دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۸:۵۸ - ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۲۰۰۸
موسیقی

سامان احتشامی:

اگر کار نکنم دق می‌کنم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,سامان احتشامی

سامان احتشامی، نوازنده مشهور پیانو به واسطه خلاقیت‌ها و کارهای متفاوتی که در زمینه موسیقی انجام داده نام خود را بر سر زبان‌ها انداخته است. آثار او مورد توجه طیف عظیمی از علاقه مندان به موسیقی قرار گرفته و البته از سوی دیگر با انتقاد برخی از اهالی فن رو به رو شده است. مرحوم مصطفی کمال پورتراب که سال‌ها استاد سامان احتشامی بوده، یکی از منتقدان کارهای او بود که در یکی از کنسرت‌هایش، نارضایتی خود را علنی کرد. این نوازنده پیانو علاقه فراوانی به ترکیب سازهای ایرانی و غربی در کارهای خود دارد، از همنوازی پیانو با بربت گرفته تا مکالمه پیانو با قانون که به تولید کارهای متفاوت و زیبایی منجر شده است. سامان احتشامی البته از وضعیت امروز موسیقی گله‌مند است و اعتقاد دارد در این آشفته بازار، آهنگسازان کمتر دیده می‌شوند وبه همین علت مجبور می‌شوند گاهی از سر نیاز و نه خلق اثر هنری پشت ساز بنشینند. گفتگوی موسیقی ایرانیان با این نوازنده و آهنگساز را در ادامه می‌خوانید.

یکی از نکات بارز زندگی شما آن است که خیلی زود‌تر از آنچه خیلی‌ها فکرش را می‌کنند اثر منتشر کردید. چه شد که وقتی تنها ۱۴ سال داشتید موسسه معتبری چون ماهور کار شما را منتشر کرد؟

وقتی که ۱۴ ساله بودم نسبت به بقیه کوچکتر به نظر می‌رسیدم. شاید به دلیل فیزیکم و قد کوتاهی که داشتم، پیانو زدنم جذابیت بیشتری داشت و همین دلیل باعث شد که شرکت ماهور اثر من را منتشر کند. هنوز هم که هنوز است «باغ به باغ»پر فروش‌ترین و نوستالژیک‌ترین کار است. 

در مقیاس سنی اگر بخواهیم قیاس کنیم تولیدات شما زیاد بوده است…

بله. نسبت به بقیه زیاد بوده است.

این مسئله را بد بدانیم یا خوب؟

چرا بد باشد؟

بعضی‌ها معتقدند که هنرمند کم کار، تاثیرگذار‌تر است. مثلا کسی چون داریوش رفیعی کارهای بسیار کمی دارد اما بسیاری از آنها را مردم دوست دارند و هنوز هم با خودشان زمزمه می‌کنند!

زمان رفیعی ایشان می‌توانست فقط‌‌ همان چند اثر را بخواند. شاید اگر حالا حضور داشت هر شب برای خودش تصنیف می‌خواند!

افراد دیگری هم بودند که آن زمان کارهای زیادی خواندند…

آنها پولدار‌تر بودند. عامل دیگری بوده که توانستند این قدر بخوانند اما از آن تعداد کار چند اثر ماندگار شده است؟ سلیقه شما بوده که می‌گویید ۵ کار داریوش رفیعی ماندگار شده است اما شاید من یک کار هم از او گوش ندهم.

شما این شنیده شدن یا نشدن را ارزش می‌دانید؟

من شنیده شدن اثر هنری را شانس می‌دانم که به جامعه ارتباط دارد. حتی به اول مهر و چهارشنبه سوری و اینکه در عید بخواهد شنیده شود، ارتباط دارد. در کل شنیده شدن هر اثر به مسائل روز ارتباط دارد.

خودتان پرکاری را دوست دارید؟

من خودم اگر کار نداشته باشم، دیوانه می‌شوم و غصه می‌خورم، دق می‌کنم.

بین کار نداشتن و پر کار بودن فاصله است. گاهی زندگی طوری تنظیم می‌شود که مثلا برای امرار معاش مجبور می‌شوید به جای ۵ ساعت، ۱۲ ساعت درس بدهید و بعد ۶ صبح بخوابید. شما از این زندگی لذت می‌برید یا عادت کرده‌اید؟

عادت کرده‌ام. بیست و چند سال است که اینطور زندگی می‌کنم.

پس نمی‌شود گفت لذت می‌برید…

خیر. ممکن است لذت ببرم. 

زمانی آهنگی را می‌دهند که شما به عنوان نوازنده باید بزنید. طبیعتا برای این کار زمان کمتری می‌گذارید. یک زمانی هم ممکن است برای ساختن کاری زمان کمی بگذارید که البته به فاکتورهای مختلفی بستگی دارد ولی به هر حال برای آن آهنگ و نوشتن آن زمان می‌گذارید…

خلق یک اثر زمان نمی‌برد بلکه اجرای آن است که زمان می‌برد. 

تکمیلش سخت‌تر است یا نواختن آن؟

هر دو. 

به هر حال وقتی می‌خواهید قطعه بی‌کلامی را بنویسید باید برای بالا و پایین کردن آن زمان بگذارید…

همان طور که گفتم مدت زمان کوتاهی برای فکر کردن می‌خواهد. این اجراست که زمان بر است.

شما برای اجرا هم زمان زیادی نمی‌گذارید؟

اصلا زمان نمی‌گذارم!‌‌ همان جا کار را انجام می‌دهم که یا ماندگار می‌شود یا نمی‌شود.

پس ماندگاری به شانس ارتباط دارد؟

صد در صد به شانس ارتباط دارد.

کاری از شما منتشر شده که ماندگار شود و خودتان هم بگویید از روی شانس بوده است؟

بله. «باغ به باغ» یا آثاری که برای فیلم «رستگاری در ۸:۲۰» ساختم یا قطعات «رنگ تمنا» و «راز باغ». مردم شاید نام آنها را ندانند ولی حتما شنیده‌اند. «رنگ تمنا» اصلا تبدیل به آرم شروع برنامه سه شنبه‌های رادیو پیام شد.

کاری بوده که خودتان با توجه به تلاشی که کردید، توقع داشتید ماندگار شود ولی شنیده نشد؟

آثاری دارم به نام «آثار سامان احتشامی یک» که چون به صورت خصوصی چاپ شد، خیلی دیده نشد. آثاری هم بود برای ارکستر بزرگ و پیانو که به مقدار کمی در بازار موسیقی انتشار پیدا کرد و کمی موجب دلشکستگی من شد.‌‌ همان طور که گفتم شنیده شدن واقعا شانسی است.

الان شرایط را پذیرفته‌اید؟

بله. الان دیگر غصه نمی‌خورم و سعی می‌کنم کار کنم.

بعضی آهنگساز‌ها همیشه سعی می‌کنند ارکستری با نام خودشان داشته باشند. شما هیچ وقت وسوسه نشدید چنین ارکستری را روی صحنه ببرید؟

چرا ولی به خاطر مسائل مالی روی صحنه نبردم.

به هر حال این دسته از آهنگسازان هم سیاستی دارند که می‌توانند مسائل مالی را حل کنند. نمی‌توانید از روی آن‌ها تقلید کنید؟

گاهی شما به این فکر می‌کنید که این کار بزرگ را انجام دهم که با این هزینه چه اتفاقی برای من بیفتد.

«آثار سامان احتشامی» که به آن اشاره کردید، چیزی است که به آن دل بستید اما به زعم خودتان دیده نشد. با این کار می‌توانید آن را در جایگاه واقعی اجراکنید…

من برآورد می‌کنم که اگر بخواهم این اثر را روی صحنه ببرم، به جای آن ۶ کار کوچک کنم بهتر است و‌‌ همان قدر دیده می‌شود.

فکر نمی‌کنید این کار اسمش می‌شود دور زدن؟

اگر من کاری را نتوانستم در زندگی‌ام انجام دهم به دلیل مسائل مالی و زمانی بوده است. برای مثال قرار بود ۲، ۳ سال پیش با علی زند وکیلی در نمایشگاه با ارکستر بزرگ و خوب، کنسرتی برگزار کنیم. بعد دیدیم مجوزش سه، چهار روز قبل از کنسرت ما می‌آید و به ریسکش نمی‌ارزد. هنرمند باید اعصاب راحتی داشته باشد. شما از کجا می‌دانید یک هنرمندی کنسرت بزرگی را برگزار کرده و از نظر مالی ضرر نکرده است؟

وضعیت هنری مشخص است که خوب نیست اما وقتی خراب است برای همه خراب است…

بله. من وقتی می‌بینم در عرض دو هفته می‌توانم یک کنسرت در تالار وحدت روی صحنه ببرم و با آرامش این کار را انجام نمی‌دهم، بزرگترش نمی‌کنم تا در برج میلاد برگزارش کنم. دغدغه گرفتاری‌های اخذ مجوز و کارهایی که بخواهید روی صحنه انجام دهید، زیاد است. در برج میلاد به یک نور و صدای بهتر و میکسر و مهندس صدای واردتری احتیاج دارید. در تالار وحدت حتی اگر میکروفونت هم قطع شود می‌توانید کنسرت را برگزار کنید. چون آنجا فضایش آکوستیک است. خیلی مسائل دست به دست هم می‌دهد تا یک کار هنری را پیش ببرید. وقتی مسائل را در کفه ترازو قرار می‌دهم، می‌بینم اگر تعداد کارهای بیشتر و کوچک انجام دهم خیلی بهتر از کارهای بزرگ با ریسک بیشتر است.

به نظر می‌آید که «نه شنیدن» پشت سر هم می‌تواند روی اینکه آدم گاهی کوتاه بیاید تاثیر بگذارد ولی خیلی‌ها را هم دیدیم با وجود اینکه ممکن است ضرر کنند باز هم پا فشاری می‌کنند…

آنها مطمئنا از جای دیگر تامین می‌شوند.

آنها بهانه‌اش را می‌تراشند برای اینکه آن اتفاق بیفتد. می‌دانیم که دنبال اسپانسر رفتن برای هنرمند خوب نیست و اسپانسر باید به سراغ هنرمند بیاید…خیر. فرهنگ اسپانسر باید بیاید. در اروپا ما روزی داریم به نام مثلا «روز بتهوون». آن بقال و قصاب محله و کسی که به موسیقی هم کاری ندارد هم لباس شیک می‌پوشد و وارد سالن محله خودشان می‌شود و آثار بتهوون را گوش می‌کند و به او احترام می‌گذارد. شرکت سونی یا پاناسونیک پول می‌گذارد و چندین سی دی تولید می‌کند و این سی دی‌ها را به صورت هدیه به عنوان روز بتهوون به مردم می‌دهد. این کار باعث می‌شود فرهنگ موسیقی بتهوون در اروپا از بین نرود.‌‌ همان طور که ما حافظ خودمان را نگه می‌داریم و البته اسپانسر‌ها باید این کار را انجام دهند. به نظرم کسی که تولیدی لیوان دارد باید وزارت ارشاد برای او تبصره بگذارد و بگوید اگر می‌خواهی هزار لیوان تولید کنی، در قبال آن باید ۱۰۰ سی دی سه تار مرحوم جلال ذوالفنون را تولید کنی و به صورت هدیه با این لیوان‌ها در اختیار مردم قرار دهی که سه تار ذوالفنون از یاد‌ها نرود. خیلی کار‌ها می‌شود انجام داد که دل هنرمند هم خوش باشد.

یک فرق اساسی در این میان وجود دارد. موسیقی در کشوری مثل آلمان بالذاته ارزش دارد اما در ایران مبهم است.

وقتی ارزشی وجود ندارد پس شما چرا با من صحبت می‌کنید؟! وقتی رادیوی مملکت را گوش می‌کنید، اگر موسیقی را بردارید نمی‌توانید گوش کنید.

اما برخی از همکاران شما معتقدند موسیقی در ایران دارای ارزش نیست…

آنهایی که می‌گویند موسیقی ارزش ندارد چشم ندارند موسیقی را ببینند.

با بازار ورشکسته‌ای مواجه هستیم که موزیسین‌هایش به سختی سر پا هستند…

اصلا بازار موسیقی وجود ندارد.

می‌توان گفت سایت‌هایی که دانلودهای غیر قانونی می‌گذارند یک بازار محسوب می‌شوند؟

آنکه بازار نیست!

aftabeyazd.ir
  • 10
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش