جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۵۷ - ۲۹ مرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۵۰۸۵۰۵
موسیقی

نگاه مردم به نوازندگان خیابانی چگونه است؟

نوازندگان خیابانی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

جعبه‌های ساز را گذاشته‌اند کف پیاده‌رو و ایستاده سازهای‌شان را کوک می‌کنند. صدا می‌پیچد در میکروفنی که قرار است در شلوغی خیابان و وسط بوق ماشین‌ها و سروصدای مغازه‌ها و مشتری‌ها نت‌های آرامبخش را به‌گوش پیاده‌رو بریزد. زیرچشمی حواسشان هم به عابرانی هست که رد می‌شوند و نگاه‌شان می‌کنند. موسیقی خیابانی شاید همین باشد؛ تلاش برای شنیده شدن، دیده شدن و لحظه‌ای آرامش در دل شلوغی، چیزی که اوایل با دیدنش نگاه مردم پر از تعجب و علامت سؤال می‌شد اما حالا دیگر عادت کرده‌اند که یک یا چند جوان ساز دستشان بگیرند و به قول قدیمی‌ها دلی دلی کنند.

 

سهیل کارساز و گروهش دلشان به همین خوش است. به عادت مردم برای شنیدن موسیقی و دیدن ساز. او که ۳۲ ساله و فارغ‌التحصیل رشته موسیقی است، ۱۶ سال است گیتار می‌زند. وقتی پدر، پیانیست باشد و مادر سولیست تالار وحدت، دیگر عجیب نیست دلت برای موسیقی پر بکشد. او با اینکه برای خواننده‌های مشهور این دوره و زمانه ساز زده و آهنگسازی و تنظیم کرده، حدود ۲ سال و نیم است خیابان شده محل کسب و کارش.

 

به قول خودش درآمد، انگیزه مهمی بوده برایش چون موسیقی درآمد ثابتی ندارد. هرچند الان هم نمی‌شود روی درآمد ثابت ماهانه یا روزانه موسیقی خیابانی حساب کرد: «درآمد موزیک خیابانی مشخص نیست اما گاهی ۸۰ تا ۹۰ هزار تومان در روز درمی‌آوریم. شاید نشود روی درآمدش حساب کرد اما چون مردم با رضایت و دل خوش به ما پول می‌دهند برکتش زیاد است.»

 

گروه سهیل را برادرش ساسان که گیتار کلاسیک می‌زند و دوستش بهشاد اکبری که کاخون و درام می‌زند تشکیل می‌دهد. خودش هم گیتار الکتریک می‌زند و معمولاً کنار یکی از مراکز خرید تهران ساز می‌زنند و می‌خوانند؛ روزی ۵ ساعت.

 

سهیل می‌گوید که نگاه مردم به موسیقی خیابانی عوض شده و این قضیه خوشحالش می‌کند: «مردم ما خیلی خوب هستند و واقعاً انرژی می‌گیریم. حتی تماشاچی ثابت هم داریم که بیشتر زنان هستند. واقعیت این است که حامیان اصلی موسیقی خیابانی، زنان هستند و اگر نبودند این طفل نوپا جان نمی‌گرفت. البته نمی‌توانیم بگوییم تماشاچی زیاد داریم چون تا مردم دورمان جمع می‌شوند زیر سؤال می‌رویم و به‌دلیل مسائل امنیتی پلیس برخورد می‌کند. موسیقی فضای عمومی را تلطیف می‌کند و باعث آرامش می‌شود اما فکر می‌کنند اگر مردم دور ما جمع شوند فضای شهر بهم می‌ریزد.»

 

کار موسیقی خیابانی با همین نگاه‌ها، گاهی سخت می‌شود: «روزهایی هست که کار نمی‌کنیم چون مثلاً پلیس، ایست بازرسی می‌گذارد و نمی‌توانیم کنارشان بایستیم و ساز بزنیم. اما ما سیاسی نیستیم و به نظرم اینکه مردم ببینند ما کنار نیروی انتظامی ساز می‌زنیم نگاهشان به بسیاری از مسائل عوض می‌شود.»

 

سهیل می‌گوید مشتری‌های موسیقی خیابانی بیشتر افراد میانسال و مسن هستند و برای همین گروه‌شان معمولاً آهنگ‌های نوستالژیک می‌زنند و می‌خوانند و گاهی هم برای دل بچه‌ها «خانه مادربزرگه» و «کلاه قرمزی» می‌نوازند. شاید هم برای بچه‌های دیروز!

 

وقتی می‌گویم قرار است برایتان مجوز صادر کنند تا بتوانید در خیابان ساز بزنید و بخوانید خوشحال می‌شود! چون به نظرش این کار باعث می‌شود هرکسی نتواند به اسم موسیقی خیابانی وارد صحنه شود. به‌قول خودش حاضر است کاغذبازی را هم بپذیرد تا بتوانند راحت و درست کارشان را انجام دهند.

 

نواختن هرجایی که قشنگ باشد

روی یکی از نیمکت‌های سنگی خیابان ولیعصر نشسته و تنها گیتار می‌زند. کیف سازش را هم گذاشته کنارش و نگاهش مردد روی تک و توک عابران پیاده‌رو می‌چرخد. رضا گلکار بعد از ۷، ۸ سال ساز زدن در خیابان حالا یکی از قدیمی‌های این کار در ایران است. ترم آخر ادبیات انگلیسی می‌خواند و کنار درس، گیتار الکتریک هم می‌زند. به‌قول خودش به خیابان می‌آید چون جایی برای اجرای موسیقی ندارد و اینجا می‌تواند بداهه نوازی کند و البته پول هم دربیاورد. هرچند که درآمدش از این راه متغیر است: «روزی از ۳۰ تا ۱۰۰ هزار تومان ممکن است درآمد داشته باشیم اما کار سختی است. همه به ما گیر می‌دهند و فکر کنم فقط آتش‌نشانی کاری به کارمان نداشته. چند بار دستگیر شده‌ام یا سازم را گرفته‌اند و شب پس داده‌اند. از طرفی هم چند ساعت یک جا نشستن و ساز زدن کمر و پا را داغان می‌کند.»

 

با این اوصاف اگر بخواهند برای گرفتن مجوز از این اتاق به آن اتاق بروند و تن به کاغذبازی بدهند کارشان سخت‌تر می‌شود. رضا می‌گوید: «در نیواورلئان امریکا خیلی‌ها در خیابان ساز می‌زنند اما مجوز دارند و بدون مجوز کسی این کار را نمی‌کند. اینجا هم اگر کسی که کاربلد است، مجوز بدهد که خوب است اما اگر مجبور باشیم کاغذ بازی کنیم نه. کسانی که در خیابان ساز می‌زنند حوصله کار اداری ندارند.»

 

رضا معمولاً با یک گروه ۵، ۶ نفره و گاهی هم تنها در باغ فردوس و خیابان ولیعصر تهران ساز می‌زند. جای ساز زدن را هم خودش انتخاب می‌کند: «هرجا پولم تمام شود یا هرجا قشنگ باشد و تابستان‌ها هم هرجا که سایه داشته باشد می‌نشینم.»

 

حالا که آخر شب است و کم شدن مردمی که در پیاده‌روها راه می‌روند وادارش کرده کم‌کم سازش را جمع کند و برود اما به‌نظرش کلاً استقبال مردم چندان زیاد نیست مگر موسیقی پاپ عامه پسند و خالتور بزنی! یک جمله تلخ هم می‌گوید: «حتی خیلی وقت‌ها مردم از یک لبخند هم دریغ می‌کنند.»

 

خجالت می‌کشیدم ساز بزنم

امیر مهدی خانی تنها نشسته در باغ فردوس و کمانچه می‌زند ؛ سازی که کمتر دست نوازندگان خیابانی دیده‌ایم.ساز دیگرش کنار کمانچه، تنبور است و این دو فاصله زیادی با رشته‌ای که خوانده دارند؛ متالورژی.

 

از ۷، ۸ ماه پیش به قول خودش آمده کف خیابان برای تمرین و ارتباطی که مخاطب برقرار می‌کند مصممش کرده. با این حال استقبال مردم آنچنان نیست که فکر می‌کرده: «چون تکی ساز می‌زنم مردم کمتر توجه می‌کنند. درواقع کارم مخاطب خاص دارد. نگاه مردم در این چند سال نسبت به موسیقی خیابانی بهتر شده. من اول یک ماه آمدم خیابان و رویم نشد ساز بزنم اما حالا با چند نفر دیگر که نوازنده سازهای سنتی هستند می‌خواهیم یک گروه بزنیم.»

 

باغ فردوسی‌ها به امیر و کمانچه‌اش عادت کرده‌اند و آنهایی که اینجا پاتوق‌شان است شماره موبایلش را دارند و اگر نباشد زنگ می‌زنند و سراغش را می‌گیرند اما رضا می‌ترسد ملزم شدن نوازنده‌های خیابان به گرفتن مجوز دیگر نگذارد شب‌ها کنار همین‌ها که منتظرش هستند ساز بزند.

 

یگانه خدامی

 

iran-newspaper.com
  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش