چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳
۰۹:۲۳ - ۰۴ شهریور ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۶۰۰۸۰۹
موسیقی

ملیحه مرادی؛ زنی که شجریان می‌گوید پا جای پای او گذاشته است

ملیحه مرادی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
ملیحه مرادی، خواننده زنی است که محمدرضا شجریان با عنوان کسی که در آواز شیوه او را دنبال می‌کند و از پس تدریسش برمی‌آید، معرفی‌اش کرده است. او خواننده زنی‌ست که با توجه به توانایی و سابقه‌اش اگر مَرد بود، در ایران، بسیار بیش از این می‌شناختندش.

به گزارش ایلنا، نام ملیحه مرادی را که سرچ کنید؛ می‌بینید که از شاگردان پریسا (خواننده، ردیف‌دان و استاد آواز ایرانی)، حسین علیزاده و محمدرضا شجریان بوده و کنسرت‌های متعددی در خارج از کشور داشته که ازجمله مهمترین‌شان می‌توان به خوانندگی در گروه همنوازان سرو به سرپرستی مجید درخشانی اشاره کرد.

 

مرادی، روز گذشته، شنبه سوم شهریور برای اولین بار در طول دوران فعالیت حرفه‌ای‌اش، در فرهنگسرای نیاوران تنها ویژه بانوان روی صحنه رفت. آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگویی است با این شاگرد خلف خسروی آواز ایران که طبق گفته خودش، شجریان معتقد است در میان خوانندگان زن، کسی که می‌تواند شیوه او را ادامه دهد، ملیحه مرادی است.

 

قطعاتی که در کنسرت ملیحه مرادی خوانده شد

مرادی در مورد قطعاتی که شنبه، سوم شهریور در کنسرت گروه راستان به سرپرستی آزاده امیری، خواند، گفت: بخش اول کنسرت سه‌گاه بود و اجرای یکسری تصنیف قدیمی که اکثرشان را آقای شجریان خوانده‌ بودند و بخش دوم، بیات ترک بود و باز اجرای یکسری قطعه که آقای شجریان اجرا کرده‌ بودند.

 

او در مورد سابقه همکاری‌اش با گروه موسیقی راستان نیز توضیح داد: این اولین همکاری من و گروه راستان بود. ما پیش از این دوست بودیم و نسبت به یکدیگر شناخت داشتیم اما همکاری نکرده بودیم.

 

دوست داشتم بعد از سال‌ها کاری انجام دهم که مجوز رسمی ارشاد را داشته باشد

مرادی که از شاگردان پریسا بوده است و به تبعیت از استادش در گفت‌وگویی دیگر، اشاره کرده بود که به تفکیک جنسیتی کنسرت اعتقادی ندارد و علاقه‌ای به برگزاری کنسرت برای تنها یک بخش از جامعه در خود احساس نمی‌کند، گفت: این اولین بار بود که من صرفا ویژه بانوان می‌خواندم و همچنان هم مخالف این تفکیک جنسیتی هستم اما دوست داشتم بعد از سال‌ها کاری انجام دهم که مجوز رسمی وزارت ارشاد را داشته باشد و بتوانیم برای آن تبلیغ کنیم و از نظر خبری پوشش‌اش دهیم. از سوی دیگر خیلی از هنرجویان و دوستان و آشنایانم دوست داشتند مرا روی صحنه ببینند، اتفاقی که سال‌ها بود نه در ایران که در خارج از کشور رخ می‌داد و آن‌ها که ساکن ایران بودند ترجیح‌شان این بود که به‌جای دیدن فیلم اجرا، به کنسرت من بیایند و این شد که تصمیم گرفتم از چنین امکانی استفاده کنم و از این فضا بهره ببرم.

 

بعیدترین روز و ساعت برای اجرا؛ شنبه ساعت ۱۵

مرادی در مورد برگزاری کنسرت در روز شنبه، آن هم ساعت ۱۵ و نه در پایان هفته و در ساعتی مناسب‌تر و دشواری‌هایی که بانوان باید برای روی صحنه رفتن از سر بگذرانند، گفت: در رابطه با مسائل و مشکلاتی که برگزاری کنسرت بانوان دارد باتوجه به اینکه اولین بار بود که تجربه‌شان می‌کردم، شاید برایم دشوارتر هم به نظر می‌رسید و شاید آزاده امیری (سرپرست گروه راستان) که بارها این مصائب را از سر گذرانده و با آن‌ها سر و کله زده و جلو رفته بود، به چشمش آسان‌تر می‌آمد.

 

او ادامه داد: متاسفانه ما فقط دو سالن داریم که خانم‌ها می‌توانند در آن‌ها روی صحنه بروند؛ یکی تالار وحدت که پر کردنش مکافات است و باید اسپانسر داشته باشید و دیگری فرهنگسرای نیاوران که ترافیک اجرایی شدید و متقاضی بسیاری دارد. برای اجرا در نیاوران، هم آقایان تقاضا می‌دهند و هم خانم‌ها، یعنی حداقل یک سالن مختص خانم‌ها نیست درحالی‌که آقایان این قدر فضا برایشان باز است و می‌توانند در سالن‌های مختلف اجرا داشته باشند.  

 

مرادی در مورد میزان اجاره سالن هم گفت: اجاره سالن برای اجرا در طول هفته، برای خانم‌ها سه میلیون و نیم است و برای آقایان پنج میلیون و نیم که لطف کرده‌اند و برای خانم‌ها مبلغ پایین‌تری را درنظر گرفته‌اند.  

 

سرپرست گروه به دنبال خواننده می‌رود یا خواننده به دنبال سرپرست گروه؟!

او ادامه داد: مشکلات که کلا برای آقایان هم هست. کسی که می‌خواهد کنسرت را برگزار کند باید به اجاره سالن، هزینه تبلیغات، طراحی لباس و هر هزینه دیگری که تماما یا پای خودش است یا پای سرپرست گروه، فکر کند. حال، در مورد آقایانِ خواننده، کسی که سرپرست گروه است، این هزینه‌ها را تقبل می‌کند و خواننده صرفا دعوت به کار می‌شود ولی در مورد خانم‌ها برعکس است! یعنی شما به عنوان یک زنِ خواننده، چون جایگاهی ندارید و حمایت نمی‌شوید باید خودتان به سراغ یک گروه بروید، درخواست بدهید و بگویید من می‌خواهم کنسرت بدهم و حالا، خانم فلانی می‌آیی برای من ساز بزنی؟!

 

مرادی افزود: اگر گروهی که به سراغشان رفته‌اید، ثبت شده باشد، آن‌ها برای شما تعیین می‌کنند که دستمزدشان چقدر است و چگونه باید قرارداد ببندید و اگر گروه را خودتان ثبت کنید باز هم همان است ولی فرقش این است که شاید بتوانید بگویید مثلا من این قدر دستمزد به نوازنده‌ام می‌دهم. ارشاد رفتن و آمدن و بابت هر چیزی فرم پر کردن و مجوز گرفتن و هزاران نمونه از این مسائل و همچنین همه هزینه‌ها ازجمله هزینه گرافیست، چاپ، تولید بروشور، سالن، صدابردار و... هم که پای خودتان است.

 

این خواننده آواز ایرانی تصریح کرد: هزینه نت‌نویس که جدای از دستمزد خود گروه است، طراحی لباس، دکور و... را هم به این‌ها اضافه کنید. خلاصه با ضرب و زور و این ماجراها اگر بتوانیم یر به یر کنیم؛ هنر کرده‌ایم!

 

دوست داشتم ترسم بریزد  

ملیحه مرادی پس از اشاره به تمام این دشواری‌ها، گفت: راستش را بخواهید من عزمم را جزم کرده بودم که حتما کنسرتی را در نیمه اول سال برگزار کنم به خاطر اینکه هم یکسری ترس‌هایم بریزد و هم بروم در دل ماجرا ببینم چه خبر است. در کنسرت‌هایی که در خارج از ایران داشته‌ام، (با خنده) همیشه مثل خانم دعوت شده‌ام و آب در دلم تکان نخورده است، رفته‌ام اجرایم را کرده‌ام و دستمزدم را گرفته‌ام و هیچ دغدغه‌ای در زمینه بروشور، تبلیغات، فروش و این‌ها نداشته‌ام.

 

او ادامه داد: و این بار خیلی هراس داشتم که چه شکلی می‌شود، نکند ضرر کنم، نکند نفروشم و هزار ماجرای دیگر و این محکی هم برای خودم بود.

 

اگر ملیحه مرادی، مَرد بود...

او در جواب اینکه با توجه به سابقه کاری‌اش، اگر خواننده‌ای مَرد بود قطعا اکنون در ایران در جایگاه بهتری قرار داشت، گفت: بله شما نگاه کنید به هم نسل‌های خودم؛ پوریا اخواص، وحید تاج و... کسانی که حدودا همسن هستیم. به هر حال برای آن‌ها اسپانسری هست و چند آلبوم منتشر کرده‌اند و کار می‌کنند ولی من چه؟! هر چند من به خاطر روحیه جنگندگی‌ام سعی کرده‌ام علی‌رغم همه خط قرمزها به مسیرم ادامه دهم.

 

از اولین دیدار با محمدرضا شجریان تا روزی که خسروی آواز ایران شاگردش را روانه خانه مرادی کرد

ملیحه مرادی در مورد اولین دیدارش با محمدرضا شجریان گفت: سال ۸۴ بود یا ۸۵، که محمدرضا شجریان کنسرت «ساز خاموش» را با کیهان کلهر و حسین علیزاده در تالار وزارت کشور برگزار کرد، بعد از «هم نوا با بم»، کنسرتی که به مدت شش شب تمدید شد و من اولین بار ایشان را آنجا دیدم.

 

مرادی ادامه داد: من از سال ۸۲، یعنی تقریبا از ۱۹ سالگی پیش استاد علیزاده می‌رفتم و در گروه هم آوایان بودم و همیشه به استاد علیزاده می‌گفتم مرا ببر پیش استاد شجریان و خلاصه هر سری نمی‌شد تا کنسرت «ساز خاموش» که من جزو بچه‌های تدارکات بودم و عین شش شب را در سالن گذراندم. پشت سن بودم که آقای علیزاده یکهو آمد گفت بیا، بیا ببرمت پیش استاد شجریان! گفتم خیلی ممنون استاد، خودم این جا هستم دیگر! گفت نه! من معرفی‌ات کنم یک چیز دیگر است! یکدفعه آقای نوربخش هم آمد و گفت بیا من هم معرفی‌ات کنم و خلاصه مرا به استاد شجریان معرفی کردند و گفتند این دختر پیش ما می‌آید و این شما و این ملیحه! استاد هم گفت به‌به پیش ما بیا و خلاصه گذشت و نشد که به استاد شجریان دسترسی پیدا کنم تا سال ۸۶ که فراخوان جذب شاگرد دادند.

 

او تصریح کرد: من شاگردِ شاگردِ استاد شجریان؛ آقای مظفر شفیعی بودم و استاد خودشان به شاگردهایشان گفته بودند، شاگردهایتان را که مورد تاییدتان هستند، بفرستید پیش من. برای همین ما دیگر تست ندادیم و یک مرحله را رد کردیم و به مرحله دوم رفتیم که برای خودشان آواز بخوانیم. من سال‌ها با استاد سیامک جهانگیری، سبک استاد شجریان را کار کرده بودم و صدایم خیلی حال صدای ایشان را داشت و تکنیک‌های ایشان و متر آوازشان در جان من نشسته بود، چون کارهایشان را کپی و از رویشان کار می‌کردم.

 

وقتی برای دادن تست رفتم، استاد چشم‌هایشان را بسته بودند و رفته بودند در حس و من هم چون می‌دانستم ابوعطا را خیلی دوست دارند، شروع کردم به ابوعطا خواندن. تمام که شد چند ثانیه بعد چشم‌هایشان را باز کردند و گفتند عجب ابوعطایی خواندی و خلاصه همه دست زدند و از آن موقع به دل استاد نشستم و یک احساس خیلی نزدیک و عمیق دلی بین‌مان برقرار شد.

 

مرادی اضافه کرد: روز اولی که سر کلاس رفتم، برایم خیلی جالب بود که استاد دست‌هایشان را به هم می‌مالیدند و با یک ذوق ناب و کودکانه می‌گفتند خب نوبت ملیحه جان است و حالا ملیحه جان می‌خواهد برایمان بخواند و این شوق و ذوق برای من خیلی جالب بود که سر تا پا گوش شده بودند تا ببینند من در این دو هفته، در فاصله میان کلاس‌ها، چه کرده‌ام.

 

کلاس‌های ما ابتدا دو هفته یک بار بود، سه سالی به این منوال گذشت تا اینکه استاد یک مقدار کار قبول کردند و تور کنسرت‌هایشان شروع شد و ما ماهی یک بار ایشان را می‌دیدم و بعد هم که تقریبا از سال ۹۳ یا ۹۲ دیگر فقط یکی دو بار قرار گروهی گذاشتیم. ولی من دیگر در آن زمان شماره‌شان را داشتم و ایشان هم شماره مرا داشتند و سه، چهار باری منزلشان رفتم و ایشان هم برای من شاگرد می‌فرستادند.

 

او توضیح داد: یکی از اتفاقاتی که برای من مایه افتخار بود وقتی رخ داد که یکی از شاگردهای استاد که سنش هم کم بود با مادرش پیش من آمد. مادرش گفت خیلی جالب است که برایتان بگویم سه، چهار سالی هست که هر از گاهی استاد به ما وقت می‌دهند و ما می‌رویم خدمتشان. یعنی در کل سه، چهار سال شاید هفت، هشت بار توانسته بودند بروند یا شاید هم کمتر.

 

بعد گفت در هر دیدار ما می‌گفتیم استاد یک نفر را معرفی کنید که ما برویم پیشش و استاد می‌گفتند کسی مدنظرم نیست و هنوز به کسی اعتماد ندارم که بخواهم بفرستمتان پیشش، فعلا پیش خودم بیایید و همین شیوه را کار کنید تا این سری که شما را معرفی کردند. من پرسیدم مثلا خانم فلانی و فلانی، گفتند نه! گفته است فقط ملیحه می‌تواند روش مرا درس بدهد و در بین خانم‌ها اوست که می‌تواند روش مرا کار کند.

 

مرادی افزود: شنیدن این حرف‌ها و این چیزهایی که استاد این طرف و آن طرف می‌گفتند و من بعدها از زبان آدم‌های دیگر می‌شنیدم، مرتب احساس مسئولیت مرا بیش‌تر می‌کرد و یکی از دلایلی هم که این کنسرت را برگزار کردم همین بود.

 

او تصریح کرد: اینکه این قدر خواننده‌ ضعیف در بخش موسیقی سنتی کار می‌کند؛ کسانی که هنرجوهای ما بهتر از آن‌ها می‌خوانند ولی متاسفانه مجوز می‌گیرند و کنسرت برگزار می‌کنند، حالا در بخش تصنیف‌خوانی، به هر حال به نسبت آدم می‌گوید خوب است ولی آواز اصلا یک مقوله دیگر است و یک شناختی می‌خواهد و سال‌ها باید کار کرده باشید و زحمت کشیده باشید ولی می‌بینید با تکنیکی اشتباه آواز هم می‌خوانند! بچه‌ها خیلی به من می‌گفتند وقتی تو عقب می‌نشینی این‌ها جلو می‌آیند و امثال تو بالاخره باید یک جوری خودشان را معرفی کنند و بشناسانند و خودت باید خودجوش کاری کنی.  

 

آبانی که در برلین می‌گذرد

ملیحه مرادی در مورد برنامه‌های پیش رویش هم گفت: در ماه نوامبر (آبان) در فستیوالی شرکت خواهم کرد به نام فستیوال آواز زنان معاصر ایران که پارسال برای اولین بار برگزار شد. فستیوالی با حضور تعدادی از خوانندگان موسیقی نواحی و کلاسیک که هم ورکشاپ دارد و هم چهار روز اجرای صحنه‌ای و در مجموع ۱۱ روز طول می‌کشد، تعدادی اجرا هم توسط دوستانی که آنجا زندگی می‌کنند برایمان هماهنگ کرده شده است و به این ترتیب یک ماه آبان را در آلمان، در شهر برلین هستم.

 

 

  • 22
  • 7
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش