سراج برای مدت سه روز در مشهد و با همراهی «گروه بامداد» اجرای صحنهای موسیقی ایرانی دارد. در حاشیه یکی از برنامههایش با او از هنری سخن گفتیم که عمیقا دغدغه آن را دارد:
آلبومی محصول همکاری با «سور» و «کامکار»
صحبت مان با سراج را از جدیدترین آلبومش در همکاری با گروه «سور» و اردشیر کامکار، شروع میکنیم و میپرسیم، کار به کجا رسید؟ در جوابمان میگوید:در آخرین کنسرتی که سال گذشته در تالار وزارت کشور برگزار کردم، با آقای اردشیر کامکار و دو نوازنده ترک که شهرت جهانی دارند، همراه بودیم و قطعهها شامل ترانههایی بود که در کشورهای مختلف به زبانهای خودشان اجرا میشد، یعنی ملودیها مشترک هستند اما در هر کشور به زبان خودشان ترجمه میشود.
به نظرم کاری است که باید در آینده نیز ادامه یابد. فیلم این اجرا آماده شده است و تا چند ماه دیگر تقدیم مردم میشود، البته در برنامه ریزیها برای آیندهمان بازهم دوست داریم این کنسرت را برگزار کنیم. این هنرمند ارزنده کشورمان ادامه میدهد: همچنین کار دیگری را با گروه «سور» و آهنگ سازی مجید مولانیا تولید کرده ایم که اشعارش از حافظ و مولانا و استادان حسین منزوی، ابتهاج و شفیعی کدکنی است. امیدوارم بتوانیم به زودی این اثر را به دست مردم برسانیم. کار دیگری نیز هست که مجموعهای از سازها همچون پیانو و تنبک و همچنین چاشنی آواز در آن به کار رفته است و دو تصنیف اش را من ساخته ام. در واقع یک تصنیف اش از آوازهای قدیم است که یک فرم نوستالژیک و عاشقانه دارد. در این کار، عباس ابوحمزه پیانو زده و تنظیم اثر را انجام داده است.
بعضی تهیه کنندگان میخواهند از موسیقی پول بسازند
این استاد برجسته، حرف را میکشاند به فضای موسیقی کشور. فضایی که به اذعان او مغشوش، مریض و ناسالم است و در چنین بستری، هنر باهویت (چیزی شبیه موسیقی مقامی خراسان) گم شده است. او بیان میکند: هنرمندانی که جدی کار میکنند و در این مسیر زحمت میکشند و کارشان ارزش ملی و فرهنگی دارد، آرام آرام رانده میشوند، به این دلیل که برایشان فضایی به وجود آوردهاند که دیگر صدایشان شنیده نمیشود. این وضعیت مصداقی از این بیت است:« گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من/ آن چه البته به جایی نرسد فریاد است ».
وی تاکید میکند:همه مایی که در این عرصه فعال هستیم، امیدواریم وضعیت موسیقی کشور در آینده بهتر شود و صدا و سیما که نقشی بسیار عمده و موثر در ترویج و اشاعه موسیقی دارد، باید با تدبیر بهتر و برنامه ریزی دقیقتر کاری کند که آرامآرام به سمت موسیقی فرهنگی و آثار ارزشمند در این حوزه حرکت کنیم.
وی تاکید میکند: فضایی مغشوش بر عرصه موسیقی کشور حاکم و این ناشی از نوعی رقابت ناسالم است. در حقیقت کاری کردهاند که یک سر این هنر به مسائل مالی گره خورده است. متاسفانه بعضی تهیه کنندگان میکوشند تا به هر نحوی، از موسیقی پول بسازند و برایشان خود اصل این هنر ارزش چندانی ندارد. این کم کم ما را به بیراهه خواهد برد و آرام آرام به سمتی میرویم که یک نوع موسیقی تفننی تقلیدی، همه انواع دیگر این هنر را به سود خودش مصادره خواهد کرد.
سراج ادامه میدهد: ما باید تهیه کنندگانی داشته باشیم که از توان ارزشگذاری موسیقایی بهره مند باشند و سراغ هنرمندی بروند که ارزشها را میشناسد و میتواند تاثیر فرهنگی و هنری خوبی بر مردم بگذارد.
گزیدهکارم، چون دنبال علایقم رفتهام
سراج از آن جمله هنرمندان حوزه موسیقی به شمار میرود که از قضا گزیده کار میکند. از او درباره دلیل این گزیده کاری میپرسیم که در جواب بیان میکند: در هنر همه هنرمندان معمولا گزیده کار هستند، منتها براساس روحیات خودشان ترجیح میدهند سراغ انتخابهایی بروند که دوست اش دارند و همین شاید هنرمند را در ظاهر گزیدهکار کند. من به عرفان ایران زمین و اشعار بزرگان این کشور علاقه زیادی دارم و ترجیح میدهم از ترکیب اینها اثرم را بسازم.
«نوگرایی» یکی از دغدغههای این استاد برجسته تلقی میشود. باور دارد که باید با نگاهی تازه در این عرصه حرکت کنیم تا موسیقی از پاپ گرفته تا سنتی به ورطه تکرار دچار نشود. او میگوید: در موسیقی ایرانی، پاپ یا انواع موسیقی ملل و حتی آثار کلاسیک یا اصلا موسیقی مقامی، خود آن عرصه به عنوان یک چهارچوب و قالب مطرح است و کار موسیقیدان، تلفیق و پیوند دادن مسائل روز و مباحث اجتماعی با بدنه این هنر است. یک اثر موسیقایی اگر بخواهد ماندگار شود، باید صدای مردمان و جامعه باشد. از این منظر، فکر موسیقی دان و برنامه ریزی و طراحی برای کار خودش و ایجاد تمایز در اثرش، بسیار مهم است.
عاقبت پدر موسیقی دان
حرف را میکشانیم سمت و سوی دیگری و با او از فرزندانش میگوییم و این که آیا همچون پدر، در این وادی هنری قدمی گذاشتهاند یا نه؟... جوابش با قدری تامل همراه است؛«فرزندان من اهل موسیقی هستند اما موسیقی را به عنوان شغل اول خود انتخاب نکردهاند. دلیل اش را باید از خودشان بپرسید، شاید عاقبت من را دیدند و این کار را نکردند»(خنده).
وی ادامه میدهد: در کشور ما، آن چنان که باید برای موسیقی دان ارزش اجتماعی قائل نمیشوند. البته این بیشتر در قالب سیستم اداری و دولتی است. مردم ما با اهالی آواز و موسیقی خیلی خوب ارتباط برقرار میکنند اما سیستم دولتی ما حتی آن بخش فرهنگی که خیلی هم ادعا دارد، با اهالی این هنر خوب رفتار نمیکند و ارتباط در خور توجهی با این قشر ندارد. همین مسئله باعث شده است تا موسیقیدانها و اهالی این هنر، همواره در عرضه آثار خود به مشکل بربخورند و به نوعی روزمرگی گرفتار آیند.
دوست دارم آیندگان بگویند؛ آدم خوبی بود
سراج جایی نقبی میزند به حسرتها و آرزوهایش و میگوید: این روزها بیشتر برای مردم دعا میکنم. آرزو دارم احوالمان خوب شود. شرایط معیشتی جامعه بهبود یابد تا برسیم به آن آرامشی که اغلب ما تمنایش را داریم.
وی ادامه میدهد: وقتی احوال بعضی از مردم را میبینم بسیار غصه میخورم، به قول مولانا که میگوید؛« من از بینوایی نیم روی زرد/ غم بینوایان رخم زرد کرد». هم اکنون وضعیت خوب و مطلوبی را شاهد نیستیم. این حس ناامیدی و یاسی که در جوانها و حتی در بزرگ ترها میبینیم خیلی تلخ است. باید نگرانش باشیم. هر جامعهای بیش از هر چیز به «امید» نیاز دارد.
این هنرمند که بزرگشده توسط پدری هنردوست است، از تاثیری میگوید که تشویقهای بزرگ خانه بر او داشته است و تاکید میکند: اگر به گذشته برگردم دوست دارم حق پدر و مادر و بزرگ ترها و استادانم را خیلی بیشتر از آن چه کردم، به جا بیاورم. دست پدر را میبوسیدم بابت همه حمایت هایش و تقدیر میکردم از همه آنهایی که محبتهای غیرقابل جبرانشان مرا به این جا رساند.
وی امیدوار است که در تمام این سالها اثر مثبتی بر هنر موسیقایی کشور باقی گذاشته باشد و تاکید میکند: هرچند در این باره نسلهای بعد باید قضاوت کنند اما امیدوارم راهی را گشوده باشیم که مسیر رسیدن آنها را کوتاهتر کند. دوست دارم بگویند آدم خوبی بود و در زمینه هنر تاثیرات مثبتی داشت و در واقع همان شعر معروف: «خرم آن کس که در این دفتر پاک/ از همه عیب رقم خیر کشید و اثر خیر گذاشت...».
- 18
- 2