جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۲۲:۱۹ - ۱۸ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۴۸۸۶
موسیقی

علی رهبری:

مسابقات رهبری ارکستر، مانند مسابقات المپیک اهمیت دارند

علی رهبری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

 در رقابت‌های بین‌المللی رهبری ارکستر در آلمان، حسین پیشکار، موسیقی‌دان ۲۹ ساله ایرانی جایزه نخست را دریافت کرد. در این رقابت‌ها که برای نخستین بار برگزار شد ۱۲ رهبر ارکستر از هشت کشور شرکت داشتند. این رقابت‌ها را شورای موسیقی آلمان با همکاری ارکستر فیلارمونیک و اپرای شهر کلن، ارکستر گورتسه‌نیش این شهر و ارکستر سمفونیک رادیوی جنوب آلمان سازماندهی می‌کنند. در این مسابقات «حسین پیشکار» موفق شده با اجرای دو قطعه از روبرت شومان و جوزپه وردی هیئت ژوری را در مورد توانایی‌های خود متقاعد کند. این اتفاق در رسانه‌ها با سکوت خبری همراه شد؛ این در حالی است که «علی رهبری» به عنوان اولین نفر به این رهبرِ جوان تبریک گفت. او خود در همین سن و سال بود که برنده مدال طلای مسابقات رهبری ارکستر در فرانسه شد؛ به همین دلیل در مورد این مسابقه ناشناخته در ایران با «علی رهبری» به گفت‌وگو نشستیم: 

 

پیام تبریک شما به حسین پیشکار رهبر ارکستر جوان ایرانی به مناسبت  پیروزی او در مسابقه رهبری ارکستر در آلمان و انتقاد شما از بی‌توجهی مسئولین نسبت به این موفقیّت، نظر خیلی‌ها را به این رویداد هنری بین‌المللی جلب کرد. دقیقاٌ ۴۰ سال از دریافت مدال طلای شما در سال ۱۳۵۶ درمسابقات جهانی رهبری ارکستر برای ایران می‌گذرد، ممکن است  در مورد این مسابقات و اهمیت جهانی آن که در ایران خیلی شناخته شده نیستند توضیحاتی بفرمایید؟

 قبل از هرچیز باید اشاره کنم که دیروز یکی از همکاران خبرنگار شما به من اطلاع دادند که شنیده اند یکی از مسوولان بلند مرتبه‌ی وزارت فرهنگ و ارشاد – گمان می‌کنم شخصِ وزیر- در جلسه‌ای اشاره فرمودند که این انتقاد به‌جا بوده و ما باید به این جوان ایرانی تبریک می‌گفتیم، از شنیدن این خبر که امیدوارم حقیقت داشته باشد، بی نهایت خوشحال شدم.  چقدر خوب که آقای وزیر، این بار قدم به جلو گذاشته‌اند و درباره‌ی  یکی از مشکلاتِ حوزه‌ی تحت نظرشان اظهار نظر کردند. امیدوارم که این روند ادامه داشته باشد و ایشان در مورد مسائل پیچیده‌تر و اساسی موسیقی دانان، که فقط مربوط به یک شخص معین نیست و تمام جامعه‌ی موسیقی مملکت را در بر می‌گیرد نیز واکنش نشان دهند. هدف من هم از چیزهایی که عرض می‌کنم و گاه‌گداری می‌نویسم، انتقاد سازنده است و با کسی غرض شخصی یا خدای نکرده دشمنی ندارم. اطمینان دارم که مشکلات موسیقی‌دان‌ها به‌ویژه مشکلات موسیقی ارکسترال در ایران هم، تنها به‌دست شخص وزیر حل خواهند شد.

 

منظورتان را دقیق‌تر بیان می‌کنید؟‌

ببینید، مثلا ‌امیدوارم جناب وزیر و سایر مسئولین هنری ما مانند کشورهای دیگر به‌دنبال حمایت از ایرنیان موفق در خارج باشند. در این لحظه ما آهنگساز، رهبر ارکستر و نوازندگانی بسیار موفق در موسیقی کلاسیک در خارج از ایران داریم که از سال‌ها پیش به آنها توجهی نمی‌شود. آن ها می‌توانند برای چهره مملکت جواهراتی پر ارزش باشند. چقدر خوب شد که مورد آقای «پیشکار» پیش آمد تا ما توجهی هم به این گروه خارج از کشور بکنیم.

 

در مورد این مسابقات توضیح می‌دهید؟‌

در مورد مسابقات رهبری ارکستر باید توضیح بدهم که این مسابقات مانند مسابقات المپیک برای اغلب کشورهای پیشرفته اهمیت خاصی دارند . برای  رهبران و مدیران ارکستر،  مدیران سالن‌های اپرا ، مسوولان فستیوال‌ها، مسئولین فرهنگی و اصولا برای افرادی که به‌دنبال رهبر با استعداد می‌گردند، این مسابقات بهترین محل جستجوست تا بهترین ها را پیدا کنند.

 

رهبران ایرانی دیگر هم در این مسابقات شرکت کرده‌اند؟

بله در مسابقات فرانسه تا به‌حال چند ایرانی شرکت کرده‌اند و در مسابقه  کشور آلمان در کنار آقای پیشکار، یک ایرانی دیگر نیز شرکت کرده بود که نامش را ذکر نمی‌کنم. در مورد آقای  پیشکار باید اشاره کنم که ایشان موسیقی سنتی ایران را در کنار موسیقی غربی  تحصیل کرده‌اند. یعنی افق دید ایشان بسیار وسیع‌تر است. جالب است که قبلاٌ این رویه تحصیل موازی را منفی می‌دیدند. مثلاٌ در مورد خود من،۴۰ سال پیش، افراد بدونِ تجربه اعتقاد داشتند که چون من تحصیل موازی در موسیقی سنتی و موسیقی غربی دارم، شانسی برای موفقیّت در موسیقی غربی نخواهم داشت. این خودش نشان می‌دهد که ما اگر به موسیقی‌دان‌های ایرانی به اصطلاح آن طرف آب‌ها، میدان بدهیم که تجربه و دانش دوطرفه دارند، باعث شکوفائی هرچه بیشتر این هنر در ایران خواهیم شد.

 

تا چه حد می‌شود به نتیجه این مسابقات اعتماد داشت؟

تا حد بسیار زیاد. این افراد  از بین ده‌ها شرکت کننده، بعد از بررسی روزمه و سابقه تحصیلشان در این رشته،  انتخاب می‌شوند و بعد هم چند روز در دوره‌های مختلف در مقابل داوران حرفه‌ای به مبارزه می‌پردازند و در آخر کار، بعد از فیلتر شدن کامل، شخص برنده از نظر هنری واقعا قابل اطمینان است.

 

برنده شدن در این مسابقات ضمانتی هم برای موفقیّت‌های بعدی به‌حساب می‌آید؟

خیر، به هیچ وجه. این جوایز و مقام‌ها، صرفاٌ درها را به‌روی شما باز می‌کنند؛ ولی بعد ازآن دیگرشما می‌مانید و هنرتان. یک کنسرت موفق ، کنسرت دیگری به‌دنبال خود می‌آورد. در گذشته اتفاق افتاده است که برنده‌ای بعد از چند کنسرت، دیگربه کنسرتی دعوت نشده است. وقتی خبر این امر به بقیه برسد، دیگر کار این رهبر تمام است. در رشته ما حتی یک کنسرت بد هم می‌تواند ضررهای غیر قابل جبرانی بوجود بیاورد. خود من بارها  به افرادی ایرانی یا غیر ایرانی  کمک کرده‌ام تا به ارکستری دعوت شوند؛ ولی متاسفانه  در مواردی اتفاق افتاده است که، بعد از یک‌بار رهبری، دیگر انها را به جائی دعوت نکرده‌اند.

 

داوران این مسابقه ها چه افرادی هستند؟

معمولا هیات داوران را رهبرانی با تجربه تشکیل می‌دهند. در مورد اخیر رییس داوران  این مسابقه  آقای «لوتار زگروسک» بود که من او را خوب می‌شناسم و از دوستان قدیم من و رهبر بسیار خوبی هستند. در ضمن ایشان خودشان هم برنده مسابقه رهبری بوده‌اند و  وقتی که رییس ارکستر سمفونیک رادیوی وین بودند من را چندین بار برای رهبری دعوت کردند.

 

آقای رهبری به این مساله اشاره نکردید که بعد از این موفقیّت‌ها چه اتفاقاتی می‌افتند؟

اتفاقاتی حیاتی. بلافاصله مسئولین ارکسترهای مختلف سمفونیک، برنده را با دستمزدی نسبتا بالا برای رهبری ارکستر به کشورهای مختلف دعوت می‌کنند. از حالا به‌بعد اوست که باید در کنسرت‌ها و اپراها، توانایی‌های خودش را ثابت و حفظ کند. البته معمولا کشورهای  باتجربه به حمایت فوری از برنده کشورشان می‌شتابند، مانند حمایت ژاپنی‌ها  از «سرجی اوزاوا» برنده مدال طلای فرانسه. روس‌ها نیز از «والری گرگیف» برنده مسابقه‌ای دیگر، حمایت کامل کردند. مسوؤلان هنری کشورهایی که در آن مسابقه برگزار می‌شود چون می‌دانند، امکان دارد که این رهبر را از دست بدهند، سعی می‌کنند از همان ابتدا، فوراٌ نظر او را به کشورش جلب کنند. به خاطر اینکه اگر دیر بجنبند ، هم دستمزدش بالا می‌رود و هم اینکه او دیگر وقتی برای آنها نخواهد داشت.

 

این در مورد شما هم چنین بوده است؟

بله. اینهائی که عرض کردم ، با تجربه شخصی‌ام مطابقت دارند.

 

شما هم ۲۹ سال داشتید.

بله. درست است. من هم زمان طلای فرانسه ۲۹ ساله بودم.بله. (با خنده) خوب، این تصادفی است. همه ۲۹ ساله ها به اینجا نمی‌رسند.

 

بر گردیم به آنچه که شما تحصیل موازی نامیدید. شما قبل از ۲۹ سالگی، در سن ۲۵ سالگی، وقتی از اتریش به ایران برگشتید، در تهران، هم رهبر ارکستر بودید و هم رییس هنرستان های عالی موسیقی. 

بله من اولین رییس مشترک هر دو هنرستان موسیقی غربی و سنتی بودم. ضمن تشکیل دو ارکستر و همکاری با ارکسترهای  اپرا، سمفونیک و مجلسی تلویزیون  آن زمان، در کنار استادان بزرگ موسیقی سنتی چون پایور، ظریف، دهلوی، پورتراب، سنجری، حنانه ، ناصری، اسماعیلی ، ناهید، شهنازی، معروفی، تجویدی ، ملیک اصلانیان  سه سال کار می‌کردیم.

 

بعد از دریافت مدال طلا از شما  حمایتی هم شد؟

 حتی همکلاسی‌هایم هم به من تبریک نگفتند چه برسد به مسئولین فرهنگی آن دوره. بیشترین حمایت ها را از کشور های اتریش، ایتالیا، آلمان بلژیک و چکوسلوواکی داشتم.

 

به همین دلیل آنقدر در مورد تبریک نگفتن  به حسین پیشکار حساس بودید؟

بله . واقعیتش اینه که ترسیدم مانند مدال طلای من که به‌نام ایران  دریافت کرده بودم، در مورد آقای پیشکار هم بیش از ۴۰ سال حرفی درباره‌ی آن زده نشود .

 

اولین دعوت از شما بعد از دریافت مدال طلا از طرف چه کشوری صورت گرفت؟

اولین دعوت از من، رهبری ارکستر ملی فرانسه و چند ارکستر فرانسوی دیگر بود. پس از آن بلافاصله به‌عنوان مدیر هنری ارکستر سمفونیک نورنبرگ آلمان قرارداد امضا کردم.

 

 در رزومه شما مدیریت ارکستر های فیلهارمونیک بروکسل ، زاگرب ، مالاگا و پراگ دیده می‌شود؛ ولی چرا نام ارکستر سمفونیک نورنبرگ در رزومه شما نیست؟

این داستانی دارد که اهالی شهر نورنبرگ هم، هنوز بعد از ۴۰ سال، فراموش نکرده‌اند.  

 

ممکن است  این داستان را تعریف کنید؟

بله، من در سال ۱۳۵۶ برنده مسابقات فرانسه شدم و به‌دنبال آن، قراردادی با ارکستر سمفونیک نورنبرگ امضا کردم. در این بین اتفاقی غیرمنتظره برای من روی داد که ناچار شدم با مشکلات فراوان، محتوای این قرارداد را تغییر بدهم . این اتفاق غیرمترقبه و مثبت از این قرار بود که یک سال بعد از مسابقات فرانسه،  در سال  ۱۳۵۷در ژنو سویس، مسابقه‌ای جهانی برگزار شد که درآن فقط، برندگان مسابقات جهان در سال‌های گذشته حق  شرکت داشتند. راستش را بخواهید، من شخصا بعد از برنده شدن در فرانسه، علاقه زیادی به شرکت در مسابقه دیگری نداشتم؛ ولی دوستان ایرانی علاقمند در پاریس (آن زمان من در پاریس زندگی می‌کردم) اصرار زیادی داشتند که من باید به‌نام ایران در این مسابقه هم شرکت کنم. این مسابقه که در حقیقت شرکت کنندگانش مانند گلادیاتورها بودند  بسیار مشکل بود. در قسمت فینال مسابقات، من مدال نقره را برای ایران به‌دست آوردم. باید بگویم مدال طلا به کسی داده نشد . این خبر برنده شدن دوباره من به آقای «هربرت فون کارایان» -رهبر مشهور آلمانی- رسید وایشان مرا به ارکستر فیلهارمونیک برلین دعوت کردند. ولی زمانی که شنیدند من در نورنبرگ به‌عنوان رهبر دایم و مدیر هنری، قرارداد امضا کرده‌ام،  پیغام دادند که در صورت مدیر بودن در نورنبرگ  نمی‌توانم به ارکستر برلین دعوت بشوم. برای من روزهای سختی بود و بر خلاف اخلاق و طبیعتم، به خاطر عشقی که به ارکستر نورنبرگ پیدا کرده بودم ناچار شدم با زحمت زیاد تیتر مدیرهنری را در قرار داد تغییر دهم. البته  آخر سر، شرایط ارکستر نورنبرگ  به این صورت درآمد که من وظایف مدیر هنری و رهبر دایم راانجام بدهم؛ ولی تیتر مدیر هنری در برنامه‌ها نوشته نشود . من هم این کار را به‌مدت دو  سال  انجام دادم.  آقای «هوشنگ استوار» که درآن سال‌ها در نورنبرگ زندگی می‌کردند، مرتب به کنسرت‌های بنده می‌آمدند. این درست همان سال‌هایی بود که آثار ۶ آهنگساز ایرانی را نیز برای عرضه  به بازارهای بین‌المللی،  با این ارکستر ضبط کردم. پس از آن، نه تنها  آقای «فون کارایان» من را به‌عنوان دستیار انتخاب کردند، بلکه ۵ سال تمام هم به‌عنوان رهبر میهمان  به ارکستر فیلهارمونیک برلین دعوت شدم.

 

 این حمایت آقای کارایان در زندگی هنری شما موثر بود؟

بله خیلی زیاد، بی‌نهایت. حوب، می‌دانید که آقای کارایان شخص بسیار سختگیری بود و نظراتش هم وزنه بزرگی در امر موسیقی.  بعد از آن به بیش از یک‌صد ارکستر دنیا دعوت شدم و چندین ارکستر سمفونیک بزرگ دنیا مانند: لینتس،  ژنو، موتسارتئوم سالزبورگ، فرانکفورت، مادرید، بارسلونا، تورونتو ، مانهایم، براتیسلاوا، من را به‌عنوان مدیر کاندید کرده بودند  که من برای بروکسل تصمیم گرفتم و دوازده سال در بلژیک ماندم.

 

از مسئولین ما چه انتظاری دارید؟

انتظاری بسیار ساده و طبیعی که در همه جای دنیا جاری است . باید از این جوانان با استعداد، بعه عنوان هنرمندان حرفه‌ای، برای رهبری ارکستر در وطنشان دعوت به‌عمل آید. در سال ۱۳۹۴ ما در لیست برنامه‌های «مهر تا مهر» از تمام رهبران جوان ایرانی در خارج و داخل ایران دعوت کرده بودیم که بیایند و ارکستر را رهبری کنند. کاری که به‌طور طبیعی وظیفه ملی ماست. ولی متاسفانه بعد از رفتن من از ایران این وظیفه  را  آقایان فراموش کردند.

 

در عمل برای یک ارکستر، در سطح جهانی، چه باید کرد؟

در عمل باید  اولاٌ دستمزد نوازندگان برای امرار معاش کافی باشد تا نوازندگان ، وقت کافی برای استراحت و تمرین در منزل را داشته باشند و مجبور نشوند تا نصف شب کارهای حتی غیر حرفه‌ای انجام بدهند. دوم اینکه باید با برنامه‌ریزی درست، هر روز کار و تمرین بکنند و هر هفته، مانند حد اقل کشور ترکیه، برنامه تازه‌ای ارائه کنند. سوم اینکه  سطح رهبری ارکستر در ایران را  باید، از آنچه هست، خیلی  بالاتر  برد. چون  سطح کیفیت نوازندگان امروز ایران به هیچ وجه با قبل قابل مقایسه نیست. باید رهبرانی متناسب با کیفیت کار آنها به کار گماشته شوند . رهبران بسیار خوب، گران هستند، ولی می‌شود سعی کرد، حد اقل افرادی را برای رهبری به خدمت بگیرند که در این رشته تحصیل کرده باشند، مدرک داشته باشند، باتجربه باشند، واز همه مهم‌تر دارای رپرتوار ارکستر سمفونیک باشند.

 

در حال حاضر شما چه پروژه‌ای در دست دارید؟

چند روز دیگر  قطعه «مادرم ایران» را با ارکستر فیلهارمونیک یاناچک در شهر پراگ  ضبط می‌کنیم. سپس برای کنسرت با آقای «کوفلر» -فلوتیست مشهور اتریشی- به ارکستر سمفونیک دولتی آنتالیا می‌روم  و ۴ هفته دیگر ارکستر فیلهارمونیک اسلوواکی را برای سی و هشتمین فصل هنری با یک ویولونیست کره ای رهبری میکنم.

 

 

 

 

 

  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش