دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۳۷ - ۰۹ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۲۲۲۴
تئاتر شهر

یک 'کمدی درام موزیکال' اجتماعی و سیاسی / نگاهی به نمایش 'مطرب' بهزاد فراهانی

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,نمایش مطرب
حسن پارسائی: کمدی درام موزیکال ' ُمطرب' به کارگردانی بهزاد فراهانی شباهت‌های نسبی به نمایش تخت حوضی دارد و اجرایی گیرا، کمیک و با محتواست که به شکل هنرمندانه‌ای روی صحنه می‌رود.

به گزارش هنرآنلاین، استفاده از کمدی‌های ایرانی که مضامین اجتماعی و انتقادی دارند، تأثیرات متنوع و متعددی بر تماشاگر می‌گذارد: ضمن آن که اوقاتی مفرح و شادی بخش برای او فراهم می‌آورد، تناقضات و مشکلات پیرامونی‌اش را به چالش می‌کشد و از طریق شوخی‌ها و گفتارهای طنزآمیز (طنز کلامی) و حرکات خنده‌آور (طنز رفتاری) و با هم‌آمیزی هر دو این‌ها با انتقادهای تند و تیز و نهایتا با آشکار نمودن تناقضات رفتاری و ذهنی پرسوناژها و حتی اشاره به پارادوکس‌های اجتماعی که ممکن است فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باشند، یک تحلیل و تأویل ضمنی به ُکل موضوع می‌افزاید؛ به همین دلیل چنین نمایش‌هایی گاهی "آموزشی" هم تلقی می‌گردد.

 

نمایش‌های "تخت حوضی" از ظرفیت‌ها و قابلیت‌های نمایشی بالایی برخوردارند و می‌توان تغییراتی به تناسب زمان و مکان و دوران‌های اجتماعی و تاریخی در آن ایجاد نمود و حتی برخی از عناصر ساختاری‌اش را به گونه‌ای بدیع عوض کرد، تا مخاطب با موضوع و ساختار آشنا و از پیش تعریف شده‌ای  روبه‌رو نشود.

 

نمایش " ُمطرب" به نویسندگی، طراحی و کارگردانی بهزاد فراهانی که هم‌اکنون در سالن سمندریان، از مجموعه سالن‌های ایرانشهر واقع در خانه هنرمندان اجرا می‌شود، نمونه‌ای قابل ذکر از این نوع نمایش ایرانی است و البته برخلاف الزامات عنوان‌گذاری‌اش ( ُمطرب) که اقتضاء می‌کند پرسوناژ محور باشد، اجرایی پرسوناژ محور نیست، بلکه اساسا "داستان محور" است، زیرا وجوه پارادوکسیکال موضوع است که به حضور پرسوناژها و نهایتا به خود اجرا معنا و مفهوم می‌بخشد؛ نمایش دارای "دو بخش  موضوعی" است.

 

ابتدا با یک "گره‌افکنی بحران‌ساز  و پارادوکسیکال" آغاز می‌شود که عبارت است از دادن تراکتوری مجانی از طرف دولت به فقیرترین فرد آبادی که یک زن بیوه نیازمند است؛ او حق فروش  تراکتور را ندارد و تراکتور مورد نظر هم فاقد "خیش" است. ضمنا زن فقیر پول خریدن خیش ندارد تا حداقل پسر بیکارش با تراکتور زمین کسی را شخم بزند و کسب درآمد کنند.

 

باید یادآور شد که این بخش موضوع کاملا متناقض و پارادوکسیکال است وقابلیت " ُبحران‌سازی کمیک" را دارد: زن از اهالی ده درخواست کمک می‌کند که نهایتا ماهیت غیرانسانی آن‌ها که تمثیلی از فریب‌کاری، سودجویی و سوءاستفاده‌های شخصی جامعه ایرانی است، آشکار می‌شود؛ او نهایتا برای حل مشکل‌اش به همان مرکز دولتی که تراکتور را به او اهداء کرده، مراجعه می‌کند، اما راه به جایی نمی‌برد و آخرش ....

 

بخشی از داستان هم از همان آغاز حالتی "چیدمانی وعمدی" دارد: زن مورد نظر دارای یک پسر جوان است و در مقابل آن‌ها هم یک پدر عزب با دختر جوانش درنظر گرفته شده‌اند تا از همان ابتدا "مصالح موضوعی پایان نمایش" فراهم شود و در آخر پسر جوان با دختر جوان و  بترتیب مادرش هم  با پدر دختر جوان ازدواج کند و نمایش به خیر و خوشی و با شادی مضاعفی به پایان برسد. ضمنأ موضوع  تراکتور هم به طور حاشیه‌ای حل شود.

 

باید یادآورشد گرچه عنصر "اغراق" جزء انضمامی نمایش‌های کمدی است، اما در جاهایی این اغراق به باورپذیری وقایع و آدم‌ها تاحدی آسیب زده است.

 

با همه این‌ها، داستان در ُکل به لحاظ ظرفیت و قابلیت موضوعی‌اش فراز و فرودهای  نمایشی لازم  و درخوری برای به صحنه آمدن پرسوناژها دارد و بهزاد فراهانی به عنوان نویسنده متن، از پارادوکس‌ها و تناقضات موجود در موضوع استفاده نموده تا داده‌های ضمنی انتقادی و اجتماعی و حتی سیاسی وارد متن کند و البته همه این داده‌ها بر اساس روابط علت و معلولی رویدادهای خود داستان ضرورت پیدا کرده‌اند؛ همگی مابه ازائ‌ها و قرینه‌های "برون متنی" و "برون نمایشی" دارند و همزمان محتوای نمایش را حین کمدی بودنش جذاب‌تر و پذیرفتنی‌تر کرده‌اند.

 

گرچه دراین نمایش شبه تخت حوضی "پرسوناژ" نوکر یا "غلام سیاه" در نمایش نیست، اما پرسوناژ "پسر جوان" تا حدی چنین نقشی به عهده دارد. البته این اجرا تفاوتی عمده با نمایش تخت حوضی دارد: پرسوناژ پسرجوان (یار اسفندیار) هرگز به اندازه نوکر یا غلام سیاه نمایش‌های تخت حوضی فرصت جولان ندارد و همانند پرسوناژهای دیگر زمان‌بندی معینی برای حضور دارد.

 

در نمایش " ُمطرب" علاوه بر شباهت‌های ساختاری، از نظر موضوعی هم به دلیل پرداختن به تم خواستگاری و ازدواج (تم ضمنی نه اصلی) باز شباهتی به نمایش‌های تخت حوضی وجود دارد با این تفاوت که از بطن تم اصلی نمایش که به اهدای تراکتور مجانی به زن فقیر ده و ایجاد بحران و گره‌افکنی در زندگی او مربوط می‌شود، تناقض  و پارادوکسی بسیار نمایشی‌تر شکل می‌گیرد و اجرا را از ژانر نمایش تخت حوضی فراتر می‌برد: زیر لعاب کمدی عملا  ُبن مایه‌های موضوعی و جّدی یک "درام عمیق سیاسی اجتماعی"  هم آشکار  می‌شود  و چون نمایش موزیکال هم است، اجرا  نهایتا شاکله ژانر" کمدی درام موزیکال" پیدا می‌کند.

 

نمایش از لحاظ اجرا ضعفی هم دارد که به طراحی لباس مردان مربوط می‌شود؛ موضوع و مضمون نمایش ایجاب می‌کند که حداقل دو یا سه نفر از مردان (از جمله پسرجوان) لباس محلی به تن داشته باشند تا ظاهرشان با لباس محلی اکثر زنان هماهنگی پیدا کند؛ اگر چنین می‌شد، عملا به فضاسازی عاطفی، ذهنی و نیز شناخت زمان و مکان نمایش کمک می‌کرد.

 

کم بودن سن و سال زن بازیگری که نقش شکوفه را بازی می‌کند ( سانیا سالاری) با سن و سال مادری که پسر جوانی مثل "یار اسفندیار" داشته باشد، تطبیق نمی‌کند. سالنی هم که برای این نمایش انتخاب شده (به رغم استفاده خوب کارگردان از سن مدور) مناسبت چندانی برای اجرای این نمایش ندارد و باید در سالن‌هایی مثل سنگلج، سایه و یا چهارسو به اجرا درمی‌آمد.

 

همه بازیگران بازی‌های خوبی ارائه می‌دهند: جذابیت‌های آشکار داستان تماما به خاطر بازی‌های خوب آن‌ها و شکل‌دهی به پرسوناژهاست. انتخاب موسیقی و ترانه‌های ریتمیک وضربی و حتی استفاده  از آوازهای عرفانی ایرانی که همانند نمایش‌های تخت حوضی به طور زنده اجرا می‌شوند، یکی از جذابیت‌های دیگر این نمایش است.

 

بهزاد فراهانی به عنوان کارگردان در ُکل از نظر انتخاب سن مدور، شکل‌دهی میزانسن‌ها و هدایت بازیگران موفق است و اجرایی پذیرفتنی ارائه داده است. تأکید بر مابه‌ازاء‌ها و نکات انتقادی، اجتماعی و سیاسی متناقض و کمیک، عملا جنبه‌های تحلیلی و بازخوردی موضوع نمایش را تشدید کرده و صراحت آن را ارتقاء داده است و این همان نکته و ویژگی مهمی است که تماشاگران نمایش‌های ایرانی شیفته  آنند.

 

کمدی درام موزیکال " ُمطرب" به کارگردانی بهزاد فراهانی که شباهت‌های نسبی به نمایش تخت حوضی هم دارد، اجرایی گیرا، کمیک و با محتواست که به شکل هنرمندانه‌ای به کمک عناصری مثل اغراق، کاربری لهجه و زبان، تکیه کلام‌ها، حرکات موزون، موسیقی و ترانه‌های محلی و آواز عرفانی، رجزخوانی و حرکات شبه زورخانه‌ای و  کلا  با استفاده از "طنز کلامی" و "طنز رفتاری" و مخصوصا "داده‌های انتقادی و تلویحی اجتماعی و  سیاسی" که هم عرض با توجه به ساختار، اهمیت محتوا را نیز به اثبات رسانده است، تماشاگران را تا آخر اجرا با خود همراه می‌کند.

 

 

  • 12
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش