به گزارش ایران، تجربهای که هانیه کیان در خواندن و تدریس کسب کرده آنقدر هست که دیگر از مرحله شنیدن گذشته و به قول خودش دیگر صداها را میبیند: «من زنی هستم که صداها را میبینم؛ مثل نور» هانیه در کنسرتهای مختلف همخوانی کرده، در تالار وحدت با ارکستر ملی همکاری کرده. با بیژن کامکار در کنسرتی که در قونیه برگزار شد و با مرحوم ناصر چشم آذر در موسیقی فیلم اکران نشده «نبات» آواخوانی کرده.
کیان بتازگی هم آلبومی به تهیه کنندگی خودش با مصباح قمصری منتشر کرده که در این آلبوم هم آوا خوانده، اما اینها برای او کافی نیست. کیان در زمینه دوبله هم با چنگیز جلیلوند کار میکند.
کمی عقب برگردیم تا ببینیم چه شد که هانیه با وجود همه موانعی که برای خواندن یک زن وجود دارد، این گرایش را انتخاب کرد. خودش میگوید: «از نوجوانی، زمانی که دوستان من موسیقی روز گوش میدادند گرایش من به سبک راک بود و عاشق گیتار الکتریک بودم.»
اما هانیه به خاطر شرایط فرهنگی خانواده نتوانست آنطور که دلش میخواهد سبک راک را پیگیری کند. پدر و مادرش برای او کیبورد خریدند و کلاس چهارم بود که به جای گیتار الکتریک برایش گیتار کلاسیک گرفتند اما ۶ ماه نکشید که ول کرد: «شاید باورت نشود، آنقدر خجالتی بودم که پدر و مادرم صدایم را نشنیده بودند. مادرم اولین بار ترم اول دانشگاه صدایم را شنید و پدرم هم همین دوسال پیش، حالا بعضی از همکلاسیها که مرا میبینند تعجب میکنند!»
هانیه از اولین کلاس موسیقیاش میگوید. در واقع اولین تجربه جدی او برای نزدیکتر شدن به دنیایی که از بچگی عاشقش بوده. اما همان ابتدا او را به کلاس آواز سنتی ایرانی میفرستند و داستان هانیه شروع میشود: « شش ماه اول آنقدر باانگیزه بودم و تحقیق میکردم که میگفتم استادم اصلاً سواد ندارد! سؤالهایی میپرسیدم که میدیدم استادم بلد نیست. ۱۸ سالم بود که پیش وحید تاج رفتم و اولین بار فضای حرفهای را تجربه کردم. بعد هم سه سال پیش آقای صدیق تعریف رفتم. پیش علی جهاندار هم رفتم که هرکدام لحن مختلفی داشتند. شروع کردم به یاد گرفتن تار و ۵ سال پیش آقای احسان امامی تار زدم.»
همه این دورهها برایش راحت نبود. چون در دانشگاه آزاد درس میخواند و شب امتحانات به جای مرور کتابها کنسرت متالیکا میدید: «هر بار که کنسرت میدیدم دوست داشتم جای خواننده روی استیج باشم.»
خرج دانشگاه را هم بدون گرفتن پول از پدرش و با دستمزدی که از راه تدریس زبان انگلیسی به دست میآورد جفت و جور میکرد: «چون زبانم خوب بود با جست و جو در متون خارجی روشهای صداسازی را یاد گرفتم و به نویسنده کتابهای صداسازی هم ایمیل میزدم تا بیشتر بدانم. کم کم چند معلم پیدا کردم که به صورت آنلاین از آن طرف تدریس میکردند با هزینه هر جلسه ۱۰۰ یا ۲۰۰ دلار.»
هانیه حالا دوباره به موسیقی راک برگشته: «دیدم همه قابلیتهایی را که خواننده کلاسیک و پاپ و فولک دارند یک جا خواننده راک دارد.» او از تجربه اولین استیجش میگوید: «اولین بار اصلاً یادم نیست. خیلی میترسیدم. همان اپرای عاشورا هم آنقدر تپش قلب داشتم که فکر میکردم صدای قلبم توی میکروفن میپیچد.»
هانیه از رؤیاهایش میگوید: «یکسری رؤیاها داریم که برای خیلی از مردم جهان رؤیا نیست و عادی است. اما ما کار میکنیم و راه خودمان را میرویم.
این امکان را داشتم که از ایران بروم اما میبینم خیلی از بچهها به حضورم احتیاج دارند. از شهرهای مختلف ایران میآیند؛ دختر، پسر، پیر، جوان و اتفاقاً بعضی من را آدم موفقی میبینند و دوست دارند جای من باشند.» او از ذهنیت مردم درباره خوانندههای زن میگوید چیزی که شاید همیشه درگیرش باشد: «الان خیلیها میگویند وای خواننده زن! اما واقعاً هیچ خبری نیست و ما خیلی سالمتر از قشرهای هنری دیگر کار
میکنیم.»
محمد معصومیان
- 19
- 6