سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۱۴:۳۵ - ۰۲ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۰۵۱۹
موسیقی

راجر واترز؛ خواننده ای که علیه «ترامپ» می خواند

راجر واترز,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
این چهره جهانی موسیقی در هفتاد و چند سالگی و در آخرین آلبومی که ارائه داد، مدت ها قبل از اعلام موضع جنگ طلبانه «ترامپ» علیه ایران و بسیاری دیگر از کشورها، سیاست های او را به شکلی جدی نقد کرد و او و کاخ سفید را به سخره گرفت.

 واترز در آثارش همواره نگاهی جدی به اتفاقات روز داشته است. این چهره جهانی موسیقی در هفتاد و چند سالگی و در آخرین آلبومی که ارائه داد، مدت ها قبل از اعلام موضع جنگ طلبانه «ترامپ» علیه ایران و بسیاری دیگر از کشورها، سیاست های او را به شکلی جدی نقد کرد و او و کاخ سفید را به سخره گرفت.

 

اعتقاد از واقعیت مهم تر است

وقتی با راجر واترز گفت و گو می کنید چیزی به نام صحبت کوتاه وجود ندارد؛ بعد از نیم قرن مصاحبه کردن با خبرنگاران مختلف هنوز هم اول مطمئن می شود سوال ها بی خطر باشند و بعد از آن همه تلاشش را به کار می بندد که جواب هایش به بهترین شکل ممکن باشند؛ درست مانند قطاری از جملات فصیح و بلیغ که در حرکتی بی وقفه، به سمت جلو پیش می رود.

 

راجر واترز,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

 

پیش بینی نتیجه اغلب ناممکن است، اما کلماتش نیز مانند ترانه هایش نیش دار، بامزه، کنایه آمیز، امیدوارانه و گرم است. موفقیت تجاری اش با پینک فلوید در دهه ۷۰ متاسفانه باعث شد مقام او به عنوان یکی از بزرگ ترین راکرهای جهان تحت الشعاع قرار گیرد و این گزاره ای صادق است؛ حتی با اضافه کردن ایدئالیسمی بنیادین به قلب موسیقی اش و تعداد گوش هایی که کارهایش را شنیده اند؛ به طوری که آلبوم «The Dark Side Of the Moon» سومین آلبوم پرفروش تاریخ موسیقی جهان است؛ و البته همه این ها به کنار؛ به سختی می توانید هنرمندی مانند واترز پیدا کنید که مروج جامعه ای مهربان باشد. آلبوم قبلی اش، «Amused to Death» در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، اما تاثیرات موازی و مزاحم بین رویای خراب آبادِ «The Wall» و سیاستمداری دیواردوست به او کمک کرد دوباره به استودیو برگردد.

 

نتیجه آلبوم «Is This the Life We Really Want» شد که اتهامی بی رحمانه به بشریت برای انتخاب مسیر پیش روی اوست؛ مسیری که در آن صمیمیت با کالاهای مادی و استقلال با رضایت از خود جایگزین شده است. گرچه او شهروندی آمریکایی نیست، نظرش را درباره دونالد ترامپ به وضوح برای طرفدارانش در فستیوال «Desert Trip» در پاییز سال گذشته بیان کرد. او نسخه ای انتقادآمیز از قطعه «Pigs» و طبیعتا بخش دوم قطعه «Another Brick the Wall» را به این رییس جمهوری تقدیم کرد.

 

واترز در ۲۶ ماه می تور جهانی اش را که کنسرتی راک-نمایشی است آغاز می کند. این تور با نام «ما + آن ها» در حقیقت عنوان قطعه ای ۴۵ ساله است که در دوره پسابرگزیت ملی گرایانه، به کل معنی تازه ای پیدا کرده است. چند هفته به آغاز تور باقی نمانده است و ما این جا کنار هم در استودیویی در منهتن نشسته ایم. بعد از گذراندن چند روز خسته کننده با مطبوعات بالاخره نوبت به من رسید که مصاحبه را انجام دهم.

 

واترز آرام و تقریبا سرحال است. او دستانش را از هم باز کرده و پاهایش را به سمت جلوی صندلی دراز می کند. به شکل خارق العاده ای هنوز روی فرم است؛ آن هم در حالی که ۷۳ ساله است. حتی زمانی که درباره فجایع سیاسی در اندازه های انگلیسی اش صحبت می کنیم باز هم پوزخند ناامیدانه و کمی تهدیدآمیز بر لب دارد؛ مانند شخصیت لویس کرول (Lewis Carroll) که اشتباهی در رمان اورول افتاده باشد.

 

یک بار هم در میان مصاحبه زنگ هشدار آتش نشانی از ساختمانی دور، چشمان آبی جوانش را خیره کرد و مصرانه از من خواست آن را بررسی کنم (که کردم). حتی زمانی که نقشه نجات دادن دنیا را می کشیدیم به جزییات توجه خاصی نشان می داد. در این جا گزیده ای از گفت و گوی واترز با مجله «پیپل» را می خوانید.

 

«آیا این واقعا زندگی ای است که می خواهیم؟» عنوان آلبوم جدیدتان است. به نظرم پاسخ تان به این سوال «نه، نیست» باشد.

«?Is This the Life We Really Want» ترانه ای است که آن را در سال ۲۰۰۸ نوشتم. بیشتر شبیه رجزخوانی است تا شعر، اما اساسا واکنشی به سال های بد مدیریتی جورج بوش و افراد دیگری مانند دیک چنی (Dick Cheney)، شاهزاده تاریک، کارل روو (Karl Rove)، پل ولفوویتز (Paul Wolfowitz و دونالد رامسفلد (Donald Rumsfeld) است.

 

به نظر می رسد دیوانه ها مدیریت تیمارستان را به عهده  گرفته بودند. ما امیدهای زیادی به باراک اوباما داشتیم. او مردی متفکر بود، اما وقتی قدرت را در دست گرفت به این نتیجه رسید که زیاد حرف زدن واقعا ایده خوبی بوده است. او تصمیم گرفته با کشته شدگان مشکل را حل کند. واضح است که این اتفاق نیفتاد.

 

«بله، بله ما سر مار را می بریم!» اما بعد خب؛ مشکل هم چنان پابرجاست فهرست سرهای مار سال ۲۰۰۸ شامل ۳۰، ۴۰ نفر بود، اما الان هزاران نفر دارد. هیچ جواب منطقی ای هم وجود ندارد. الان هدف های بیشتری وجود دارند و تعداد آدم هایی که باید بکشید روز به روز بیشتر می شود؛ در نتیجه این یک پیشگویی صادقانه از جنگی ابدی است.

 

به همین دلیل همچنان شاهد وجود پناهنده ها هستیم. این سیاست ها محل زندگی مردم را نابود می کنند و آن ها به ترک خانه و کاشانه شان مجبور می شوند. شما نمی توانید در سوریه یا حداقل در بیشتر مناطق آن زندگی کنید. ما همگی عکس های آن را دیده ایم که نشان می دهد ویرانه ای بیش نیست. این انسان هایی که به سرعت راه می روند عشایر نیستند؛ آن ها پزشکان و افراد تحصیلکرده اند، اما زمانی که به کشور شما و اردوگاه های مرزی تان پناهنده می شوند به نظر می رسد اهمیتی ندارند. البته که دارند؛ آن ها همگی انسان هستند و ما مسئولیم از آن ها مراقبت کنیم و به این افراد پناهندگی بدهیم. آن ها پناهنده می شوند، چون احتیاج به پناهندگی دارند. همه این ها خیلی خیلی سخت است.

 

از انتشار آلبوم قبلی تان «Amused to Death» 25 سال می گذرد؛ چه عاملی باعث شد دوباره به استودیو بازگردید و این آلبوم را بسازید؟

فقط تلاقی دو موقعیت بود. زمانی که برای تور «The Wall» (2013- 2012)‎ در جاده بودم شروع به نوشتن آهنگ ها کردم. ساعت های آزاد زیادی در اتاق هتل داشتم. گیتارم را می نواختم و بعضی ها را یادداشت می کردم. به همین شکل قطعه «دژا وو» (Dejavu) را نوشتم. به نظرم زمان هایی هم هست که اگر شما نقدی به انسانیت داشته یا از آن ناامید باشید (یعنی همان چیزی که باعث درد و رنج بسیاری برای مردم می شود) خودخواهی در تفکرتان بخشوده می شود. خب اگر من قدرت زیادی داشتم چه می کردم؟ این شما را به فکر وا می دارد. بعدتر می بینید این آگاهی ای است که به ماشینی داده شده است؛ روبوتی مرگبار که در ظاهر بی ضرر است، اما به چیزی واقعی بدل شده است.

 

راجر واترز,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

 

نکته بسیار عجیبی درباره فیلم «ماتریکس» وجود دارد؛ آن ها الان روبوکاپ دارند. اگر می خواستند آن را بسازند تا الان ساخته بودند؛ مثلا می توانند در خیابان ها بچرخند و شما را به خاطر لباسی که پوشیده اید بکشند. می دانم احمقانه به نظر می آید، اما این ایده ترور هدفمند بسیار عجیب است؛ هولناک است. واقعا هولناک است؛ چون ۸۰۰ سال پیشرفت را ناگهان محو می کند. «ماگناکارتا» (منشور کبیر انگلستان) را یادتان هست؟ هیبیس کرپس (قانون امنیت قضایی) و قانون ۳۹؟

خب، ما هم تصمیم گرفتیم با آن کنار بیاییم. اگر ما فکر کنیم که شما باید بمیرید، فقط شما را می کشیم. ایده خوبی به نظر نمی آید؟ بله، این ایده ای عالی است؛ بیایید انجامش دهیم.

 

پس از کولاژ صداهای آغازین آلبوم، قطعه «دژا وو» اولین قطعه آلبوم است. شما همان قدر که از آدم های وراج می گویید از خدایان هم می گویید، همچنین در جایی می خوانید: «معابد ویران شده اند (اشاره به قسمتی از انجیل)/ بانکدارها چاق شده اند/ بوفالوها از میان رفته اند/ و تاج کوه ها صاف شده است.» احساس می کنید برای تمامی پیشرفت هایی که کرده ایم، محکوم به تکرار اشتباهات مشابه هستیم؟

این خیلی مشکل زاست که قدرت در دستان عده بسیار محدودی حریص و ثروتمند قرار دارد. آن ها هر قدر ثروتمندتر می شوند احساس می کنند مهم تر شده اند. ترامپ فکر می کند خیلی خاص است؛ او واقعا این طور فکر می کند. به نظر من و شما شاید او دلقکی بیش نباشد و شاید مجموعه ای از همه چیزهایی باشد که عوامانه، احمقانه، سطحی، کوته نظرانه، توأم با بدجنسی و بسیار حقارت آمیز است. اما برای او این گونه نیست. او با خودش فکر می کند «به من نگاه کن، من خیلی عالی هستم!» او ثروتمند است و هواپیمایی دارد که اسمش روی آن نوشته شده است؛ بنابراین خود بزرگ بینی اش تصور او را از خودش تقویت می کند.

 

بله، خیلی عجیب است، اما این آدم ها قدرت بسیاری دارند؛ چون می توانند راه شان را بخرند که آن ها را به هر جایی که می خواهند ببرد. آن ها هر چیزی را که از اندرو کارنگی (Andrew Carnegie) باقی مانده است می خرند. آن ها سعی خواهندکرد اسم شان را روی سالن کارنگی بگذارند و البته این کار را خود کارنگی هم کرد.

آن ها همه مانند هم اند؛ آن ها هیچ وقت از این که اسم شان را روی خانه های اپرا بنویسند و نشان دهند چقدر عالی هستند دست بر نمی دارند. دوست دارند حرکتی مثلا بزرگ انجام دهند که نمایش دهد چقدر عالی هستند. به نظرم رقت انگیز است، اما همیشه این گونه بوده است. این باعث شده است بازار مشکل داشته باشد؛ به همین دلیل خواندم: «معابد ویران شده اند، بانکدارها چاق شده اند.»

 

به نظر شما برای داشتن زندگی ای که می خواهیم چه باید بکنیم؟

چیزی که این روزها بسیار از آن صحبت می شود اخبار جعلی است. مردم می خندند، اما این یک مشکل بسیار واقعی است. به نظر می رسد ما در دنیایی زندگی می کنیم که تبلیغات بسیار اهمیت دارد و خیلی وقت است تلاشی برای تمییز واقعیت وجود ندارد.

 

اعتقاد از واقعیت مهم تر است؛ «من اعتقاد دارم این حقیقت د ارد؛ پس دارد. من می توانم هر چیزی بگویم و همان گونه خواهدشد.» پیشرفت علم پس از قرون وسطی از طریق روشنگری ها باعث شد به جایی برسیم که بگوییم «خب، الان می دانیم زمین صاف نیست... و الان این را می دانیم. ما الان همه این اطلاعات را در نوک انگشتان مان داریم. ممکن است بتوانیم دور میزی بنشینیم و برای آینده برنامه ریزی کنیم.» اما خیلی سخت است که در نوع نگاه مان به چنین پیشرفتی برسیم؛ بنابراین انسان های عاقل جامعه ما تمایل دارند از تحصیلات آکادمیک دور بمانند. آن ها چیزهای هوشمندانه ای می گویند و بیشترشان می دانند چگونه جامعه را به جایی بهتر و عادلانه تر تبدیل کنند و چگونه به ما شادی بیشتری بدهند، چون اما اجازه داریم به مردم کمک کنیم، اما آن ها به جاهای پرت و دورافتاده می روند، زیرا راحت نیستند؛ مانند فیلم «حقیقت مزاحم» است که اَل گور (Al Gore) درباره تغییرات اقلیمی ساخته است. خب ما الان این جاییم و [اسکات] پرویت (Scott Pruitt) رییس سازمان ای پی ای (EPA) است؛ کسی که در طول زندگی اش با تمام اقدامات درستی که سازمان حفاظت محیط زیست انجام داده جنگیده است.

 

الان این فرصت را دارد که این دستاوردها را کاملا از بین ببرد. چرا؟ چون زرنگ است؛ چون ممکن است در متوقف کردن خط لوله کیستون (Keystone) کارساز باشد؛ خط لوله ای که دلایل بسیار خوبی برای ساخته نشدنش وجود دارد. اما در ساخت این خط لوله سود زیادی هست؛ بنابراین الان با هر هزینه ای که داشته باشد زیر نظر این سازمان ساخته می شود و اگر حادثه ای رخ دهد یا نشتی داشته باشد یا هر چه، آن ها اهمیت نمی دهند.

 

راجر واترز,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

 

انسان های عاقل اهمیت می دهند. آن ها خواهند گفت «این عاقلانه به نظر نمی رسد.» بخشی از این اتفاق شاید به دلیل وجود قوانین باشد. آیا این گونه نیست که در ایالات متحده آمریکا، تنها مسئولیت تعاونی ها و سهامداران ازدیاد خطوط پایه است؟ بنابراین آن ها هیچ مسئولیت اجتماعی در برابر جامعه به عنوان یک کل ندارند. و این جالب است.

 

خب افراد عاقل دور یک میز نمی نشینند تا بگویند «باید این قانون را تغییر دهیم؛ این به نفع جامعه نیست.» اما به محض این که شروع به صحبت درباره منفعت جامعه می کنید درباره سوسیالیسم حرف می زنید.

 

بخش عمده موسیقی شما به ترویج حس شفقت و نوع دوستی در انسان ها می پردازد؛ آیا آرزویتان در خلق موسیقی از آرزویتان در کمک به مردم نشئت می گیرد؟

فکر نمی کنم این طور بوده باشد. درواقع می دانم که اساس این طور نیست. من وارد این حرفه شدم تا پول دربیاورم و کارهای شیطنت آمیز بکنم! (می خندد) گرچه این عامل برانگیزاننده نیست. در تمام سال هایی که دور دنیا سفر کرده و چشم ها و گوش هایم را باز نگه داشته ام، هر بار برایم واضح تر می شد که نوشته های غیرزیبایی که پول بیشتری برای هنرمند می آورند راهی برای شادی انسان نیست؛ نه برای کسانی که درگیرش هستند و نه برای آن هایی که می توانند لطمه ای را که در آن سوی جریان وجود دارد تحمل کنند؛ برای مثال این جا کشور بسیار ثروتمندی است. با این حال در شهرهای بزرگش می توانید فقر را ببینید. دیدن این صحنه ها خیلی غم انگیز است، چون انسان ذاتا با کمک به دیگران شادی، رضایت و خوشی را برای خودش ایجاد می کند.

 

در جامعه ای که کمک به دیگران در آن تشویق نمی شود، ذلت «بخشیدن» از اعضای جامعه گرفته می شود. در ابعاد بزرگتر، فرد نیکوکاری که به دیگران کمک می کند زندگی شادتری در مقایسه با کسی دارد که در آن طرف ایستاده تا ببیند که آیا می تواند هواپیمای شخصی بخرد؛ بنابراین حتی اگر یک نفر هم بتواند نقش کوچکی در تشویق مردم برای کمک و توجه به دیگران داشته باشد، باز هم خوب است.

 

سونا بشیری

 

 

asemandaily.ir
  • 16
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش