شنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۳
۱۳:۴۶ - ۰۴ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۰۹۹۶
موسیقی

جواد یساری: هیچ وقت از ایران خارج نشدم

جواد یساری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

همان آدم دهه ۵۰ است؛ همان تیپ، همان گویش و ادبیات و البته یک سادگی بزرگ که در نگاه اول کمی توی ذوق می‌زند اما در ادامه گفت‌وگو، متوجه می‌شوی که این سادگی، خمیرمایه اولیه شخصیت اوست. خواننده‌ای که به‌واسطه سبک خاص کاری‌اش، در همان ۵ سال فعالیتش از سال ۵۲ تا ۵۶ به شهرت رسید. «جواد یساری» این روزها به‌جای آن که پوسترش در فروشگاه‌های عرضه محصولات فرهنگی به چشم بخورد، بر سر در سینماها دیده می‌شود.

او در یک سکانس پروپیمان فیلم «دشمن زن» به اجرای برنامه پرداخته و اداره ارشاد هم با یک روشنگری که جای تقدیر دارد، جواز اجرا و نقش آفرینی او را در این فیلم داده است. همین اتفاق سبب شد تا خواننده دهه ۵۰، باز هم بر سر زبان‌ها بیفتد. شکل و کثرت استقبال از او در اکران‌های مردمی «دشمن زن» نشان می‌دهد که نسل جدید، او را می‌شناسد. به‌دلیل این استقبال از جواد یساری، در نخستین گفت‌وگوی مطبوعاتی‌اش پس از اکران فیلم، پای صحبت‌های او نشستیم که در ادامه، شما را به مطالعه آن دعوت می‌نماییم.

در آن سال‌هایی که خواننده شدن کار چندان ساده‌ای نبود، شما چگونه از یک خانواده بیگانه با موسیقی، به سمت این هنر متمایل شدید؟

من خوانندگی را از سال ۵۲ به شکل حرفه‌ای آغاز کردم. ما در خانواده‌مان، نه موزیسین داشتیم و نه خواننده و تنها علاقه بیش از اندازه من به موسیقی سبب شد که وارد این عرصه شوم. البته این را هم باید بگویم که من در آن سال‌ها کاسب بودم و یک مغازه‌ای هم در میدان وحدت اسلامی (شاپور سابق) داشته و دارم. آن موقع کارم تلویزیون و یخچال‌فروشی بود اما الان مغازه، پاتوق من است. در اصل من در سال ۴۶ و ۴۷ ورشکست شدم که رفتم به سراغ خوانندگی.

وقتی انقلاب شد، از کشور خارج شدید؟

خیر، من تماما ایران بودم و تنها برای اجرای برنامه‌ها به خارج رفته و زود برمی‌گشتم.

شما خواننده‌ای سیاسی نبودید و اینکه پس از انقلاب هم از ایران خارج نشدید اما اجازه فعالیت نداشتید؟

آن موقع دولت گرفتاری خودش را داشت، ارشاد هم نمی‌توانم بگویم پارتی بازی کرد اما به ما نمی‌رسیدند. ارشاد در تمام این سال‌ها، تنها یک بار به سراغ من آمد و من را به آنجا برد. ارشاد با من مشکلی نداشت فقط گویا از بالا نامه دادند که کمی دست نگه دارید. البته خودم هم اقدام نکردم و آنها هم به سراغ من نیامدند.

در این ۴۰ سال تاکنون به گوش‌تان نرسیده که چه مشکلی برای ادامه فعالیت دارید؟

خیر، مستقیما نگفتند اما وعده و وعید می‌دادند و می‌گفتند کمی صبر کنید. اگر بگویند چرا و به چه دلیلی به من مجوز نمی‌دهند که من راحت می‌شوم. باید بگویند چون لابد مشکلی دارم که خودم نمی‌دانم اما تا الان چیزی به من گفته نشده. من هر آهنگی که خوانده‌ام، خانوادگی بوده. آهنگ «بچه‌ها» را خواندم که منجر به آشتی صدها خانواده در معرض طلاق شده. «مناجات»، «محراب» و «سپیده دم» را خوانده‌ام که جاودانه موسیقی شده‌اند. آهنگ‌هایی که به‌لحاظ اخلاقی هیچ مشکلی نداشتند و تمامش خوبی بود.

در تمام این سال‌هایی که ارشاد سراغ شما نیامد، چرا خودتان پیشقدم نشدید و اقدام نکردید؟

کسی که هنرپیشه یا خواننده است، خودش را خوار نمی‌کند که برود بگوید بگذارید من بازی کنم یا بخوانم. این، ایده من است که شاید اشتباه هم باشد اما من این طور فکر می‌کنم. البته این را هم بگویم که من یک بار به ارشاد رفتم و آن هم به این دلیل بود که دوستانم سر کار بودند و من را هم برداشتند بردند وگرنه همان یک بار را هم نمی‌رفتم. من مرد هستم و به خودم شک ندارم. اگر من را می‌خواستند، می‌گفتند بیا. حالا بر فرض که من آن زمان، بد اجرا می‌کردم؛ باید از من دعوت می‌کردند و می‌گفتند الان قانون این است و باید به این شکل کار انجام دهی نه اینکه من را ترک کنند. اینجا آب و خاک و زمینم است و سه پشت من در ایران دارند زندگی می‌کنند. خیلی به من کم لطفی کردند.

البته آن طور که یادمان است شما حدود ۱۰ سال پیش، سه اجرای برنامه در بیمارستان میلاد داشتید، درست است؟

بله، البته کنسرت نبود و یک برنامه‌ای بود که برای من گذاشتند. آن موقع برج میلاد ساخته نشده بود و اجرای برنامه در آمفی تئاتر بیمارستان میلاد بود که یادم هست حتی روی پله‌ها هم جمعیت نشسته بود. یک آقایی آمد و گفت من اجازه اجرای شما را دارم و یک کاغذی را به من نشان داد و گفت می‌خواهم سه اجرا در سه شب یلدا، آزادی خرمشهر و میلاد پیامبر(ص) داشته باشی که من به استناد حرف او، این سه برنامه را اجرا کردم و هیچ کس هم نیامد بگوید چرا اجرا داشتی. بعد دیدم می‌گویند این آقا کلاهبردار بوده است.

یعنی مجوز اجرای شما را نداشته؟

خیر، البته بعدا ما را با هم رودررو کردند. من به ارشاد گفتم ایشان چنین گفته که مشکل من مربوط به ارشاد نیست و مربوط به نهادهای بالاتری است و من اجازه شما را گرفته‌ام و می‌توانی بخوانی. حتی گفت مجوز آقای گلپا را هم برای اجرا گرفته‌ام. من خیلی از این اتفاق خوشحال شدم اما پولی به من داده شد و سابقه‌ام هم خراب شد. آن آدم را گرفتند که فکر کنم یک سال در زندان بود.

آقای یساری با توجه به اینکه شما در پیش و پس از انقلاب، فعالیت سیاسی و اجتماعی نداشتید و به خارج از کشور هم نرفتید و توانستید سه شب در فاصله زمانی شب یلدا تا سالروز آزادی خرمشهر در تهران، اجرای زنده داشته باشید، نشان می‌دهد که شما اصلا ممنوع‌الفعالیت نیستید و چون خودتان هرگز برای اعطای مجوز درخواستی نداشتید، کارتان پیش نرفته چون انتظار داشتید آنها به شما پیشنهاد فعالیت بدهند که آنها هیچ وقت این کار را برای کسی نکرده و نمی‌کنند.

بر فرض اگر ممنوع‌الفعالیت نبودم به من نامه‌ای می‌دادند یا به شکلی به گوش من می‌رساندند. شاید هم به قول شما، ممنوع‌الفعالیت نیستم چون سال‌هاست که پوستر من، آزادانه و بدون هیچ تذکری در مجلات مختلف به چاپ می‌رسد. عکس‌های من را در قالب پوسترهای بزرگ چاپ می‌کنند مثلا همین چند وقت پیش، فکر کنم یک ماه و نیم پیش بود که مجله «دنیای کشتی» که اصلا عکس خواننده کار نمی‌کند، دو تا پوستر من را وسط صفحاتش منتشر کرده و هیچ کس هم از ایشان ایراد نمی‌گیرد یا تذکری نمی‌دهد. حالا شاید به قول شما اینگونه باشد. من خجالت می‌کشم از اینکه بروم آنجا و به آنها بگویم اجازه بدهید که من بخوانم. من با مردم کار دارم. من زندگی‌ام با مردم است. من آدم آزاده و رفیق بازی هستم و اصلا در این خط‌ها نیستم که فلانی چه کار کرد و چه کار نکرد. از اینکه نمی‌توانم بخوانم ناراحت هستم اما در کل کاری به کسی ندارم.

الان برای اجرای برنامه در فیلم «دشمن زن» که مشکلی برای شما پیش نیامد؟

نه، هیچ مشکلی پیش نیامد. به من گفتند بیا بازی کن، گفتم شاید مشکل داشته باشم که گفتند همه چیز پای ما. رفتند و اجازه من را گرفتند.

پس به نوعی مدیون آقای فرحبخش،تهیه‌کننده «دشمن زن» هستید. از قبل با هم آشنا بودید؟

من در بازار چرم کار می‌کردم. آن زمان آقای فرحبخش کوچک بود و پدر خدابیامرزش یک قنادی داشت. ما از همان زمان با هم دوست بودیم که البته بعدا همدیگر را گم کردیم تا اینکه ایشان سال گذشته یک روز پیش من آمد و همدیگر را دیدیم و یک آبگوشتی خوردیم و داستانم را برایش گفتم و اینکه اگر بد بودم که نمی‌ماندم. بعد هم مقدمات بازی در فیلم فراهم شد و خدا را شکر که مردم هم استقبال خوبی از آن کردند. دست مردم درد نکند که کار شیرینی کردند و آبروی من را خریدند و استقبال قابل توجهی از اجرای من در این فیلم داشتند.

آن طور که من شنیده‌ام، خانواده‌ای مذهبی داشتید و خودتان هم مقیدات مذهبی شدیدی دارید. درست است؟

خانواده‌ام مذهبی است مثلا برادرم که فوت شد، رئیس هیات صنف کفاش بود؛ همه ما به همین ترتیب هستیم. این مربوط به اجتماع نیست، مربوط به خداست. من از بچگی تا به این سن، هنوز نمازم ترک نشده است. باید ببینیم انسان‌ها چه کار می‌کنند. در خیلی کشورها انقلاب شده که من تا حالا ندیدم هنرمندان را ممنوع‌الفعالیت کنند باز حالا اگر مساله‌ای از او دیده باشند، باز اقدام‌شان قابل احترام است.

البته این سادگی که در کلام و شخصیت شما دیده می‌شود، دقیقا همان چیزهایی است که در کارهایتان نیز احساس می‌شود و این نشان می‌دهد که به‌دور از فاکتورهای بازار، موسیقی را دلی اجرا می‌کردید.

من رشته ورزشی‌ام کشتی بود و کاسب هم بودم. باید کاری انجام می‌دادم که حرمت اینها هم حفظ می‌شد. می‌گشتم شعر خوب پیدا می‌کردم یعنی شعری که مفهوم و اثری داشته باشد مثلا همان‌طور که گفتم با آهنگ «بچه‌ها»، صدها طلاق منجر به آشتی شد که مجله «جوانان» به‌دلیل همین اتفاق، پوستر من را وسط صفحاتش منتشر کرد. «قصه مرد منتظر»، «سپیده دم»، «صبر ایوب» و... همه اینها انگار دیروز خوانده شده چون هنوز کهنه نشده‌اند.

 مجتبی اردشیری

armandaily.ir
  • 37
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۱۲
غیر قابل انتشار: ۱۶
جدیدترین
قدیمی ترین
اقای یساری خیلی خوب میخونه خداهمیشه زنده نگه بداره مثل یه سری خواننده های الان چرت وپرت نمیحونه
جواد یساری عالیه خوب میخونه وخوب ادم میبر در خیال انسانیت مثل حبیب خدا بیامرز
ان شاالله همیشه زنده باشید
با سلام استادبایدهمیشه بخواند
بایداقایجوادیساری بازم بخونن
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش