سینا حجازی درست مثل آهنگهایش است؛ همانقدر شوخ و بازیگوش و دقیقا به همان اندازه جسور، رک و بیتعارف. وقتی از شیطنتهایش تعریف میکند، وقتی از دعوا با مربی پیانو و آوازش میگوید و وقتی از نخستین باری حرف میزند که کارش را برای پدرش پخش کرد، لحنش دقیقا همان شکلی میشود که «لیلی» و «زار نزن» را میخواند و وقتی از فضای این روزهای موسیقی گله میکند و از نامهربانیهای متولیان فرهنگی انتقاد، بلافاصله رنگ صدایش شبیه آهنگهای «دیدی داری»، «تهران» و «نشدیم» میشود. واقعیت این است که سینا حجازی درس و دانشگاه را در ترم ۸ کنار گذاشت تا حرف بزند، تا انتقاد کند و مشکلات جامعه را با موسیقی و در قالب طنز بیان کند. نتیجهاش هم شد همین نوازنده، آهنگساز و خواننده شوخی که شوخی شوخی حرفهای کاملا جدی میزند و با سبکی نو در ایران مخاطبان زیادی را با خود همراه کرده است.
این خواننده نامآشنا که او را بیشتر با کارهای فانتزیاش میشناسند، امروز که روزنامه به دست شما رسیده، شمع تولد ۳۷سالگیاش را فوت میکند. به همین بهانه سراغی از او گرفتهایم تا در جشن تولدش برایمان از مسیر پر پیچ و خمی که تا امروز طی کرده بگوید؛ از ۱۰، ۱۲سال پیش که ریسک کرد و با سبک «رِگه» پا به دنیای موسیقی گذاشت، از روزی که تصمیم گرفت از زیرزمین به روی زمین بیاید و برای کارهایش مجوز بگیرد و از زمانی که آهنگش آنقدر سر و صدا کرد و بهاصطلاح هیت (پرطرفدار) شد که خودش چند روزی در شوک بود! گفتوگوی ما با پسر شوخ دنیای موسیقی را که حرفهای مهمی برای گفتن دارد، در ادامه خواهید خواند.
میدانم این سؤال را خیلیها پرسیدهاند و احتمالا بارها و بارها به آن جواب دادهاید. اما میخواهم من هم آن را بپرسم و از زبان خودتان بشنوم. پسر صدرالدین حجازی چطور بازیگر نشد؟! بهخصوص اینکه در کودکی هم یکبار با پدر همبازی شدید و شاید همه تصور میکردند شما هم راه پدر را در پیش بگیرید.
خب من از همان اول احساس میکردم با میکروفون بیشتر از دوربین ایاغ هستم. چون بهنظرم آدم برای اینکه بخواهد بازیگر خوبی باشد، باید بتواند خیلی خوب دروغ بگوید! باید نقش کسی را بازی کند که نیست. اما برای خواننده خوبشدن، برای اینکه کارت به دل مردم بنشیند، باید از ته قلبت راست بگویی. برای همین ترجیح دادم بیشتر با حقیقت سر و کار داشته باشم و این شد که سر از دنیای موسیقی درآوردم.
البته یکی از دلایلم هم برای دوری از سینما، دقیقا همین پسر صدرالدین حجازی بودن بود! من در بازیگری به هر جایی هم که میرسیدم، آخر میخواستند بگویند از شهرت پدرش استفاده کرده و من اصلا این را دوست نداشتم. البته که درنهایت این کار را هم انجام دادم و در یک فیلم سینمایی بازی کردم، اما زمانی این کار را انجام دادم که در موسیقی به هر حال برای خودم یک جایگاهی پیدا کرده بودم. ضمن اینکه بهنظر من موسیقی بسیار عمیقتر و ماندگارتر از سینماست. شاید کمی شعاری و کلیشهای باشد، ولی واقعا تنها صداست که میماند. شاهدش هم اینکه ما شاید فیلمی که خیلی دوست داریم را نهایتا ۱۰بار ببینیم، ولی آهنگی که دوست داریم را میلیونها بار و برای یک عمر میشنویم!
برای اینکه موسیقی را دنبال کنید حتی از دانشگاه هم انصراف دادید! چرا واقعا؟
من ترم ۸ مدیریت دولتی بودم و کلا ۶ واحد مانده بود تا درسم تمام شود. اما آن موقع به این نتیجه رسیدم که اصلا راه را اشتباه آمدهام. خیلیها سعی کردند از تصمیمم منصرفم کنند. میگفتند حالا این ۲درس را هم پاس کن، بعد هر کاری خواستی انجام بده. اما من معتقد بودم اشتباه، اشتباه است و حتی یک روز هم نباید آن را ادامه داد. برای همین از دانشگاه انصراف دادم.
خیلی جسارت میخواهد!
بهنظر بیشتر دیوانگی میخواهد تا جسارت! ولی من بهشدت معتقدم که اگر آدم میخواهد در زندگیاش به نتایج متفاوت برسد، باید کارهای متفاوت انجام بدهد و درواقع اصلا متفاوت زندگی کند. البته منظورم از تفاوت قطعا تفاوت در لباس پوشیدن و رفتار کردن نیست، منظورم متفاوت عمل کردن در تصمیمگیریهاست. یعنی اگر جایی به نتیجه رسید که یک کاری غلط است، اگر همه جهان هم مخالف بودند، باز کاری را انجام دهد که احساس میکند درست است. درنهایت هم مطمئنم وقتی متفاوت عمل کنی، متفاوت هم نتیجه میگیری.
به خاطر همین متفاوت بودن هم بود که موسیقی را خیلی آکادمیک دنبال نکردید؟!
نه، ببینید من هم کلاس پیانو رفتم، هم کلاس آواز. ولی هر دو را بعد از یکی دو جلسه کنار گذاشتم. چون احساس کردم این روش آموزش فقط افراد را شبیه هم میکند! اساتید موسیقی میخواهند موسیقی را از پایه و کاملا اصولی آموزش دهند، برای همین میگویند فقط اینطور بخوان یا اینطور ساز بزن. به این ترتیب هنرجو را در یک مسیر از پیش تعیین شده هدایت میکنند و بهنظر من خلاقیت را از او میگیرند.
همان زمان که من کلاس موسیقی میرفتم پیش خودم گفتم ته این کلاسها این است که من مثلا میتوانم یکی از قطعههای موتزارت و شوپن را بزنم یا مثل فلان خواننده بخوانم. درحالیکه این اصلا برای من جذاب نبود. چون دلم میخواست یاد بگیرم چیزی خلق کنم؛ چیزی که شیوه و روش خودم باشد، مختص خودم باشد و شبیه کسی نباشد. برای همین موسیقی را خودآموز یاد گرفتم. کتابهای آموزشی و ویدئوهای آموزشی گرفتم و با آنها آموزش دیدم. یک سری نکات را هم از دوستانم یاد گرفتم.
راستی بالاخره سبک موسیقی شما چیست؟ رِگه که برگرفته از موسیقی آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی است؟
نمیشود بهطور دقیق گفت سبک موسیقیام رگه است. چون همه ملودیهای من کاملا ایرانی است، فقط تنظیم رگه دارند. یعنی اگر همین ملودیها را به یک تنظیمکننده دیگر بدهیم، میتواند کاملا آن را بهصورت پاپ تنظیم کند. شاید بتوان اینطور گفت که کارهایم به نوعی رگه ایرانیزه شده است! یا اگر بخواهم بهتر بگویم باید بگویم فیوژن است؛ یعنی ترکیب و تلفیق موسیقی ایرانی و سبک رگه.
خب اصلا چطور شد که تصمیم گرفتید اینقدر خاص کار کنید؟ نترسیدید در جذب مخاطب شکست بخورید؟
واقعیت این است که من اصلا بهدنبال جذب مخاطب نبودم! من در آن دوره بهخاطر مشکلاتی که در جامعه وجود داشت، حال خوبی نداشتم. برای همین به چیزهایی رو آوردم که حالم را خوب میکرد؛ شعر نوشتن، آهنگ ساختن و خواندن. از قبل هم فضای موسیقی رگه را میشناختم و میدانستم این موسیقی یک موسیقی اعتراضآمیز است و کارش پرداختن به مشکلات اجتماعی است. ضمن اینکه احساس کردم شاید بیان مستقیم این مشکلات هم کمی شکل شعارزده پیدا کند، هم خب به هر حال محدودیتهایی وجود داشت که امکان بروز این اعتراض را با مشکل مواجه میکرد. برای همین زبانم را زبان طنز و کمدی کردم.
یک جمله معروفی هست که میگوید اتفاقات دو بار رخ میدهد؛ بار اول به شکل تراژدی و بار دوم بهصورت کمدی! من هم فکر میکنم در آن دوره از تراژدیهایی که در زندگی و جامعهمان بود، به این کمدی رسیدم. مثلا در آهنگ «دیدی داری» که میگویم شما داشتید ما نداشتیم، اگر چه فضای کلی کار شوخی است، اما در قلب این شوخی یک درد بزرگ قرار دارد. درواقع من این سبک را انتخاب کردم که بتوانم حرفم را با موسیقی بزنم. خب بعدها مخاطبش را هم پیدا کرد.
با همین دستفرمان هم به ترک لیلی رسیدید! فکر میکردید یکدفعه اینقدر عجیب و غریب مورد استقبال قرار بگیرد؟
واقعا نه. شب قبل از اینکه لیلی را منتشر کنم، کار را برای یک سری از دوستانم گذاشتم. یکی از بچههای موزیسین گفت سینا واقعا میخواهی این را پخش کنی؟ خیلی ریسک بالایی دارد. یعنی مردم یا ممکن است بخندند و مسخرهات کنند، یا ممکن است خیلی مورد استقبالشان قرار بگیرد.
گفتم واقعا برایم مهم نیست. این نخستین آهنگی است که خودم با همه وجودم آن را ساختهام و حرف دلم است و چیزی که واقعا برایم مهم است این است که شنیده شود. بعد فردای آن روز که این ترک را منتشر کردم، آنقدر عجیب و غریب مورد استقبال قرار گرفت که چند روز اول واقعا ترسیده بودم! اینقدر از کمپانیهای این طرف آب و آن طرف آب تماس میگرفتند، فلان کارگردان زنگ میزد میگفت میخواهم برایت ویدئو بسازم و اینقدر واکنشهای عجیب و میدیدم که ۲-۳ روز اول بهمعنای واقعی کلمه ترسیده بودم!
واکنش پدرتان چه بود؟ به هر حال ما صدرالدین حجازی را همیشه یک مرد جدی و با ابهت دیدهایم. وقتی سبک کارتان را با آن فضای جدید و طنزآمیز دید، مخالفتی نداشت؟
چرا اتفاقا. بار اول که شنید گفت: «این چیه؟! بخون!» گفتم: «ببخشید مگه دارم بیل میزنم؟! دارم میخونم دیگه!» گفت: «نه، یعنی چه چه بزن، سنتی بخون!» اما بعد از مدتی نهتنها با سبک کاریام کنار آمد، بلکه آرام آرام علاقهمند هم شد!
بعد از لیلی، ۷۰، ۸۰ تکترک ساختهاید و سال ۹۴ هم یک آلبوم مجوزدار منتشر کردهاید. کدام کارتان را بیشتر دوست دارید؟
کار بعدیام را بیشتر دوست دارم! چون هر چه جلوتر میروم تجربهام برای ساخت یک قطعه موسیقایی بیشتر میشود و سعی میکنم ایرادات کارهای قبلیام را برطرف کنم. برای همین کار مورد علاقه من همیشه کار بعدیام است.
کاری هم هست که امروز بگویید کاش انجامش نمیدادم؟ یا اگر به گذشته برگردید دیگر آن را نخوانید؟
خب همانطور که دیدگاه آدم در زندگی مرتب تغییر میکند، در موسیقی هم همین اتفاق میافتد. هر چه جلوتر میروم متوجه یک سری ایرادات در کارهایم میشوم و با خودم میگویم اگر امروز میخواستم این کار را انجام بدهم، قطعا آن را طور دیگری انجام میدادم. برای همین جواب سؤالتان این است: بله زیاد! نه اینکه اگر به گذشته برگردم دیگر آنها را نخوانم، ولی حتما بسیاری از آنها را بهتر انجام میدهم.
نکتهای که در مورد شما وجود دارد این است که سالها بدون مجوز و اصطلاحا زیرزمینی کار کردید و اتفاقا در همان دوران هم مخاطبهایتان را داشتید. چطور شد که تصمیم گرفتید از زیرزمین بیرون بیایید و برای کارهایتان مجوز بگیرید؟!
راستش را بخواهید فقط برای برگزاری کنسرت و ارتباط بیشتر با مخاطبهایم این کار را کردم. چون خیلی به این موضوع اعتقاد دارم که هنر مجوز نمیخواهد. اما خب با قوانین کشور ما برای انجام کار موسیقایی هم نیاز به مجوز داریم، برای همین تصمیم گرفتم دنبال مجوز بروم.
پس چرا در این حوزه کمکارید؟ چرا اینقدر کم اجرای زنده میگذارید؟ حتی چند وقتی است که کار جدیدی هم از شما نشنیدهایم.
واقعیت این است که این روزها کمی حال دلم خوب نیست و نمیتوانم به مردم هم دروغ بگویم. یعنی نمیتوانم با حال بد روی استیج بیایم، برایشان بخوانم و خودم را شاد نشان بدهم. اما با این حال دارم کار میکنم. قطعههای جدیدی ساختهام که منتظرم در یک فرصت مناسب، زمانی که هم حال مردم خوب بود، هم حال خودم، آنها را منتشر کنم. ضمن اینکه مشکلاتی هم وجود دارد که واقعا آدم را سرخورده میکند.
کلا نگاهی که به فعالان موسیقی وجود دارد، متأسفانه نگاه مثبتی نیست. برای همین مرتب باید به همه جواب پس بدهیم. علاوه بر این نگاه آزاردهنده، در سبک من هم که حالت انتقادی دارد، شعرهایم کاملا قلع و قمع میشوند! این علاوه بر اینکه باعث از بین رفتن مفهوم شعرم میشود، با مغزم هم کاری میکند که وقتی میخواهم شعر جدید بگویم، از ترس این ممیزیها بهصورت کاملا ناخودآگاه خودسانسوری کنم.
خب این باعث میشود آرام آرام زهر انتقاد و درنتیجه تأثیرگذاریام کمتر شود و دیگر آن کسی نباشم که در ترانههایم انتقادهای صریح میکردم و مردم آنطوری دوستش داشتند. خب این واقعا مقوله دردناکی است. یا بهتر بگویم یک تراژدی است. همین حالا اگر در هر کشوری بگویید اینجا سازمانی هست که ترانههای ما را میخواند، بعد برای مجوز دادن آن را تغییر میدهد، همه تعجب میکنند. چون در دنیا هنر مجوز نمیخواهد و ممیزی نمیشود. اما این اتفاق اینجا میافتد و مجموع اینها باعث شده این روزها کمتر دست و دلم بهکار برود.
خب درست است که هماکنون هم شرایط جامعه خیلی مطلوب نیست، هم مشکلاتی در حوزه موسیقی وجود دارد. اما بهنظر میرسد نسبت به سالهای قبل کمی فضا برای کار فعالان موسیقی در کشورمان بهخصوص جوانانی که مثل شما بهدنبال سبکهای جدید و کارهای نو هستند، مهیاتر شده. قبول ندارید؟
چرا، قطعا همینطور است. الان خیلی بهتر شده. ارشاد آن اوایل سر مجوز گرفتن آثار همه بلایی سرم آورد! ۴سال پشت در ارشاد بودم تا توانستم مجوز بگیرم. ولی امروز این روند خیلی راحتتر انجام میشود. بهنظر من با باز شدن فضای فعالیت برای فعالان موسیقی و از طرفی روی کار آمدن افرادی که خودشان اهل هنر باشند و ما را بیشتر و بهتر درک کنند، حال موسیقیمان خیلی بهتر خواهد شد.
سلیقه مردم چه؟ تغییری نکرده؟ یعنی درواقع میخواهم بدانم بهنظر شما مخاطبان موسیقی نسبت به قبل با کارهای جدید و سبکهای نو آشناتر نشدهاند؟
بهنظر من نه، فرق چندانی نکرده. شاهد حرفم هم این است که این روزها کماکان موزیکهایی هیت میشوند که درواقع همان کارهای محبوب قبلی است. البته که در این زمینه واقعا نمیتوانیم به مردم خرده بگیریم؛ چون به موسیقی خوب و متفاوت دسترسی نداشتهاند. هماکنون نه این سبکهای جدید جایی در رسانههای عمومی ما مثل تلویزیون و رادیو دارند و نه خود فعالان موسیقی تمایل دارند که در سبکهای نو کار ارائه دهند.
چون همانطور که گفتم کار کردن در این سبکهای جدید بهخصوص با محتوای انتقادی دردسرهای زیادی برای مجوز گرفتن دارد، برای همین خوانندهها هم کارهایی را انتخاب میکنند که امتحان پس داده است و دردسر کمتری برایشان دارد. نتیجه این میشود که این موسیقیها اصلا به گوش مردم نمیرسد که حالا بعد بخواهیم انتظار داشته باشیم با سبکهای جدید و کارهای نو آشنا شوند.
و بهعنوان آخرین سؤال این روزها مشغول چه کاری هستید؟
قصد دارم با یک تهیهکننده جدید قرارداد ببندم؛ چون احساس میکنم واقعا وقت یک تغییر رسیده. قرارداد جدید که بسته شود، کنسرتهایم شروع خواهد شد. چندین قطعه جدید هم ساختهام که منتظرم کمی شرایط بهتر شود و در یک فرصت مناسب منتشرشان کنم.
خواننده نبودم آشپز میشدم!
برای کسی که سالهاست شعر نوشته، آهنگ ساخته و خوانده، یعنی در یک کلام تمام زندگیاش را با موسیقی گره زده، شاید حتی تصور زندگی بدون موسیقی هم سخت باشد. اما ما در حاشیه گفتوگو با سینا حجازی از او میخواهیم برای چند لحظه فراموش کند که خواننده است و بعد بگوید اگر امروز کار موسیقی انجام نمیداد، چه شغلی داشت. انتظار داریم با این سؤال او را غافلگیر کنیم، اما برعکس، او ما را غافلگیر میکند! چون بدون اینکه لحظهای فکر کند، میگوید اگر خواننده نبود، حتما آشپز میشد؛ «من آشپزی را خیلی دوست دارم. برای همین اگر خواننده نبودم، احتمالا حالا در فرانسه مشغول آشپزی بودم».
بعد با خنده ادامه میدهد: «البته با شرایط فعلی هیچ بعید نبود یک فلافلی در میدان گمرک داشته باشم!».
دلم میخواست یاد بگیرم چیزی خلق کنم؛ چیزی که شیوه و روش خودم باشد، مختص خودم باشد و شبیه کسی نباشد. برای همین موسیقی را خودآموز یاد گرفتم
آهنگهای خودم را گوش نمیکنم!
از سینا حجازی میپرسیم در ماشین بیشتر آهنگهای خودش را گوش میکند یا انتخاب دیگری دارد که پاسخ میدهد: «نه، اصلا آهنگهای خودم را گوش نمیکنم! چون در پروسه تولید آهنگ از آنجا که ترانههایم را هم خودم مینویسم، در واقع از همان ب بسمالله تا میکس و مسترینگ با کار درگیرم و بنابراین میلیاردها بار آن را میشنوم! برای همین بیشتر ترجیح میدهم موسیقیهای دیگر را گوش کنم». او که این روزها بیشتر به سمت گوش کردن کارهای اینسترومنتال یا اصطلاحا آهنگهای بیکلام رفته، ادامه میدهد: «من همه نوع موسیقی را گوش میکنم. اصلا اینطور نیستم که بگویم این سبک را دوست ندارم، فلان نوع موسیقی را دنبال نمیکنم یا از این ژانر بدم میآید. من همه نوع سبکی را گوش میکنم؛ چون بهشدت معتقدم هر کدام از این سبکها جذابیت منحصر به فرد خودشان را دارند».
پدر و پسر هنری
اوایل کار سینا حجازی، کمتر کسی میدانست او پسر صدرالدین حجازی بازیگر نامآشنای سینما و تلویزیون است. خودش تمایل چندانی به افشای این موضوع نداشت، چون نمیخواست موفقیتش را به شهرت پدرش ربط بدهند. اما حالا که خودش را با کارهای منحصر به فردش در دنیای موسیقی ثابت کرده، همه جا با افتخار میگوید پسر صدرالدین حجازی است و جسارتش را از او به ارث برده.
در انتظار اکران
سینا حجازی وقتی ۸، ۹ساله بود همراه برادرش کسرا در فیلم «از بلور خون» بازی کرد و حالا در جدیدترین تجربه بازیگریاش در فیلم سینمایی «سراسر شب» با الناز شاکردوست، امیر جعفری، افسانه چهرهآزاد، آزاده صمدی، مهدی سلطانی و... همبازی شده است. سینا در این فیلم که در انتظار اکران است، علاوه بر تیتراژ پایانی، قطعهای هم برای یکی از سکانسهای فیلم ساخته است.
«رویا»ی سینا حجازی
تنها آلبوم مجوزدار یا بهعبارت بهتر نخستین مجموعه موسیقایی سینا حجازی «رویا» نام دارد که سال۱۳۹۴ با ۱۰ قطعه منتشر شد. تیک تیک تیک، بادبادک، بارون، خودتی، قهرمان، ماما، هارمونی، رفیق، ای دل ورؤیا نام قطعههای این آلبوم است که حدود ۴سال پیش با طرحی از بزرگمهر حسینپور، کارتونیست و کاریکاتوریست معروف، به بازار موسیقی آمد.
پرنیان سلطانی
- 19
- 3