شنبه ۰۷ مهر ۱۴۰۳
۱۴:۲۷ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۶۱۵۳
تئاتر شهر

پنهان‌کاری، ریا و معماری در یک گفت‌وگوی متفاوت با قطب‌الدين صادقی;

فضای خانه‌های ایرانی فرهنگی نیست

 قطب‌الدين صادقی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
قطب‌الدين صادقی را همه به‌عنوان استاد تئاتر مي‌شناسند. او در دانشگاه، دانشجويان زيادی داشته که از او بازيگری و کارگردانی تئاتر آموخته‌اند اما در ساير حوزه‌ها هم حرف براي گفتن زياد دارد.

گفت‌وگويي که پيش‌روي شماست از ديگر فضاهاي ذهني استاد قطب‌الدين صادقي حکايت دارد؛ نقبي به گوشه‌گوشه فرهنگ ايران‌زمين:

 

به عنوان کسي که سال‌ها در خارج از ايران به‌سر برده‌ايد، اساسي‌ترين تفاوتي که ميان چينش خانه‌هاي ايرانيان و غربيان وجود دارد را در چه مي‌بينيد؛ اين را از اين جهت مي‌پرسم که در خانه‌هاي ملل ديگر مي‌توان نمونه‌هاي بيشتري از فرهنگ و هويت آنان را مشاهده کرد، ‌اتفاقي که در اين سال‌ها در خانه‌هاي ايراني به‌شدت کمرنگ است؟ ‌

مهم‌ترين تفاوت در اين موضوع است که «غربي‌ها» چيزي براي پنهان‌کردن ندارند و همه‌چيز را همان‌طور که هست به نمايش مي‌گذارند. به‌همين‌خاطر است که فضاي خانه‌شان نيز باز است. حتي ممکن است تختخواب خودشان را هم در گوشه‌اي از اتاق پذيرايي‌شان بگذارند. از طرفي تمام پنجره‌ها باز است و هيچ پرده‌اي حايل آن نيست.

 

اين هم درحالي اتفاق مي‌افتد که روابط «غربي‌ها» به‌شدت گسترده است. اما در ايران درست عکس اين قضيه اتفاق مي‌افتد و يعني به‌دليل نبود يک اعتماد اجتماعي، آدم‌ها درون و بيرونشان با يکديگر تفاوت بسياري مي‌کند. آن‌قدر که باخبر شدن از هرکدام، انسان را به تعجب بسياري وا مي‌دارد. ما عادت کرده‌ايم تا تمام داشته‌هايمان را پنهان کنيم. از زن و فرزند گرفته تا ثروتمان را و همين است که چيزي را که هم‌اکنون مشاهده مي‌کنيم، ‌رقم زده است. 

 

مي‌توان نمونه‌اي براي اين موضوع مثال زد؟ ‌

شما اگر خانه «بروجردي» را ديده باشيد، از بيرون کاملا شبيه يک ويرانه است، درحالي‌که درون اين خانه يکي از زيباترين خانه‌هاي جهان از نظر معماري است. يا نمونه ديگر اين مسئله را مي‌توان در «عالي‌قاپو»‌ مشاهده کرد. اين بنا از روبه‌رو دو طبقه، از بغل سمت چپ، سه طبقه، ‌از بغل سمت راست چهار طبقه، از پشت پنج طبقه و از درون ۶ طبقه به نظر مي‌رسد. 

 

ضرورت اين همه پنهان‌کاري براي چه بوده است؟ 

چون اطمينان به جهان بيرون بسيار اندک است. تاخت‌وتاز نيروهاي خارجي در طول تاريخ که در بسياري مواقع به موفقيت هم مي‌رسيد به‌همراه رونق‌نداشتن زندگي شهري و نبود فرهنگ شهري باعث به‌وجود آمدن اين پنهان‌گرايي شده است و اين مسئله کاملا طبيعي است، آن‌قدر که ما اين روزها عادت کرده‌ايم تا درون و بيرون آدم‌ها با يکديگر تفاوت‌هاي اساسي داشته باشد.

 

مثلا همه ما علاقه بسياري داريم تا به فقر تظاهر کنيم. به‌همين‌خاطر است که حتي ثروتمند‌ترين بازاري‌هاي تهران هم مدام از نابسامان‌بودن وضعيت بازار گلایه‌مندند. اين به‌خاطر آن است که تمامي ما اهل رياکاري شده‌ايم و اين به‌خاطر تعدد ماسک‌هايي است که به چهره مي‌زنيم. اين مسئله در تمام تاريخ ما ريشه داشته است، آن‌قدر که «داريوش کبير»‌ در دعاي معروف خود خواسته است که خداوند ما را از دشمن، ‌دروغ و خشکسالي نجات دهد.

 

من وقتي براي اولين‌بار به اين جمله برخوردم، با خودم فکر کردم که چرا شخصيتي چون «‌داريوش کبير» ‌بايد چنين خواسته‌اي داشته باشد اما اين مسئله نشان مي‌دهد که در آن زمان نيز ايرانيان به همين اندازه با دروغ مواجه بوده‌اند. وقتي سفرنامه توريست‌هايي که در زمان صفويه و قاجاريه به ايران آمده‌اند را مطالعه مي‌کنيم، ‌متوجه مي‌شويم که همگي آنان از چندچهرگي ايرانيان سخن گفته‌اند. اين مسئله در خانه‌هايي که در کشور ما ساخته مي‌شود نيز وجود دارد. 

 

مي‌خواهيد بگوييد اين بزرگ‌ترين مشکلي است که هويت خانه‌ها و معماري ما را با اين مشکلات مواجه کرده؟ ‌

به‌طور کلي فضاي خانه‌هاي ايراني، فرهنگي نيست؛ يعني در بسياري از نقاط دنيا، به اولين چيزي که در خانه برمي‌خوريم، کتابخانه، مجموعه نوارها، ‌تابلوهاي نقاشي، اجناس عتيقه و... است. در اروپا تمام خانه‌ها، کتابخانه‌هاي بزرگ دارند.

 

حتي روي مبل، ميز و بقيه مکان‌ها نيز مي‌توان کتاب‌هاي گوناگوني را مشاهده کرد. من در سال‌هايي که در فرانسه بودم، ‌کلکسيون عظيمي از موسيقي غرب را جمع کردم. جالب اينکه حتي موسيقي ترک، کرد و اسکيموها هم به‌شدت در آنجا وجود داشت. نکته ديگر، نقش ضعيف تلويزيون در خانه‌هاي غربي است. 

اما اين رسانه در ايران نقش بسيار مهمي ايفا مي‌کند. 

 

متأسفانه بله، که همين مشکلات بسياري را به‌وجود آورده است. ميزان بي‌سوادي و کم‌سوادي در ايران باعث شده است تا مردم به فرهنگ شفاهي روي آورند. درحالي‌که خانواده‌هاي غربي فقط دو تا سه ساعت در روز تلويزيون مي‌بينند. بر عکس در آنجا «راديو» ‌نقش بسيار مهمي ايفا مي‌کند. اين رسانه در آشپزخانه، ‌حمام و همه‌جاي خانه آنان ديده مي‌شود و از طريق برنامه‌هاي آن مي‌توان با آخرين تحولات عرصه فرهنگ‌وهنر آشنا شوند. 

 

شما خودتان در طول شبانه‌روز تلويزيون مي‌بينيد؟ ‌

خيلي کم. من فقط از تلويزيون براي پخش فيلم از دستگاه دي‌وي‌دي و... استفاده مي‌کنم.

 

کتابخانه شما از چه کتاب‌هايي تشکيل شده است؟ ‌

فرهنگ من ترکيبي است. اول اينکه من يک «کرد» هستم و بسياري از اصول زيبايي را از آنان ياد گرفتم. تربيت دانشگاهي من غربي و فرهنگ معنوي‌ام ايراني است. به‌همين‌خاطر بخشي از کتابخانه من از کتاب‌هاي تاريخي، اساطيري، ديوان‌ها و رمان‌ها تشکيل شده است.

 

تمام شاهکار‌هاي فرهنگ ايراني در خانه من وجود دارد. از ديوان‌هاي بزرگ سهروردي و ملاصدرا گرفته تا کتاب آقاي طباطبايي را دارم. بخشي از کتابخانه‌ام نيز کتاب‌هاي فرانسوي است و کتاب‌هايي که ارتباط من با فرهنگ جهاني را باعث مي‌شود. کتاب‌هاي تخصصي تئاتر از جمله نمايشنامه‌ها و کتاب‌هاي تئوري و نظري نيز بسيار وجود دارد. ضمن اينکه به نظر من خانه‌اي که کتاب مرجع نداشته باشد، ‌ناقص است. 

 

درباره نقاشي‌هايتان هم توضيح مي‌دهيد؟ ‌

من مجموعه‌اي از نقاشي دارم. از نقاشي‌هاي مدرن گرفته تا کلاسيک و آثار قديمي. بخشي از فرهنگ کارگرداني من از نقاشي مي‌آيد. من کتاب‌هاي زيادي درباره نقاشي دارم که هر زمان که مي‌خواهم اثري را به صحنه ببرم، يک‌بار آن را مطالعه مي‌کنم. چون اين تصاوير از لحاظ ترکيب‌بندي، رنگ و شخصيت‌ها چيزهاي بسياري به من آموخته است. به نظر من بخش مهمي از فرهنگ بشري در نقاشي نهفته است.

 

اين مشکلاتي که شما گفتيد را مي‌توان به تمام خانه‌هاي ايراني تعميم داد؟ ‌

حرف من درباره شهرنشيني طبقه متوسط است، وگرنه معماري سنتي ما که برگرفته از اسطوره‌ها بود، بسيار اصولي است. آنجا زيرزمين، پنج‌دري، شاه‌نشين، ‌حوض و... مفهوم داشت. درحالي‌که در خانه‌هايي که اکنون ساخته مي‌شود، هيچ‌کدام از اين مسائل ديده نمي‌شوند. ما از معماري اروپايي به‌شکلي بسيار دست و پا شکسته بهره برده‌ايم.

 

براي مثال اکثر خانه‌هاي ما داراي پنجره‌هاي بزرگ است که اين مسئله در زمستان و تابستان مشکلات بسياري را ايجاد مي‌کند. اگر در اروپا از پنجره‌هاي بزرگ استفاده مي‌شود به اين دليل است که در آنجا نور آفتاب کم است. درحالي‌که ما تمام پنجره‌هايمان را هر اندازه هم که بزرگ باشد با چند لايه پرده مي‌پوشانيم و آن را پنهان مي‌کنيم. 

 

آقاي صادقي، پوشاندن پنجره‌ها با پرده با توجه به فرهنگ ما يک ضرورت است. به نظر شما چه راهکاري مي‌توان در‌اين‌زمينه داشت؟ ‌

با حرف شما موافقم اما مسئله فقط به اين موضوع ختم نمي‌شود. من چند روز پيش به خانه يک پزشک رفته بودم که اتفاقا در منطقه شمال تهران بود اما آشپزخانه اپن را با يک کرکره بزرگ بسته بودند و حتي روي آن يک لايه پرده هم کشانده بودند. درحالي‌که در معماري جديد به اين علت آشپزخانه را به شکل باز مي‌سازند تا خانمي که در آن مشغول فعاليت است، ‌بتواند همچنان ارتباط خود را با فضاي داخلي خانه و اعضايي که در آن حضور دارند، ‌حفظ کند.

ما بسياري چيزها را از معماري غربي به داخل خانه‌هاي خود وارد کرده‌ايم اما علت آن را نمي‌دانيم. تناقض، مهم‌ترين ويژگي فضاي داخلي زندگي آپارتمان‌نشيني طبقه متوسط است. 

 

حالا چگونه مي‌توان اين مشکلات را برطرف کرد؟ ‌

من اگر از پنهان‌کاري حرف مي‌زنم، نمي‌خواهم چيزي را نکوهش کنم. چون تمام اينها توجيه دارد. در واقع در جامعه ما هيچ زماني امنيت وجود نداشته است و اعضاي خانواده هميشه در خطر بوده‌اند. مي‌توان با خواندن «رستم‌التواريخ»‌ به‌راحتي اين موضوع را دريافت. حتي در اوج اقتدار شاهان ايراني نيز امنيت کمي براي خانواده‌ها و اعضاي جامعه وجود داشته است. به‌همين‌خاطر خانه‌ها با آن‌همه پنهان‌کاري ساخته مي‌شد. خانه‌ها سکو داشت، ‌طاق و دو دق‌الباب؛

 

آن‌وقت وارد حياط و هشتي مي‌شدي. از طرفي فضاي داخل خانه مقدس بود و با عبور از اين موانع از آلودگي‌هاي بيرون تطهير مي‌شدي و آن‌وقت به فضاي مقدس داخل خانه وارد مي‌شدي. شما به‌عنوان يک انسان بايد چيزهاي نامقدس بيرون را جا مي‌گذاشتي تا وارد خانه شوي. طبيعي است که در چنين محيطي اعضاي خانواده امنيت بيشتري داشتند. در زمان «ناصرالدين شاه»‌ به‌طور متوسط هر چهار سال يک‌بار، يک شورش بزرگ در مي‌گرفت؛ بنابراين ناامني بسيار محسوس بوده است و معماري خانه‌ها تمام اين ناامني را مرتفع مي‌کرده است و درعين‌حال محيطي دلپذير ايجاد مي‌کرده است. 

 

واقعا چه حسي در خانه‌هاي قديمي بود که ورود به آنان تا اين اندازه دلنشين بود؟ ‌

کافي است نگاهي به معماري خانه‌هاي قديمي بيندازيد. در آن خانه‌ها همه‌چيز بر اصول بنا نهاده شده بود. خانه خود ما در دوران کودکي‌ام تنها سه نوع آب داشت؛ آب چاه، آب جاري و آب لوله‌کشي. ضمن اينکه در حياط بزرگ خانه ما ۲۵ نوع گل کاشته شده بود. ما در حياطمان زمين واليبال داشتيم. تمام کودکي من پر از صداي پرندگان است. از پرستو گرفته تا سهره، قمري، گنجشک و... که من با صداي اينان از خواب بيدار مي‌شدم. درحالي‌که اکنون کودکان در فضاي خانه در حال خفه‌شدن هستند و به‌همين‌دليل آزار بسياري مي‌بينند.

 

همين مسئله ناهنجاري‌هاي جامعه را افزايش مي‌دهد. روحيات ما ديگر آن لطف سابق را ندارد و در اين ميان تقصيري بر گردن کسي نيست. فرزندان من به‌محض اينکه ازخانه بيرون مي‌آيند، ‌دلشان مي‌خواهد فقط بدوند، ‌چون آنان در خانه محبوس مانده‌اند. 

 

اشاره داشتيد که فضاي نامطلوب خانه بر فضاي روحي انسان‌ها هم تأثير مي‌گذارد، ‌ممکن است دراين‌باره توضيح بيشتري دهيد؟ ‌

جسم و روح نزديکي بسياري به همديگر دارند. نمي‌توان انتظار داشت که فردي که در يک فضاي نامطلوب زندگي مي‌کند، از نظر روحي در شرايط مساعدي قرار داشته باشد. لازم است تأکيد کنم که اين مسئله هيچ ربطي به ثروت ندارد. من در خانه‌هاي بسيار اعياني گاهي وسايلي مشاهده مي‌کنم که واقعا برايم عجيب است.

 

نمي‌دانم هدف خيلي‌ها از گذاشتن گل‌هاي مصنوعي در خانه‌هايشان چيست؟

اين گل‌ها براي عرب‌هايي است که سبزينگي ندارند. درحالي‌که از ابتدا در فرهنگ ما نيکي مساوي با کاشتن بوده است. کشاورزي مهم‌ترين بخش فرهنگ ما به حساب مي‌آيد و اين درحالي است که به‌تازگي باب شده است که حتي براي بازديد از حاجيان و بيماران هم از گل‌هاي مصنوعي استفاده مي‌کنند؛ البته بخشي از اين مشکلات هم به اين خاطر است که هم‌اکنون کشورهاي ديگر توانسته‌اند فرهنگ مصرف‌گرايي را با شدت بسيار به ما تحميل کنند و تمام اجناس احمقانه خود را به خورد ما دهند. 

 

اين بي‌سليقگي با تاريخ باشکوه هنر در ايران تناقض ندارد؟ 

کاملا؛ هنر و فرهنگ در گستره زندگي ما در تمام طول تاريخ نقش مهمي داشته است. هم‌اکنون نيز مي‌توان نمونه‌هاي آن را مشاهده کرد. کافي است سري به بازار‌هاي سنتي شهرهاي مختلف بزنيد تا از اين همه زيبايي مبهوت شويد. درحالي‌که بازارها محل کسب‌وکار هستند اما ريتم و رنگ به بهترين شکل ممکن در آنان لحاظ شده است.

 

 

 

vaghayedaily.ir
  • 19
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش