چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳
۱۴:۵۲ - ۰۵ آذر ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۹۰۰۵۶۰
موسیقی

میلاد کیایی نوازنده، آهنگساز و اولین معلم موسیقی بابک بیات به مناسبت سالمرگ او

دل بابک از روزگار گرفته بود

میلاد کیایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
شیفته آهنگی‌ام که بابک برای کودکان مبتلا به «تالاسمی» ساخت!

۳ نفر بودند. سه رفیق گرمابه و گلستان. بیشتر شب‌ها را با هم می‌گذراندند. برای آنها اردوهای رامسر شد مقدمه یک دوستی به درازای چند دهه. رفاقت میلاد کیایی، ایرج جنتی عطایی و بابک بیات از اردوهای رامسر شروع شد. حالا از آن جمع سه نفره یکی سال‌هاست از ایران رفته و دیگری هم مدت‌هاست پا در دنیای دیگر گذاشته است. یکی‌شان مانده و حالا لب به سخن گشوده از این همنشینی رشک‌برانگیز.

میلاد کیایی نوازنده و مدرس باسابقه سنتور که اغلب علاقه‌مندان به موسیقی اصیل ایرانی او را با وسواس‌هایش برای کوک‌ساز سنتورش می‌شناسند. نشستن پای سخنان میلاد کیایی که برخلاف بسیاری از هنرمندان، خاطرات موسیقایی پیش از انقلاب اسلامی را مو به مو و دقیق در ذهن دارد، همیشه جذاب است، اما وقتی موضوع بابک بیات باشد و رفاقت و دوستی او با میلاد کیایی، شب‌نشینی‌های دوران نوجوانی، جوانی و بزرگسالی و گپ‌و‌گفت درباره اولین کارهای بیات، نه در زمینه آهنگسازی که در مقام خواننده قصه جالب‌تر و جذاب‌تر هم می‌تواند باشد. میلاد کیایی در سالمرگ بابک بیات از ناگفته‌هایش درباره این رفیق قدیمی می‌گوید!

آشنایی شما با بابک بیات از کجا شروع شد؟

تابستان سال ۱۳۴۲. در آن دوران من هم جزء دسته جوانانی بودم که در مسابقات هنری آن زمان، که آموزش و پرورش در همکاری با وزارت فرهنگ وقت برگزار می‌کرد، شرکت داشتم. این مسابقات همه ساله برگزار می‌شد و از تهران و شهرستان‌های مختلف ایران شرکت کنندگانی در رشته‌های مختلف هنری در آن حضور داشتند. این دانش‌آموزان به اردوی هنری رامسر می‌آمدند و مدیریت برگزاری این جلسات هم با آقایی به نام امیرحسین مهرپور بود. آقای مهرپور انسان بسیار شریفی بود اهل شهر مشهد و البته موزیسین.

دکتر منوچهر معین‌افشار هم با ایشان همکاری می‌کرد. معین افشار دستیار اول آقای پیرنیا در برنامه گل‌ها نیز بود. خوشبختانه ایشان امروز با وجود زندگی در مرز صد سالگی هنوز در بین ما هستند و امیدوارم عمرشان دراز باشد. در آن ایام ما سه یار دبیرستانی بودیم: من، ایرج جنتی عطایی و بابک بیات. البته بابک نام هنری او بود و نام اصلی‌اش علی‌حسین بیات زرندی‌مطلق بود. ایرج جنتی عطایی از دزفول می‌آمد، چون پدرش به عنوان یک نظامی در پادگان دزفول خدمت می‌کرد. خانه ما در آن دوران یک خانه قدیمی بزرگ بود که اغلب شب‌ها ما سه نفر کنار هم بودیم.

آشنایی‌تان از اردوهای رامسر شروع شد....

آغاز آشنایی‌مان از آن اردوها بود اما روز به روز این ارتباط قوی‌تر شد. در آن اردوها افراد دیگری هم بودند. مثلا زنده‌یاد لطفی هم از گرگان به اردوهای رامسر می‌آمد. اتفاقا ایشان هم به خانه ما رفت و آمد داشت و با برادر بزرگ‌تر من بهمن که به لحاظ اندیشه سیاسی به هم نزدیک بودند ساعت‌ها می‌نشست و تا صبح بحث می‌کردند. مجتبی میرزاده نوازنده فقید ویلن از کرمانشاه هم یکی از جوان‌هایی بود که به اردوهای رامسر می‌آمد و اتفاقا در خانه ما هم رفت و آمد داشت. محمد موسوی نوازنده نی از اهواز به اردوهای رامسر می‌آمد و دکتر محمد سریر هم در رشته آکاردئون و ویلن از تهران می‌آمد و در اردوهای رامسر اول شد.

البته نام فامیل آقای سریر هم تهرانی بود که ما آن زمان ایشان را مملی تهرانی صدا می‌کردیم و اوایل انقلاب نام فامیلی‌شان به سریر تغییر کرد. بابک در آن ایام می‌خواند و صحبتی درباره آهنگسازی کردن از سوی او اصلا مطرح نبود. او صدای بسیار زیبایی داشت، اما هر کاری ما می‌ساختیم و بابک می‌خواند شورای موسیقی آن را رد می‌کرد.

چرا؟

چون صدای بابک بیات به شدت شبیه خواننده‌ای بود که در آن زمان گل کرده بود و رقیب سلطان آواز آن دوران یعنی ویگن هم شده بود. نام این خواننده روان‌بخش بود.

غلامعلی روان‌بخش که زاده قوچان بود با اجرای چند‌ترانه محلی خیلی زود میان مردم به شهرت رسید و کارهایش از رادیو به گوش می‌رسید اما ظاهرا مشکلاتی پیش آمده بود که او را به شدت مغضوب مسئولین رادیوی وقت کرد. از جمله آقای معینیان که در آن زمان مدیر انتشارات رادیو بود. ایشان البته از مدیران بسیار خوب رادیو بود و همه موزیسین‌ها مطیعش بودند و به حرف‌هایش گوش می‌دادند. به هر صورت گفته بودند که دیگر صدای غلامعلی روانبخش نباید از رادیو پخش بشود. همین مسئله هم باعث شد او دچار افسردگی شود و بعد هم خیلی زود از دنیا رفت. صدای بابک بیات به شدت شبیه غلامعلی روان‌بخش بود. در رادیو به ما می‌گفتند ما اصلش را که غلامعلی روان‌بخش باشد گذاشته‌ایم کنار، حالا شما بدلش را می‌آورید. خلاصه آقایان سیروس شهردار، جواد بدیع‌زاده و دیگران به عنوان اعضای شورای رادیو حضور بابک را نپذیرفتند.

سیروس شهردار فرزند مشیر همایون شهردار؟

بله. مشیر همایون شهردار رئیس سنی بود، یعنی در کارهای فنی دخالت نمی‌کرد و عنوان ریاست عالیه را داشت. فرزند ایشان مهندس سیروس شهردار در بخش موسیقی جوانان در رادیو اظهار نظر می‌کرد.

بابک از این اتفاق خیلی ناراحت شد و در اصطلاح توی ذوقش خورد. البته ما هم به او دلداری دادیم و گفتیم چه می‌شود کرد؟ بابک ذوق ملودی‌سازی فوق‌العاده‌ای داشت اما نت نمی‌دانست. من به او پیشنهاد کردم ۱۵ تا ۲۰جلسه بیاید تا با او تئوری موسیقی، دیکته موسیقی و سُلِفژ بیاموزم. بابک در آن ایام پیانویی را هم تهیه کرد تا بتواند از این ساز برای یادگیری سریع‌ترش کمک بگیرد. تعداد جلسات آموزشی ما به ۲۰ جلسه نرسید، یعنی او کمتر از ۱۰ ماه زمان احتیاج داشت تا با استعداد خارق‌العاده‌اش تمام آنچه را برای آغاز کار باید می‌آموخت یاد بگیرد. من هم تمام چیزهایی را که در زمینه تئوری موسیقی در آن زمان می‌دانستم به او یاد دادم.

اگر اشتباه نکنم بابک بیات آهنگسازی اولین فیلم سینمایی‌اش را در سال ۴۴ یا ۴۵ برای فیلم «برهنه تا ظهر با سرعت» ساخت. کارگردانی این فیلم را خسرو هریتاش به عهده داشت. او کارگردانی بود با اندیشه‌ای فراتر از دوره‌ای که در آن زندگی می‌کرد. هریتاش در فرانسه تحصیل کرده بود، آدم باسوادی بود و فیلمی در اصطلاح سوپرمدرن برای آن دوران ساخته بود. در آن فیلم بابک موسیقی فیلم را می‌ساخت، من نتش را می‌نوشتم و جالب است بدانید سنتور آن موسیقی فیلم را هم من نواختم. موسیقی این فیلم خیلی زود مورد توجه قرار گرفت، اما مدت کوتاهی از اکران فیلم نگذشته بود که مورد غضب اداره کنترل سینمایی وزارت فرهنگ وقت قرار گرفت و پیش از آنکه زمان نمایش‌اش طولانی شود توقیف شد. بابک در یکی دو فیلم دیگر هم در مقام آهنگساز حاضر شد تا نوبت به ساخت موسیقی فیلم «علی کنکوری» رسید. او موسیقی این فیلم را ساخت، اشعارش را هم ایرج جنتی عطایی سرود. همانطور که گفتم ما سه یار قدیمی بودیم که از صبح تا شام با هم بودیم.

از نگاه شما پرکاری بابک بیات چه محاسن و چه معایبی داشت؟

کسانی همچون منفردزاده در آن دوران از ایران رفته بودند. زنده‌یاد حنانه هم درگذشته بود. فریدون شهبازیان مثل سن و سال جوانی‌اش فعال نبود. بنابراین هم فرصت برای بابک بیشتر شد و هم احساس نیاز به حضور او افزایش پیدا کرد. به قول سعدی «مرد خردمند خردپیشه را/ عمر دوبایست در این روزگار/ اولی را تجربه آموختن/ وان‌دگری تجربه بردن به کار» بنابراین شاید هر آدمی برای اینکه بهترین انتخاب‌ها را انجام دهد به دو زندگی احتیاج داشته باشد. به این معنا که اشتباهات انجام شده در عمر اول را در تجربه دوم زندگی تکرار نکند. بابک بیات آدمی واقعا احساساتی و البته ‌ترد و شکننده بود.

درباره خصوصیات اخلاقی بابک بیات هم برایمان بگویید...

بابک آدم درون‌گرایی بود و اغلب ناراحتی‌ها و دلخوری‌هایش را درون خودش می‌ریخت. این‌طور نبود که بخواهد خودش حقش را بگیرد. او آدم ماخوذ به حیایی بود.

دلتان برای بابک بیات تنگ نشده؟

البته که دلم تنگ شده. من تا امروز بارها و بارها سر خاکش رفته‌ام. بیشتر وقت‌ها یاد خاطراتی که با هم داشتیم می‌افتم. یاد آن شب‌ها که ساعت‌ها با هم بیلیارد بازی می‌کردیم و پای درد دل هم می‌نشستیم. او واقعا یک بازیکن خوب بیلیارد بود. البته دربازی با هم برد و باخت داشتیم. یکی از ویژگی‌های مهم بیلیارد شاید این باشد که می‌شود همزمان بازی کرد و گپ زد. من بازی دیگری را سراغ ندارم که همزمان بشود این دو کار را با هم انجام داد. خلاصه که حسابی دلم برای آن روزها و شب‌ها تنگ شده. بابک دلش از روزگار گرفته بود. حسابی هم گرفته بود. در گذر زمان وقتی مسیرها عوض شد و آن اتفاقی که بابک در سطح جامعه انتظار داشت نیفتاد، کم‌کم باورهایش شکست. البته او آدم افراطی در زمینه سیاسی نبود، اما به هر صورت گرایش‌هایی داشت که به مرور زمان از آنها نا امید شد. خیلی بد است به چیزی دل ببندید که یا حقیقت ندارد یا آن طور که باید پیش نمی‌رود و همه آن انتظارهایی را که داشته‌اید، به باد می‌دهد. البته فرصت برای او پس از انقلاب بیش از قبل فراهم شد و امکان بیشتر شنیده شدن آثارش به وجود آمد، اما این همه ماجرا نبود. بابک آثار بی‌کلام بسیار زیبایی هم داشت. حتما یکی از آثار او را که با دکلمه زنده‌یاد شاملو منتشر شده، شنیده‌اید:«سکوت سرشار از ناگفته‌هاست»! این اثر یکی از کارهای جاودانه بابک بیات بود.

اگر قرار باشد یکی از آثار بابک بیات را به عنوان بهترین یا تاثیرگذارترین ساخته‌هایش معرفی کنید از کدام یک از آنها نام می‌برید؟

اثری که بابک برای کودکان مبتلا به بیماری «تالاسمی» ساخت! بعد از آن هم «سلطان و شبان» را انتخاب می‌کنم که حقیقتا تنظیم زیبایی داشت.

hamdelidaily.ir
  • 16
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش