سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۱۹:۲۵ - ۱۵ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۳۷۳۸
موسیقی

گفت و گو با علي لهراسبي؛ خواننده تيتراژهاي تلويزيوني

علي لهراسبي,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

 تعداد خواننده‌هايي که نام‌شان در تيتراژ سريال‌هاي تلويزيوني به چشم مي‌خورد، محدود است. اين چهره‌ها آن‌قدر در اين سريال و آن سريال ديده مي‌شوند که خيلي‌ها گمان مي‌کنند سفارشي در کار است؛ سفارشي که باعث مي‌شود خيلي از چهره‌هاي جوان و بعضا مستعد نتوانند در مديومي تا اين حد تاثيرگذار خودشان را معرفي کنند، اما خواننده‌هايي که احتمالا تعدادشان از انگشتان يک دست بيشتر نيست، همه سريال‌ها را قرق کرده‌اند. 

 

اين سکه اما روي ديگري هم دارد: موفقيت يک سريال در برخي از موارد با نام خواننده تيراژش بي‌ارتباط نيست. در بسياري از موارد ديده شده در روزهاي نخست پخش يک سريال شنيدن صداي خواننده‌اي نام‌آشنا و محبوب برخي از مردم و خاصه مخاطب جوان را به پيگيري اين توليدات ترغيب کرده است. با اين توضيح به نظر مي‌رسد فارغ از شائبه‌هايي که درباره حمايت از برخي خوانندگان خاص در تلويزيون به چشم مي‌خورد، فاکتورهاي فني و موثر ديگري در اين امر موثر هستند.

 

اين‌که خواننده‌اي چون علي لهراسبي مي‌تواند با خواندن تيتراژ يک سريال بخشي از مخاطبانش را پاي اين سريال بکشاند يا احسان خواجه‌اميري يکي از موفق‌ترين خواننده‌ها در اين زمينه است را بايد بررسي کرد. به راستي چه معيارهاي کيفي هستند که راه را براي حضور يک خواننده در سريال‌هاي تلويزيوني هموار مي‌کنند؟ کساني که در اين زمينه به‌عنوان چهره‌هاي موفق معرفي مي‌شوند، از چه ويژگي‌هايي برخوردارند و چرا اين موفقيت‌ها چندين و چند ‌سال ادامه پيدا مي‌کند؟ گفت‌وگو با علي لهراسبي تلاشي است براي پاسخ دادن به برخي از اين سوالات. علي لهراسبي خواننده‌اي است که بسياري او را در حوزه تيتراژ موفق مي‌دانند، در ادامه گفت‌وگو با علي لهراسبي را بخوانيد:

 

آقاي لهراسبي چه اتفاقي بايد بيفتد تا موسيقي تيتراژ کسي مثل شما در تلويزيون مخاطبان پروپا قرصي داشته باشد و توسط مردم شنيده شود؟

به نظر من اين مسأله نياز به اصولي دارد و در اصطلاح مبتني‌بر فوت و فني خاصي است. کارهاي من و دوستاني که تيتراژهايشان از اصولي که بايد، پيروي مي‌کند، کم ريسک است و مورد توجه مردم قرار مي‌گيرد. اين اصول را در چند ‌سال فعاليت مستمر و آزمون و خطا به دست آورده‌ايم و هر کدام اساسي براي خواندن تيتراژ داشته‌ايم که هميشه به آن احترام گذاشته‌ايم.

 

روش علي لهراسبي براي خواندن يک تيتراژ چگونه است؟

نکته ابتدايي که بايد در خواندن يک تيتراژ تلويزيوني در نظر گرفته شود اين است که با يک تيتراژ سينمايي متفاوت باشد. قرار نيست تيتراژ در همان قسمت نخست همه را درگير کند. اصولا يک تيتراژ موفق آن است که هم بتواند به سريال کمک کند و هم با همراهي با يک سريال موفق بتواند از آن استفاده کند. اين موزيک بايد به‌تدريج مورد توجه قرار بگيرد. وقتي اين اتفاق افتاد، مخاطب به موسيقي تيتراژ سريال علاقه‌مند مي‌شود و موزيک ماندگار خواهد شد. نکته ديگري که به نظر من اهميت دارد اين است که موسيقي تيتراژ هويت مستقل داشته باشد. منظور از هويت مستقل در مورد تيتراژ اين است که درعين‌حالي‌که به داستان سريال مربوط است با اتمام سريال به‌عنوان تک‌آهنگ موفق توسط مخاطب پذيرفته شود و مردم بخواهند خارج از سريال هم آن را گوش دهند.

 

خيلي‌ها به اين نکته توجه نمي‌کنند، يعني به محض پيشنهاد يک تيتراژ با خواندن فيلمنامه مي‌خواهند تمام قصه را در تيتراژ بياورند. در چنين شرايطي مردم موزيک را در همراهي با سريال دوست دارند و گوش مي‌دهند، اما هرگز بدون سريال آن را گوش نخواهند داد. مخاطبان در مواجهه با چنين تيراژهايي به اين ذهنيت مي‌رسند که سريال و موزيک در يک مجموعه جدايي‌ناپذير قرار دارند.

 

حالت عکس اين قضيه هم وجود دارد. برخي از دوستان که خودشان معتقدند در کار تيتراژخواني چندان موفق نبوده‌اند، اين ماجرا را تجربه کرده‌اند که بهترين کاري که خوانده‌اند و منتشر نشده است را برمي‌دارند و روي سريال مي‌گذارند. در اين شرايط هيچ تضميني وجود ندارد که اين کار شنيده شود، چون اين کار هيچ ارتباطي با سريال ندارد. در نتيجه ممکن است به شکل جداگانه مورد توجه قرار گيرد، اما به‌عنوان يک جزء همراهي‌کننده با سريال شنيده نخواهد شد. ماجراي تيتراژخواني کمي عجيب است.

 

از نظر شما چه تيتراژي را مي‌توان موفق ناميد؟

تيتراژي مي‌تواند موفق باشد که مخاطب هر وقت سريال پخش مي‌شود، منتظر شنيدنش باشد. اين وضع در صورتي پيش مي‌آيد که موزيک پاياني با فضاي سريال پيوند داشته باشد. مثلا بعد از اتمام يک سريال پليسي مردم دوست دارند يک موزيک با ريتم تند و صداي فرياد خواننده را بشنوند، درحالي‌که با اتمام يک سريال عاشقانه ترجيح مي‌دهند در فضاي آرام سريال بمانند و موزيکي آرام و عاشقانه بشنوند. همزادپنداري اصلي است که در گذر زمان براي خواننده تيتراژ پيش مي‌آيد و مي‌تواند به موفقيت تيراژ کمک کند، به همين دليل نوشتن تيتراژ موفق براي آهنگساز و خوانش کار براي خواننده کار سختي است.

 

اين‌طور نيست که علي لهراسبي براي خواندن تيتراژ «فاصله‌ها» فيلمنامه را خوانده باشد و شعري را مطابق با آن سفارش بدهد، آهنگي هم بسازد و با قرار دادن ترانه روي آن، يک تيتراژ ماندگار ساخته شود. من براي «فاصله‌ها» چهارآهنگ ساختم و ترانه را بارها و بارها اديت کردم. چند بار با آقاي سهيلي‌زاده در مورد کار صحبت کرديم تا به خروجي کار رسيديم. من به‌عنوان يک خواننده احساسي در خوانش سريال به دنبال رگه‌هاي عشقي هستم.

 

رگه‌هاي عشقي خطي است که تاريخ مصرف ندارد. در آن سريال سه خط عشقي وجود داشت. رگه عشقي نخست که عشق پسر و دختري را نشان مي‌داد و کاملا غلط بود. عشق ديگري در داستان ديده مي‌شد که پدر قصه به خانمي احساس مي‌کرد که مدت‌ها قبل با او نامزد بود و او را دوست داشت. عشق سوم ماجرا علاقه پدر به پسر بود. نکته جالب اين است که احتمالا بيشتر دوستان اگر بنا بود آهنگ کار را بسازند، ابتدا سراغ آن عشق غلط مي‌رفتند و منفي مي‌نوشتند. در صورتي که ما اين کار را انجام نداديم. عشق کهنه هم از ذهن ما خارج شد، چون کمتر کسي مي‌توانست با آن همزادپنداري کند. درنتيجه بيشتر مخاطبان‌مان را از دست مي‌داديم.

 

علي لهراسبي,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

ما عشق پدر به پسر را که احتمالا هيچ‌کس به سراغش نمي‌رفت، انتخاب کرديم. درست است که اين تکه از داستان علاقه پدر به پسر بود، اما نبايد فراموش کرد که عشق، عشق است. از طرف ديگر، اين کار فارغ از ماجراي سريال اين امکان را ايجاد مي‌کرد که شنونده بتواند با آن همزادپنداري کند و به ياد عشقش که مي‌توانست هر کسي باشد، آن را گوش دهد. اگر عشق غلط قرار بود سوژه قرار بگيرد، نهايتش در سريال سياهي بود. در نتيجه موسيقي تيتراژ قرار بود پند بدهد. هر چند ممکن بود کار خيلي هم جالب از آب دربيايد، اما چون بنايش به پند و اندرز بود، خيلي زود تاريخ مصرفش مي‌گذشت و مردم کنارش مي‌گذاشتند. پروسه شعر در اين ميان بسيار مشکل است که تازه بعد از آن به آهنگ مي‌رسيم.

 

نکته مهمي در اين بين وجود دارد، آن هم اين است که با وجود استفاده از گام بالا و پخش تيتراژ در انتهاي يک سريال چند ١٠ قسمتي، تکرارش براي مخاطب ملال‌آور نشد...

همه آيتم‌ها براي خواندن تيتراژ بايد اهميت داشته باشد. هرچند بالا خواندن من آزاردهنده نيست، اما اگر احساس مي‌کردم اين طرز خواندن به درد چند قسمت ابتدايي مي‌خورد و پس از آن کارکردش را از دست مي‌دهد، قطعا آن را تغيير مي‌دادم. فضاي خوانش بستگي به سريال دارد. من «همه چيز آنجاست» را هم خواندم. اما آن سريال اجازه نمي‌داد کار از بالا شروع شود، چون لحظات تند و احساسي‌اش هم بسيار ملو و آرام بود. داستان اين بود که دو پسر داستان، مشکلات خانوادگي داشتند، اما محبت بين‌شان بود. کسي در طول داستان کشته نمي‌شد.

 

داستان متشکل از چند ماجراي تودرتو بود و به کلي با «فاصله‌ها» فرق مي‌کرد. سريال فاصله‌ها لحظات اضطراب زيادي داشت و چند نفر آدم در خطر ازدست‌رفتن بودند. درد «فاصله‌ها» بيشتر بود. به همين دليل مجبور بودم کار را دردناک شروع کنم. آن آهنگ اعتراض‌آميز بود. «پيله‌هاي پرواز» هم درست همين شرايط را داشت. پسري که در آن سريال عاشق يک دختر بود، در داستان به وضعش اعتراض مي‌کرد. بهروز صفاييان و روزبه بماني در موفقيت اين کار تاثير زيادي داشتند و به اين خاطر از آنها ممنونم.

 

نام تيتراژهاي تلويزيوني که خوانديد را به خاطر داريد؟

من تيتراژ سريال‌هاي دريايي‌ها، عبور شيشه‌اي، فاصله‌ها، شيدايي، پيله‌هاي پرواز، هويت، سه پنج دو، دلنوازان، شيدايي، رهايي و همه چيز آنجاست را خواندم.

 

شخصا سعي مي‌کنم هر دو‌سال يک بار تيتراژ بخوانم، چون معتقدم کاري که قرار است بخوانم بايد متفاوت باشد و اصلا نبايد خودم را تکرار کنم. يک تيتراژ به اندازه يک آلبوم آدم را اذيت مي‌کند. ممکن است برخي از بيرون با شنيدن اين‌که به علي لهراسبي يک تيتراژ پيشنهاد شده، بگويند چقدر خوب، سريال هم يک کار قوي است، پس خوش‌به‌حال لهراسبي. درحالي‌که دردسرها درست از همان زماني که تيتراژ پيشنهاد مي‌شود، آغاز خواهد شد. من در چنين شرايطي اين استرس را دارم که بايد چه کنم که هم تيتراژ بگيرد و هم مورد نقد واقع نشود. باور کنيد کار از آنچه به نظر مي‌رسد، سخت‌تر است. براي خواندن سريال «سه پنج دو» که مبتني‌بر موضوعي فوتبالي بود، به همراهي يکي از دوستانم تمامي موزيک‌هايي را که براي فوتبال خوانده شده بود، مانيتور کردم و آکوردها و فضايي را که در اين کارها وجود داشت، مورد بررسي قرار دادم. اين‌طور نبود که يک شعر معمولي را روي يک ملودي قرار دهم و تيتراژ «سه پنج دو» شکل بگيرد.

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 19
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش