شنبه ۰۷ مهر ۱۴۰۳
۰۷:۵۲ - ۲۵ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۵۷۳۱
تئاتر شهر

نگاهی بر نمایش اعتراف به کارگردانی شهاب حسینی؛

اعتراف ناکام شهاب

نمایش اعتراف,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

 آدم‌کش‌های حرفه‌ای جذابند! احتمالا از این حکم خوش‌تان نیاید یا فکر کنید ابرازش دور از عرف و هنجار‌های اجتماعی است اما با نگاهی به تاریخ درمی‌یابیم این جذابیت مربوط به امروز نیست، بلکه از گذشته نوعی رمز و راز در زندگی آنها وجود داشته که برای عموم مردم جذابیت دارد؛ علاقه‌مندی عمومی به مبارزات خون‌آلود گلادیاتورها و تئاترهای پر از خون رومیان که به‌جای بازیگران برده‌ها در صحنه‌های کشتار تئاترها، سلاخی می‌شدند، نمونه‌هایی از این میل عمومی برای تماشای کشتار و تحسین قاتلان است، حتی بعد‌ها در دوران شکسپیر باز هم همین قاتلان‌اند که شخصیت محوری نمایشنامه‌ها می‌شوند و در آثاری مثل مکبث، اتللو یا ریچارد سوم دنیای‌شان به تصویر کشیده می‌شود. شخصیت‌های قاتل در فیلم‌های پرطرفدار تاریخ سینما نیز دلیلی دیگر بر این ادعا هستند.

 

در سال‌های اخیر نویسنده‌ای مانند مارتین مک دونا با نوشتن در مورد قساوت و قتل‌های خانوادگی در دنیا مشهور می‌شود و در سه‌گانه مشهور لینین، موضوع قتل پدر توسط پسر یا مادر توسط دختر را مطرح می‌کند یا در فیلم «این بروج» داستان دو قاتل حرفه‌ای را بازگو می‌کند که یکی از آنان پس از اشتباهی در ماموریتش و کشتن ناخواسته یک کودک دچار عذاب وجدان می‌شود و از غم این گناه می‌خواهد خودش را بکشد! در تهران نیز سالن‌های پر از تماشاچی نمایش‌هایی با این موضوعات خبر از جذابیت مسأله برای مخاطبانش دارد. گویی قهرمان دنیای جدید آنانی هستند که بیشتر می‌کشند،

 

با این تفاوت که کافی است طرف شما باشند یا بهتر بگویم ما او را طرف دیدگاه خودمان بدانیم. این‌روزها نمایش «اعتراف» اثر برد میرمن به کارگردانی شهاب حسینی درباره یکی از همین قاتل‌هاست. او به کلیسا آمده و می‌خواهد پیش پدر روحانی درباره قتل‌هایش اعتراف کند، کشیش با شنیدن ماجرا مشتاق می‌شود تا گناهکاری واقعی را از گمراهی نجات دهد اما خیلی زود درمی‌یابد که هدف قاتل از این اعترافات، مورد بخشش قرارگرفتن یا عذاب‌وجدان نیست، بلکه او می‌خواهد با این گفت‌وگو میان خود و پدر روحانی رازهایی از زندگی‌اش را برملا کند که از قضا به کشیش هم مربوط می‌شود....

 

اعترافاتی درباره اعتراف

متن نمایش بسیار گیرا است، از همان ابتدا و با روشن‌شدن طرح اثر مخاطب جذب می‌شود تا سرانجام این ملاقات را ببیند. نمایشنامه موقعیتی جالب را اساس کار خود قرار داده است؛ گفت‌وگوی یک آدم‌کش و یک مُبلغ دینی که این‌جا کشیشی پیر است. تضاد جایگاه این دو شخصیت به اندازه کافی جذاب است تا هر کسی را پای گفت‌وگوی قاتل و کشیش بنشاند. قاتل نمایش اعتراف اما متفاوت است او همان‌قدر که می‌تواند بی‌رحم باشد، در لحظاتی از زندگی‌اش دست به بخشش زده؛ درواقع او فرشته‌ مرگی است که اگرچه به دستورات و وظیفه‌اش پایبند است اما آن‌جا که لازم باشد همچون یک قاضی حکم به زنده ماندن یا مردن انسان‌ها می‌دهد یا تصمیم می‌گیرد که هر کسی چگونه بمیرد. البته حالا که پای این بحث به میان آمد باید گفت که نمایش درواقع براساس سریالی اینترنتی نوشته شده است و اساسا میرمن نمایشنامه‌ای با این عنوان ندارد.

 

اعتراف یک نسخه تئاتری از بسیاری از فیلم‌هایی است که دیده‌ایم و در لحظاتی از آن می‌توان دلبستگی و تاثیرپذیری آقای برد میرمن به مارتین مک دونا را هم مشاهده کرد. اشاره به تاثیر حوادث کودکی بر شخصیت قاتل را می‌توان در نمایشنامه «مَرد بالشی» مک دونا دید یا موقعیت اعتراف قاتل پیش‌ کشیش یکی از اصلی‌ترین عناصر داستان فیلمنامه «این بروج» است که این‌جا نیز تکرار شده. بگذریم، اینها همه در مورد طرح اثر است و ما می‌دانیم که تئاتر در جای دیگر رقم می‌خورد؛ بله بر روی صحنه، آن‌جا که بازیگران به کلمات و تصاویر ذهنی کارگردان و نویسنده در لحظه جان می‌دهند و چون لحظه بگذرد همچون زندگی چیزی از آن تصاویر باقی نمی‌ماند، مگر تاثیر تک‌تک لحظات خلق‌شده بر ذهن مخاطب. از این رو اعتراف شهاب حسینی در همین نقطه است که ناکام می‌ماند. اجرایی ضعیف از طرحی جذاب که می‌توان به تفصیل در مورد آن سخن گفت اما در این یادداشت به بخشی از آنها اشاره می‌شود.

 

فرنگی بازی

بزرگترین مشکل نمایش اعتراف، ناتوانی در ترجمه است. مراد از ترجمه معناکردن کلمات و جملات از زبان اصلی اثر به زبان مبدا نیست، بلکه منظور ناتوانی خلق لحظات یک نسخه کتبی به یک بدل از زندگی است. در دهه٧٠ جریانی در تئاتر ما به راه افتاد که بشدت متاثر از روی آوردن تئاتری‌ها به ترجمه‌ها بود. در این سال‌ها پس از باز شدن فضای هنر و عبور از سال‌های پس از جنگ دیگر آن نگاهی که هر چیز غربی را منحوس و مضر می‌شناخت، تلطیف شده بود و حالا در تئاتر خیلی‌ها سراغ چخوف و شکسپیر یا میلر، اونیل و دیگر بزرگان ادبیات نمایشی می‌رفتند. این هجوم اما از آن‌جا که بعد از یک فقدان صورت گرفت و با عطش همراه بود، یک نقصان داشت؛

 

صحنه‌ها خالی از کسانی بود که به چگونگی اجرای چنین متونی در فرهنگ شرقی ایرانی آگاه باشند و از سوی دیگر بزرگانی هم که از جریان تئاتر قبل از انقلاب مانده بودند و تجربیاتی در این زمینه داشتند یا اندک بودند یا برای کار کردن چندان سرحال نبودند. از این رو فقدان شناخت باعث شد تا اجراهایی از متون غربی بر صحنه‌ها دیده شوند که لحن‌ها و حرکات در آنها بشدت تصنعی بود. جریانی که در بین تئاتری‌ها بعدها با نام فرنگی‌بازی یا خارجی‌بازی از آن یاد شد و همان‌طور که از نامش برمی‌آید نوعی تمسخر در مورد این شیوه اجرا را در خود دارد. بعدها و در دهه ٨٠ با فروکش‌کردن این تب و عوض‌شدن نسل، شناخت بیشتری از شیوه اجرای این نوع متون به دست آمد و تئاتر ما فهمید مثلا برای نشان دادن روسی بودن کاراکتر واقعا نیازی نداریم موهای بازیگر را زرد کنیم یا لباس‌هایی را بر تن او دهیم که نه غربی است و مربوط به دوره تاریخی نمایشنامه می‌شود و نه شبیه تصور ما از مفهوم «خارجی» بودن.

 

«اعتراف» در ابتدایی‌ترین و نخستین ‌قدم دچار فرنگی‌بازی است! شاید بی‌رحمی باشد که سطح این فرنگی‌بازی را با دوره تاریخی مذکور در تئاترمان یکی بدانیم اما قطعا در شدت کمتری، نمایش اعتراف دچار این مرض است. اثر مربوط به فرهنگ آمریکایی است و از قضا بازیگران برای این‌که خارجی به‌نظر برسند با لحن خاصی حرف می‌زنند یا رفتار می‌کنند که مضحک می‌نماید. مراد نگارنده این نیست که شخصیت‌ها با یک «آداپتاسیون» ناموزون دستمال یزدی بیندازند یا پیژامه بپوشند و کشیش هم در لباس روحانی ظاهر شود. خیر، بلکه منظور آن است که کارگردان به این نکته توجه نکرده است که اگر کل بازیگران از قلب نیویورک هم به تئاتر شهر آورده شوند و از آنها بخواهد که فارسی دیالوگ بگویند باز اثر نمی‌تواند اجرای درستی در تهران ١٣٩٦ باشد،

 

برای مثال در صحنه‌هایی مشاهده می‌کنید بازیگر از یک سو با لهجه تهرانی مانند خلافکاران وطنی حرف می‌زند و از سوی دیگر دستمال سر و موهای رنگ‌شده‌اش چنان در ذوق می‌زند که نمی‌دانی کدام را باور کنی! به زبان بهتر کیفیت بازی‌ها (به‌خصوص در نقش‌های جانبی) بزرگترین نقطه‌ضعف اجرایی اعتراف است. از سوی دیگر به‌نظر می‌رسد ناآگاهی از زبان و قراردادهای تئاتری، نمایش را دچار حشو کرده است. دکور نمایشنامه بشدت واقع‌گراست و پر از اسباب و اثاث یا مبل‌ها و صندلی و میزی است که معلوم نیست به چه کاری جز تعیین مکان می‌خورد، درحالی‌که ما می‌دانیم صحنه تئاتر در اساس خود کمینه‌گراست و حتی در ناتورالیست‌ترین شکلش هم نمی‌تواند کمینه‌گرابودن را از یاد ببرد! نمایش به شیوه رئال اجرا می‌شود اما باید توجه کرد که «رئالیزم»

 

لزوما با واقع‌گرایی در دکور معنا پیدا نمی‌کند که اگر چنین باشد سطحی‌ترین برداشت از این سبک را دریافته‌ایم. درواقع آنچه در رئالیزم مهم است خلق «فضای» واقعی است، نه خلق «مکان» واقعی و مهم‌تر از آن شبیه‌سازی روابط و اتفاقات و حتی روایت براساس موقعیت‌های واقعی زندگی ویژگی سبک رئالیزم است. از این‌رو اعتراف در سالن اصلی تئاتر شهر در بسیاری از مواقع مبتدیانه می‌نمایاند و تپق‌ها نشان از آن دارد که گروه احتمالا تمرین کافی را پشت‌سر نگذرانده است. هر چند نباید از بازی خوب علی نصیریان غافل شد اما از سوی دیگر مخاطب انتظار کمتری هم از آقای نصیریان ندارد.

 

 

احمد عظیمی

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 17
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش