شنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۳
۱۰:۳۷ - ۲۷ آبان ۱۳۹۹ کد خبر: ۹۹۰۸۰۱۵۸۴
موسیقی

استاد شجریان به روایت «نادر مشایخی»

نادر مشیخی و محمدرضا شجریان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

 نگاه موسیقیدانی که در عرصه ارکسترال آن‌هم در نوع غربی‌اش فعالیت کرده به موسیقی ایران و آوازخوانی شناخته‌شده در این عرصه می‌تواند برای مخاطبان جذاب باشد. در این میان شاید این‌که این موسیقیدان مقدمات همکاری با آوازخوان شهیر موسیقی ایران محمدرضا شجریان را هم فراهم کرد، اما این فرصت به دست نیامد که با او اثر مشترکی را منتشر کند، به‌احتمال می‌تواند به جذابیت فضای موردنظر کمک کند.

 نادر مشایخی آهنگساز و نوازنده موسیقی غربی که در کارنامه‌اش تجربه حضور روی صحنه‌های مختلف به‌عنوان رهبر ارکستر و البته اجرای آثاری از او به‌عنوان آهنگساز به چشم می‌خورد، درباره استاد محمدرضا شجریان حرف‌هایی شنیدنی دارد. او که سال‌ها در وین اتریش به تحصیل درزمینه موسیقی غربی مشغول بود، روزگاری را در یاد دارد که آوازه سیاوش و البته بعدها محمدرضا شجریان کم‌کم ایران‌گیر شد و او که مشغول درس خواندن در خارج از ایران بود، وصف حضور شجریان در عرصه موسیقی ایران و البته آثار او را می‌شنید.

نادر مشیخی و محمدرضا شجریان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

مشایخی همواره در گفت‌وگوهایش با اهالی رسانه، نشان داده که به پدیده‌ها و موضوعات پیرامونش درست منطبق با طرز و شیوه دیگران، نمی‌نگرد و همین تفاوت می‌تواند تجربه مصاحبت با او را برای هر روزنامه‌نگاری جذاب کند. حالا خبر رسیده به‌زودی خیابان فلامک به نام استاد محمدرضا شجریان تغییر نام خواهد یافت. حجت نظری عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران از ابلاغ مصوبه شورای شهر برای نام‌گذاری خیابانی به نام استاد محمدرضا شجریان خبر داده و گفته پس از پیگیری‌های چندین‌باره اعضای شورای شهر و نیز مطالبه مردم، سرانجام شهردار تهران مصوبه پیشین شورای شهر تهران در خصوص نام‌گذاری معبری به نام استاد محمدرضا شجریان را برای اجرا ابلاغ کرد و به‌زودی خیابان فلامک که پیش‌ازاین با مصوبه شورای شهر به نام این استاد موسیقی و آواز ایرانی نام‌گذاری شده بود، به استاد محمدرضا شجریان تغییر نام خواهد یافت. به همین بهانه با نادر مشایخی هم‌کلام شده‌ایم تا برایمان از ظهور سیاوش جوان در نیمه‌های دهه چهل بگوید و البته درباره مسیری که محمدرضا شجریان با گام زدن در آن، به جایگاه امروزش رسید. 

گفت‌وگو با نادر مشایخی را در ادامه می‌خوانید:

عده‌ای آوازهای آقای گلپایگانی را در دوران جوانی شما، جلوه‌ای از نسخه روزآمد موسیقی ایرانی در آن ایام می‌دانستند. شما هم در آن روزگار همین نگاه را داشتید؟

آقای گلپا تکنیک دیگری در آوازخوانی داشت و در آثار او تعداد و چگونگی ارائه تحریر بود که اهمیت پیدا می‌کرد. مدگردی و مرکب‌خوانی کاری بود که پیش از شجریان برای مخاطب موسیقی ایرانی چندان آشنا نبود و با ظهور او به مردم ایران معرفی شد. او تأثیر مثبتی روی موسیقی ایرانی گذاشت. پیش از او دایره مخاطبان موسیقی ایرانی تنها محدود به تعداد معینی طرفدار بود، اما بعد از او این دایره وسعت گرفت و بعد از انقلاب با آثار او بود که موسیقی ایران بدل به هنری فراگیر در ایران شد.

بعد از انقلاب آقای شجریان برای برگزاری کنسرت مدام به اروپا رفت‌وآمد داشت. در آن ایام با توجه به حضور شما در وین آیا ملاقاتی با او داشتید؟

بله. من خوب به خاطر دارم که در آن روزها و درحالی‌که من در وین مشغول تحصیل بودم، اخبار فعالیت‌های آقای شجریان درزمینه موسیقی در ایران همه‌جا پیچید. در ادامه او کنسرت‌هایی پی‌درپی در اروپا و به‌خصوص وین روی صحنه برد و این ماجرا، برای من توفیقی به وجود آورد که طی آن سعی می‌کردم هرگاه آقای شجریان به اتریش می‌آید، به سراغش بروم تا هم اجراهایش را تماشا کنم و هم درباره موسیقی ایرانی با او حرف بزنم. آن‌وقت‌ها خیلی دوست داشتم آقای شجریان درباره موسیقی ایرانی حرف بزند، چون آن زمان مسائل مختلفی در موسیقی ایران وجود داشت که تئوری مناسبی برایش در نظر گرفته نشده بود. البته هنوز هم گمان می‌کنم درباره بخشی از موسیقی ایرانی این وضعیت وجود داشته باشد.

در این میان باید توضیح بدهم که کتاب آقای طلایی درباره تحلیل ردیف اثری بود که آن را خواندم و به گمانم بسیاری از ابهامات در آن کتاب پاسخ داده شده است، اما آن اثر درباره ردیف سازی است و هنوز درزمینه ردیف آوازی چالش‌ها و ابهامات زیادی وجود دارد. خوب به خاطر دارم که در همان زمان مطالبی که آقای شجریان درباره ردیف آوازی ارائه می‌داد، برای من خیلی جذابیت داشت و می‌توانست راهگشا باشد. آن زمان من از موسیقی به sound رسیده بودم، نه از کلام. با این توضیح، اعتقاد داشتم که اصلاً کلام برای موسیقی نیاز نیست. استدلال من هم این بود که موسیقی هنری مستقل است. آقای شجریان اما درباره موسیقی ایرانی تعریفی را مطرح کرد که به گمانم تا همین امروز کامل‌ترین و البته ساده‌ترین تعریف دراین‌باره بود. او گفت:«دلیل حضور موسیقی ایرانی در این نقطه آن است که بتواند زاویه‌های گوناگون متنی را که می‌خوانید، برایتان روشن کند و برای شنونده امکانی را ایجاد کند که طی آن زوایای عاطفی عمیق دیگری را از متن اولیه بیرون بکشد.» به گمان من این تعریف نه‌تنها تعریفی کامل برای موسیقی ایرانی است که باید آن را به‌طور کل تعریفی بر پایه عادات شنیداری به‌حساب آورد. با این توضیح، یکی از این عادت‌ها، عادت‌های شنیداری در موسیقی ایرانی است. این ویژگی در موسیقی ایرانی را می‌توان شبیه به موسیقی دوره باروک دانست. در آن موسیقی هم متن نقش بسیار مهم و پررنگی را ایفا می‌کند. کسی همچون باخ آهنگ‌ساز ایده است نه صدا. او می‌خواهد ایده‌اش را از طریق موسیقی منتقل کند و این روند در موسیقی ایرانی هم هست.

از نگاه شما موسیقی ایرانی چه پیشینه‌ای داشت که آقای شجریان توانست آن را با بیانی نو ارائه کند؟

دراین‌باره می‌توانم به نقلی که از ابوالحسن‌خان صبا به ما رسیده استناد کنم. ظاهراً او به شاگردانش توصیه می‌کرد که برای درک و دریافتی درست از موسیقی ایرانی پای منبر مداحان بنشینند و از آن‌ها ایده بگیرند. البته آنچه از ذهن آقای صبا از نوحه‌خوانی وجود داشته مربوط به همان زمان بوده و ارتباطی بین آن و مداحان امروز نیست. تا آنجا که من می‌دانم نوحه‌خوانی یک ویژگی مهم و جذاب داشت و آن، این بود که هرکدام از ائمه گوشه مخصوص به خودشان را در ردیف موسیقی ایرانی داشتند. این گوشه‌ها امروز در دستگاه‌های مختلف موسیقی ایرانی وجود دارد و از میان آن می‌شود به گوشه حسینی اشاره کرد.

برای مثال کسی که می‌خواست برای حضرت زینب(س) نوحه بخواند، حتماً باید نوحه‌خوانی در آواز بیات ترک خوانده شود یا نوحه حضرت علی (ع) لزوماً باید در دستگاه شور باشد. نکته جالب دراین‌باره آن است که در این نوع استفاده از ردیف، موسیقیدان یا نوحه‌خوان از موسیقی بهره‌ای می‌برد که لزوماً موسیقایی نیست بلکه با معنویت ارتباط پیدا می‌کند. در موسیقی دوره باروک چنین نگاهی را می‌شود سراغ گرفت. در موسیقی آن دوره بیش از پانصد فیگور وجود داشت که هرکدامش معنایی مشخص می‌داد. برای نمونه می‌شود از فیگور نفرت و فیگور عشق نام برد. در این میان خوب است مثالی از کتاب‌های موسی معروفی بیاورم. اگر در آثار مکتوب او دیده باشید، آقای معروفی بر سر هر گوشه‌ای، بیتی شعر آورده است. آن بیت شعر یک یادآوری برای کسی است که می‌خواهد آن گوشه را اجرا کند تا همیشه یادش باشد اگر خواست در آن گوشه بخواند باید شعری را انتخاب کند که حال و هوا و فضای آن بیت را داشته باشد.

با توجه به توضیحات شما، آیا موافقید که میان خوانندگان مختلف درزمینه موسیقی ایرانی پیش از انقلاب تفاوت وجود داشت و در اصطلاح مخاطب با صداهایی مواجه بود که از نظرگاه‌های مختلف، باهم فرق می‌کردند؟

در آن ایام هر خواننده‌ای ویژگی‌ها و مختصات خودش را داشت. بر همین اساس هم بود که از آقای بنان انتظاری داشتیم که با انتظارمان از آقای قوامی یا آقای شهیدی فرق می‌کرد. از اکبر گلپایگانی هم انتظاری می‌رفت که با انتظاری که از سیدجواد ذبیحی داشتیم، متفاوت بود.

در این مسیر چه اتفاقی رخ داد که به تعبیر برخی از منتقدان، موسیقی ایرانی بعد از انقلاب تک‌صدایی شد؟

در دهه اول و تا نیمه‌های دهه دوم پس از انقلاب تنها دو خواننده درزمینه موسیقی ایرانی امکان فعالیت رسمی داشتند؛ شهرام ناظری و محمدرضا شجریان. البته یکی دو نفر دیگر هم ازجمله محمد گلریز به‌عنوان خواننده کار می‌کردند که مخاطبان آنان را به‌عنوان خوانندگان سرودهای انقلابی می‌شناختند.

با مدنظر قرار دادن کارنامه هنری آقای شجریان، از نگاه نادر مشایخی میراثی که این هنرمند برای موسیقی ایرانی باقی مانده، دقیقاً چیست؟

کارنامه هنری آقای شجریان بسیار پربار و قابل‌توجه است، اما گاهی گروهی از طرفداران این هنرمند بزرگ تلاش می‌کنند این گزاره را جا بیندازند که آقای شجریان بالاترین سطح موسیقایی ممکن در طول تاریخ، از سوی او ارائه شده و بر همین اساس می‌گویند مثلاً موسیقی ایران در طول تاریخ یک ستون اصلی داشته و دارد و آن‌هم آقای شجریان است. درحالی‌که یکی از افراد نزدیک به آقای شجریان دراین‌باره می‌گفت شخص آقای شجریان به این معتقد نیست که قبل و بعد از او درزمینه موسیقی در ایران هیچ هنرمندی وجود نداشته و نخواهد داشت و این تنها منم که باید به‌عنوان قله موسیقی ایران معرفی بشوم.

آقای شجریان در طول حدود ۵دهه فعالیت مستمر و در سطح حرفه‌ای آثار گوناگونی را روانه بازار موسیقی کرد اما اگر بخواهیم هر یک از این آثار را در دهه‌های مختلف فعالیت او بررسی کنیم به‌احتمال با کیفیت‌هایی متفاوت روبه‌رو خواهیم شد. گروهی هم بر این عقیده‌اند که آثار سال‌های پایانی فعالیت آقای شجریان از نظر کیفی قابل‌مقایسه با سطح کیفی آثار منتشرشده با صدای او در سال‌های قبل، نیست. نظر شما درباره این گزاره چیست؟

به‌هرحال سن و سال هر انسانی در گذر زمان، بالا می‌رود و در این رهگذر توانایی صوتی آدم‌ها هم دچار تغییر می‌شود. از نگاه من هم ممکن است این گزاره صحیح باشد که آقای شجریان در کارهای آخرش در قیاس با سال‌های قبل، به‌عنوان یک خواننده آن‌قدر سرحال نبوده است. به هر شکل همان‌طور که توضیح دادم و البته واضح است، همه آدم‌ها با گذر عمر به پیری و خستگی هم می‌رسند و هرکسی در ایام جوانی در قیاس با ایام کهولت توانمندی‌های بیشتری دارد. در ادامه باید به این نکته هم اشاره کنم که در اروپا یک آوازخوان درنهایت تا سن ۵۵ سالگی به خواندن ادامه می‌دهد و شاید در همه دوران تعداد کسانی که به کارشان درزمینه خوانندگی ادامه داده‌اند، به ۱۰ نفر هم نرسد. با این توضیح، باید توجه کنیم که توانایی کامل حنجره تا سن و سال مشخصی حفظ می‌شود و بعدازآن دیگر کشش و انعطاف گذشته را نخواهد داشت.

در این رهگذر هم می‌توان به این نتیجه رسید که یک خواننده در مقایسه با یک آهنگساز زمان بسیار کمتری را برای ارائه اثر هنری در اختیار دارد چون به‌طور میانگین هر خواننده می‌تواند نهایتاً سی‌وپنج سال به فعالیت حرفه‌ای بپردازد، درحالی‌که یک آهنگساز گاهی این امکان را دارد که تا صدسالگی هم آهنگسازی کند. الیوت کارتر برای توضیح درباره این موضوع می‌تواند مثال خوبی باشد. او تا سن ۱۰۷سالگی زندگی کرد و ۱۰۶ سال سن داشت که روی صحنه رفت و کنسرت پیانویش را برگزار کرد. یادم می‌آید که یک‌بار با او تماس گرفتم تا جویای احوالش شوم. از او پرسیدم امروز چطوری؟ حالم زیاد خوب نیست. گمان می‌کنم امروز ۱۰۵ ساله شده باشم. گفتم چطور وقتی ۱۰۴ ساله هستی، حالت خوب است اما وقتی ۱۰۵ سال می‌شود، حالت بد می‌شود؟ منظور او این بود که در ۱۰۵ سالگی پیر شده‌ام.

آیا در این لحظه خاطره جالبی از آقای شجریان در ذهن دارید که بخواهید برای ما بازگو کنید؟

بله. به یاد دارم که یک کارگردان هلندی قرار بود فیلمی بسازد و از آقای شجریان هم دعوت کرد، بیاید و در بخشی از آن فیلم حرف بزند و البته آوازی هم بخواند. آقای شجریان بااین‌که سنش بالا بود، آمد و به‌خوبی در آن فیلم سخن گفت و در ادامه به زیبایی تمام، بدون هیچ نقصی و بدون هیچ الگویی، چنان آوازی خواند که آن کارگردان هلندی مات و مبهوت شد. آن کارگردان بعد از فیلم‌برداری گفت که بدون بلد بودن فارسی و بعدازاین‌که آقای شجریان آوازش را خواند، فهمیدم چه گفت؟ این سخن نشان می‌دهد که آن کارگردان هم اثر را تأویل کرده و از شنیدنش لذت برده است. به نظر من این اتفاق، اتفاق بسیار زیبایی بود، چون طی آن یک آوازخوان ایرانی با هنرش توانست به یک هلندی موسیقی ایرانی را بفهماند. آن آواز، ازنظر فرم، ساختار و تکنیک بسیار عالی خوانده شد.

* رضا نامجو

hamdelidaily.ir
  • 13
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش