جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۳۴ - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۴۵۳۱
موسیقی

برای ناصر چشم‌آذر، آهنگساز و نوازنده پيانو

با يك چشم می خنديد

ناصر چشم‌آذر,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

ناصر چشم‌آذر همه جاي موسيقي ما حضور داشت و از اين نظر، در تاريخ موسيقي معاصرمان، اگر نگوييم كه «بي‌همتا»، اما به‌ يقين «كم‌همتا» است: «ساخت و تنظيم موسيقي براي ترانه»، «تنظيم موسيقي براي ترانه»، «موسيقي فيلم»، «موسيقي بي‌كلام»، «موسيقي كودك»، «موسيقي براي شعرخواني»، «نوازندگي»، «اجراي كنسرت و رهبري اركستر در آن‌ها» و ديگر عرصه‌ها. با تكيه بر مجموعه آثارش در اين گستره وسيع، من هيچ به مرگش اعتقاد ندارم.

 

هر چند كه تلخي نبودِ امكان ديدن روي مهربان و صداي هميشه شادي‌بخشش با من مي‌ماند، اما براي من، ناصر چشم‌آذر، در قطرات باران و آسمان آبي نشسته است. هر بار كه باران ببارد، همه قطراتش را در خود جمع مي‌كنم و «باران عشق» مي‌شنوم كه از دريا آغاز و به دريا هم ختم مي‌شود؛ و هر گاه كه آسمان آبي باشد، همه آن پرندگان عاشقي را كه براي آنها با «پن فلوت» وِرد خواند و نواي عشق را از حنجره‌شان بيرون كشيد، بالاي سرم مي‌بينم كه از گلوي او برايم پيغام آورده‌اند.

 

بيشتر ساعت عمرش را با ساز مي‌گذراند. عاشق ساز بود و در طول دوران گفت‌وگو براي كتاب «باران عشق» هم چند بار تصريح كرد كه «عاشق حمل كردن ساز و نشان دادن اينكه از راه ساخت و اجراي موسيقي، زندگي‌اش مي‌گذرد، است.»

 

«ساخت» و «اجرا»ي موسيقي يعني اينكه هم «موسيقيدان» بود و هم «آهنگساز». بي‌شك فرق زيادي ميان اين دو عبارت است كه اينجا مجال بسط و گسترش معنا و تفاوت آنها نيست، هر چند كه به طور نسبي هر آهنگسازي، از سطحي از دانش موسيقي برخوردار است و هر موسيقيداني هم با ساخت اثري، مي‌تواند «آهنگساز» ناميده شود؛ اما شايد با رواداري بتوان گفت كه معيار سنجش «موسيقيدان» شدن، ميزان بهره‌گيري از آموزه‌هاي علم موسيقي است و ابزار اوليه، براي دريافت ميزان موفقيت در «آهنگساز» بودن هم‌، سطح استقبال و خوشايند جامعه مخاطبان هدف هر اثر.

 

اما آنچه هست و مي‌توان آن را به صراحت بيان كرد اين است كه ناصر چشم‌آذر در عين برخورداري كامل از گستره معنايي هر دوي اين عبارات، اين مهارت و شناخت را هم داشت كه از تركيب اين دو، آثاري خاطره‌انگيز هم براي گذر ايام بسازد. چه آنكه هميشه سويه آثار او به سمت مخاطب عام بود، اما از معدود انگشت‌شماراني بود كه ساخته‌هايش هم‌قد سليقه مردم نشد تا محبوب مردم شود. به‌واسطه زندگي در متن جامعه، مرز بين «عامي شدن» و «كنده شدن از عام» را مي‌دانست. به قول اسفنديار منفردزاده آهن‌ربايي را مي‌مانست كه نه آنچنان دور مي‌شد كه براده‌ها به فرمانش نباشند و نه چنان نزديك كه براده‌ها به او بچسبند و خود، از جنس آنها شود. ناصر چشم‌آذر مهارت اين را داشت كه بافاصله از براده‌ها بايستد و آنها را با خود جابه‌جا كند.

 

به دنبال اين مهارت و آگاهي آنجا كه صحبت از استقبال عموم و ميزان محبوبيت ساخته‌هايش مي‌شد، خود، براي اثر خود، لباس موسيقيداني منتقد را مي‌پوشيد و به نقد آن مي‌رفت. هر بار كه جايزه‌اي گرفت، خودِ موسيقيدانش به سراغ ارزيابي آن جايزه و تنديس مي‌رفت: آنجا كه بهترين تنظيم‌كننده سال‌هاي مياني دهه ٥٠ شد، اعتراض كرد كه: «چرا من اول و واروژان دوم؟» هر بار كه سيمرغ بلوريني از جشنواره فجر گرفت، به هيات داوران انتقاد كرد كه «چرا به‌ موسيقي من جايزه داديد؟» براي «قارچ سمي» مي‌گفت: «آخه از موسيقي فيلمي كه سه روز مانده به جشنواره به من تحويل داده‌اند، من چه لذتي مي‌توانم ببرم؟» ديپلم افتخار بهترين موسيقي متن براي فيلم «گشت ارشاد» را هم به اين دليل دوست داشت كه مجيد انتظامي، حركت موسيقي‌اش را از يك گام به گام ديگر، نه با «مدولاسيون»، بلكه با حل پي در پي چند آكورد در هم، درك كرده بود و آن تكنيك و مهارت را به هيات داوران هم منتقل كرده بود. از اين منظر خرسند بود و يك‌بار هم به شوخي به دستيارش، سپهر عباسي گفته بود: «ببين چه رفقاي گردن كلفتي دارم.» و هنگامي كه صحبت از امتيازدهي به ميزان برخورداري از آموزه‌هاي موسيقي مي‌شد، كنار مردم خيابان مي‌ايستاد.

 

مي‌گفت: «براي اين مردم چيكار كردين؟ شادشون كردين؟ غمگينشون كردين؟ اصلا تو چشماشون نگاه كردين؟» و چون از دانش موسيقي هم بهره‌مند بود، نمي‌شد كه به «پوپوليسم» محكومش كنند. مي‌گفت: «من وظيفه دارم كه با ساز و موسيقي زندگي مردم دور و برم را زيباتر كنم». و در اين عرصه هيچ خط قرمزي نداشت، دقيقا برخلاف اصول و معيارهاي سفت و سختش در ساخت و اجراي موسيقي. نام «ناصر چشم‌آذر» را در اينترنت جست‌وجو كنيد و خود ميزان موفقيت او را در اين راه قضاوت كنيد. رقص‌ و پايكوبي‌اش را با اهالي آسايشگاه بيماران ذهني مشهد ديده‌ايد؟ يا مراسم همنشيني‌‌اش را با روشندلان؟

 

وقتي از ته دل شاد بود، با يك چشم مي‌خنديد و آن يكي، كمتر تغيير مي‌كرد. در آن دم كه به انتهاي خاك خزيد و خوابيد، سرك كشيدم تا روي ماهش را براي بار آخر ببينم. دست شهاب احمدلو كه صورتش را دست مي‌كشيد و مي‌گريست، رويش را پوشانده بود. منتظر لحظه‌اي بودم كه دست او كنار برود. يك عمر گذشت تا آن لحظه. در آن فاصله، همه خاطراتم با او از نظرم گذشت: دستان معجزه‌گر و صورت ماه و زبان شيرينش را مرور كردم. آن شب‌ها و نيمه‌شب‌هاي باراني پر از ساز و موسيقي و... در اين گذار، چيزي جز معصوميت نديدم.

 

دست شهاب كه كنار رفت، به خود آمدم. يك‌لحظه و براي آخرين بار ديدمش: داشت با يك چشم مي‌خنديد.

 

پژوهشگر موسيقي و مولف كتاب «باران عشق»

حسين عصاران

 

etemadnewspaper.ir
  • 16
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش