به گزارش صبا، مهراد حسینی خواننده و آهنگساز حوزه پاپ است که با قیچی خوردن ترانه های امروزی مخالف است. پینک فلوید، متالیکا و ردیوهت را به همراه شجریان، بنان و قوامی دوست دارد. با او درباره موسیقی گفت و گویی داشته ایم که می خوانید:
برای شروع از فعالیت های خودتان بگویید.
سال ۹۳ بین ۱۱۰۰۰ نفر رتبه نخست را در یک برنامه کسب کردم و بالغ بر ۲۵۰ قطعه را گیتار زدم. آلبوم های «یه کاری کن»، «محکوم عشق» و «همنفس» را کار کردم. برای بهنام علمشاهی، مرتضی پاشایی، امیر عظیمی، امین فیاضی، آرش مسیح، امید جهان و مصطفی فتاحی آهنگسازی کرده ام.
حضور پاپ در ایران را دسترنج چه کسانی می دانید؟
عماد رام، کوروش یغمایی و فرهاد مهراد حلقه اتصال سنت به مدرنیته در موسیقی ما هستند.
آیا شاخصه های پاپ با مخاطب امروز همخوانی داشته که روزافزون شده یا تبلیغات و پشتیبانی هم درآن دخیل بوده؟
پاپ شیوه نوین رویارویی با موسیقی است. درترانه پاپ و راک نهفتن اسرارِمگو رایج نیست. حکم کردن دراین نوع موسیقی از عاطفه به دوراست. صداقت به عنوان عامل اصلی مدرنیته در جامه عشق یا نفرت حضورمستیقم دارد. خواننده نیز در گفتمان خصوصی خود به سرمی برد و آنچه که در کلیپ مشاهده می شود متن ترانه است و دنیای ترانه نویس درتصویر چپ نویسی می شود. پاپ فاصله بین دیدار و شنیدار را پُرمی کند.
متنِ ترانه سرآغاز یک اثر هنری است. چگونه ساختمان پاپ و راک به حوزه زبان فارسی وارد شد و حفظ موقعیت کرد؟
فرهنگ از هر سرزمینی ممکن است وارد سرزمین دیگری شود. مهم بقا و مخاطب پذیری و آزادی انتخاب در سلیقه هنری است.
در ایران چه جایزه ای برای موسیقی تعریف شده و متولی آن کدام سازمان است؟
در ایران جایزه ای برای موسیقی تعریف نشده است. جایزه گِرَمی هست که مربوط به ما نیست و سال گذشته فقط کیهان کلهر آن را دریافت کرده. اینجا کسی متولی موسیقی نیست و خانه موسیقی هیچ توجهی ندارد و خواننده و نوازنده را بیمه نیز نمی کند.
درموسیقی انتقالِ یک آگاهی به انضمامِ حس مد نظر است؟
انتقال، سرشت ذاتی هنر نیست، بلکه میانجی بودن است که باعث همرسانی می شود. همرسانی نیز با انتقال متفاوت است و یک فضا که تلفیقی از حس و آگاهی است به مخاطب برخورد می کند.
پس دراین فضا اُمورِکنش گر مانندِ فلسفه ، زبان و پدیدار شناسی در پیرامون وجه مادی هنر آلبوم قراردارند. با این وجود چگونه فلسفه و زبان را به امر موسیقی مرتبط می دانید؟
جایگاه معرفت در هنر است. زبان نیز ساختاری بیشتر از سخن گفتن دارد. ساده تر اگر بگویم اندوه طبیعت می رود به گنگی خودش بپیوندد، اما هنرمند این اجازه را نمی دهد. البته برای فیلمساز، داستان نویس و خواننده این پیشگیری روش های خود را دارد که در فلسفه هنر به آن پرداخته شده است.
فلسفه سلیقه ها را پاسخ می دهد و از این نظر با هنر اشتراک دارد. آیا همان طور که فیلسوف بین فلسفه و مخاطبان قراردارد، هنرمند نیز واسط هنر و مخاطب است؟
پرسش شما ساختارگرایانه است و من مبناگرا پاسخ می دهم. هنرمند تعیین می کند و محک می زند. این پژوهش ها هستند که مسیر دنیای دنیای هنر را روشنایی می بخشند، نه پاسخ ها که دغدغه اندیشمندان است.
می دانید که اخلاق، فلسفه، هنر وادبیات هم بسته دیالکتیکی برای هم محسوب می شوند و هنرآدرس های مشترک با مخاطب دارد. آیا با این نگاه، هنر تک ساحتی نمی شود؟
مشکل دراتصال نابهنگام همین سوژه هاست. اتصالاتی که متولی آگاه در آنها دخالت نداشته است. مثلا اخلاق خلاق نیست. دیگر نوشتن ازغرایز بشری، ادبیات بویناک نامیده نمی شود،اما همچنان بعضی اهرم ها در انکار خیلی ازمسائل کوشا هستند و بخش عظیمی از هنر را هرزه نگاری فرض می کنند. فلسفه در راستای ادبیات به پژوهش ادامه می دهد، اما حلقه مفقوده ای انگار در همین میانه وجود دارد.
خودآشکاری و تردید درعالم هنرعینیت دارد.آیا موسیقی درکشورما به طور نامریی ازهنرجداسازی شده است که این همه زیر ذره بین است؟ به خصوص که اگر فرض کنیم موسیقی باعث سرگرمی است هیچ حکومتی با سرگرم سازی زاویه ندارد؟
مخاطب را به صورت نامریی از هنرجدا کرده اند. یعنی درابتدا امرآگاهی ازمخاطب کسر شده است و تفاوت موسیقی خوب و بد را نمی داند. ما به استثمار صداهای گوشخراش درآمده ایم. قوانین حاکم بر موسیقی نیز دست و پاگیر است و در این میانه پررنگ شدن بعضی خواننده ها واقعا حیرت آور است.
بعد از تخریب ترانه برای اخذ مجوز، چگونه آهنگساز و تنظیم کننده آن را اِحیا می کنند؟ پنج پایه آیمبیک و آتاوریما لبه هایی دارند که متصل به نُت ها و ملودی می شوند. اگر لبه های آن روی موسیقی قرارنگیرد فالش موسیقایی تولید می کند چگونه آن را درست می کنند؟
در قطعات سنّتی با تحریر. در پاپ روی اوج و فرود و در راک روی کشش صدا. بالاخره اگر نشود با ویبراسیون هندسه ای آن را جمع می کنند و این با تنظیم کننده است. لحن و مکث ها و تضاد و طباق ها هم بی تاثیر نیستند . به خاطرهمین باید اول ترانه نوشته شود و بعد روی آن هارمونی موسیقی و ملودی ساخته شود. اگر ابتدا ملودی ساخته شود یک سری کلمات خاص می توانند ظاهرشوند در این صورت شعر و لبه های موسیقی زخمی می شوند و این هم فاجعه است.
البته آن چنان ترانه ها قیچی می خورند که نمی توان روی آنها آهنگ سازی کرد و تحت هیچ عنوان موسیقی نمی پذیرند. مسوولیت آن هم با وزارت ارشاد نیست. یعنی آنچه که اصول ابتدایی هنر و فرهنگ است مورد اقبال ارشاد نیست و آنچه که ارشاد از هنرمند می خواهد بیرون ازاتصالات نامبرده است. بنابرین وقتی خواننده ای مجبور می شود زیرزمینی کار کند خیلی مقصر نیست.
کلام آخر.
مانند بسیاری از اهالی موسیقی با شرایط سخت کنارآمده ام، اما هرسفارش و ابتذالی را نپذیرفتم و این را مرهون مادرم خانم معصومه غلامی هستم که تا ابد پشتیبان من خواهد بود و سپاسگزاری می کنم ازخانم شهلا بدخشان و مسیح کیانی و شهریار فراتی دوست شاعرم .
مجتبی حدیدی
- 12
- 1
مهراد
۱۳۹۶/۱۰/۴ - ۱۱:۳۲
Permalink