جعبههای ساز را گذاشتهاند کف پیادهرو و ایستاده سازهایشان را کوک میکنند. صدا میپیچد در میکروفنی که قرار است در شلوغی خیابان و وسط بوق ماشینها و سروصدای مغازهها و مشتریها نتهای آرامبخش را بهگوش پیادهرو بریزد. زیرچشمی حواسشان هم به عابرانی هست که رد میشوند و نگاهشان میکنند. موسیقی خیابانی شاید همین باشد؛ تلاش برای شنیده شدن، دیده شدن و لحظهای آرامش در دل شلوغی، چیزی که اوایل با دیدنش نگاه مردم پر از تعجب و علامت سؤال میشد اما حالا دیگر عادت کردهاند که یک یا چند جوان ساز دستشان بگیرند و به قول قدیمیها دلی دلی کنند.
سهیل کارساز و گروهش دلشان به همین خوش است. به عادت مردم برای شنیدن موسیقی و دیدن ساز. او که ۳۲ ساله و فارغالتحصیل رشته موسیقی است، ۱۶ سال است گیتار میزند. وقتی پدر، پیانیست باشد و مادر سولیست تالار وحدت، دیگر عجیب نیست دلت برای موسیقی پر بکشد. او با اینکه برای خوانندههای مشهور این دوره و زمانه ساز زده و آهنگسازی و تنظیم کرده، حدود ۲ سال و نیم است خیابان شده محل کسب و کارش.
به قول خودش درآمد، انگیزه مهمی بوده برایش چون موسیقی درآمد ثابتی ندارد. هرچند الان هم نمیشود روی درآمد ثابت ماهانه یا روزانه موسیقی خیابانی حساب کرد: «درآمد موزیک خیابانی مشخص نیست اما گاهی ۸۰ تا ۹۰ هزار تومان در روز درمیآوریم. شاید نشود روی درآمدش حساب کرد اما چون مردم با رضایت و دل خوش به ما پول میدهند برکتش زیاد است.»
گروه سهیل را برادرش ساسان که گیتار کلاسیک میزند و دوستش بهشاد اکبری که کاخون و درام میزند تشکیل میدهد. خودش هم گیتار الکتریک میزند و معمولاً کنار یکی از مراکز خرید تهران ساز میزنند و میخوانند؛ روزی ۵ ساعت.
سهیل میگوید که نگاه مردم به موسیقی خیابانی عوض شده و این قضیه خوشحالش میکند: «مردم ما خیلی خوب هستند و واقعاً انرژی میگیریم. حتی تماشاچی ثابت هم داریم که بیشتر زنان هستند. واقعیت این است که حامیان اصلی موسیقی خیابانی، زنان هستند و اگر نبودند این طفل نوپا جان نمیگرفت. البته نمیتوانیم بگوییم تماشاچی زیاد داریم چون تا مردم دورمان جمع میشوند زیر سؤال میرویم و بهدلیل مسائل امنیتی پلیس برخورد میکند. موسیقی فضای عمومی را تلطیف میکند و باعث آرامش میشود اما فکر میکنند اگر مردم دور ما جمع شوند فضای شهر بهم میریزد.»
کار موسیقی خیابانی با همین نگاهها، گاهی سخت میشود: «روزهایی هست که کار نمیکنیم چون مثلاً پلیس، ایست بازرسی میگذارد و نمیتوانیم کنارشان بایستیم و ساز بزنیم. اما ما سیاسی نیستیم و به نظرم اینکه مردم ببینند ما کنار نیروی انتظامی ساز میزنیم نگاهشان به بسیاری از مسائل عوض میشود.»
سهیل میگوید مشتریهای موسیقی خیابانی بیشتر افراد میانسال و مسن هستند و برای همین گروهشان معمولاً آهنگهای نوستالژیک میزنند و میخوانند و گاهی هم برای دل بچهها «خانه مادربزرگه» و «کلاه قرمزی» مینوازند. شاید هم برای بچههای دیروز!
وقتی میگویم قرار است برایتان مجوز صادر کنند تا بتوانید در خیابان ساز بزنید و بخوانید خوشحال میشود! چون به نظرش این کار باعث میشود هرکسی نتواند به اسم موسیقی خیابانی وارد صحنه شود. بهقول خودش حاضر است کاغذبازی را هم بپذیرد تا بتوانند راحت و درست کارشان را انجام دهند.
نواختن هرجایی که قشنگ باشد
روی یکی از نیمکتهای سنگی خیابان ولیعصر نشسته و تنها گیتار میزند. کیف سازش را هم گذاشته کنارش و نگاهش مردد روی تک و توک عابران پیادهرو میچرخد. رضا گلکار بعد از ۷، ۸ سال ساز زدن در خیابان حالا یکی از قدیمیهای این کار در ایران است. ترم آخر ادبیات انگلیسی میخواند و کنار درس، گیتار الکتریک هم میزند. بهقول خودش به خیابان میآید چون جایی برای اجرای موسیقی ندارد و اینجا میتواند بداهه نوازی کند و البته پول هم دربیاورد. هرچند که درآمدش از این راه متغیر است: «روزی از ۳۰ تا ۱۰۰ هزار تومان ممکن است درآمد داشته باشیم اما کار سختی است. همه به ما گیر میدهند و فکر کنم فقط آتشنشانی کاری به کارمان نداشته. چند بار دستگیر شدهام یا سازم را گرفتهاند و شب پس دادهاند. از طرفی هم چند ساعت یک جا نشستن و ساز زدن کمر و پا را داغان میکند.»
با این اوصاف اگر بخواهند برای گرفتن مجوز از این اتاق به آن اتاق بروند و تن به کاغذبازی بدهند کارشان سختتر میشود. رضا میگوید: «در نیواورلئان امریکا خیلیها در خیابان ساز میزنند اما مجوز دارند و بدون مجوز کسی این کار را نمیکند. اینجا هم اگر کسی که کاربلد است، مجوز بدهد که خوب است اما اگر مجبور باشیم کاغذ بازی کنیم نه. کسانی که در خیابان ساز میزنند حوصله کار اداری ندارند.»
رضا معمولاً با یک گروه ۵، ۶ نفره و گاهی هم تنها در باغ فردوس و خیابان ولیعصر تهران ساز میزند. جای ساز زدن را هم خودش انتخاب میکند: «هرجا پولم تمام شود یا هرجا قشنگ باشد و تابستانها هم هرجا که سایه داشته باشد مینشینم.»
حالا که آخر شب است و کم شدن مردمی که در پیادهروها راه میروند وادارش کرده کمکم سازش را جمع کند و برود اما بهنظرش کلاً استقبال مردم چندان زیاد نیست مگر موسیقی پاپ عامه پسند و خالتور بزنی! یک جمله تلخ هم میگوید: «حتی خیلی وقتها مردم از یک لبخند هم دریغ میکنند.»
خجالت میکشیدم ساز بزنم
امیر مهدی خانی تنها نشسته در باغ فردوس و کمانچه میزند ؛ سازی که کمتر دست نوازندگان خیابانی دیدهایم.ساز دیگرش کنار کمانچه، تنبور است و این دو فاصله زیادی با رشتهای که خوانده دارند؛ متالورژی.
از ۷، ۸ ماه پیش به قول خودش آمده کف خیابان برای تمرین و ارتباطی که مخاطب برقرار میکند مصممش کرده. با این حال استقبال مردم آنچنان نیست که فکر میکرده: «چون تکی ساز میزنم مردم کمتر توجه میکنند. درواقع کارم مخاطب خاص دارد. نگاه مردم در این چند سال نسبت به موسیقی خیابانی بهتر شده. من اول یک ماه آمدم خیابان و رویم نشد ساز بزنم اما حالا با چند نفر دیگر که نوازنده سازهای سنتی هستند میخواهیم یک گروه بزنیم.»
باغ فردوسیها به امیر و کمانچهاش عادت کردهاند و آنهایی که اینجا پاتوقشان است شماره موبایلش را دارند و اگر نباشد زنگ میزنند و سراغش را میگیرند اما رضا میترسد ملزم شدن نوازندههای خیابان به گرفتن مجوز دیگر نگذارد شبها کنار همینها که منتظرش هستند ساز بزند.
یگانه خدامی
- 12
- 3