکی که در دل تاریکی زاده میشود. این دو میتوانند با هم در تضاد و دشمنی باشند و میتوان اینطور هم برداشت کرد که با آن نور کوچک، تاریکی جشن گرفته میشود. زمان ساختن این آلبوم هر دو حس را به شکل همزمان داشتم. الان در شرایطی هستیم که سعی میکنیم در دل تاریکی نور کوچکی روشن کنیم که برخلاف انتظار خیلیها تأثیرش را در تاروپود تاریکی میگذارد و نفوذش را ایجاد میکند.
در این آلبوم شیوه نوازندگی جالبی استفاده شد به این صورت که نوازنده زهی (آقای مروستی) تمام لاینهای سازهای زهی را نواخته.
در این آلبوم دنبال نوازندهای بودم که هم اشراف بر موسیقی ایرانی داشته باشد و هم هیچ نقطه ضعفی در شناخت و اجرای موسیقی غربی نداشته باشد. معمولا مهارت نوازنده در یکی از این دو زمینه، وزن سمت دیگر را میکاهد. میثم مروستی خوشبختانه نوازنده ذووجهین است. جاهایی نیاز به آلتراسیون و تغییر کوک نتها داشتم تا اندازهای که فضای مدال موسیقی ایرانی داشتم و نیاز بود که حتما به وسیله یک نوازنده زده شود. میثم برای این کار بهترین گزینه بود. برعکس عادت همیشگیاش که یک کار را مینوازد و به بقیه کارها کاری ندارد، در باره این کار چند بار به کار گوش و پیشنهاد داد جاهایی را دوباره بزند و بهاصطلاح قلابش به این کار گیر کرد.
انتظار و توقعتان این است که این آلبوم را طرفداران موسیقی سنتی بیشتر گوش دهند یا کسانی که موسیقی کلاسیک یا تلفیقی گوش میکنند؟ سلیقه چه قشری را مدنظر داشتید؟
میتواند همه مخاطبان از ژانرهای مختلف را شامل شود و دوست دارم این اتفاق بیفتد. با این شعار میانه خوبی ندارم که «دوست دارم موسیقیام آدمهای جدیدی را وارد یک ژانر موسیقی کند». چون معمولا موسیقیهایی که میخواهند خودشان را در بستر بزرگتری از مردم جا بیندازند، کمی سبک میشوند. مجبور میشوند المانهای «پاپیولار» را وارد کارشان کنند. اگر کاری فرم و معماری و قصه درستی داشته باشد، از تئاتر و سینما گرفته تا موسیقی، چه ساز و آواز باشد چه ارکسترال باشد و چه حتی سکوت باشد، مخاطب درکش میکند.
از سال ٨٤ که با آلبوم نقش خیال با صدای همایون شجریان به صورت حرفهای وارد بازار موسیقی ایران شدید، اسمتان با تجربهها و اتفاقات نو گره خورد و همچنان خیلیها از شما انتظار حرف جدید دارند. خودتان از جایی که الان ایستادهاید، راضی هستید؟
جایی که ایستادهام جایی نیست که صد درصد از آن راضی باشم اما طوری هست که اگر به عقب برگردم، دوباره همین مسیر را طی کنم.
خودتان هم منتقد خیلی خوبی هستید. نوازنده و آهنگساز صرف نبودید. همیشه صدای اعتراض خیلی از همنسلهایتان بودید. جزء آن دسته از هنرمندانی نیستید که معتقدند هنرمند باید ساکت و سرش در دفتر نتش باشد.
مدتی است که نسبت به سیاستگذاریهای دولت در مورد موسیقی خیلی معترض هستم. به همبستگی ملی اعتقاد دارم و فکر میکنم در مقابل هجمهای که از کشورهای مختلف متوجه ماست، همه قومیتها باید با هم باشیم، صبوری به خرج دهیم و به همدیگر و به مسئولان کمک کنیم. اعتراضی که نسبت به سیاستگذاریها داشتم همیشه در جهت اصلاح بوده نه نفی. گاهی اعتراضاتم تند بوده که از آنها هم پشیمان نیستم. اعتراضم به محفلی عملکردن و حقخوری یکسری از جوانان بود که دیدهام در شهرستانها چطوری کار میکنند و لب مرز ناامیدی حرکت میکنند. نمیگویم من بیعیب یا دارای چهرهای نورانی هستم؛ فقط وقتی تریبون دارم باید حرفی بزنم.
بعضی از اعتراضاتتان هم شخصی بود. درست است؟ مثل اعتراضتان به سریال شهرزاد.
بستگی به این دارد که شخصیبودن را چطور ببینید. در سریال «شهرزاد» به خاطر اینکه احترام زیادی برای آهنگسازی فردین خلعتبری قائلم، بدون اینکه درخواستی داشته باشم، اجرای تار کل سریال را برعهده گرفتم. خواننده آقای علیرضا قربانی بود و موسیقی هم با سریال که در دوره خاص تاریخی اتفاق میافتاد سنخیت داشت و خوب شده بود. بعد از پخش شش، هفت قسمت، متوجه شدم هیچ اسمی از من بهعنوان نوازنده در تیتراژ نیامده است. خوشحال بودم که تار توانسته نقش کوچک مثبتی در سریال ایفا کند و نه جایی حرفی زدم و نه اعلام کردم تار این کار را من زدهام. در قسمتهای ششم و هفتم بود که به یکباره همهچیز عوض شد. موسیقی رنگ دیگری به خودش گرفت و صدای آقای چاووشی (که احترام زیادی برایشان قائل هستم) جایگزین شد. در همان قسمت هم اسم من بهعنوان نوازنده تار در تیتراژ آمد. اعتراض من به این بود که چرا پیش از اینکه موسیقی حالوهوای دیگری داشت، اسمم برده نشد.
باید این حق انتخاب وجود داشته باشد که آدم دوست دارد اسمش کنار چه کسانی بیاید. دیوید کاپرفیلد هم شناختهشده است اما آیا علی قمصری باید افتخار کند که اسمش کنار اسم او باشد؟ اگر دوست داشتم اسمم مطرح شود و دیده شوم، در آن شش قسمت اول که نامی از من برده نشد حرف میزدم. بخشی از اعتراضم در این مورد بود که یک نفر به خاطر اینکه نوازنده است نباید حقش خورده شود و مورد بیمهری قرار گیرد. در کشوری زندگی میکنیم که اثری که خواننده ندارد، در بایگانی صداوسیمایش هیچ پروندهای ندارد. یکی از آثار مرا بدون اجازه پخش کردند.
وقتی پیگیری کردم، دیدم اثر بیکلام پروندهای ندارد. با بضاعتی که دارم، با این فرهنگ مبارزه میکنم که خواننده باعث میشود یک اثر به رسمیت شناخته شود. دشمنی من با خوانندهها نیست، بلکه با فرهنگی است که باعث میشود خوانندهها تنبل شوند چون خیلی سریع محور توجه میشوند و بعد دیگر دست از مطالعه تاریخ موسیقی، کارکردن نتخوانی، سلفژ و ... برمیدارند. یعنی بسیاری از خوانندهها به جای اینکه خودشان را به اصول و قواعد موسیقی مجهز کنند، به دنبال چیزهای دیگری میروند مثل اینکه چطوری دیده شوند و خیلی از حاشیههای دیگر. یعنی وارد سیاست هنر میشوند نه قواعد هنر.
داستانهای شهرزاد خیلی هم ادامهدار شد و نامهنگاریها و پستهای اینستاگرامی چندین دفعه تکرار شد.
اتفاقی بود که به دلیل سهلانگاری یکی از دوستان هنرمند شکل گرفت اما در نهایت به ضرر من نشد. اتفاقا اختلافات فرهنگی بخشهای مختلف جامعه خیلی بیشتر معلوم شد.
راجع به خوانندهها صحبت کردیم. بعد از مدتی که با خوانندههای درجهیک مثل همایون شجریان، علیرضا قربانی و دیگران کار کردید، الان چقدر علاقه دارید کار باکلام انجام دهید و چقدر لزومش را احساس میکنید؟
علاقهام حفظ شده و از همکاریهایی که با خیلیها داشتم راضی هستم. اما دوست دارم کاری انجام دهم که واقعا خیلی تأثیرگذار باشد و صرفا به انجام یک کار عاشقانه که راه به دل مردم باز میکند و تاریخمصرف دارد بسنده نکنم. دوست دارم یک موج روی آب راکد ایجاد شود. مثلا یکی از چیزهایی که برای کار باکلام مرا برمیانگیزد، اشعار شعرای امروزی است. این نوع ادبیات را دوست دارم اما شعری که واقعا استخواندار باشد و آتشی بر دل بزند. اما الان انگار تا اثری به قول خودتان عاشقانه پاپیولار نباشد، میزان شنیدهشدنش هم کمتر است.
همهجای دنیا هم اینطوری شده اثری که کمتر شنیده شود، کمتر هم ماندگار میشود. چه ایدهای دارید برای اینکه کار اصیل و ارزشمندی انجام دهید که دل و دانشتان میگوید و هم طوری باشد که مخاطب کمی عامتر را هم جلب کند؟
اینکه بتوانم با اثرم همه مخاطبان را جذب کنم غیرممکن است. بنابراین به این فکر میکنم که رسالتم چیست. مشکل ما این است که مسئولان میخواهند از کسی مثل یانی حمایت کنند که دیده هم بشوند نه کسی مثل بتهوون را. درحالیکه یانی توجهش را از مخاطبش و بلیتهایی که میفروشد میگیرد و نیازی به حمایت دولت ندارد. اما متأسفانه دولت ما چهرهسالار است نه شایستهسالار. مثلا یک فستیوال برگزار میکنند، هنرمندانی را دعوت میکنند که از آن طریق خودشان دیده شوند.
با وجود اینکه خیلی جاها یکتنه سنتشکنی کردید، الان فعالیتهایتان در چه زمینهای است و برنامههایتان برای کنسرتهای داخلی و خارج از ایران به چه شکل است؟
کماکان با یکی، دو نفر از خوانندههای خانم به فعالیتهای خارج از کشورم ادامه خواهم داد. مخصوصا خانم هاله سیفیزاده که پتانسیل خوبی دارند و قدرشان در ایران دانسته نشده است. به معرفیشدن چهار نفر از خوانندگان موج نو و خارج از آنکه در شهرهای مختلف هستند هم کمک خواهم کرد. اما خیلی مشخص نمیتوانم درباره برنامههای سال آینده صحبت کنم چون ایدهها غلت میخورند و در ذهنم معلق هستند. از نمونه کارهایی که صد درصد انجام خواهم داد انتشار کتاب هارمونی ردیف دستگاهی است که برایش خیلی تلاش کردم و بههمیندلیل کمی با تأخیر منتشر میشود. همینطور تور شهرهای مختلف را خواهم داشت که همنوازی است. در فستیوالهای خارجی با گروههای خوبی همراه خواهم شد. همینطور آلبومی با یکی از خوانندگان خوب خواهم داشت.
برعکس بسیاری از هنرمندان که فعالیتشان را از شهرستانها به تهران معطوف کردهاند، شما همیشه به شهرستانها و خوانندهها و نوازندههای شهرستانی توجه خاصی داشتید. این روحیه از کجا میآید؟
بخشی به پتانسیل شهرستانها برمیگردد. موزیسینها تشنگی و آرمانگرایی خاصی دارند و رؤیاهای عجیبوغریبی را در سر میپرورانند. معاشرت با آنها برایم خیلی لذتبخش است. هر وقت در شهری کنسرتی دارم، هیجان و شوقی دارم برای اینکه با نوازندگان، آهنگسازان، مؤلفان و شعرای آن شهر جلساتی داشته باشم. اینها ناشی از علاقه قلبیام است اما نتیجهاش این شده که پایگاههای خوبی در شهرهای مختلف پیدا کردهام. هدفم کمک به شهرهای دیگر نیست، بلکه یک معاشرت دوطرفه را مدنظر دارم که خودم هم در آن خیلی یاد میگیرم.
منبع تغذیه فکرتان کجاست؟ مثلا چه گوش میکنید؟
موسیقیای که گوش میکنم خیلی متنوع است. از موزیکهای خارجی جز، بلوز، فیوژن و... گوش میکنم. از طرفی بر موسیقی قدیمی کشورمان مخصوصا سولوها تمرکز زیادی دارم. موسیقیهای خوب آدمهای مختلف را دنبال میکنم.
شما که اینقدر جدی هستید، موسیقی پاپ هم گوش میکنید؟
بله، آنقدرها هم جدی نیستم. تا ٢٥سالگی کمی منجمد بودم که البته آن موقع لازم بود. یکبار در فستیوالی در مراکش از یک گروه آفریقایی چنان موسیقی جذابی شنیدم که یکدفعه تحول اساسی در زندگیام اتفاق افتاد و آغازی بود برای اینکه در لایفاستایلم تغییراتی بدهم.
به جز موسیقی در وقت آزادتان چه کارهایی انجام میدهید؟
علاقه زیادی به خواندن کتابهای داستان دارم. اما کلا استفاده هنرمندانه از کلمات را دوست دارم و شاعرانگی رفتاری و گفتاری و نوشتاری همیشه جذبم میکند. کتابهای امانوئل اشمیت، ایتالو کالوینو، همشهری داستان و مطالب طنز را دنبال میکنم. از طرف دیگر کتابهایی که بر ادبیات و موسیقی متمرکز هستند را میخوانم تا اطلاعاتم را زیاد کنم. تاریخ موسیقی جذبم میکند چون از آن میآموزم و میتوانم متوجه شوم در آینده چه اتفاقی قرار است برایم بیفتد. به اخبار معتادم. بیشتر خبرهای سیاسی را رصد میکنم و گاهی نگران میشوم.
چرا نگران؟
چون متوجه هجمههایی که در مورد کشورمان هست میشوم، اینکه چه ائتلافها و اتحادهایی علیه ایران انجام میشود و دنبال آن هستند که آینده کدری را رقم بزنند.
اهل ورزش هم هستید؟
بله، از هفتسالگی به مدت هفت سال تحت نظر پدرم کونگفو کار میکردم. الان بیشتر ورزش باستانی کار میکنم. میل باستانی خیلی بیشتر از وزنه و اجسام سنگین کمک میکند چون هم تعادل را برایم به ارمغان می آورد و هم به مچ آسیب نمیرساند.
به جز سفرهای کاری، چقدر اهل سفر هستید؟
خیلی. زمان کمتری را میتوانم برای سفرهای تفریحی بگذارم اما در کل همین سفرهای کاری بهنوعی تفریحی هم هست.
چقدر خودتان را دههشصتی میدانید؟
کاملا. با تمام مؤلفههای منفی و مثبتش.
کدامیک از این مؤلفهها در کارتان متجلی شده است؟
دههشصتیها انگیزه و خصوصیات انقلابی نسل قبلشان را دارند و همینطور نگاه رو به جلوی نسل بعد را. چون هر دو را تجربه کردهاند. هم کنار سفره مادربزرگ، کنار حوض آبی با ماهی سرخ نشستهاند، هم فضاهای مجازی مثل اینستاگرام را دیدهاند و میتوانند از هر دو استفاده کنند. مجموعهای از همآغوشی سنت و مدرنیته هستند.
شاید یکی دیگر از ویژگیهای دههشصتیها بیتابی است که در کارهای شما میشود دید.
در خودم هم میشود دید!
راجع به آرزوهایتان بگویید. دوست دارید وقتی ٥٠ سالتان شد کجا ایستاده باشید و چطور یادتان کنند؟
چندی پیش برایم پیام فرستادند به آرزویت که دریافت جایزه گرمی است، میرسی. اما واقعیت این است که دوست دارم این اتفاق بیفتد اما آرزویم نیست. آرزویم این است که بتوانم آنقدر از درون رشد کنم که کاری انجام دهم که هیچ جایزهای نتواند به کارم اعتبار دهد، بلکه کارم به آن جایزهها اعتبار بدهد. مثل باب دیلن که به جایزهای که گرفت اعتبار داد. هرچند شاید برخوردش با دریافت جایزه مطابق سلیقهام نباشد اما اینکه کسی به چنین جایگاهی برسد برایم جالب بود. رسیدن به این جایگاه نه با پول ممکن است نه با لابیگری. در این راه رقیبی هم وجود نخواهد داشت و همهچیز به تلاش خودم برمیگردد.
در سال جدید چه آرزویی برای خودتان و مردم دارید؟
آرزویم برای ایرانیها در همه جای جهان این است که با هم متحد شوند، برای هم خوب بخواهند، مقابل هم نایستند، موضعگیری همراه با خودزنی نداشته باشند و آنقدر کنار هم محکم بایستند که هیچکس نتواند تهدیدی برای ایران شود. همینطور ایران با بعد صلحآمیز چهرهاش خودش را معرفی کند تا خود ایرانیها هم این نمایش را آنقدر خوب ببینند که در متن وجودشان مهربانی راستین استوار شود و بهعنوان یک کشور خواهان صلح، مهربان و هنرپرور به رسمیت شناخته شویم. چون قدمت هنر در کشورمان عجیبوغریب است. آرزو میکنم مسئولان بتوانند فضایی را فراهم کنند که تعداد هنرمندانی مثل آقای فرهادی، آقای کلهر و دیگران بیشتر شود.
کمی در مورد برفخوانی و نقش خیال بگویید. واقعا در دوره خودش اتفاق خاصی بود. فکر میکنید چطور شد که چنین اتفاقی افتاد؟
در این دو آلبوم هم از قواعد استفاده کردم و هم به مخاطب نزدیکتر شدم. هر دوی این آلبومها مثل یک تلنگر بودند. در مورد نقش خیال اینطور بود که در عمق وجود موسیقی سنتی، تلفیقی ایجاد کردم که مورد توجه و علاقه مخاطب قرار گرفت. ساز و آوازی که در نقش خیال اجرا شد هم تأثیر خیلی خوبی گذاشت. بین ١٦ تا ٢٠ دقیقه آواز بود که در گوشههای مختلف حرکت کردیم.
اما حرف دیگری داشت چون جواب آوازهایی که میدادم با جملات آواز فرق میکرد. در مورد برفخوانی هم المانهای مختلفی بود مثل اینکه برای اولین بار بود که یک قطعه اپیزودیک، روی شعر برف اخوان ثالث، با ارکستر بزرگ ایرانی ساخته شده بود. از تصنیف «چه نزدیک» هم به خاطر کنسرتی که با آقای معتمدی داشتیم که خیلی موفق شد، تصویر خوبی داشتند. همینطور وجود ادوات آوازی که فقط تحریر بود ولی ریتمیک که شبیهاش را در موسیقی قوالی پاکستانی دیدهایم. دلیل دیگرش میتوانست موسیقی شبهرمانتیکی باشد که در ابتدای کنسرت شنیده میشد.
جزء آهنگسازانی هستید که پلهپله پیش رفتید. یعنی هنرستان رفتید، دانشگاه و بعد آهنگسازی و همکاری با همدورهایها. مسیر نسل بعد را چطور میبینید؟
دو خطر در مورد این نسل وجود دارد. کسانی که میخواهند یکدفعه به یک پله بالاتر بپرند، با چالش میرابودن هنرشان مواجه هستند. آتشی هستند که سریع شعلهور و سریع هم خاموش میشود. کسانی دیگر هستند که پلهپله بالا میروند ولی درگیر یکی از پلهها میشوند و به همان میچسبند و متوقف میشوند. مثلا درگیر این میشوند که از استاد نمره بگیرند و تمام جاهطلبی زندگیشان خلاصه میشود در نمره ٢٠ از استاد گرفتن. در پلههای بالاتر درگیر فرمالیسم میشوند؛ مثلا یک سال یک نت را آنالیز میکنند. یعنی بیش از عملگرایی درگیر تأویل موسیقی میشوند. اگر بتوانند بین عمل و ایدئولوژی بالانس ایجاد کنند، خیلی بهتر است.
از همنوازان حصار چه خبر؟
در سال جدید احتمالا با یکی از خوانندگان بسیار خوب همکاری خواهیم کرد و فعالیتهای گروه همچنان ادامه خواهد داشت.
- 10
- 5