محمدرضا لطفی استاد بزرگ موسیقی کشورمان، ردیفدان، آهنگساز و نوازنده بزرگ تار که با آثار زیبای خود بخش عظیمی از خاطرات موسیقی ایرانیان را شکل داده است، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳ برای همیشه خاموش شد و زخمههایش بر تار جاودانه شد. این هنرمند برجسته که خالق بسیاری از قطعات زیبا و به یادماندنی است، اوایل پیروزی انقلاب اسلامی از اعضای اصلی کانون موسیقی چاووش بود و قطعات زیبا و به یادماندنیای از جمله «شهید» و «ایران خورشیدی تابان دارد» را ساخت و نواخت.
این هنرمند کشورمان در گروههای موسیقی چون «شیدا» و «چاووش» فعالیتهای بینظیری داشت. فعالیت او با حسین علیزاده با هدف بازخوانی آثار گذشتگان موسیقی ایرانی گامی موثر برای حفظ این موسیقیها بود که سال ۵۴ و با تشکیل گروه موسیقی شیدا رخ داد. او سپس کانون موسیقی چاووش را با همکاری هنرمندانی چون حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و علی اکبر شکارچی راهاندازی کرد و طی یک فعالیت چشمگیر آثاری از این گروه به جا ماند که به گفته بسیاری از استادان از بهترین کارهای موسیقی ایران بهشمار میروند. پس از انحلال گروه چاووش و بعد از سفرهای زیادی که برای کنسرت به ایتالیا، فرانسه و آلمان داشت، سال ۱۳۶۵ به آمریکا رفت. علاوه بر کنسرتهای متعدد در سراسر آمریکا، مرکز فرهنگی - هنری شیدا را در واشنگتن بنیان گذاشت. از خوانندگانی که در این سالها با او همکاری کردهاند میتوان به محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و محمد معتمدی اشاره کرد. لطفی فعالیت خود را در عرصه موسیقی تا پایان عمرش در مکتبخانه میرزاعبدا... در منطقه پل چوبی تهران ادامه داد و مشغول بازسازی آلبومهای موسیقی گذشتگان و حفظ آنها بود.
با کیوان ساکت، نوازنده برجسته تار و آهنگساز درباره احوال لطفی و روزگار زندگیاش گفتوگویی انجام دادیم تا بررسی کنیم زندهیاد لطفی در عرصه موسیقی ایرانی چه کرده و درخشانترین دوران فعالیت او کدام دوره است.
هفته گذشته سالمرگ زندهیاد محمدرضا لطفی بود. آهنگساز و نوازنده برجسته تار که آثار زیادی هم از او به یادگار مانده است. بهعنوان یکی از آهنگسازان و نوازندگان شاخص این ساز، تحلیلتان از شخصیت هنری زندهیاد لطفی چیست و فکر میکنید چه مواردی موجب ماندگاری نام او در موسیقی ایرانی شده است؟
محمدرضا لطفی، نوازنده و یک آهنگساز سنتی بود که با تکیه بر موسیقی سنتی و ردیف (ایشان به پایبندی به اصل ردیف خیلی اعتقاد داشت بویژه در سالهای پایانی عمر) تلاش کرد نوازندگی ردیف را به شکل امروزی وارد موسیقی ایرانی کند. اما به نظرم برای پاسخ به سوال شما بهتر است ابتدا به این مساله بپردازیم که سالهای درخشان فعالیت این هنرمند فقید، چه دورهای بوده است. نگاهی به کارنامه فعالیتهای این هنرمند نشان میدهد، زندهیاد لطفی در دهههای ۴۰ و ۵۰ درخشانترین آثار خود را خلق کرده است.
مهمترین ویژگی نوازندگی لطفی را میتوان در این دانست که تحت تاثیر استاد لطف ا... مجد قرار گرفته بود و همین تاثیر هم دوران طلایی کارش را رقم زد. البته این حرف بنده نیست و خودش هم بارها بر این نکته تاکید کرده بود. لطفی شیوه قدما و شیوه زندهیاد لطفا... مجد را بسیار میپسندید و با الهام از این شیوه طوری نوازندگی میکرد که در آن هنگام خیلی مورد توجه قرار گرفت و به شیوهای متفاوت از آنچه متداول بود، رسید. نکته مهم دیگر اینکه استفاده از درابهای مختلف بویژه دراب وارونه بود که نوازندگی لطفی را از دیگر همدوره ای هایش متفاوت کرده بود که بسیار هم مورد توجه قرار گفت. محمدرضا شجریان و شهرام ناظری هم خوانندگان خوبی بودند که با لطفی کار کردند و باعث شدند آثار بهیادماندنی خلق شود، آثاری که خیلی هم طرفدار پیدا کرد.
نکته دیگر اینکه آقای لطفی در سالهای پایانی عمر خود به موسیقی قدیمی ایران علاقه زیادی داشت و در کارهایش هم موسیقی اواخر دوره قاجار را بازسازی میکرد. این بخش از آثار ایشان هم که به یادگار مانده، کارهای زیبایی است. اما اگر قرار باشد از درخشانترین دوره فعالیت هنریاش حرف بزنیم، باز هم میگویم شیوه لطفی برای دهههای ۴۰ و ۵۰ نو بود و خیلی هم طرفدار پیدا کرد، بخصوص میان جوانانی که نگاه به بازسازی ارزشهای گذشته داشتند، شنیده شد و واقعا برای آن روزگار اتفاقی تازه و نو بود.
بعد از این دههها هم که مدتی ایران نبودند و پس از بازگشت خود کار را ادامه دادند. این دسته از آثار و فعالیتهای موسیقایی زنده یاد لطفی از نظر شما چه جایگاهی دارد؟
بعد از انقلاب ایشان برای مدت طولانی به خارج از کشور مهاجرت کرد و ۲۰ سال در ایران نبود. زندهیاد لطفی در دورهای این سفر را انجام داد که اوج فعالیت و خلاقیت هنریاش بود و اگر مانده بود به احتمال زیاد موفقیتهایش ادامه پیدا میکرد و آثار ارزندهای خلق میکرد. اما او رفت و بعد هم که مهاجرت بر سر لطفی چیزی را آورد که بر سر شاخه نازکی که از درخت تنومند جدا بماند، میآید... کارهای تا آن روزگار نقطه عطفی در کارنامه اش بود اما مهاجرت باعث شد در کوران اتفاقات مهم ایران برود و از خیلی چیزها دور بماند. هر چند به ظاهر در جریان اتفاقات بود اما او دور شد و خیلی حسها و اتفاقات آن زمان را تجربه نکرد. بعد هم که برگشت و شکل دیگری از نواختن را با خود به ایران آورد؛ شکلی که سلیقه ساده مردمان خارج از کشور را با خود داشت، کارهایش را تحتتاثیر قرار داده بود و دیگر سازش رنگ و لعاب پیش از رفتن را نداشت. اما به هر حال همان دو دهه مستمر فعالیتهایش با همکاری هوشنگ ابتهاج، محمدرضا شجریان و دیگر استادان فعال در عرصه موسیقی آثار خوبی بر جای گذاشت و نوازندگیاش و کارهایی را که ساخته تبدیل به بخشی از حافظه موسیقی ایرانی و همچنین حافظه تاریخی مردم ایران کرد.
البته در سالهای پس از مهاجرت هم خوانندگانی را کشف و معرفی کرد.
بله. اصولا زندهیاد لطفی در دوران فعالیتش خوانندههایی را معرفی کرد از جمله ناظری و بعد از مهاجرت هم محمد معتمدی را. اما نمیتوان نادیده گرفت که وقتی به ایران بازگشت با وجود تمام اشتیاقی که هم خودش و هم اهل هنر نشان دادند، کارهایش مثل قبل نشد. جو ایران در طول ۲۰ سالی که او نبود، تغییر و دگرگونی زیادی داشت و او از این جو و فضا دور مانده بود.
شما به موضوع تاثیر مهاجرت بر فعالان موسیقی ایرانی تاکید زیادی دارید. موضوع مهاجرت و تاثیرش بر هنرمندان برای من جالب است و با موزیسینهای موفق مهاجر هم دربارهاش حرف زدهام. اغلب این افراد معتقدند تاثیرات منفی مهاجرت درگذشته بر هنرمندان بسیار بوده اما حالا با رشد فناوری و حرکت جهان به سمت تبدیل شدن به یک دهکده از بین رفته است. به نظرم شما با این موضوع موافق نیستید.
ببینید آبشخور روحی هنرمند موسیقی ایرانی همین جاست. در جای جای این مملکت. وقتی از وطن دور میشوی آنهم برای مدت طولانی کم کم حال و هوایی که به هنرمند نیروی خلاق میبخشد و ایجاد انگیزه میکند یا از بین میرود و کمرنگ میشود یا شکل آن بهکلی چیز دیگری درمیآید و در نتیجه حاصل آفرینش هنرمند چیز دیگری میشود که از اصالت هنری خویش دور میافتد. چون درختی که از خاک خود جدا شود، دیگر آن باروری پیشین را نمیتوان انتظار داشت.
زینب مرتضاییفرد
- 10
- 4